#پرسش_و_پاسخ_روانشناسی_در_ایتا
#پورعلیزاده_روانشناس_اصفهان
تخصص: مشاوره پیش از ازدواج💍 و زوج درمانی💞
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
پاسخ استاد پورعلیزاده
موضوع: وسواس شستشو (عملی)
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
سوال شما عزیزان👇🌹
سلام شبتون بخیر، ممنون از کانال خوبتون 🙏من خیلی وسواس دارم (به نجس و پاکی) چیکار کنم خوب بشم دارم دیوانه میشم، نمیخوام قرص اعصاب بخورم، ممنون میشم راهنمایی کنید
سلام و عرض ادب 🌹خواهشا سوالتون را بیشتر توضیح بدهید
من خیلی به نجس و پاکی حساسم، همش فکر میکنم که نجس شدم، مثلا تو صندلی ماشین باید پارچه بزارم تا بنشینم، یا مهمانی میرم چادرم را زیرم پهن میکنم، یا اینکه بچه ای میخوام بغلش کنم حتما یه چیزی میزارم و بغلش میکنم، مثلا دستشویی موقع دستشویی کردن دستم رو میزارم که پخش نشه که نجس نشم، مرتب پاهام را آب میکشم، ممنون میشم راهنمایی ام کنید
🦋لطفا پاسخ استاد پورعلیزاده را در صوت زیر بشنوید و برای دوستانتان ارسال کنید💞💞💞👇👇👇
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
2.18M
صوت
#پرسش_و_پاسخ_روانشناسی_در_ایتا
#پورعلیزاده_روانشناس_اصفهان
تخصص: مشاوره پیش از ازدواج💍 و زوج درمانی💞
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
پاسخ استاد پورعلیزاده
موضوع: آموزش درمان وسواس شستشو_ شماره یک/یک
#وسواس #وسواس_شستشو
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
2.69M
صوت
#پرسش_و_پاسخ_روانشناسی_در_ایتا
#پورعلیزاده_روانشناس_اصفهان
تخصص: مشاوره پیش از ازدواج💍 و زوج درمانی💞
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
پاسخ استاد پورعلیزاده
موضوع: آموزش درمان وسواس شستشو_ شماره یک/دو
#وسواس #وسواس_شستشو
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
#پرسش_و_پاسخ_روانشناسی_در_ایتا
#پورعلیزاده_روانشناس_اصفهان
تخصص: مشاوره پیش از ازدواج💍 و زوج درمانی💞
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
پاسخ استاد پورعلیزاده
موضوع: شوهرم شب ها دیر به منزل می اید
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
سوال شما عزیزان👇🌹
سلام خدمت استاد پور علیزاده خانمی ۴۰ ساله هستم وتو خانواده ای پر جمعیت بزرگ شدم که از نظر مالی فقیر بودیم پدرم ی کارگر ساده بود که حالا بازنشست شده بچه ی سوم خانواده هستم درسن ۲۲ سالگی ازدواج کردم با کسی که هم سن خودم هست ۳ عقد بودیم و الان ۱۸ ساله که عروسی کردیم و ۳ تا بچه داریم دخترهام ..... و ..... ساله وپسرم ...... ساله اهل ........ هستیم
شوهرم از اول ازدواجمون همین کارش بود که بره پای رفیقاش کارم شده بود این که بهش زنگ بزنم بیاد تا دورهم شام بخوریم حالا که بچه ها بزرگ شدند زنگ میزنند تا بیاد خانه من اذیت میشم شغلش راننده هست ایشون الان ۳ سالی هست که ترک نماز کرده هرچی بهش میگم نماز بخوان تا بچه هامون هم بخوانند گوش نمی کنه ب دخترم میگم نمازت بخون میگه هروقت بابا خوند منم میخونم نمی دونم چیکار کنم اقای پور علیزاده اول خرداد بود که بد جور باهم مشاجر کردیم سر همین کار که از سر کار که میاد میره پای رفیقهاش و دیر میاد خانه بهش گفتم چرا میری بیرون ب من گفت که بیام ور دل تو بشینم من هم چون این حرف و بهم زد خیلی رنجیدم و .............. اون همچنان دنبال کار خودشه یک شب بهش گفتم بیا بریم بچه ها را ببریم پارک که بتونم باهاش حرف بزنم ولی همش سرش تو گوشی بود وهرچی رفتم که سر حرف و باهاش باز کنم همکاری نکرد نمی دونم چیکار کنم که هم نماز بخونه هم کمتر بر بیرون لطفا من راهنمایی کنید هم در مورد دخترم وهم شوهرم
من قبل از ۲۵ خرداد پیام دادم ولی هیچ جوابی ب من ندادید
