eitaa logo
پروفایل زیبا عاشقانه❤❤ عارفانه....
22.2هزار دنبال‌کننده
47.6هزار عکس
6.5هزار ویدیو
76 فایل
﷽ درانتخــاب عكسهاے پروفايلتان دقت كنيـد☺️ 🌈مجموع کانال های ما در ایتا 👇 ╭┈────── 🌿 @tarfandony 🌄 @profile_ziba 🏠 @jahaze_shik ╰─────── تبلیغات پربازده 👇 http://eitaa.com/joinchat/3100835840C12e7f70ce5
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ســـــــــ‌لام صـ‌بـ‌ح ِ زیباٺون بـ‌خیـ‌ر امیدوارم ڪہ امـ‌روز روز ِ پُر خـ‌یر وُ برڪتـ‌ے باشـ‌ہ براٺون. الـ‌هـ‌ے ڪـ‌ہ امـ‌روز ڪَلهاے ِ لبخند روے ِ لبـ‌هاٺون شڪوفا باشـ‌ه... و امروز، هـ‌مون روزے باشـ‌ہ ڪـ‌ه قرارہ بـ‌ہ ٺـ‌مام ِ آرزوهاے ِ قشنڪَتون برسین.
در این صبح دلپذیر دیدگانت از همیشہ شاد تر شهر قلبت زندہ و آباد تر غصه‌هایت دم بہ دم اے مهربان در گذرگاہ زمان بر باد تر عشق و مهربانیت سرشارتر زندگیت هر آن زیباتر صبح زیباتون_بخیروشادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️✨نیمه شعبان ⚪️✨سرود زندگی است ❤️✨نیمه شعبان ⚪️✨فرار از بردگی است ❤️✨نیمه شعبان ⚪️✨سلامی از خدا ❤️✨بر همه افراد ⚪️✨شهر بندگی است ⚪️✨پیشاپیش ولادت ❤️✨حضرت مهدی(عج) ⚪️✨بر شما مبارک🎉🎊🎉 ‌‌‌
فکر کردن به تو پنهانی ترین کار زندگی من است و تو پنهانی ترین دلتنگی من هستی پنهانی ترین لبخند در صورتم و پنهانی ترین مسبب حالت روزانه‌ام و تا همیشه دوستت دارم.♥️♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
اگه روحيه ى مثبتى داشته باشى، اتفاق هاى خوب و آدمهاى خوب به سمتت كشيده ميشن اینو فقط کافیه سه روز امتحان کنی صبح برفیت بخیر☃️
ولنتاین بهونست وگرنه... ╭┈────── 🌄 @profile_ziba 💧 ╰───────➤
رو عشق مبارک❤️ ╭┈────── 🌄 @profile_ziba 💧 ╰───────➤
هرنفس آوازعشق... ╭┈────── 🌄 @profile_ziba 💧 ╰───────➤
زندگی کوتاهه.... ╭┈────── 🌄 @profile_ziba 💧 ╰───────➤
📚داستان امامت 💎شیخ صدوق رحمه الله در کتاب کمال الدین می نویسد: حکیمه خاتون، دختر امام محمد تقی بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهماالسّلام می‌گوید: «امام حسن عسکری علیه السّلام مرا خواست و فرمود: «ای عمه! امشب نیمه شعبان است، نزد ما افطار کن که خداوند در این شب فرخنده، کسی را به وجود می‌آورد که حجت او در روی زمین خواهد بود. » عرض کردم:«مادر این نوزاد مبارک کیست؟ » فرمود: «نرجس.» گفتم:«فدایت گردم! به خدا قسم اثری از حاملگی در نرجس خاتون نیست.» فرمود:«همین است که می‌گویم.» وقتی به خانه آن حضرت در آمدم، سلام کرده نشستم. نرجس خاتون آمد، کفش از پایم درآورد و به من گفت:«ای بانوی من! روزت را چگونه شب کردی؟» گفتم:«بانوی من و خاندان ما تویی!» گفت:«نه! من کجا و این مقام بزرگ کجا؟» گفتم:«دختر جان! امشب خداوند پسری به تو موهبت می‌کند که سرور دو جهان خواهد بود. » چون این سخن را شنید، با کمال حجب و حیا نشست. سپس وقتی نماز شام را گذاردم، افطار کردم و خوابیدم. سحرگاه برای ادای نماز شب برخاستم. بعد از نماز دیدم که نرجس خوابیده و از وضع حمل او خبری نیست! پس از تعقیب نماز دوباره به پهلو خوابیدم، اما چند لحظه بعد با اضطراب بیدار شدم و دیدم که نرجس خوابیده است. سپس نرجس بلند شد، نماز خواند و دوباره خوابید. اندک اندک داشتم درباره وعده امام تردید می‌کردم که ناگهان حضرت از جایی که