eitaa logo
استاد پورعلیزاده روانشناس اصفهان 🔞🔞🔞
3.6هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
725 ویدیو
19 فایل
سلام دوستانم🌹خوشحال میشم سوالاتتون و در pv برام ارسال کنید🌹 @Pouralizade هماهنگی وقت مشاوره حضوری تماس با شماره 09134118416 👇آدرس اینستاگرام👇 instagram.com/pouralizade 👇 آدرس سایت👇 Www.pouralizade.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
: باشه حالا من یک چیزی گفتم شما داری براش غصه می خوری ؟ هر وقت شد میریم ؛ راه افتاد و با همون بشقاب غذاش بره بالاگفت : به شالیزار گفتم شام درست نکنه می خوایم جگر بخوریم و رفت بالا ؛ یک مرتبه به خودم اومدم و دیدم کارم شده زیر نظر گرفتن رفت و آمد نریمان از خودم بدم اومد ؛ طرح هامو برداشتم و رفتم به اتاقم و به خانم گفتم هر وقت کارم داشتین صدام کنین ؛ و با خودم فکر کردم : چه کار احمقانه ای ؛ دختر مگه تو بیشعوری که همش فکر می کنی اون کی رفت بالا و کی اومد پایین ؟ ولی یکساعتی که کار کردم بوی ادوکلن نریمان به مشامم رسید و فهمیدم اومده پایین ؛ زیر لب گفتم : لعنت بر من ؛ پریماه تو باید از اینجا بری راه دیگه ای هم نداری ؛ از زمانی که اون اومد پایین تا منو صدا کرد شاید سه ربع ساعت طول کشید و بی اراده هر لحظه منتظر بودم که بزنه به در اتاقم و بالاخره زد و آروم گفت : پریماه ؟ خانمه پریماه ؟ به در خیره شدم مثل این بود که می خواستم حالت عادی داشته باشم دوباره صدا زد خانم ؟ گفتم : بله نریمان کاری داشتی ؟ گفت : دارم منتقل روشن می کنم بیا که با هم جگر ها رو سیخ بکشیم مامان بزرگ امشب می خواد زود بخوابه ؛ گفتم : الان میام ؛ خودمو توی آینه نگاه کردم و آب دهنم رو قورت دادم و گفتم : چیزی نیست تقصیر پرستو شد اون فکرم رو بهم ریخت می ترسم که حرفش راست باشه ؛ آره همینه ولی راست نیست چون من می دونم که نریمان تازه ..تازه ..اصلا ولش کن فقط دارم بهت میگم پریماه احمق نشو می فهمی ؟هوا بشدت سرد بود و نریمان همون جلوی ایوون منتقل رو آتیش کرده بود و خانم دورش یک پتو پیچیده بود و روی صندلی کنارش نشسته بود ؛ منو که دید گفت : صدات نکردم بلکه یک کار جدید بکشی ؛ گفتم : کشیدم تقریبا داره تموم میشه ؛ خانم گفت : من می دونم چیه ولی بهت نمیگم بزار تموم بشه خودت می ببینی باید این بار دستمزد خوبی به پریماه بدی ؛ ببینم زبونش دراز تر میشه ؟ گفتم : خانم ؟ تو رو خدا نگین دوست دارین تو سری خور باشم ؟ خب اولا که اومده بودم روم نمیشد حرف بزنم من همیشه سر زبون داشتم ؛ نریمان با هیجان گفت : وای مامان بزرگ راست میگه من دوبار رفتم در خونه شون دیدم چیکار می کنه ؛ ادامه دارد
بسم الله نور سلام امام‌زمانم😊 هر صبح ،میهمان یک صفحه از مصحف شریف قرآن کریم به همراه صوت و ترجمه 🤍🌸👇👇👇 ┄┅┅✹🌺✹┅┅┄ https://eitaa.com/pouralizadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅┅✹🌺✹┅┅┄ پرسش از استاد پورعلیزاده موضوع: کودکم س ک س گوشی پدرش را دیده سوال شما عزیزان🌹👇 ┄┅┅✹🌺✹┅┅┄ .سلام اقای دکتر وقتتون بخیر شرمنده من ی مسئله ای واسم پیش اومده میشه راهنمایی کنین من ی دختر ۷ساله دارم ک تازه رفته کلاس اول امروز ظهر ک خواب بودیم گوشی شوهرمو برداشته بود و داخل گوشی هم متاسفانه یسری فیلم س ک س بوده من رفتم توی اتاق ببینم خوابه یا بیدار دیدم ک گوشی باباش دستشه و هول شد و شروع کرد بزنه روی صفحه فهمیدم ک رفته سرفیلما هرچی گفتم گوشیو بده نمیداد و هول شده بودو گریه میکرد دراین حد ک من ک نزدیکش شده بودم و میخواس بزنه من الان باید چیکارکنم؟ 🦋لطفا پاسخ استاد را در صوت زیر بشنوید و برای دوستانتان ارسال کنید💞💞💞👇👇👇 ┄┅┅✹🌺✹┅┅┄ https://eitaa.com/pouralizadeh
3.34M
صوت قسمت اول 🌹استاد پور علیزاده تخصص مشاوره پیش از ازدواج💍 و زوج درمانی💞 ┄┅┅✹🌺✹┅┅┄ موضوع: کودکم س ک س گوشی پدرش را دیده ┄┅┅✹🌺✹┅┅┄ https://eitaa.com/pouralizadeh
. . •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• اظهار نظر و بذل محبت یکی از همراهان با معرفت کانالمون)🌹 همه ما هم از اینکه شما کانال خودتان را همراهی می کنید مسرور و سپاسگزاریم🌹 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
8.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این متن خیلی زیباست👌 روزی اسب پیرمردی فرار کرد، مردم گفتند: چقدر بدشانسی! پیر مرد گفت : ازکجا معلوم فردا اسب پیر مرد با چند اسب وحشی برگشت. مردم گفتند: چقدر خوش شانسی! پیرمرد گفت: از کجا معلوم. پسر پیرمرد از روی یکی از اسبها افتاد و پایش شکست. مردم گفتند: چقدر بدشانسی! پیرمرد گفت از کجا معلوم! فردایش از شهر آمدند و تمام مردهای جوان را به جنگ بردند به جز پسر پیرمرد که پایش شکسته بود. مردم گفتند : چقدر خوش شانسی! پیرمرد گفت : از کجا معلوم! زندگی پر از خوش شانسی ها و بدشانسی های ظاهری است، شاید بدترین بدشانسی های امروزتان مقدمه خوش شانسی های فردایتان باشد. از کجا معلوم؟؟... ارسالی از طرف هستی خانم از همراهان محبوب کانالمون ┄┅┅✹🌺✹┅┅┄ https://eitaa.com/pouralizadeh