eitaa logo
ادعیه و مناجات صوتی 🎧 زیارت عاشورا دعای کمیل عهد توسل ندبه عرفه امین الله حدیث کسا آل یاسین امام زمان
17.9هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
289 فایل
دعای جوشن کبیر صغیر نادعلی فرج مجیر مشلول یستشیر معراج ابوحمزه علقمه سمات صباح عشرات عدیله زیارت وارث جامعه مناجات خمس عشر ماه رجب شعبانیه رمضان عید فطر غدیر روز سحر نماز شب قدر نور گنج العرش استغفار افتتاح حرز امام حدیث کسا زهرا امیرالمومنین علی @m_mehr0
مشاهده در ایتا
دانلود
دعااللَّهُمَّ‌ارزُقنَاتوفیق‌الطاعة۩امام‌زمان۩سماواتی.mp3
1.06M
دعاى امام زمان (عج) 🎙 سماواتی ☀️ بسمِ اللَّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِيم ☀️ ❇️ اللهم ارزقنا 🔶 توفیق الطاعه وَ بُعدَ المَعصِيَة ❇️ و صِدقَ النِّيَّةِ وَ عِرفَانَ الحُرمَة 🔶 و أَكرِمنَا بِالهُدَى وَ الاستِقَامَة ❇️ و سَدِّد أَلسِنَتَنَا بِالصَّوَابِ وَ الحِكمَة 🔶 و املَأ قُلُوبَنَا بِالعِلمِ وَ المَعرِفَة ❇️ و طَهِّر بُطُونَنَا مِنَ الحَرَامِ وَ الشُّبهَة 🔶 و اكفُف أَيدِيَنَا عَنِ الظُّلمِ وَ السِّرقَة ❇️واغضُض أَبصَارَنَاعَنِ‌الفُجُورِ وَالخِيَانَة 🔶 و اسدُد أَسمَاعَنَا عَنِ اللَّغوِ وَ الغِيبَة ❇️ و تَفَضَّل عَلَى عُلَمَائِنَابِالزُّهدِ وَالنَّصِيحَة 🔶 و عَلَى المُتَعَلِّمِينَ بِالجُهدِ وَ الرَّغبَة ❇️ وعَلَى المُستَمِعِينَ بِالاتِّبَاعِ وَالمَوعِظَة 🔶 وعَلَی‌مَرضَی‌المُسلِمِينَ‌بِالشِّفَاءِوَالرَّاحَة ❇️ و عَلَى مَوتَاهُم بِالرَّأفَةِ وَ الرَّحمَة 🔶 و عَلَى مَشَايِخِنَا بِالوَقَارِ وَ السَّكِينَة ❇️ و عَلَى الشَّبَابِ بِالإِنَابَةِ وَ التَّوبَة 🔶 و عَلَى النِّسَاءِ بِالحَيَاءِ وَالعِفَّة ❇️ و عَلَى الأَغنِيَاءِ بِالتَّوَاضُعِ وَ السَّعَة 🔶 و عَلَى الفُقَرَاءِ بِالصَّبرِ وَ القَنَاعَة ❇️ و عَلَى الغُزَاةِ بِالنَّصرِ وَ الغَلَبَة 🔶 و عَلَى الأُسَرَاءِ بِالخَلاصِ وَ الرَّاحَة ❇️ و عَلَى الأُمَرَاءِ بِالعَدلِ وَ الشَّفَقَة 🔶وعَلَى الرَّعِيَّةِ بِالإِنصَافِ وَحُسنِ السِّيرَة ❇️وبَارِك لِلحُجَّاجِ وَالزُّوَّارِ فِي‌الزَّادِ وَالنَّفَقَة 🔶‌و‌اقضِ‌مَا‌أَوجَبتَ‌عَلَيهِم‌مِنَ‌الحَجِّ‌وَ‌العُمرَة ❇️ بفَضلِكَ وَ رَحمَتِكَ يَا أَرحَمَ الرَّاحمین ┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄ صوت‌ تمام دعا و مناجات‌ها 👇 @ppt_doa
دعای‌صباح۩اباذرحلواجی.mp3
6.74M
🌅 دعای صباح امیرالمومنین (ع) 🎙 با نوای اباذر حلواجی لینک متن و ترجمه دعا👇 ✅🔝 eitaa.com/doa1357/205 64BitR🚀6/4MB⏰Time=13:56 ┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄ برای عضویت و دسترسی به صوت تمام ادعیه و مناجات ها در«ایتا»از این👇لینک وارد شوید 🌍 https://eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
دعاهفتم‌صحیفه‌سجادیه۩فانی.mp3
1.98M
📖 دعای هفتم صحیفه سجّاديه 🤲 یا مَن‌ تُحَلُّ بِهِ‌ عُقَدُ الْمَکَارِهِ 🎙 با صدای علی فانی توصیه رهبر معظم انقلاب به خواندن اين دعا به عنوان یک عمل برای نجات از بلا و فتنه های آخرالزمان و نه فقط یک توصیه اخلاقی 🌧🌧 ظهور (عج) 64Bit📀2MB⏰Time=4:1 ┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄ برای‌عضویت‌ و دسترسی‌ به‌ صوت‌ تمام ادعیه ومناجات‌هادر«ایتا»از👇وارد‌شوید 🌍 https://eitaa.com/joinchat/4293591059
