2.12M
صوت
#پرسش_و_پاسخ_روانشناسی_در_ایتا
#پورعلیزاده_روانشناس_اصفهان
تخصص: مشاوره پیش از ازدواج💍 و زوج درمانی💞
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
پاسخ استاد پورعلیزاده
🌸
موضوع: #تفاوت_نظر و #جهان_بینی با همسر
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
#پرسش_و_پاسخ_روانشناسی_در_ایتا
#پورعلیزاده_روانشناس_اصفهان
تخصص: مشاوره پیش از ازدواج💍 و زوج درمانی💞
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
پاسخ استاد پورعلیزاده
موضوع: 🌹🌹🌹#مرز و انداره #محبت کردن به دیگران
حفظ ارزش شخصیت و احترام
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
سوال شما عزیزان👇🌹
آقای دکتر سلام شبتون بخیر واقعا ممنونم از راهنماییتون ........... پاسخ صوتی شما را در کانال شنیدم و فقط یک روز انجام دادم ............... امشب غذایی که شوهرم دوست داشت رو پختم براش ..... اومد بغلم کرد برخلاف دیشب و امروز صبح سرد رفتار نکردم باهاش
گریه کرد وگفت چرا قبلا کاری میکردی که من اینطور رفتار کنم باهات من دیگه تا اخرعمرم نمیتونم سربلند کنم ......... تو روی من واینسا .............................. اگر به صحبت شماگوش نمیدادم و بازم به قهرم ادامه میدادم امشب هم یه دعوای دیگه در پیش بود............
اقای دکتر من مرز محبت و رو دادن رو بلد نیستم چکار کنم که پر رو نشه
اصلا تو کارهای خونه و کارهای بچه ها بیرون خونه هیییچ مشارکتی نداره
خرید خونه 99درصدش با شوهرم هست
که گاهی از من میخواد خریدها رو انجام بدم.. نمیخوام این انتظار رو از من داشته باشه، چکارکنم؟
🦋لطفا پاسخ استاد پورعلیزاده را در صوت زیر بشنوید و برای دوستانتان ارسال کنید💞💞💞👇👇👇
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
966.9K
صوت
#پرسش_و_پاسخ_روانشناسی_در_ایتا
#پورعلیزاده_روانشناس_اصفهان
تخصص: مشاوره پیش از ازدواج💍 و زوج درمانی💞
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
پاسخ استاد پورعلیزاده
🌸
موضوع: مرز و انداره محبت کردن به شوهر
حفظ ارزش شخصیت و احترام
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
نوشته های ناهید:
و من می فهمیدم که اصلا با همه ی تلاشی که برای یاد دادن روش زندگی به بچه هام بکار بردم هیچ کدوم نمی خوان منو الگوی خودشون قرار بدن ؛ و از خودم مایوس می شدم ؛
من نمی دونم با بچه هام چه کردم که همه ی اونا رو بد بین و کج خیال بار اومدن ؛ شاید باید طور دیگه ای عمل می کردم و نکردم ؛ و این منو بشدت مایوس می کنه ؛
مهلا در تمام مدتی که ازدواج کرده یکساعت احساس خوشبختی نکرد در حالیکه موفقیت های زیادی توی زندگیش کسب کرد ؛
تونست درس بخونه اون مرکز رو باز کنه و به مردم کمک کنه ؛ از اون مهمتر مردی رو در کنارش داشت که بی عیب نبود ولی بشدت دوستش داشت ؛
خداوند یک دختر سالم و شاداب و قشنگ بهش داد ؛ توی زندگی غصه ی آب و نون نداشت ؛ ولی همیشه صورتش غمگین بود و برای هر چیز کوچک خودشو عذاب می داد ؛ آخه من نمی دونم که آدم برای چی بدنیا میاد ؟برای یکسر غصه خوردن ؟
به خاطر نداشته ها ؟پس اینایی که داریم خوشحالی نداره ؟ مهلا هم مثل بقیه شما هاست ولی یک طور دیگه زندگی رو به کام خودش تلخ کرده؛
