بنام خدا
سلام صبح آخرین روزهای پائیزیتون زیبا
شاید پائیز
حکایت عشق زنجیروار برگ هاست
هر کدام به خاطر دیگری
خودشان را به زمین می اندازند
وصدای خش خش خرد شدنشان در زیر پای ما آخرین پچ پچ های دوستت دارم است......
امروز،دیگه هیچ وقت تکرار نمیشه!
پس بلند شو و نهایت استفاده رو از امروزت بکن
فرجامتون نیکو باد
#علامه_جعفری در آخرین روزهای عمر جهت مداوا به نروژ رفته بود، یکی از دوستان پسرش؛ غلامرضا، آن دو را به شام دعوت کرد.
وقتی استاد و فرزندش سروقت در مهمانی حاضر شدند، علامه بوی تعفن شدیدی را احساس کردند. اما صاحبخانه و پسر علامه چیزی احساس نمیکردند و منکر بودند. بالاخره علامه شام نخورده از خانه خارج شد.
صبح روز بعد دکتر غلامرضا جعفری فرزند استاد به دوستش زنگ زد تا از بابت جریان دیشب عذرخواهی کند. اما دوستش گفت: «من دیروز هر چه در بازار گشتم مرغ ذبح اسلامی پیدا نکردم، بهناچار از مرغهای معمولی استفاده کردم.
از این که داشتم به شما مرغ نجس میدادم شرمنده بودم، اما وقتی شما شام نخورده رفتید خوشحال شدم».
منبع: کتاب فیلسوف شرق، ص۱۵۸- ۱۶۴.
«اللهم صل علی محمدو آل محمد و عجل فرجهم»