1دعای‌رمضان۩ياعَلِيُّ‌يَاعَظِيم۩موسوی‌قهار.mp3
374.4K
1️⃣ يا عَلِيُّ يَا عَظِيمُ يَا غَفُورُ يَا رَحِيم 🔶🎙 با نوای قاسم موسوی قهار 💠 دعای بعد از هر نماز در ماه رمضان 🌙 ┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄ صوت‌ تماااااام دعا و مناجات‌ها اینجا 👇 🌍 eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
صلوات‌کبیرهرروزماه‌رمضان۩حامدحقیقی.mp3
5.88M
📿 صلوات کبیر هر روز ماه رمضان 🌙 🎙 با صدای حامد حقیقی ❇️ إنَّ اللَّهَ وَ مَلاَئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيهِ وَ سَلِّمُوا تَسلِيماً لَبَّيكَ يَا رَبِّ وَ سَعدَيكَ وَ سُبحَانَكَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَارِك عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيتَ وَ بَارَكتَ عَلَى إِبرَاهِيمَ وَ آلِ إِبرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ اللَّهُمَّ ارحَم مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ كَمَا رَحِمتَ إِبرَاهِيمَ وَ آلَ إِبرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ اللَّهُمَّ سَلِّم عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا سَلَّمتَ عَلَى نُوحٍ فِي العَالَمِينَ‏ اللَّهُمَّ امنُن عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا مَنَنتَ عَلَى مُوسَى وَ هَارُونَ‏ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا شَرَّفتَنَا بِهِ‏ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا هَدَيتَنَا بِهِ‏ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ابعَثهُ مَقَاماً مَحمُوداً يَغبِطُهُ بِهِ الأَوَّلُونَ وَ الآخِرُونَ‏ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ السَّلاَمُ كُلَّمَا طَلَعَت شَمسٌ أَو غَرَبَت عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ السَّلاَمُ كُلَّمَا طَرَفَت عَينٌ أَو بَرَقَت عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ السَّلاَمُ كُلَّمَا ذُكِرَ السَّلاَمُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ السَّلاَمُ كُلَّمَا سَبَّحَ اللَّهَ مَلَكٌ أَو قَدَّسَهُ‏ السَّلاَمُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فِي الأَوَّلِينَ وَ السَّلاَمُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فِي الآخِرِينَ‏... @ppt_doa ا 👇 ادامه 1️⃣
دعای عهد۩مهدی‌صدقی.mp3
4.71M
📜 دعای عهد امام زمان (عج) 🎙 با نوای مهدی صدقی متن و ترجمه دعای عهد 👇 ✅🔝 eitaa.com/ppt_doa/12886 64BitR📀4MB⏰Time=9:42 ┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄ صوت‌ تماااااام دعا و مناجات‌ها اینجا 👇 🌍 eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تقویم نجومی اسلامی ✴️ جمعه 👈1 اردیبهشت / ثور 1402 👈30 رمضان 1444👈 21 آوریل 2023 🏛مناسبت های اسلامی و دینی. 🔵امور دینی و اسلامی. ❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است: ✅امور مقدماتی ازدواج. ✅امور زراعی و‌ کشاورزی. ✅آغاز معالجات و درمان. ✅جابجایی و‌ نقل و انتقال. ✅فصد و خون دادن و حجامت. ✅خوردن دارو. ✅و قرض و‌ وام دادن و گرفتن خوب است. 