ازش بپرسی یادش نمیاد کی از وجود دخترش لذت برده ؛ یادش نمیاد کجا رفته که بهش خوش گذشته باشه ؛
مدام تلخی ها ی زندگی رو مرور می کنه و کام خودشو پر از این تلخی ها ؛ و باز من فکر می کنم چطور شیری به شما دادم که این همه از زندگی ناامید هستین ؛
اینایی که گفتم مشتی از خروار بود که سالهاست دارم به شونه هام می کشم ولی می خندم و سعی می کنم صورتم رو با سیلی سرخ نگه دارم ولی مثل اینکه بازم اشتباه کردم و کاش به شما می فهموندم که چقدر از رفتارهای بد بینانه ی شما در رنجم ؛
که البته هر بار که خواستم نصیحتی بکنم توی ذوقم زدین و ساکتم کردین ؛
و در حالیکه چشم های مامان پر از اشک شده بود ادامه داد ؛ حالا من خسته و پریشونم ؛ بچه های من مادرتون ترسیده ؛ برای زمانی که نباشم که برای غم هاتون پناهگاهی باشم ؛ نگران شما هستم ؛ خواستم کاری بکنم شاید به خودتون بیان ؛
داشتن خواهر و برادر موهبتی بزرگه که شما ازش برخوردارین ولی سال تا سال همدیگر رو نمی ببین
اگر اتفاقی خونه ی من جمع شدین آخرش کارتون به دعوا و جر و بحث کشیده شده ؛هر چند من سعی می کردم بین شما ها رو بگیرم موفق نمی شدم ؛
دیگه تحمل این رفتار های شما برام غیر ممکن شده بود ؛ کاش دلم طاقت داشت و مدتی ازتون دور می شدم ولی نتونستم ؛ قصدم نصیحت نیست من اومدم تا بفهمم اشکال کارِ خودم کجاست ؟ خیلی فکر کردم ولی جز این که بدون پدر شما ها رو بزرگ کردم چیزی یادم نیومد ؛ وقتی پدرتون تصادف کرد یک خونه ی پدری داشت و یک ماشین که اونم داغون شده بود ؛
پنج تا بچه ی کوچک و قد و نیم قد بدون هیچ پس اندازی ؛ سه تای شما دانشگاه آزاد درس خوندین ولی هیچوقت از من نپرسیدین مامان تو پول داری یا نه و آیا از کجا میاری ؟ پرسیدین ؟ حالا این امتیاز من بود که نذاشتم شما غصه بخورین یا خطای من نمی دونم ولی نتیجه ی خوبی نداشت که حالا مجید وقت و بی وقت ازم تقاضای پول می کنه و اینو حق خودش می دونه ؛در حالیکه الان اونه که باید نزاره من توی زندگی سختی بکشم ؛
با خودم فکر کردم شاید به خاطر نبودن پدر بالای سرتون زیادی مراعات شما رو کردم ؛ و یا شاید روش تربیت بلد نبودم ؛ ولی نمی تونین انگار کنین که یکی ؛ یکی شما رو مثل جونم دوست دارم ؛
وقتی از راه رسیدین ازم پرسیدن چرا نرفتین برای معالجه ؟ شاید الان جواب سئوال تون رو گرفته باشین ؛ ولی من اصلا از شما چیزی نمی خوام تنها اینکه به زندگی و اطرافیاتون با نظر بهتری نگاه کنید هیچکس دشمن شما نیست و تنها خودتی که داری با خودت دشمنی می کنی ؛
راه درست رو پیدا کنین و بزارین من راحت از این دنیا برم ؛ همین ؛ امشب هیچکس جر و بحثی نمی کنه ؛ براتون شام هم تدارک دیدم می خوام دور هم مثل یک خانواده ی خوب و صمیمی دور یک میز بشینیم و من این منظره رو توی ذهنم نگه دارم که آرزوی هر مادری اینه که بچه هاش با هم خوب و مهربون باشن ؛
بارون تندی شیشه های پنجره ی ویلا رو می شست و صدای برخوردش با زمین از بیرون شنیده می شد ؛
در حالیکه مامان حرف می زد ما همه یا اشک توی چشم مون جمع شده بود ویا گریه می کردیم ؛ کسی حرف نمی زد چون تا اون زمان مامانم رو اونقدر جدی ندیده بودیم ؛
آروم از جاش بلند شد و رفت وضو بگیره نماز بخونه ؛ ولی ما همینطور که نشسته بودیم از جامون تکون نخوریم شاید اون لحظات تنها زمانی بود که حس همه ی ما یکی شده بود ؛