فراموش کردم بنویسم که خودم تا ....... درس خواندم وشوهرم هم ........ هست وتو خانوادای بزرگ شده که پدرش خدابیامرزش معلول جسمی و گنگ وهم نابینا بود و مادرش هم معلول هستند
لطفا من را راهنمایی کنید تشکر
🦋لطفا پاسخ استاد پورعلیزاده را در صوت زیر بشنوید و برای دوستانتان ارسال کنید💞💞💞👇👇👇
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
1.81M
صوت
#پرسش_و_پاسخ_روانشناسی_در_ایتا
#پورعلیزاده_روانشناس_اصفهان
تخصص: مشاوره پیش از ازدواج💍 و زوج درمانی💞
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
پاسخ استاد پورعلیزاده
موضوع: شوهرم شب ها #دیر به منزل می اید
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
#پرسش_و_پاسخ_روانشناسی_در_ایتا
#پورعلیزاده_روانشناس_اصفهان
تخصص: مشاوره پیش از ازدواج💍 و زوج درمانی💞
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
پرسش از استاد پورعلیزاده
موضوع: #فاصله_سنی در ازدواج _ خانم بزرگتر از آقا
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
سوال شما عزیزان👇🌹
سلام عرض ادب واحترام پسر من در دوران عقد جدا شده دختر خاله ای دارم ایشان هم ازوداج نا موفق داشته البته ۸ سال بزرگتر از پسر من هستند و پیشنهاد داده اند برای پسرم من جواب ندادم بهشون .
این خانم .... خانه و ماشین دارند و کارمند یک شرکت هستند پسر من 35 سال دارند دختر 43 ساله هستند از شما کمک خواستم چکار کنم از نظر مالی خیلی فاصله طبقاتی داریم
در ضمن لطفا کانالتون را هم معرفی کنید بهم ممنون از لطفتون
ازدواج با بزرگتر
ازدواج با خانمی که بزرگتر است
🦋لطفا پاسخ استاد پورعلیزاده را در صوت زیر بشنوید و برای دوستانتان ارسال کنید💞💞💞👇👇👇
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
1.54M
صوت
#پرسش_و_پاسخ_روانشناسی_در_ایتا
#پورعلیزاده_روانشناس_اصفهان
تخصص: مشاوره پیش از ازدواج💍 و زوج درمانی💞
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
پاسخ استاد پورعلیزاده
موضوع: ازدواج با #خانم_بزرگتر
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
#پرسش_و_پاسخ_روانشناسی_در_ایتا
#پورعلیزاده_روانشناس_اصفهان
تخصص: مشاوره پیش از ازدواج💍 و زوج درمانی💞
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
پاسخ استاد پورعلیزاده
موضوع: فرزند دوم در این شرایط معقولانه است؟
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
سوال شما عزیزان👇🌹
سلام وقتتون بخیر. من یه مشکلی دارم اگر امکان داره راهنمایی بفرمایید.
من ده ساله ازدواج کردم یه بچه 6ساله هم دارم. چند وقتیه به فکر بچه دوم هستم اما نمدونم تصمیم درستیه با شرایط من یا نه اصلا فکر اقتصادی نمیکنم. وضع مالی خیلی خوبی ندارم اما معتقد هم نیستم برای بچه اوردن باید وضع خوبی داشت. دودل بودن من بخاطر همسرمه. اخلاقیات اصلا باهم هماهنگ نیسیم تو تربیت بچه اصلا بامن هماهنگ نیست کار خودش میکنه و معتقده بهترین روش داره و من اصلا موافق نیستم باهاش. خیلی بچه رو ترسو بار میاره هرکاری میخاد بکنه نکن میفتی مریض میشی و بدترین عواقب برا هرکاری به بچه گوشزد میکنه. اصلا احساس میکنم بچم دست و پاش گم میکنه وقتی با باباشه اما شدیدا هم به خودش وابسته اش کرده. جوری که وقتی میخاد دنبال من هم بیاد استرس داره که حالا باباش تنها نمونه تو خونه.دنبال مامان بزرگ و پدر بزرگ که اصلا جایی نمیره یعنی بهش گفته بدونه من و مامانت با کسی جایی نرو. از طرفی خودمم با همسرم مشکل دارم اصلا حرف هم نمیفهمیم با هر موضوع کوچیکی دعوامون میشه یه رفتار هایی میکنه که من ناراحت میشم احساس میکنم دائم منو کنترل میکنه اما نمتونم بگم چون سریع میگه تو اشتباه فکر کردی.