👶برای زایمان مناسب و نوزاد راستگو و خوب تربیت گردد و کارش بالا گیرد. 🚘مسافرت: سفر همراه صدقه باشد. 💑 انعقاد نطفه و مباشرت: برای امشب و فردا، مباشرت مکروه و اگر فرزندی حاصل گردد ممکن است شرور گشته یا فرزند دار نگردد مگر در پیری. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓امروز قمر در برج ثور و برای امور زیر مناسب است: ✳️خرید ملک و زمین. ✳️جابجایی و نقل و‌انتقال. ✳️خرید طلا و جواهر. ✳️دیدار با مسولین ✳️رفتن به تفریحات سالم. ✳️و ارسال کالاهای تجاری نیک است. 🔵نگارش ادعیه و حرز و نماز و بستن حرز خوب است. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت: طبق روایات، (سر و صورت)، باعث ایمنی از بلیات است. 💉حجامت. خون دادن فصد و زالو انداختن... یا حجامت ، حکمی ندارد. ✂️ ناخن گرفتن. جمعه برای ، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد. 👕👚  دوخت و دوز. جمعه برای بریدن و دوختن، روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود... ✴️️ وقت استخاره. در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است. 😴 تعبیر خواب... خواب و رویایی که امشب. (شبِ شنبه)دیده شود تعبیرش در ایه ی 1سوره مبارکه "حمد" است. بسم الله الرحمن الرحیم ... الحمد لله رب العالمین .... و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که نامه یا حکمی از جانب بزرگی به خواب بیننده برسد و سبب خوشحالی او می گردد. ان شاءالله چیزی همانند ان قیاس گردد... کتاب تقویم همسران صفحه 115 ❇️️ ذکر روز جمعه.   اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد . 💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 🌸زندگیتون مهدوی 🌸 📚 منابع مطالب. تقویم همسران نوشته حبیب الله تقیان انتشارات حسنین علیهما السلام قم:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیارت‌عاشورا۩عبدالرضاهلالی.mp3
7.62M
🕌 زیارت عاشورا 🎙 با نوای عبدالرضا هلالی لینک دسترسی به 📖 متن 👇 ✅🔝 eitaa.com/ppt_doa/2915 64BitR🚀7MB⏰Time=15:46 ┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄ برای عضویت و دسترسی به صوت تمام ادعیه و مناجات ها در«ایتا»از این👇لینک وارد شوید 🌍 https://eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای‌ندبه۩مهدی‌صدقی.mp3
15.54M
🤲 دعای ندبه 🎙 با صدای مهدی صدقی 64BitR📀15MB⏰Time=32:16 ┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄ برای‌عضویت‌ و دسترسی‌ به‌ صوت‌ تمام ادعیه ومناجات‌هادر«ایتا»از👇وارد‌شوید 🌍 https://eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