اونشب همون طور که مامان خواسته بود هیچ کس حرفی در این مورد نزد ؛ شهاب و مهدی و مسعود جوجه ها رو سیخ کشیدن و توی شومینه کباب کردن ؛
ما هم میز شام رو چیدیم ؛ تا اینکه یواش یواش یخ همه باز شد و بعد از سالها دور هم خوش بودیم و شوخی می کردیم و می خندیدم و شب خوبی رو گذروندیم ؛ تنها احساس می کردم اوقات مجید تلخه ؛
آخر شب که حنا رو خوابوندم و بارون کم شده بود شهاب گفت : میای بریم بیرون هوا بخوریم ؛ پرسیدم : عاشقانه ؟
لبخندی زد و گفت : عاشقانه ی ؛ عاشقانه ؛
شالم رو انداختم روی شونه ام و دست هم رو گرفتیم و رفتیم توی ایوون ایستادیم ؛ سرمو گذاشتم روی بازوش و گفتم : کاش این لحظات هرگز تموم نشه ؛ می دونی چیه شهاب وقتی بارون میاد یک حسی بهم دست میده ؛ انگار عجله دارم کاری رو انجام بدم ولی نمی تونم ؛ می فهمی چی میگم ؟
گفت , نه قربونت برم نمی فهمم یعنی چی
گفتم : دلم می خواد بارون غم ها رو بشوره و روببره نه که غم منو غم همه ی آدم های گرفتار و ناچار رو آدم هایی که یک ذره از خوشبختی ما هم براشون بسه که از زندگی راضی باشن ؛
آدم هایی که توی این دنیا کسی به فکرشون نیست ؛ و برای امرار معاش و سیر کردن شکمشون اعضا بدنشون رو می فروشن ؛ رحم شون رو اجاره میدن ؛ و از اون بدتر دست به دزدی و مواد فروشی می زنن ؛ دخترا و پسرایی که با وجود داشتن استعداد زیاد توی این مملکت تباه میشن ؛ و متاسفانه روز به روزم تعدادشون بیشتر میشه ؛
وقتی بارون میاد یاد اینا میفتم و دلم می گیره که کاری از دستم بر نمیاد براشون انجام بدم و می دونم که بارون هم نمی تونه این غم ها رو بشوره و ببره بعد حس می کنم باید عجله کنم ؛
گفت : ببینم الان اینا حرفای عاشقانه بود ؟
گفتم : آه ببخشید منظورم بارون بود ؛خیلی خب ؛ دوستت دارم آقا شهاب ؛خوب شد اینم حرف عاشقانه ؛
محکم منو گرفت و سرشو گذاشت روی سر من ؛
چه حس خوبی داشتم ؛ که مجید اومد و کنار من ایستاد و بدون مقدمه گفت : همه ی این کارا رو مامان برای این کرده که خونه رو نفروشه ؛ همش فیلم بود ؛ بدبخت شدم فردا میان منو می گیرن و میندازن زندان اونوقت خیال همه ی شما راحت میشه ؛
شهاب پرسید :مجید پیاده شو با هم بریم ؛ نقطه سر خط ؛ تو که هنوزم داری حرف خودت رو می زنی ,
گفت: داداش من بدهکارم قول دادم تا آخر ماه قرضم رو بپردازم راه به جایی ندارم ؛
شهاب پرسید : چقدر بدهکاری ؟
گفت : پانصد میلیون ؛
گفت : تو برای پانصد میلیون می خوای مامان رو آواره کنی ؟
ادامه دارد
🦋
اگر بر دشمنت پیروز شدی،
(و یا بر او سلطه يافتی)،
به شكرانه این پيروزی،
او را ببخش.🥹
امیرالمومنین علی(ع)💞
📚حکمت یازدهم
#نهج_البلاغه
#پرسش_و_پاسخ_روانشناسی_در_ایتا
#پورعلیزاده_روانشناس_اصفهان
تخصص: مشاوره پیش از ازدواج💍 و زوج درمانی💞
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
پاسخ استاد پورعلیزاده
موضوع: راه های کنترل خشم
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
سوال شما عزیزان👇🌹
سلام وقت بخیر
من به خاطر این بی حجابی ها حسابی به هم میزیم و برای همین هم خیلی از خانه بیرون نمیرم، شاید از روز راهپیمایی تا الان از خانه نرفتم بیرون و خب کاری هم ندارم که انجام بدم
