eitaa logo
ادعیه و مناجات صوتی 🎧 زیارت عاشورا دعای کمیل عهد توسل ندبه عرفه امین الله حدیث کسا آل یاسین امام زمان
18.1هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
3.4هزار ویدیو
290 فایل
دعای جوشن کبیر صغیر نادعلی فرج مجیر مشلول یستشیر معراج ابوحمزه علقمه سمات صباح عشرات عدیله زیارت وارث جامعه مناجات خمس عشر ماه رجب شعبانیه رمضان عید فطر غدیر روز سحر نماز شب قدر نور گنج العرش استغفار افتتاح حرز امام حدیث کسا زهرا امیرالمومنین علی @m_mehr0
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت صد و  پنجاهم هوای گرفته و پر گرد و غبار این روزهای رفته از دی ماه سال 1392، چهره حیاط را حسابی کدر کرده و دلم می‌خواست آبی به سر و رویش بزنم، ولی از کمر دردم می‌ترسیدم که بلاخره دل به دریا زدم و قدم به حیاط گذاشتم. سنگفرش حیاط از خاک پوشیده شده و شاخه‌های نخل‌ها با هر تکانی که در دل باد می‌خوردند، گرد و خاک نشسته در لابلای برگ‌هایشان را به هوا می‌فرستادند. نوریه و پدر که کاری به این کارها نداشتند و از زمان آغاز بارداری‌ام، هر بار خود مجید حیاط را می‌شست. خجالت می‌کشیدم که با این کار سختی که در پالایشگاه داشت، شب هم که به خانه باز می‌گشت، در انجام کارهای خانه کمکم می‌کرد و هفته‌ای یکبار، صبح قبل از رفتن به محل کارش، حیاط را هم می‌شست و دوست داشتم قدری کمکش کنم که جارو دستی بافته شده از شاخه‌های نخل را از گوشه حیاط برداشتم، تمام سطح حیاط زیبای خانه‌مان را جارو زدم و به نوازش پاک و زلال آب، تن خاک گرفته‌اش را شستم و بوی آب و خاک، چه عطر دل انگیزی به پا کرده بود! هر چند به همین مقدار کار، باز درد آشنای این مدت در کمرم چنگ انداخته و دوباره نفسم به تنگ آمده بود، ولی حال و هوای با صفای نخلستان کوچک خانه، که یادگار حضور مادرم در همین حیاط دلباز و زیبا بود، حالم را به قدری خوش کرده بود که ارزش این ناخوشی گذرا را داشت. شلنگ را جمع کردم و پای حوض دور لوله شیر آب پیچیدم، جاروی دستی را کنار حیاط پای دیوار گذاشتم و خودم به تماشای بهشت کوچکی که حالا با این شست و شوی ساده، طراوتی دیگر پیدا کرده بود، روی تخت کنار حیاط نشستم. آفتاب کم رمق بعد از ظهر زمستان بندر، که دیگر جانی برای آتش بازی‌های مشهورش نداشت، فرصت خوبی مهیا کرده بود تا مدتی طولانی در آرامش مطبوعش، آرام بگیرم. همانطور که تخته پشتم را صاف نگه داشته بودم تا نفسم جا بیاید و درد کمرم قرار بگیرد، با نگاهم به تفرج شاخه‌های با شکوه نخل‌ها رفته بودم، ولی این خلوت خوش عطر هم چندان طولانی نشد که در ساختمان با صدای کشداری باز شد و نوریه قدم به حیاط گذاشت. با قدم‌های کوتاهش به سمت تخت آمد و مثل همیشه لب از لب باز نکرد تا من مقابل پایش برخاسته و سلام کنم. جواب سلامم را داد و با غروری که از صورتش محو نمی‌شد، گفت: «خوب شد حیاط رو شستی! اونقدر خاک گرفته بود که نمی‌تونستم پام رو از اتاق بیرون بذارم.» از این همه بی‌اخلاقی‌اش، گرچه عادت کرده بودم، ولی باز هم دلم گرفت و تنها لبخند کمرنگی نشانش دادم، ولی نیش و کنایه‌هایش تمامی نداشت که مستقیم نگاهم کرد و پرسید: «تو چرا هیچ وقت نمیای پایین؟ من الان دو ماهه که اینجام، ولی تو یه سر هم نیومدی خونه من. از من خوشت نمیاد؟» از اعتراض بی‌مقدمه‌اش جا خوردم و پیش از آنکه فرصت کنم جوابش را بدهم، با همان حالت موزیانه‌اش ادامه داد: «نکنه شوهرت از من خوشش نمیاد؟ آخه هر وقت تو حیاط هم من رو می‌بینه، خیلی سنگین برخورد می‌کنه.» از توصیفی که از رفتار مجید می‌کرد، ترسیدم و خواستم به گونه‌ای توجیهش کنم که باز هم امان نداد و با لحنی لبریز شک و تردید پرسید: «عبدالرحمن می‌گفت از اهل سنت تهرانه، آره؟» و من نمی‌خواستم دروغ پدر را تأیید کنم و می‌ترسیدم نوریه شک کند که دستپاچه جواب دادم: «آره، تهرانیه، اینجا تو پالایشگاه کار می‌کنه...» و برای اینکه فکرش را از مجید منحرف کنم، با لبخندی ساختگی ادامه دادم: «حالا امشب مزاحمتون میشیم!» در برابر جمله خالی از احساسم، او هم لبخند سردی تحویلم داد و بدون آنکه لحظه‌ای کنارم بنشیند، به سمت باغچه حاشیه حیاط رفت و من که نمی‌توانستم لحظه‌ای حضورش را تحمل کنم، به سمت ساختمان برگشتم که صدایم زد: «الهه! عبدالرحمن عادت داره شب‌ها زود بخوابه. اگه خواستی بیای، زود بیا که مزاحمش نشی!» از عصبانیت گونه‌هایم آتش گرفت که با دو ماه زندگی در این خانه، خودش را بیش از من مالک همه چیز پدرم می‌دانست و باز هم چیزی نگفتم و وارد ساختمان شدم. حالا از بغض رفتار نوریه، سردرد هم به حالم اضافه شده و با سینه‌ای که از حجم غم پُر شده و دیگر جایی برای نفس کشیدن نداشت، پله‌ها را یکی یکی طی می‌کردم تا به خانه خودمان رسیدم. خودم طاقت دیدن نوریه را در خانه مادرم نداشتم و حالا می‌بایست مجید را هم راضی می‌کردم که در این میهمانی پُر رنج و عذاب همراهی‌ام کند که اگر این وضعیت ادامه پیدا می‌کرد، آتش غیظ و غضب نوریه دامن زندگی‌مان را می‌گرفت. ❤️. I برای مشاهده قسمت های قبل روی👆# بزنید ┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄ برای‌عضویت‌ و دسترسی‌ به‌ صوت‌ تمام ادعیه ومناجات‌هادر«ایتا»از👇وارد‌شوید 🌍 https://eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیارت‌عاشورا۩علی‌علیزاده.mp3