㉚ دعای روز سی ام ماه رمضان ❇️ اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِيَامِي فِيهِ بِالشُّكْرِ وَ الْقَبُولِ 🔶 خدایا روزه ام را در این ماه، مورد سپاس و پذیرش قرار ده ❇️ عَلَى مَا تَرْضَاهُ وَ يَرْضَاهُ الرَّسُولُ 🔶 بر پایه آنچه تو و پیامبر، آن را می پسندید ❇️ مُحْكَمَةً فُرُوعُهُ بِالْأُصُولِ 🔶 درحالی که فروعش بر اصولش استوار باشد ❇️ بِحَقِّ سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ 🔶 به حق سرورمان محمّد و اهل بیت پاکش، و سپاس خدای را پروردگار جهانیان 🎙 با نوای قاسم موسوی قهار (عج) 🌼💠🌸💠🦋💠🌷💠🌼 دلنشین ترین ادعیه و مناجات صوتی 👈 @ppt_doa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و هفتم و حقیقتاً نمی‌توانست تصور کند چه بلایی به سرم آمده که اینچنین بُریده بودم که باز شیشه گریه در گلویم شکست و با جراحتی که به جانم افتاده بود، ناله زدم: «مجید بابام با من بد کرد، خیلی بد کرد! مجید بابا می‌خواست حوریه رو از بین ببره! می‌خواست بچه‌ام رو ازم بگیره! می‌خواست فردا منو ببره تا بچه‌ام رو سقط کنم!» برای یک لحظه آسمان چشمانش دست از باریدن کشید و محو کلمات وحشتناکی که از زبانم می‌شنید، در نگاه مردانه‌اش طوفان به پا شد و باز هم از عمق بی‌رحمی پدر و بی‌حیایی برادر نوریه بی‌خبر بود. می‌ترسیدم در برابر غیرت مردانه‌اش اعتراف کنم که طراح این طرح شیطانی، برادر بی‌حیای نوریه بوده تا به من دست درازی کند که به همین یک کلمه هم خون غیرت در صورتش جوشیده و من به قدری از خشونت پدر ترسیده بودم که وحشتزده التماسش کردم: «مجید! تو رو خدا، به روح پدر و مادرت قَسمِت میدم، کاری به بابا نداشته باش! اصلاً دیگه سراغ بابا نرو! بخاطر من، بخاطر بچه‌مون، دیگه سمت اون خونه نرو! بخدا هر کاری از بابا برمیاد! من دیگه از بابا می‌ترسم!» که سوزش سیلی امروز و درد لگدهای آن شب در جانم زنده شد و میان گریه شکایت کردم: «من هیچ وقت فکر نمی‌کردم بابام با من اینجوری کنه! بخدا هیچ وقت فکر نمی‌کردم منو اینجوری کتک بزنه، اونم وقتی حامله ام! بخدا می‌ترسم اگه دستش بهت برسه یه بلایی سرت بیاره، تو رو خدا دیگه سمتش نرو!» انگشتان سرد و بی‌حسم را میان حرارت دستانش فشار داد و با عقده‌ای که بر دلش سنگینی می‌کرد، غیرتمندانه اعتراض کرد: «از چی می‌ترسی؟!!! هیچ کاری نمی‌تونه بکنه! مملکت قانون داره. مگه می‌تونه هر کاری دلش می‌خواد بکنه؟ میرم شکایت می‌کنم که زن حامله‌ام رو کتک زده و می‌خواسته بچه‌ام رو سقط کنه...» که من هم دستش را محکم گرفتم و با لحنی عاجزانه تمنا کردم: «مجید! التماست می‌کنم، به بابا کاری نداشته باش! منم میدونم مملکت قانون داره، ولی بخدا می‌ترسم! جون الهه، جون حوریه، کاری به بابا نداشته باش! اگه می‌خوای من آروم باشم، همه چی رو فراموش کن! بخدا نمی‌خواستم برات تعریف کنم، ولی دیگه طاقت نداشتم، دلم می‌خواست برات درد دل کنم...» که نگاهش از این همه تنهایی به خاک غربت نشست و با بغضی مظلومانه سؤال کرد: «آخه چرا می‌خواست این بچه رو از بین ببره؟ من بد بودم، من کافر بودم، من مشرک بودم، گناه این طفل معصوم چیه؟» و باز از نام زشت برادر نوریه گذشتم و در پاسخ سؤال غریبانه‌اش، فقط انتهای قصه را گفتم: «گناهش اینه که باباش تویی! گناهش اینه که بچه یه شیعه‌اس! همون گناهی که من داشتم و بخاطر تو، دو سه هفته تو اون خونه زندانی شدم! بابا می‌خواست هر چیزی که بوی تو رو میده، از بین ببره. می‌خواست دیگه هیچ نشونی از تو نباشه!» جوابی که دیگر جای هیچ سؤالی باقی نگذاشت و چشمان دل شکسته مجید را به زیر انداخت، ولی من همچنان پای شوهر شیعه و زندگی زیبایمان عاشقانه