eitaa logo
کانال روشنگری
765 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
7.1هزار ویدیو
901 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🟢دکتر مسعود جان‌بزرگی، استاد تمام پژوهشگاه حوزه و دانشگاه سلسله جلساتی را برگزار کرد تحت عنوان "تربیت فرزند براساس رویکرد درمان معنوی" که به همت ایکنای قم و مرکز تحقیقات، آموزش و مشاوره "خانواده" تولید شد. 🟩وی در 17 جلسه به مبانی تربیت معنوی کودک پرداخت و مباحث زیر را مطرح کرد : مبنای لجبازی کودکان برنامه های فطری ذهن کودک علت لجبازی غیر عادی کودکان دو پرسش اساسی در سبک فرزند پروری مقتدرانه علت لجبازی کودک در غذا خوردن آسیب ها و عوامل تهدید کننده روان کودک گریه کودکان را بشنویم در تربیت کودک مایوس نشوید تربیت کودک "صلاحی" است نه "اصلاحی" و ....... 📍برای مطالعه ادامه این مطلب و دسترسی به آرشیو ۱۷ قسمت تربیت فرزند به لینک زیر مراجعه کنید. https://fcc.rihu.ac.ir/fa/news/38118 -------------------------------------------------------- 🔻مرکز تحقیقات ، آموزش و مشاوره خانواده: https://eitaa.com/khanevadeclinic 🔻پژوهشگاه حوزه و دانشگاه: https://eitaa.com/rihu_ac_ir 💢🌿
😞چرا برخی افراد بیشتر از دیگران در معرض افسردگی هستند؟! 📑پژوهش‌های فراوان نشان داده‌اند که بین وقوع رویدادهای استرس آور در زندگی ◀️(مانند مرگ، طلاق، از دست دادن کار، ورشکستگی، تصادف، آغاز یک بیماری جدی) یا ناملایمات مزمن زندگی ◀️(مانند بیماری طبی مزمن، زندگی با همسر الکلی، تعارضات زناشویی) و آغاز اختلال افسردگی رابطه معناداری وجود دارد🤔 📍برای مطالعه ادامه مقاله از لینک زیر استفاده کنید https://fcc.rihu.ac.ir/fa/news/38092 -------------------------------------------------------- 🔻مرکز تحقیقات ، آموزش و مشاوره خانواده: https://eitaa.com/khanevadeclinic 🔻پژوهشگاه حوزه و دانشگاه: https://eitaa.com/rihu_ac_ir 💢🌿
6.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔶 آموزش احکام واجبات و مبطلات نماز به کودکان 😊 ❇️ ببینید و برای دوستانتون هم بفرستین 😍 📎 📎 📎 📎 🔸https://btid.org/fa/koodak 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه‌های علمیه @banketolidat
💢 قوی تر از سلطان 🔰سلطان وارد مسجد شد، پیر مرد عابد سر بلند نکرد و مشغول عبادت بود، پادشاه سخت خشمگین شد و گفت: مگه نمیدونی من کی هستم؟ 🔸مرد سر بلند نکرد و پادشاه گفت: من پادشاه توهستم، کسی که فلان یاغی و گردن کش رو به غل و زنجیر کشید و کشورهای زیادی رو تصرف کرد. 🔹پیر مرد خندید و گفت: من از تو قوی ترم، چون من کسی رو کشتم که تو اسیر چنگال اون هستی. 🔸پادشاه بلند فریاد زد و گفت: اون کیه که من رو اسیرکرده؟ 🔹پیر مرد دانا گفت: من نفس خودم را کشته‌ام و تو هنوز اسیر نفس اماره(حرص و طمع و خود خواهی و غرور و خشم و غضب ووو) خودتی. 🔸اگه اسیر نفس نبودی از من نمی‌خواستی که پیش پای تو به خاک بیفتم و عبادت غیرخدا رو بکنم و ستایش کسی را کنم که مثل من انسانه. 📎 📎 📎 📎
💢خنده بیجا 🔰هوا سرد بود و بخار دهان از لابه لای عبایی که روی سر کشیده بودم به هوا می‌رفت، با عجله پشت سر سید محمد حسین طباطبایی وارد کلاس شدم. 🔸مثل هر روز پای منبر جایی برای خود دست و پا کردم. 🔹استاد با لهجه شیرین اصفهانی گرم بحث شده بود و شیخ‌علی مدام حرف استاد را قطع می‌کرد تا شاید به جواب سوالش برسد. 🔸استاد مکثی کرد و گفت: وقت کلاس رو با اشکال بی اساس نگیر. 🔹همه خندیدند و من هم خنده‌ام گرفت. 🔸بعد کلاس سید محمد حسین سر را زیر انداخت و بیرون رفت، با عجله پشت سرش دویدم، از دورصدایش کردم. برگشت، چهره در هم کشیده بود، با اخم گفت: تو چرا خندیدی؟ 🔹اگر مطلبی را تو خوب و روان میفهمی باید خدا را شکر کنی نه اینکه به دیگران بخندی. 📎 📎 📎 📎
هدایت شده از واحد فضای مجازی استان آذربایجان غربی
💢فانوس شب برفی! 🔰زمستان بود و برف سنگینی باریده بود. در خواب زنی باشکوه را دیدم که با انگشت اشاره به من کرد و گفت: بلند شو و بالای مناره فانوسی روشن کن. 🔸از خواب بیدار شدم و از پنجره اتاق نگهبانی نگاهی به صحن انداختم. همه جا سوت و کور بود. بی‌اعتنا به خوابی که دیده بودم، دوباره خوابیدم. 🔸اما باز همان خواب تکرار شد.از اتاق تا ورودی مناره راه زیادی بود و برف زمین را پوشانده بود. با خودم گفتم: نصف شب؟ فانوس؟ بالای مناره؟ و باز خوابیدم. 🔸این بار زن با لحن تندی گفت: مگر نگفتم بلند شو و فانوس را بالای مناره روشن کن؟ 🔸با هر زحمتی بود خودم را به مناره رساندم و فانوس را روشن کردم و به اتاق برگشتم. 🔸صبح، کنار ضریح، بی‌اختیار حرف‌های چند زائر را شنیدم که می‌گفتند: دیدید معجزه و کرامت این خانم را! اگر دیشب در آن هوای سرد و برف سنگین، فانوس بالای مناره حرم حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها روشن نمی‌شد، ما هرگز راه را پیدا نمی‌کردیم و در بیابان هلاک می‌شدیم. 📚 محمدصادق انصاری، ودیعه آل محمد، ص 14 📎 📎 📎 📎