هدایت شده از تقویم بیداری از نگاه دوربین #استغاثه_مقدس
#داستان_شگفت_انگیزِ داروی شماره ۲۲ در #شهر_ترامپ_قمار_باز (با ندای حریفت منم ، لشگر کشی و سپاه لازم نیست)👌👍
روزگاری دروسط آمریکا یک ایرانی تبارشیعه انقلابی،اقدام به تاسیس مطب سنتی و اسلامی در نیویورک می کند!
شهرت این طبیب ایرانی به چند شهر دیگر نیز سرایت کرده که در مقابل درمان بیماری ۵۰ دلار می گرفته و اگر موفق نمیشد ۱۰۰ دلار بدهد و گاهی به پایشان می افتاد و ۱۰۰دلار میلیاردی" هم می داد #تا_جایی_که_علاوه بر نسخه های گیاهی دارویی و سنتی ، گاهی نسخه های دعایی می نوشته و می گفت که به سوی مشهد یا کربلا و در نهایت قبرستان مظلوم اهل بقیع علیهم السلام با چند راهکار پیوسته و منطقی اسرار آمیز سفارشی، ببرند و اگر حل نشد ۱۰۰دلارشان را از آن دکتر بگیرند و معمولا این روش دکتری او ۳ سال تا ۷سال زمان می برد و با یاری خدا کسی هم دنبال ۱۰۰دلار نمی آمد!
#چشمت_روز_بد_نبینه
چند نفر معاند معلوم الحال قمارباز رقاص و سگ باز کفترباز تبلیغ گر عرق خوران آمریکایی ،
وقتی شهرت کارهای خوب او را می شنوند
از آن طرف تگزاس می کوبند می آیند نیویورک ، #با_هم_قسم_می_خورند که این دکتر ایرانی را شکست داده و هر کدام ۱۰۰دلار بگیرند و او را به هر نحوی ، تحریم و تهدید و توهین کنند !
آن ۹نفر معلوم الحالِ قمار حرفه ای" وارد مطب او شده و می گویند تمام بلیطهای کربلا و مشهد و بقیع و هر جا که فکرش کنی در سفارت آمریکا و انگلیس و صهیونیس ملعونین" هماهنگ شدند که چند روزه نهایتا ۵۰روزه تکلیف ۱۰۰دلاری های ما مشخص بشود ، چون می دانیم تو نسخه درمان ما را نخواهی داشت و جنازه ات را هم در جوی آب خواهیم انداخت!
دکتر ایرانی وقتی این حرف ها را می شنود سریعا می پرسد مریضی شما چیست ؟
آیا از جمله بیمارانی هستین که قرآن فرموده " فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا ...؟
آنها گفتند نه ، اشتباه نکن ما واقعا مریض هستیم و همگی به طور کامل مزاج چشایی و بویایی خود را از دست دادیم نه تلخ ترین مزها و نه هیچ بویی نمی فهمیم و هر جا پرسیدیم تاکنون در دنیا هیچ دکتری این را درمان نتوانسته !
دکتر ایرانی سریعا با این ادعا که نترسین این که چیزی نیست #درمانِ_همه_چیز_به_ما_مربوط _است به منشی خود امر به معروفِ داروی شماره ۲۲ را سفارش می کند که آن را بیاور .
منشی سریعا آورده و به دستور دکتر ، دو قطره به طور نوبتی ، در دهان تک تک آن افراد می ریزد که هنوز به قطره ی سوم نرسیده فریاد می کشند ؛
دیگر نریز این گازوئیلِ مشابه خانه باغ صحرایی محمد رضا خان سگ باز میمون باز قمار باز در همسایگی فرمانخواری ترامپ خودمان است که مثل زهرمار تلخ بوده و بوی تندی دارد و همه فهمیدیم !
دکتر ایرانی با خوشحالی می گوید آفرین ، تبریک می گویم چقدر زود درمان شدید پس حق ویزیت ۵۰دلاری هر کدام داده شود و خدا نگهدار.
بله ،آنها رفتند و ۳ماه ساکت بودند که ناگهان دوباره نقشه و مکر دیگری کشیده و همگی آنها به مطب آن دکتر آمدند و گفتند ؛
حافظه ما همگی از دست رفته و حتی یکدیگر را هم نمی شناسیم نه دوستان محمدرضان ملعون که پای پیاده مشهد رفته دو تا خیابان تهران را مثل صدام خان در کربلا کشیده یادمان هست و نه آن پسرش را می شناسیم و نه از او دفاع می کنیم لطفا به داد ما برس!
دکتر ایرانی سریع به منشی خود می گوید عیب نداره حل میشه آن داروی شماره۲۲ را بیاور که ناگهان همه آن ۹معلوم الحال بهدمحض دیدن امر به معروف داروی شماره ۲۲ فریاد می زنند حافظه همگی برگشته و همه چیز یادشان افتاده و خودشان نفری۵۰دلار داده و فرار می کنند.
حدود ۶ ماه می گذرد و دوباره هم قسم می شوند که این دفعه بروند و بگویند کور شدند و کر شدند !
دکتر ایرانی وقتی نامه های اعلام کوری و کری آنها از حق را نگاه می کند سریع می گوید آن داروی شماره ۲۲ را بیاور و به مقدار لازم ، در گوش و چشم این ها چند قطره بریز که ناگهان هنگام با شنیدن و دیدن داروی شماره۲۲ چشم و گوششان باز شده و هر کدام ۵۰دلار می دهند و یکسال ناپدید می شوند.
اما بعد یکسال دوباره با شدت و لجاجت بیشتر مانند کینه توزی نژادپرستان صهیونیستی هم قسم می شوند که پیش آن دکتر رفته و بگویند هم مزاجشان خراب شده و هم حافظه و بینایی را کاملا از دست داده اند تا جایی که تلخی شدید داروی شماره ۲۲را هم تا حد مرگ تحمل کنند اما خم به ابرو نیاورند و بلیط ها را نیز از قبلش آماده کنند وه نهایتا چند روزه تکلیف مشخص شود !
دکتر ایرانی با دیدن عصبانیت آنها،پرچم صلحی را نشان داده و به صورت محترمانه و مسالمت آمیز، وانمود میکند می خواهد ۱۰۰دلار به تک تک آنها بدهد چون این همه درد و مرض ، درمان ندارد و سریع حرکت کرده و چندین ۲۵دلاری از گاو صندوق حرف های ناب، در آورده و در کف دست هر کدام از آنها فقط دو عدد۲۵دلاری قرار می دهد و می گوید این هم ۱۰۰دلاری های میلیاردی شما ، دیگر مرا رها کنید که ناگهان همه آنها خوشحال شده و چشم و گوششان باز شده نگاه می کنند و