ایستاده بودم که با همان صدای بی‌رمقم، شهادت دادم: «ولی من بخاطر همین بچه‌ای که باباش شیعه‌اس از همه خونواده‌ام گذشتم!» سپس با سر انگشتم صورت زخمی‌ام را لمس کردم و در برابر نگاه دریایی‌اش، صادقانه ادامه دادم: «این زخم‌ها که چیزی نیس، بخدا اگه منو می‌کشت، نمی‌ذاشتم بلایی سرِ بچه‌مون بیاره تا امانتت رو سالم به دستت برسونم!» و نمی‌دانم صفای این جملات بی‌ریایم که از اعماق قلب عاشقم آب می‌خورد، با دلش چه کرد که خطوط صورت غمگینش از لبخندی عاشقانه پُر شد و زیر لب زمزمه کرد: «می‌دونم الهه جان...» و من همین که محو صورت زیبایش مانده بودم، نگاهم به زخم گوشه پیشانی‌اش افتاد که باز به یاد آن شب دلم آتش گرفت. دستم را پیش بُردم تا جای شکستگی پیشانی‌اش را لمس کنم که لبخندی زد و پاسخ داد: «چیزی نشده.» ولی می‌دیدم که به اندازه دو بند انگشت گوشه پیشانی‌اش شکاف خورده و جای بخیه را زیر انگشتانم احساس کردم که با ناراحتی پرسیدم: «بخیه خورده، مگه نه؟» و او همانطور که سرش پایین بود، صورتش به خنده‌ای شیرین باز شد و با صدایی آهسته زمزمه کرد: «فدای سرت الهه جان!» و به گمانم دریای عشقش به تشیع دوباره به تلاطم افتاده بود که زیر چشمی نگاهم کرد و با لحنی لبریز ایمان ادامه داد: «عوضش ما هم نمردیم و یه چیزی برای سامرا دادیم!» ❤️. I برای مشاهده قسمت های قبل روی👆# بزنید ┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄ برای‌عضویت‌ و دسترسی‌ به‌ صوت‌ تمام ادعیه ومناجات‌هادر«ایتا»از👇وارد‌شوید 🌍 https://eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و هشتم دقایقی می‌شد که زیر عدس پلو را خاموش کرده و به انتظار آمدن مجید، روی میز غذاخوری گوشه هال، سفره کوچکی انداخته بودم. آشپزی و کار کردن در خانه غریبه هم برایم عذابی شده بود که باید مدام مواظب بودم جایی کثیف نشود و ظرفی نشکند. چه احساس بدی بود که در یک خانه غریبه، تنها نشسته بودم، نه کسی بود که همصحبتم باشد نه می‌توانستم به چیزی دست بزنم. وسط اتاق پذیرایی روی فرش کِرِم رنگ صاحبخانه نشسته بودم و با نگاه لبریز حسرتم، اسباب زیبا و گرانقدر بانوی این خانه را تماشا می‌کردم. هر بار که چشمانم دور خانه زیبایش چرخ می‌زد، بی‌اختیار تصویر خانه نوعروسانه خودم پیش چشمانم زنده می‌شد و چقدر دلم می‌سوخت که نیمی از جهیزیه زیبایم زیر چکمه‌های خشم پدر متلاشی شد و بقیه‌اش به چنگال نوریه افتاده بود و باز بیش از همه دلم برای اتاق خواب حوریه و سرویس نوزادی‌اش می‌سوخت. چه شب‌هایی که با مجید در بازارهای شهر گشتیم و با چه ذوق و شوقی اتاقش را با هم می‌چیدیم و من با چه سلیقه‌ای عروسک‌هایش را روی کمد کوچکش می‌نشاندم و چه راحت همه را از دست دادیم، ولی همین که تنش سالم بود و هر از گاهی همچون پروانه‌ای کوچک در بدنم پَر می‌زد، به همه دنیا می‌ارزید. مجید می‌گفت همکارش با همسر و دو پسرش در این خانه زندگی می‌کند و برای ایام نوروز به هوای دیدار اقوام به تهران رفته و تا چهارم فروردین که برمی‌گشتند، باید برای اجاره خانه دیگری فکری می‌کردیم. مجید هر شب بعد از اینکه از پالایشگاه باز می‌گشت، تازه به سراغ آژانس‌های املاک می‌رفت و تا آخر شب دور شهر می‌چرخید، بلکه