جدای از این شوهرم خیلی خانواده دوسته خیلی به زن و بچه اهمیت میده دست و دلبازه و مشکلی غیر از این ندارم باهاش.
اما واقعا نمیدونم با این شرایط اوردن بچه دیگه درسته یا نه. به بچه ام نگاه میکنم میبینم تنهااست و دوست داره خواهر یا برادر داشته باشه. به همسرم نگاه میکنم میبینم شرایط اوردن یکی دیگه رو ندارم. چون رسما دیوونه میشم اگر همین رویه رو داشته باسه. اصلا ثبات رفتاری نداره با بچه سرش داد و بیداد میکنه دودقیقه بعد ازش معذرت خواهی میکنه.
ممنون. میشم راهنمایی بفرمایین.
🦋لطفا پاسخ استاد پورعلیزاده را در صوت زیر بشنوید و برای دوستانتان ارسال کنید💞💞💞👇👇👇
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
1.27M
صوت
#پرسش_و_پاسخ_روانشناسی_در_ایتا
#پورعلیزاده_روانشناس_اصفهان
تخصص: مشاوره پیش از ازدواج💍 و زوج درمانی💞
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
پاسخ استاد پورعلیزاده
🌸
موضوع: فرزند دوم در این شرایط معقولانه است؟
شرایط فرزندآوری
۱. سلامت روحی و روانی
۲. سلامت جسمی
۳. تفاهم نسبی و اطمینان به استحکام و دوام زندگی مشترک
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
#آنچه_مجردان_باید_بدانند
📌هشدارهایی ضروری مخصوص مجردها برای قبل از ازدواج
به قصد اصلاح، درمان و یا هدایت با کسی ازدواج نکنید و فراموش نکنید ازدواج درمانگاه نیست!
از سر ترحم ، کمک و دستگیری با کسی ازدواج نکنید!
از سر طمع، تفاخر و پُز دادن و مشهور شدن، با کسی ازدواج نکنید!
برای انتقام (از دیگری)، تسویه حساب، حالگیری و یا رقابت و کِنف کردن دیگری با کسی ازدواج نکنید!
از سر عجز، فرار و یا با تئوری "از این ستون تا اون ستون فرجی است" ازدواج نکنید!
در امر ازدواج استخاره نکنید! به خانواده طرف مقابل هم این را اطلاع دهید.
برای تکمیل تیم یا گروه عروس ها یا دامادهای فامیل با کسی ازدواج نکنید!
قبل از انتخاب همسر، خودخواه باشید (بعد از ازدواج فداکار)
قبل از انتخاب همسر، نسبت به همسر آینده، بدبین و سخت گیر باشید (بعد از ازدواج خوش بین و آسان گیر)
از ازدواج با افراد خرافاتی و دارای عقاید عجیب غریب خودداری کنید.
معمولاً علاقمندی های یک طرفه ی دختر خانم ها، بی ثمر است و از عوامل اساسی و موثر در کاهش تدریجی شانس ازدواج آنان به شمار می رود.
به علاقه مندی های پسرهای زیر 20 سال اعتماد نکنید.
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
نوشته های ناهید:
💠💠 به نام خدایی که قلم به دست اوست 💠💠
#داستان_سبزیاخاکستری 🟢⚪️
#قسمت_اول -
با صدای فریادهای آقاجونم از خواب پریدم ؛
اولش نمی دونستم کیه و چه اتفاقی افتاده ؛ یکم توی رختخواب نشستم و گوش دادم ؛
آقاجونم بود که یک طوری مثل ناله داد می زد ؛ وای ؛ خدایا ؛ پدر سوخته ی بیشرف ؛می کشمت ؛ وای ، کجایی پدر نامرد ؟
تنها فکری که کردم این بود که دزد اومده باشه خب اون موقع شب که هنوز هوا روشن نشده بود چیز دیگه ای به فکرم نمی رسید ؛
هراسون خودمو رسوندم به سرسرا و دیدم آقاجونم دیوانه وار توی خونه دنبال کسی می گرده و پرسیدم ؛ چی شده ؛ دزد اومده ؟ می خواین رجب رو صدا کنم ؟
آقاجونم با چشمانی خشمگین و غضبناک که حلقه ای از اشک توش جمع شده بود و به من نگاه کرد ؛ نگاهی که نفهمیدم وحشت و ترس بود یا نفرت و بیچارگی ؛ و بیحرکت ایستاد ؛ دوباره پرسیدم آقاجون حرف بزنین چی شده ؟
دستشو گذاشت روی سینه اش و زانوزد روی زمین ؛و با حالی نزار گفت : طوبی رو پیدا کن بدش دست من ؛بیارش اینجا ؛ ..
و دیگه نتونست حرف بزنه و سرش خم شد فورا گرفتمشو و گفتم :آقاجون ؟ خوبین ؟ فداتون بشم چی شدین ؛ نکنه خواب بد دیدین ؟مامانم رو چیکار دارین ؟
حرف بزنین دارم سکته می کنم ؛
احساس کردم نفسش به شماره افتاده و یک مرتبه مرد به اون هیکل مثل عمارتی بلند که از پایه ویران میشه وارفت و نقش زمین شد ؛
فورا سرشو بلند کردم و گرفتم توی بغلم و فریاد زدم ؛ یا امام رضا کمک کن ؛ آقاجون ؟ آقاجونم ؟ تو رو خدا بگین چی شده ؟و فریاد زدم مامان ؟ مامان ؟خانجون ؟ سعادت خانم ؟ یکی به دادم برسه ؛
در همین موقع سعادت خانم هراسون در حالیکه سعی می کرد چادرشو روی سرش مرتب کنه اومدو زد توی صورتشو گفت : وای خاک عالم به سرم؛ آقا چی شده ؟
گفتم : نمی دونم برو یک آب قند درست کن ؛ فکر می کنم دزد دیده مراقب باش میری مطبخ ؛یک چماق با خودت بردار ؛
خانجون هم خواب آلود و وحشت زده از راه رسید و خودشو رسوند به آقاجونم و مرتب می پرسید؛ دزد رو خودت دیدی ؟ فرار کرد ؟
پریماه برو نمک بیار حکما ترسیده ؛ از کی اینطوری شده ؟ چرا منو بیدار نکردی ؟وای خاک عالم به سرم شد یکی بره دنبال حکیم ؛
سعادت زود باشین برو رجب رو بفرست بره حکیم رو بیاره بچه ام داره از دست میره ؛
هر دو اونقدر گیج و سر گم بودیم که دور خودمون می چرخیدیم و نمی دونستیم باید چیکار کنیم ؛ ولی وقتی دیدم که آقام حالش خیلی بده سرشو گذاشتم روی زمین و دنبال سعادت خانم رفتم داشت آب قند درست می کرد گفتم: من خودم درست می کنم تو برو رجب رو صدا کن ؛
با گریه گفت : رفتم توی اتاقش نبود ؛
گفتم : مرتیکه این وقت شب کجا رفته ؟نکنه پی دزد افتاده ؟ پس معطل نکن برو خان عمو رو صدا کن یا خودش یا یحیی برن حکیم رو بیارن ؛
بگو همین الان باید بیاد بالای سر آقاجونم ؛ زود باش ؛ بدو ؛ سعادت خانم عجله کن آقاجونم حالش خوب نیست ؛
خونه ی خان عمو دیوار به دیوار ما بود و ده دقیقه ای بود که رفته بود دنبال حکیم و خانجون مرتب دستمال رو می کشید روی سر و صورت آقاجونم و قربون صدقه اش میرفت که از سر تا پاش خیس عرق بود ، دستشو گذاشته بود روی قفسه ی سینه اش و نمی تونست نفس بکشه ؛ یک مرتبه متوجه شدم که با اون همه سر و صدا از مامان خبری نیست ؛
با سرعت رفتم به اتاقش ولی کسی نبود ؛به اتاق پسرا سر زدم شاید اونجا باشه ؛
من دوتا برادر کوچک داشتم یکی چهار ساله و یکی شش سال هر دو خواب بودن و در رو بستم و با خودم گفتم یعنی چی؟ پس مامان کجاست ؟ نکنه دزد مامان رو برده و آقام نتونسته جلوشو بگیره ؟
ولی این حرف منطقی به نظر نمی رسید ؛
برگشتم کنار آقاجونم و ازش بپرسم می دونین مامان کجاست ؟ ولی حالش طوری نبود که حتی بشه ازش سئوال کرد و من همینطور اشک میریختم و بال ؛بال می زدم ؛
خانجون مرتب می گفت : مادر برو ببین نیومدن ؟ بچه ام داره تلف میشه ؛ اینا کجا موندن ؟ مادرت کجاست ؟ ای خدا یکی به دادمون برسه ؛
تا لب ایوون رفتم ؛کسی نبود با سرعت اتاق به اتاق خونه رو گشتم ولی مامان نبود خودمو رسوندم توی مطبخ و به اطراف نگاه کردم صداش زدم اما سعادت خانم رو دیدم که یک گوشه نشسته و دو تا دستشو گذاشته روی سرش و گریه می کنه ؛
با تندی گفتم : چیکار می کنی ؟
با حال بدی گفت :چیکار کنم کاری ازم بر نمیاد ؛
پرسیدم مامان رو ندیدی ؟
با افسوس گفت تف ؛ تف به این دنیا لعنت به من ؛ پدر سوخته ی غربیتی ؛بی شرف نمک نشناس ؛
پرسیدم تو چی داری میگی ؟منظورت چیه ؟به کی داری فحش میدی ؟ پاشو کمک کن به جای این کارا ؛
و دیگه معطل نکردم آخه من به گریه های وقت و بی وقت سعادت خانم عادت داشتم ؛
اون حتی در مواقع خوشحالی هم گریه می کرد ؛ برگشتم و هراسون کنار آقاجونم نشستم وسعی کردم با قاشق یکم آب قند دهنش بزارم ولی سر برگردوند همینطور که نفس نفس می زد به زحمت گفت : نمی خوام ؛ نمی خوام ؛ خانجون ؟ شما برو بیرون می خوام با پریماه حرف بزنم ؛ خانجون حیرت زده گفت : وا ؟ خاک عالم به سرم حالا من نامحرم شدم مادر ؟ قربونت برم الان چه وقته ؟ حرفِ چی ؟ به منم بگو ببینم چی شده دارم دق می کنم ؛
آقاجون با همون حال بدش با تندی سرشو بلند کرد و گفت : نزارین حرفمو رو تکرار کنم خانجون برو دیر میشه ؛
خانجون در حالیکه پیدا بود کنجکاو شده که بدونه در این وضعیت آقاجونم با من چیکار داره با گریه از اتاق رفت بیرون ؛
آقاجون با اشاره به من گفت بیا جلو ؛ جلوتر ؛ تا نزدیک دهنش رفتم چون اون می دونست که ممکنه خانجون پشت در گوش ایستاده باشه حتی در اتاق رو هم نبسته بود
حالا گوش من جلوی دهن آقام بود و اون به سختی نفس می کشید و نمی تونست حرف بزنه ؛ بالاخره آروم گفت : پریماه خوب گوش کن ببین چی میگم ؛اگر من طوریم شد ؛
حرفشو قطع کردم و گفتم وای تو رو خدا نگین آقاجون خدا اون روز رو نیاره من دور سرتون بگردم آخه این چه حرفیه ؟ می خواین منو دق بدین ؟ می دونین که نفس من به نفس شما بنده از این حرفا نزنین الان حکیم میاد و خوب میشین ؛
گفت : آروم باش ؛ اگر زنده موندم که خودم می دونم چیکار کنم ولی اگر نبودم دارم به تو وصیت می کنم ؛ تنها تو باید بدونی ؛ نمی خوام آبرو ریزی بشه که داغ ننگ به پیشونی تو خواهرت می خوره و پاک شدنی نیست ؛
آقاجون در حالیکه سعی داشت سرشو از روی بالش بلند کنه ادامه داد برو اون در رو ببند و تا کسی نیومده حرفم رو بزنم ؛و خیلی آروم و با احتیاط ادامه داد ؛ نمی تونم به خانجون اعتماد کنم می ترسم آبرو ریزی راه بندازه ؛
خوب گوش کن ؛اگر من طوریم شد طوبی رو از این خونه بیرون کن ؛ بفرستش لای دست باباش ؛ یک شاهی از مال و منال براش حرومه هیچی بهش نمیدین ؛
گفتم : خدا منو مرگ بده ؛ مامانم چیکار کرده ؟
VID_20230611_154956_649.mp3
4.4M
قدر و شکوه زن🌹
🎙حجت الاسلام پناهیان🌹
واقعا ارزش شنیدن دارد👌
خانم های محترم بشنوید و لذت ببرید 👌
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
🦋
کسیکه خویشان بسیار نزدیکش
رهایش سازند،
به وسیله (بیگانه )بسیار دورتر یاری خواهد شد.
امیرالمؤمنین علی (ع)💞
📚حکمت چهاردهم
#نهجالبلاغه