خودم متوجه ام که درست نیست به خاطر این افراد بمون داخل منزل ولی سخته برام
باید چه کار کنم؟
راه های کنترل خشم چی هست؟
ممنون از شما
🦋لطفا پاسخ استاد پورعلیزاده را در صوت زیر بشنوید و برای دوستانتان ارسال کنید💞💞💞👇👇👇
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
1.63M
صوت
#پرسش_و_پاسخ_روانشناسی_در_ایتا
#پورعلیزاده_روانشناس_اصفهان
تخصص: مشاوره پیش از ازدواج💍 و زوج درمانی💞
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
پاسخ استاد پورعلیزاده
موضوع: #کنترل_خشم و #عصبانیت
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
#پرسش_و_پاسخ_روانشناسی_در_ایتا
#پورعلیزاده_روانشناس_اصفهان
تخصص: مشاوره پیش از ازدواج💍 و زوج درمانی💞
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
پرسش از استاد پورعلیزاده
موضوع: مسایل #جنسی کودکان
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
سوال شما عزیزان👇🌹
سلام خوبید وقتتون بخیر
من پسرم 6 سالشه چند روز پیش داشتم گالری گوشیمو نگاه میکردم متوجه شدم که لباس تنش نبوده از خودش فیلم گرفته و به آلت تناسلیش یکم دست زد و پشتش و من تااین فیلمو دیدم خییلی بهم ریختم.و فکرم درگیرشد😔😔
نمیدونم ازدوستاش ک هم سن خودشن یادگرفته یا کس دیگه!!
یااینکه خدایی نکرده کسی بهش فیلم مستهجن نشون نداده باشه
فکرم خیلی بهم ریخته نمیدونم چیکارکنم آقای دکتر چطوری برخورد کنم باهاش واینکه چطوری بفهم از کی یاکجایادگرفته وچرا ازخودش فیلم گرفته!
و به پدرش تاگفتم گفت دیگه اصلا اجازه نده بره خونه دوستاش که توی ی ساختمان هستیم بازی کنه .اوناهم نیان منزل ما.تامن باهاش صحبت کنم
میشه کمکم کنید😔
🦋لطفا پاسخ استاد پورعلیزاده را در صوت زیر بشنوید و برای دوستانتان ارسال کنید💞💞💞👇👇👇
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
1.41M
صوت
#پرسش_و_پاسخ_روانشناسی_در_ایتا
#پورعلیزاده_روانشناس_اصفهان
تخصص: مشاوره پیش از ازدواج💍 و زوج درمانی💞
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
پاسخ استاد پورعلیزاده
موضوع: مسایل جنسی کودکان_ کنجکاوی های جنسی کودکانه
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
هدایت شده از استاد پورعلیزاده روانشناس اصفهان
🔞🔞🔞
Masoud Sadeghloo - Mashti (3).mp3
7.69M
بفرستید برای همسر عزیزتون
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
#پرسش_و_پاسخ_روانشناسی_در_ایتا
#پورعلیزاده_روانشناس_اصفهان
تخصص: مشاوره پیش از ازدواج💍 و زوج درمانی💞
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
پاسخ استاد پورعلیزاده
موضوع: به پسری #علاقمند شدم و مطرح کردم_ #راستی_آزمایی پسران برای #ازدواج
#عشق_زودرس
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
سوال شما عزیزان👇🌹
سلام اقای دکتر خسته نباشید .. هستم ۱۶ ساله نزدیک ۳ ساله که به برادر دوستم علاقمند شدم ۲۰ سالشونه اول این قضیه علاقم رو ب خودشون گفتم گفتن برای من و شما زوده هنوز ی مقدار صبر کنید البته خانواده هامون خیلی شبیه هم هستن اعتقادی فرهنگی مالی و ... یعنی از این جهت باهم تفاوت آنچنانی نداریم
اقای دکتر خیلی اتفاقا افتاد ک زیاده و نمیتونم بگم خلاصه ته همه حرفاش این بود ک صبر کنم تا وقتش برسه...