جای مناسبی پیدا کند و من باید در این فضای پُر از غریبگی، روزم را شب می‌کردم و آخر شب وقتی مجید خسته به خانه می‌آمد، دیگر جانم از تنهایی و دلتنگی به لبم رسیده بود. به خصوص امشب که سر و صدای مراسم چهارشنبه آخر سال هم اعصابم را حسابی به هم ریخته بود و با هر ترقه‌ای که در کوچه و خیابان به زمین می‌خورد، همه وجودم در هم می‌شکست. هم نگران مجید بودم که در چنین شب پُر خطری در خیابان‌های بندر به دنبال خانه می‌گردد، هم دلواپس حوریه بودم که می‌دانستم با هر صدایی، قلب کوچکش چقدر به لرزه می‌افتد. از اینهمه نشستن کمرم درد گرفت و به امید آرام گرفتن دردش، همانجا روی زمین دراز کشیدم که نگاهم به گوشی دست دومی که عبدالله برایم آورده بود، افتاد و از اینکه سه روز از آمدنم گذشته و کسی جز عبدالله خبری از من و مجید نگرفته بود، دلم گرفت. ابراهیم و محمد که ظاهراً از ترس پدر، دور تنها خواهرشان را خط کشیده بودند و لعیا و عطیه هم لابد چاره‌ای جز اطاعت از همسرانشان نداشتند. دست دراز کردم و گوشی را برداشتم تا با عبدالله تماس بگیرم که از اینهمه تنهایی سخت به ستوه آمده بودم، ولی ظاهراً قسمت نبود از این پیله تنهایی خارج شوم که عبدالله هم پاسخ تماسم را نداد. شاید او هم به جمع بقیه پیوسته بود و چقدر از این خیال دلم شکست که گوشی را روی زمین رها کردم و باز در خودم فرو رفتم. حالا بعد از این همه فشار روحی و ضعف جسمانی، دوباره شبیه روزهای نخست بارداری‌ام، حسابی زودرنج و کم حوصله شده بودم و شاید از این همه بی‌مِهری خانواده‌ام، به تنگ آمده و دیگر نمی‌توانستم کوچکترین غم و رنجی را تحمل کنم. اگر این روزها مادرم زنده بود، هرگز اجازه نمی‌داد دختر یکی یک دانه‌اش اینچنین آواره خانه‌های مردم شود و اگر هم حریف خودسری‌های پدر نمی‌شد و باز هم من از خانه طرد می‌شدم، لااقل در این وضعیت تنهایم نمی‌گذاشت. حالا من در کنار همه اسبابی که از آوردن‌شان محروم شده بودم، قاب عکس مادرم را هم در خانه جا گذاشته و روی این موبایل هم عکسی از چهره زیبایش نداشتم که حداقل در وقت دلتنگی با تصویر چشمان مهربانش دردِ دل کنم. خسته از اینهمه تنهایی و بی‌کسی، چشمانم را بستم، بلکه خوابم ببرد که صدای باز شدن در خانه، امید آمدن مجید را در دلم زنده کرد. تا خواستم از جا بلند شود، قدم به اتاق گذاشت و بلافاصله کنارم روی زمین نشست. همانطور که پشت کمرم را گرفته بود تا کمکم کند بنشینم، به شوخی اخم کرد و با مهربانی پرسید: «چرا رو زمین خوابیدی الهه جان؟» تکیه‌ام را به پایه مخملی مبل پشت سرم دادم و با لحنی لبریز ناز، گله کردم: «دیگه خسته شدم! حوصله‌ام سر رفت! از صبح تنهایی تو این خونه دِق کردم! نه کسی رو دارم بهش زنگ بزنم، نه کسی بهم زنگ می‌زنه!» صورتش از خستگی پژمرده شده و چشمانش گود افتاده بود و باز به روی خودش نمی‌آورد که به رویم خندید و گفت: «ببخشید الهه جان! شرمنده اینهمه تنهات گذاشتم!» ❤️. I برای مشاهده قسمت های قبل روی👆# بزنید ┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄ برای‌عضویت‌ و دسترسی‌ به‌ صوت‌ تمام ادعیه ومناجات‌هادر«ایتا»از👇وارد‌شوید 🌍 https://eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا