: باشه حالا من یک چیزی گفتم شما داری براش غصه می خوری ؟ هر وقت شد میریم ؛ راه افتاد و با همون بشقاب غذاش بره بالاگفت : به شالیزار گفتم شام درست نکنه می خوایم جگر بخوریم و رفت بالا ؛
یک مرتبه به خودم اومدم و دیدم کارم شده زیر نظر گرفتن رفت و آمد نریمان از خودم بدم اومد ؛ طرح هامو برداشتم و رفتم به اتاقم و به خانم گفتم هر وقت کارم داشتین صدام کنین ؛ و با خودم فکر کردم : چه کار احمقانه ای ؛ دختر مگه تو بیشعوری که همش فکر می کنی اون کی رفت بالا و کی اومد پایین ؟
ولی یکساعتی که کار کردم بوی ادوکلن نریمان به مشامم رسید و فهمیدم اومده پایین ؛ زیر لب گفتم : لعنت بر من ؛ پریماه تو باید از اینجا بری راه دیگه ای هم نداری ؛
از زمانی که اون اومد پایین تا منو صدا کرد شاید سه ربع ساعت طول کشید و بی اراده هر لحظه منتظر بودم که بزنه به در اتاقم و بالاخره زد و آروم گفت : پریماه ؟ خانمه پریماه ؟ به در خیره شدم مثل این بود که می خواستم حالت عادی داشته باشم دوباره صدا زد خانم ؟ گفتم : بله نریمان کاری داشتی ؟ گفت : دارم منتقل روشن می کنم بیا که با هم جگر ها رو سیخ بکشیم مامان بزرگ امشب می خواد زود بخوابه ؛ گفتم : الان میام ؛
خودمو توی آینه نگاه کردم و آب دهنم رو قورت دادم و گفتم : چیزی نیست تقصیر پرستو شد اون فکرم رو بهم ریخت می ترسم که حرفش راست باشه ؛ آره همینه ولی راست نیست چون من می دونم که نریمان تازه ..تازه ..اصلا ولش کن فقط دارم بهت میگم پریماه احمق نشو می فهمی ؟هوا بشدت سرد بود و نریمان همون جلوی ایوون منتقل رو آتیش کرده بود و خانم دورش یک پتو پیچیده بود و روی صندلی کنارش نشسته بود ؛ منو که دید گفت : صدات نکردم بلکه یک کار جدید بکشی ؛ گفتم : کشیدم تقریبا داره تموم میشه ؛ خانم گفت : من می دونم چیه ولی بهت نمیگم بزار تموم بشه خودت می ببینی باید این بار دستمزد خوبی به پریماه بدی ؛ ببینم زبونش دراز تر میشه ؟ گفتم : خانم ؟ تو رو خدا نگین دوست دارین تو سری خور باشم ؟ خب اولا که اومده بودم روم نمیشد حرف بزنم من همیشه سر زبون داشتم ؛ نریمان با هیجان گفت : وای مامان بزرگ راست میگه من دوبار رفتم در خونه شون دیدم چیکار می کنه ؛
ادامه دارد
بسم الله نور
سلام امامزمانم😊
هر صبح ،میهمان یک صفحه از مصحف شریف قرآن کریم به همراه صوت و ترجمه 🤍🌸👇👇👇
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
پرسش از استاد پورعلیزاده
موضوع: کودکم #فیلم_مبتذل س ک س گوشی پدرش را دیده
#س_ک_س #مستهجن #جنسی
سوال شما عزیزان🌹👇
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
.سلام اقای دکتر وقتتون بخیر
شرمنده من ی مسئله ای واسم پیش اومده میشه راهنمایی کنین
من ی دختر ۷ساله دارم ک تازه رفته کلاس اول
امروز ظهر ک خواب بودیم گوشی شوهرمو برداشته بود و داخل گوشی هم متاسفانه یسری فیلم س ک س بوده
من رفتم توی اتاق ببینم خوابه یا بیدار دیدم ک گوشی باباش دستشه و هول شد و شروع کرد بزنه روی صفحه
فهمیدم ک رفته سرفیلما
هرچی گفتم گوشیو بده نمیداد و هول شده بودو گریه میکرد دراین حد ک من ک نزدیکش شده بودم و میخواس بزنه
من الان باید چیکارکنم؟
🦋لطفا پاسخ استاد #پور_علی_زاده را در صوت زیر بشنوید و برای دوستانتان ارسال کنید💞💞💞👇👇👇
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
3.34M
صوت قسمت اول
🌹استاد پور علیزاده تخصص مشاوره پیش از ازدواج💍 و زوج درمانی💞
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
موضوع: کودکم #فیلم_مبتذل س ک س گوشی پدرش را دیده
#س_ک_س #مستهجن #جنسی
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
1.08M
صوت قسمت دوم
🌹استاد پور علیزاده تخصص مشاوره پیش از ازدواج💍 و زوج درمانی💞
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
موضوع: کودکم #فیلم_مبتذل س ک س گوشی پدرش را دیده
#س_ک_س #مستهجن #جنسی
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh
#پرسش_و_پاسخ_روانشناسی_در_ایتا
#پورعلیزاده_روانشناس_اصفهان
#پور_علیزاده #پورعلی_زاده
#روانشناس_اصفهان #مشاوره_اصفهان
#مشاوره_پیش_از_ازدواج_اصفهان
#کانال_مشاوره_در_ایتا
#کانال_روانشناسی_در_ایتا
#pouralizadeh #poralizadeh
هدایت شده از استاد پورعلیزاده روانشناس اصفهان
🔞🔞🔞
8.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این متن خیلی زیباست👌
روزی اسب پیرمردی فرار کرد، مردم گفتند: چقدر بدشانسی!
پیر مرد گفت : ازکجا معلوم
فردا اسب پیر مرد با چند اسب وحشی برگشت.
مردم گفتند: چقدر خوش شانسی!
پیرمرد گفت: از کجا معلوم.
پسر پیرمرد از روی یکی از اسبها افتاد و پایش شکست.
مردم گفتند: چقدر بدشانسی!
پیرمرد گفت از کجا معلوم!
فردایش از شهر آمدند و تمام مردهای جوان را به جنگ بردند به جز پسر پیرمرد که پایش شکسته بود.
مردم گفتند : چقدر خوش شانسی!
پیرمرد گفت : از کجا معلوم!
زندگی پر از خوش شانسی ها و بدشانسی های ظاهری است، شاید بدترین بدشانسی های امروزتان مقدمه خوش شانسی های فردایتان باشد.
از کجا معلوم؟؟...
ارسالی از طرف هستی خانم
از همراهان محبوب کانالمون
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
https://eitaa.com/pouralizadeh