این آقا پسر ۳ روز پیش ب من پیام داد نظرم و راجب این ک چت کنیم تا بیشتر همو بشناسیم پرسید و گفت ک پرسیده مشکل شرعی هم نداره البته برای آشنایی بعدش گفت نظرتون چیه بریم بیرون من باز همین حرف ک خانواده ها اطلاع ندارن و اینا رو گفتم بعدش گفت نظرت راجب عقد موقت چیه ک گفتم بهشون بدون اجازه و اطلاع پدرم نمیشه و اینا من دیروز بهشون گفتم ک این حرف عقد ک گفتید خیلی بدم اومد ایشون هم گفت من الان ک دارم با شما چت میکنم نظاره گرم نمیخاستم عقد کنیم میخاستم جواب شما رو ببینم
آقای دکتر الان من چیکار کنم نه میدونم دوستم داره نه چیز دیگه ای احساس میکنم همش امتحانه میخاد با سوالاش منو بشناسه با این که خواهرش همش بهم میگه ک دوست داره و فلان و این ک مادر و پدرشون هم در جریانن ک میخان در آینده بیان خاستگاری من اینم بگم ک قبلا خیلی مخالف با چت کردن بودن میگفتن وابسته میشیم الانم میگن اما گفتم واس آشنایی واس چند وقت کوتاه چت کنیم الان من چ کنم چیکار کنم ؟ میگیر هدف و قصدشون چیه؟
خودشون میگن آشنایی بیشتر نوع حرف زدنم عقایدم و.... بشناسن بیشتر من الان واقعا نمدونم باید چیکار کنم؟ باهاش چت کنم یا بیرون برم ؟
تفاوت سنی مون هم ۵ ساله من ب خالم این قضیه رو کامل گفتم مادرم هم حدودا میدونی خودشون میگن قصد بدی ندارن فقط آشنایی
🦋لطفا پاسخ استاد پورعلیزاده را در صوت زیر بشنوید و برای دوستانتان ارسال کنید💞💞💞👇👇👇
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
2.69M
صوت
#پرسش_و_پاسخ_روانشناسی_در_ایتا
#پورعلیزاده_روانشناس_اصفهان
تخصص: مشاوره پیش از ازدواج💍 و زوج درمانی💞
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
پاسخ استاد پورعلیزاده
🌸
موضوع: به پسری علاقمند شدم و مطرح کردم_ راستی آزمایی پسران برای ازدواج
_ شرایط ازدواج را دارند
_ شما را به خانواده اش بعنوان ازدواج معرفی میکند
_ برای خواستگاری تاریخ مشخص می کنند
_ تاریخ خواستگاری نزدیک مشخص می کنند
_ برای شما وقت میگذاره
_ درخواست رابطه جنسی نمیکنه
_ بصورت احمقانه شما رو تست نمیزنه
#ازدواج
#خواستگاری
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
📣🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻📣
لطفا سوالتان را یکجا ارسال کنید و تکه تکه اش نکنید
مانند همین هایی که در کانال می بینید
#پرسش_و_پاسخ_روانشناسی_در_ایتا
#پورعلیزاده_روانشناس_اصفهان
تخصص: مشاوره پیش از ازدواج💍 و زوج درمانی💞
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
پاسخ استاد پورعلیزاده
موضوع: مراقبت های پس از #ترک_اعتیاد
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
سوال شما عزیزان👇🌹
با عرض سلام ووقت بخیر..ببخشید پسربزرگم ۲۵ ساله هستش و متاسفانه چند سالی درگیر مواد مخدرشیشه وهرویین شده .چندین بار بردیم کمپ ویا در منزل زیر نظر پزشک بوده و حتی کنگره ۶۰ ولی فایده نداشت .
البته همه هم با خاست خودش بوده چون واقعا میخاد که خوب بشه الان برای چندمین بار که کمپ بوده اومده بعد از ۴۲روز یعنی ۲دوره کامل مونده ..خداروشکر اروم هست فعلا و در منزل مونده .تا انشالله بتونه بره سر کار .
الان سوال من اینه با توجه به اینکه اطرافمون خیلی زیاد هستن دوستایی که قبلا باهم بودن واونام همین مشکلو دارن اگه خاست بره بیرون چه عکس العملی داشته باشم ؟ با توجه به اینکه قبلا هر بار اعتماد کردیم بی نتیجه بوده ..
