هدایت شده از زندگي آرام
🌻#داستان 1
❤️ شب تار جدايي
✍🏻محمدحسين قديري
#كليدـواژهـها: همسرگزيني،دختر باكره و اذن پدر، نقش والدين در همسرگزيني، صيغه محرميت، اشتغال دختر، تعارض گرايش _گرايش، جدايي
Https://t.me/dastan_psy
https://eitaa.com/zendegiearam/351 بخوانيد
💢
شب تار جدایی.pdf
حجم:
4.87M
🌻#داستان 1
❤️#شب_تار_جدايي
✍🏻محمدحسين قديري
🔸حال که تنها شده ام میروی!
🔹واله و رسوا شده ام میروی...
🔸حال که غیر از تو ندارم کسی
🔹اینهمه تنها شده ام میروی!
🔸حال که چون پیکر سوزان شمع
🔹شعله سراپا شده ام میروی!!!
🔸حال که در وادی عشق و جنون
🔹لاله صحرا شده ام میروی !!
🔸حال که نادیده خریدار آن
🔹گوهر یکتا شدهام میروی!
🔸حال که در بحر تماشای تو
🔹غرق تماشا شدهام میروی...
🔸اینهمه رسوا تو مرا خواستی
🔹حال که رسوا شدهام میروی...!!!
📝 از نعمت پدر محروم بودم. وقتی لیسانسمو گرفتم. برا امرار معاش خودم و مادرم و تهیه جهیزیه آینده مجبور شدم کار کنم؛ کار که نه، بیگاری! چندتا شرکت کار کردم با حقخوریهای واضح اونا، چیزی که برام مسلم شده بود، این بود که اون آدماي از خدا بیخبر، که از دولت وام گرفته بودند که اشتغال زایی کنند، فقط کیسه برا خودشون دوخته بودن. من و امثال من بدبخت، شده بودیم نردبونی برای موفقیت مادی اونا. اگر چه مرد نبودم اما برخلاف بسیاری از مردنماها، مردانه دربرابر حق کشیها ایستادم.
از اونا به اداره کار شکایت کردم اما برای رسیدن به حق و حقوقم،در مرکز پایتخت، یکی دو ماه از کار و زندگیم افتادم تا بتونم ثابت کنم که منم حقي دارم. بله درست فرمودند حضرت علی (عليه السلام) كه آدم بی پول تو شهر خودش هم غریبه و در بیان حق و گرفتن حقش، زبانش یاریش نمیکنه.
بعد از شکایت، کارم که درست نشد هیچ، كارمو هم از دست دادم!
با از دست دادن کارم، دست از پا درازتر برگشتم به خونه و شرمندة نگاه مادر پیرم شدم ادامه داستان را در فایل ضمیمه مشاهده کنید