9.66M
🕌 زیارت عاشورا 🎙 با نوای علی علیزاده لینک دسترسی به 📖 متن 👇 ✅🔝 eitaa.com/ppt_doa/2915 64BitR🚀9MB⏰Time=20:1 ┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄ برای عضویت و دسترسی به صوت تمام ادعیه و مناجات ها در«ایتا»از این👇لینک وارد شوید 🌍 https://eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوشنبه‌زیارت‌امام‌حسن‌وحسین۩یزدان‌پناه.mp3
2.9M
🕌 زیارت امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در روز دوشنبه 2️⃣📆 🎙 با صدای حسین یزدان پناه 💠 💠 ┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄ برای عضویت و دسترسی به صوت تمام ادعیه و مناجات ها در«ایتا»از این👇لینک وارد شوید 🌍 https://eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
دعای‌روزدوشنبه۩سماواتی.mp3
2.58M
📆 دعای روز دوشنبه 🎙 با صدای حاج مهدی سماواتی لینک دسترسی به متن و ترجمه دعا👇 ✅ eitaa.com/ppt_doa/0000 56BitR📀2MB⏰Time=6:1 ┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄ برای‌عضویت‌ و دسترسی‌ به‌ صوت‌ تمام ادعیه ومناجات‌هادر«ایتا»از👇وارد‌شوید 🌍 https://eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
همیشہ تو را ڪنار خود ڪم دارم چشمان تر از بارش شبنم دارم برگرد بیا ڪه تا نفس تازه ڪنم هر روز بہ تو نیاز مُبرم دارم ‌‌‌‌‌┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄ صوت‌ تماااااام دعا و مناجات‌ها اینجا 👇 🌍 eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 یــڪ صفحـہ قرآטּ بـہ همراـہ ترجمـہ 📖 آیات 8 تا 17 📄 ┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄ صوت‌ تماااااام دعا و مناجات‌ها اینجا 👇 🌍 eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیان احکام با زبان طنز ☺️ آخر خنده در آنتن شبکه 3 فقط تا آخر ببینید 😂😂😂😂 ─┅═༅𖣔💚𖣔༅═┅─. ┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄ صوت‌ تماااااام دعا و مناجات‌ها اینجا 👇 🌍 eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
☀️السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللّٰهِ الَّذِي لَايُطْفَأُ ☀️سلام بر تو ای نور خدا که خاموش نگردد. 🌹سلام بر امامی که تمامی نورهای عالم از او روشنایی می‌گیرند و در روز ظهورش دیگر هیچ تاریکی باقی نخواهد ماند. 🌺سلام بر منتظران نور خدا
برکت(وقت نماز) رسول خدا صلی الله علیه و آله: اجابت دعوت مؤذن باعث افزایش رزق وروزی می شود.جامع الخبار/ص125 اجابت دعوت موذن برای خواندن نماز، یعنی اجابت دعوت خدا؛ کسی که به خاطر خدا از کار و تلاش برای دنیا و جمع مال دست بر می دارد و آماده نماز می شود، خدا نیز رزق و روزی او را افزایش می دهد و به مالش برکت می بخشد. ┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄ صوت‌ تماااااام دعا و مناجات‌ها اینجا 👇 🌍 eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️قبل از اینکه دیر شود بذر مرغوب بکار 💥إِنَّما قَلبُ الحَدَثِ كَالارضِ الخاليَةِ ما اُلقىَ فيها مِن شَىْ ءٍ قَبِلَتهُ» 🌎دل نوجوان مانند زمين آماده است كه هر بذرى در آن افشانده شود، مى پذيرد. 📘 ┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄ صوت‌ تماااااام دعا و مناجات‌ها اینجا 👇 🌍 eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
4_5854992863510661699.mp3
3.22M
🌺شرح خطبه ۷۳ 🔴 خطبه ۷۳ -بخش‌سوّم ⏱ زمان 12:25 🎤 ┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄ صوت‌ تماااااام دعا و مناجات‌ها اینجا 👇 🌍 eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
✍شیخ رجبعلے خیاط ✨استغفار و صلوات دو بال است و هر کس در طول عمر زیاد صلوات بفرستد به هنگام مرگش خدا لب او را مے بوسد. 📚کیمیای محبت ۱۹۳ ┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄ صوت‌ تماااااام دعا و مناجات‌ها اینجا 👇 🌍 eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7