به عنوان یه مادر هیچ وقت چیزی کم نذاشتم و پدرشونم همینطور ..والان به قدری استرس دارم که واقعا نمیدونم چطور خودمو کنترل کنم ؟
ممنون میشم اگه راهنمایی بفرمایین .🙏
سلام. وقت بخیر جواب منو ندادین ؟؟؟؟؟؟؟
🦋لطفا پاسخ استاد پورعلیزاده را در صوت زیر بشنوید و برای دوستانتان ارسال کنید💞💞💞👇👇👇
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
نقش خانواده در ترک اعتیاد چیست؟
خانواده اعتیاد را بشناسد (کسب آگاهی)
خانواده اعتیاد خود را درمان کند (حضور در جلسات)
خانواده یک صدا باشد (اتحاد)
خانواده قاطعانه برخورد کند (منطقی باشید)
خانواده ازتنبیه و تشویق به موقع استفاده کند (قراردادمشروط)
خانواده سهم خود را انجام دهد (هم وابستگی دیگر بس است)
خانواده همراه بیمار خود باشد (امیدوار شاد، آرام و سلامت باشید)
تخصصی عمل کنید (برای هر مشکلی به متخصص مراجعه کنید)
جدی بگیرید
نبایدها در کمک به فرد معتاد در خانواده
سخت نگیرید
ناامید نشوید
احساس گناه ندهید
سرزنش نکنید
دوران اعتیاد فعال وبهبودی را یکی نکنید
عصبانی نشوید
انتقام نگیرید
رها نکنید
کنترل نکنید
درخواست خارج از توانایی نداشته باشید
مسئولیت بیش از حد ندهید
مصرف را نپذیرید
اصل های درمانی را معامله نکنید
قول های خارج از حد توان ندهید
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
793.8K
صوت
#پرسش_و_پاسخ_روانشناسی_در_ایتا
#پورعلیزاده_روانشناس_اصفهان
تخصص: مشاوره پیش از ازدواج💍 و زوج درمانی💞
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
پاسخ استاد پورعلیزاده
🌸
موضوع: نقش خانواده در ترک اعتیاد چیست؟ /
#مراقبت های پس از #ترک_اعتیاد
۱. فاصله از محیط و افراد مصرف کننده
۲. دست در دست راهنمای دانا و متعهد
۳. شرکت در کلاس ها
۴. مراجعه به روانشناس
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
نوشته های ناهید:
#داستان_بارون 🌧
شهاب تا اون موقع هیچوقت به کار خانواده ی من کار نداشت حتی توی مهمونی ها و دورهمی ها هم کمتر حرف می زد و اگر جر و بحثی می شد سرِخودشو به یک چیزی گرم می کرد طوری که انگار نمی شنوه ؛
برای همین من تعجب کرده بودم که داشت مجید رو نصیحت می کرد ؛ سه تایی رفتیم روی صندلی های ایوون نشستیم ودر حالیکه من داشتم به بارون نگاه می کردم اون ادامه داد ؛
مجید برادر من این که درست نیست ؛تو دلت نمیاد ماشینت رو بفروشی ولی گیر دادی به خونه ای که مامان توش نشسته ؛
جایی که همه ی شما بهش پناه می بردین ؛ ببین اصلا قصد دخالت ندارم می خوام کمکت کنم ؛ مجید گفت : می دونم شهاب جان ولی من الان راه به جایی ندارم تو فکر می کنی از دل خوشم می خوام این کارو بکنم ؟
شهاب گفت :می دونم ؛ گرفتاری , وقتی دل آدم ناخوش میشه فکرای غلط به سرش می زنه این راه هم راه چاره ی تو نیست ؛
من نمی خوام بدونم این بدهی رو چطور بالا آوردی چون کم و بیش خبر دارم
ولی یک سئوال منو جواب بده تو ماشینت رو به اسم سارا کردی که ازت نگیرن و دلت نمیاد بفروشی ولی چشم به خونه ی مامان داری ؟
داداش من یکم انصاف داشته باش نمی ببینی چقدر آشفته شده و الانم که مریضه خدا رو خوش نمیاد ؛
گفت:اولا که ماشین عصای دست منه تازه فوقش بخرن دویست میلیون هم نمیشه
شهاب گفت : باشه بقیه اش رو مثل یک خانواده ی خوب با هم درست می کنیم ؛ با طلبکارت حرف می زنیم اگر نشد یک مدت قایم میشی تا جورش کنیم ؛
بزار مامان بدونه که پشت هم هستیم ؛
مجید گفت : نه داداش یک قرون دوزار که نیست ؛ بعدام من باید سرمایه داشته باشم تا اون رستوران رو شریک بشم و بتونم قرضم رو بدم ,
شهاب گفت :مجید چرا خودت رو می زنی به اون راه ؟ مگه این بدهی رو سر اون کافه ای که باز کردی بالا نیاوردی اگر خدای نکرده اینم نگرفت بعدش می خوای چیکار کنی ؟
می خوای بدونی من اگر جای تو بودم چیکار می کردم ؟ ماشین رو می فروختم و یک مقدار می دادم به طلب کارم که فعلا دهنش بسته بشه و مهلت می گرفتم؛
بهت قول میدم منو و مهلا هم همراهت باشیم
هر چقدر بتونیم بهت کمک می کنیم ؛ شاید مسعود هم بشنوه پیش قدم بشه یک مقدارم اون بزاره وسط ؛
درستش می کنیم نگران نباش دنیا که آخر نشده ؛
شهاب حرفایی می زد که به نظر نمی اومد شدنی باشه داشتم فکر می کردم هیچکس به مجید نه اعتماد داره و نه دلخوش ؛
و اینم می دونستم که ما نمی تونیم عوض بشیم هر کدوم ما دنیا رو اونطوری شناخته بودیم که زندگی می کردیم ؛ هر کس خوشبختی رو در یک چیزی می دونه که برای بدست آوردنش بی اختیار تلاش می کنه ؛
دلم برای مجید می سوخت که اینطور خودشو توی درد سر انداخته بود از بچگی همیشه نیاز به کمک و توجه دیگران داشت و هرگز خودش به تنهایی کاراشو انجام نمی داد ؛ مخصوصا با جمله ای که توی ایوون به من گفت فهمیدم مجید سنگ خارایی شده که دیگه قابل نفوذ نیست ؛
ولی دل خوش به این بودم که فعلا دست از سر مامان بر می داره ؛
برای همین حرفی نزدم ؛ وقتی برگشتیم به اتاق مینا و ژیلا دو طرف مامان نزدیک شومینه نشسته بودن و باهاش حرف میزدن ؛
تا ما وارد شدیم مامان گفت : چی می گفتین ؟ بازم در مورد فروش خونه حرف زدین ؟
گفتم : مامان خواهش می کنم عزیزم ؛ حرف می زدیم دیگه ؛ حالا من باید به شما بگم به فکر خودتون باشین و این همه به خاطر ما خودتون رو ناراحت نکنین ؛
می دونم که تمام سعی خودتون رو کردین تا برای ما هم پدر باشین هم مادر ؛ولی از یک جایی باید می ذاشتین زندگی خودمون رو بکنیم ؛
خودتون می دونین که ما قصد آزار شما رو نداریم ولی هر کدوم از ما زندگی رو از نگاه خودمون دیدیم ؛ آزمون و خطا مال انسانه ؛ مجید اشتباه کرد تاوانش رو هم داره پس میده ؛ شما گفتین نمی دونین که چرا ما زندگی رو به کام خودمون تلخ می کنیم ؛ بله شاید شما درست میگین ولی این چیزیه که می فهمیم دلتون می خواد بچه های شما زندگی ایده آلی داشته باشن ؛ نمیشه مادر من شدنی نیست ؛
ما هم مثل خیلی از آدم ها باید راه خودمون رو خودمون انتخاب کنیم ؛ البته که حرفای شما برای ما بی اثر نبود تلنگری شد برای اینکه بعد از این بیشتر در مورد رفتار های خودمون دقت کنیم ؛
🦋
ناتوان ترين مردم كسي است كه،
در دوست يابي ناتوان است،
و از او ناتوان تر،
آنكه دوستان خود را از دست بدهد
امیرالمومنین علی(ع)💞
📚حکمت دوازدهم
#نهج_البلاغه