#قصه
#داستان_متن
#داستان
یک روزی از روزهای خدا، بره کوچولو به همراه گله گوسفندان، برای گردش و چرا، راهی دشت و صحرا شد. چوپان مهربان میدانست که برهها بازیگوش و سر به هوا هستند به خاطر همین بیش از بقیه گوسفندان، حواسش به بره بود. اما بره انقدر از گله دور میشد و این طرف و آن طرف میرفت که چوپان را خسته میکرد.🐑
ظهر که شد چوپان زیر یک درخت به استراحت پرداخت. 🌳
گوسفندان هم که حسابی خسته بودند هر جا سایه ای بود همانجا خوابیدند.🐏🐑🐏🐑🐏🐑🐏🐑🐏🐑🐏
اما بره هنوز دوست داشت بازی کند. هی با شاخهای کوچکش سر به سر بقیه گوسفندان میگذاشت تا با او بازی کنند ولی هیچ کس حوصله نداشت. همه دوست داشتند بخوابند.
بره کوچولو خیلی ناراحت و عصبانی شده بود. چون اصلا خوابش نمیآمد. او سعی کرد خودش تنهایی بازی کند.
گاهی در جوی آب راه میرفت و آب بازی میکرد و گاهی هم این طرف و آن طرف میدوید . خلاصه آنقدر بازی کرد تا ظهر گذشت و وقت استراحت گوسفندان تمام شد. گله دوباره برای حرکت آماده شد. همه گوسفندان از خواب بیدار شدند و کمی آب خوردند و به همراه چوپان به راه افتادند. بره خوشحال شد و لابلای گوسفندان شروع به حرکت و جست و خیز کرد. اما هنوز چیزی نرفته بود که احساس خستگی و خواب آلودگی کرد. دلش میخواست بخوابد. هر کجا گله، برای چریدن میایستاد همانجا پنج دقیقه میخوابید. دوباره که گله راه میافتاد به سختی از جا بلند میشد و چند قدم میرفت. یک ساعت بعد گله به دشت سرسبزی از گلها و علفهای تازه رسید. اما بره آنقدر خسته بود که فورا به خواب رفت و هیچی ندید. گوسفندان همگی خوشحال و سرحال در دشت سرسبز مشغول بازی و چرا شدند. اما بره کوچولو تمام وقت خواب بود. نزدیک غروب آفتاب گله باید به سمت خانه برمیگشت. چوپان بره را از خواب بیدار کرد تا همراه گله به خانه ببرد. بره وقتی فهمید که چقدر به بقیه خوش گذشته است حسابی دلش سوخت و با خودش گفت کاش من هم ظهر مثل بقیه خوابیده بودم و بعد از ظهر در دشت گلها بیدار و سرحال بازی میکردم.
بره کوچولو یه تصمیم جدید گرفته بود. به نظر شما تصمیم جدید بره کوچولو چی بود؟🐑
#شعر_کودکانه
#شعر
من اهل گیلانم
فرزند شالیزار
از عشق لبریزم
از عاطفه سرشار
همرنگ بارانم
همسایهی دریا
چون رود میفهمم
لبخند گلها را
چون کوهها محکم
چون چشمه جوشانم
گیلانیام امّا
در فکر ایرانم
https://eitaa.com/primaryschool
اگر کودکتان شما را می زند یا چنگ می گیرد، نه نصیحت کنید، نه داد بزنید ، نه تنبیه کنید، و نه شما هم کتک بزنید که ببین درد دارد.
مدتی باید دست های شما آماده باشد تا قبل از اقدام کردن، دست او را بگیرید، نه بگویید.
اگر زد یا رفتاری کرد که به شما درد فیزیکی داد به مدت یک یا دو دقیقه با حالت صورتتان نشان دهید که ناراحتید.
فراموش نکنید داد زدن، نصیحت کردن یا ناز کردن کودک، کارش را تبدیل به بازی و لجبازی خواهد کرد.
تماس فیزیکی و در آغوش گرفتن باعث رشد مغز، رشد احساسات و رشد روابط اجتماعی در نوزاد و کودکان می شود.
چنگ
گاز
موکشیدن؟؟
سهم شما چیه؟
#کنترل_خشم
#نکات_تربیتی
https://eitaa.com/primaryschool
37.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سمت_راست
مناسب دوره #پیش_دبستان و #پایه_اول(البته که هنوزم دانش آموزایی داریم که پایه های بالاترن ولی هنوز دست چپ و راستشونو تشخیص نمیدن...😉)
این آموزش مربوط به شناخت سمت راست میشه .
یادتون باشه که اول باید یکی از جهات تثبیت بشه تا بعد جهت بعدی رو آموزش بدید(البته وقتی یک جهت تثبیت میشه ،خود به خود جهت مقابل مشخص میشه)
💥راستی آموزش جهات یکی از پیشنیاز های مهم نگاره های فارسی و تم های ریاضی محسوب میشه.💥
امیدوارم براتون مفید بوده باشه🙂
https://eitaa.com/primaryschool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شعر
#شعر_کودکانه
مثل باران از کتاب فارسی پایه سوم دبستان را گوش کنیم و حفظ کنیم
https://eitaa.com/primaryschool