تشریف داشتند، با صدای بلند مرا صدا زده و فرمود:«ای عمه! عجله مکن که وقت نزدیک است!» چون صدای امام را شنیدم شروع به خواندن سوره «الم سجده» و «یس» کردم. در همین موقع نرجس با حال مضطرب از خواب برخاست. من به وی نزدیک شدم و گفتم: «نام خدا بر تو مستولی باد!» سپس از او پرسیدم:«آیا چیزی احساس می‌کنی؟» گفت:«آری ای عمه! » گفتم:«ناراحت مباش و دل قوی بدار. این همان مژده ای است که به تو دادم. » سپس سستی خواب مرا فرا گرفت و او در همین حین فرزندش را به دنیا آورد. اندکی بعد وقتی احساس کردم که کودک متولد شده، برخاستم. هنگامی که لباس را از روی او برداشتم، دیدم که با اعضای هفتگانه، روی زمین خدا را سجده می‌کند. آن ماه پاره را در آغوش گرفتم و دیدم که بر عکس نوزادان دیگر، از آلایش ولادت پاک و پاکیزه است! در این هنگام امام حسن عسکری علیه السّلام صدا زد: «عمه جان! فرزندم را نزد من بیاور! » چون او را نزد پدر بزرگوارش بردم، امام دستش را زیر ران‌ها و پشت بچه قرار داد، پاهای او را به سینه مبارک چسباند، زبانش را در دهان او گردانید، دستش را بر چشم و گوش و بندهای او کشید و فرمود: «فرزندم! با من حرف بزن!» آن مولود مسعود زبان گشود و گفت:«اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَه وَ اشْهَدُ انَّ مُحَمَّدا رَسُولُ الله.» آنگاه بر امیرالمؤمنین و ائمه طاهرین علیهم السّلام درود فرستاد تا اینکه بعد از بردن نام پدرش،متوقف و سپس ساکت شد. امام فرمود:«عمه جان! او را نزد مادرش ببر تا به او نیز سلام کند و باز نزد من بر گردان.»چون او را نزد مادرش بردم، به او سلام کرد و مادر نیز جواب سلامش را داد. سپس او را پیش امام حسن عسکری علیه السّلام برگرداندم. حضرت فرمود:«ای عمه! روز هفتم ولادتش نیز نزد ما بیا.» صبح روز نیمه شعبان که به خدمت امام رسیدم، سلام کردم و روپوش از روی کودک برداشتم تا او را نوازشی کنم، ولی بچه را ندیدم! عرض کردم:«فدایت گردم! بچه چه شد؟» فرمود:«عمه جان! او را به کسی سپردم که مادر موسی علیه السّلام فرزند خود را به او سپرد!.» چون روز هفتم به حضور امام شرفیاب شدم، فرمود:«عمه جان! فرزندم را بیاور.»او را در قنداقه پیچیده و نزد حضرت بردم. امام مانند بار اول فرزند دلبندش را نوازش کرد و زبان مبارکش را آنچنان در دهان او نهاد که گویی شیر یا عسل به او می‌خوراند. سپس فرمود:«ای فرزند، با من سخن بگو!» گفت:«اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا الله. » آنگاه بر پیغمبر خاتم صلی الله علیه وآله و امیرالمؤمنین علیه السّلام و یک یک ائمه تا پدر بزرگوارش درود فرستاد و سپس این آیه شریفه را تلاوت کرد:«وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ [۱]»، {و اراده کردیم که منت بنهیم بر آنان که در زمین زبون گشتند و آنها را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم و آنها را در زمین جای دهیم و به فرعون و هامان و لشکریان آنان نشان دهیم آنچه را که آنها از آن می‌ترسیدند}. موسی بن محمد راوی این حدیث می‌گوید:«صحت این روایت را از عقبه، خادم امام حسن عسکری علیه السّلام پرسیدم و او نیز گفته حکیمه را تصدیق کرد[۲].» 📖[۱]سوره قصص،آیات۵ - ۶ 📖[۲]کمال الدین،ص ۳۸۹ 📖بحارالانوار،ج۵۱،ص۱۰
╭┈────── 🌄 @profile_ziba 💧 ╰───────➤
زمینه ╭┈────── 🌄 @profile_ziba 💧 ╰───────➤