🔰 #گزارش_تصویری
🇮🇷 آذین بندی و فضــــــــاسازی مسجــــد الزهــــــــرا خور به مناسبت ایام الله دهـــه فجــــــــر به همت بسیجیان پایگاه شهیــــد بهشتــــی خور
#ایران_قوی
#پرچم_افتخار
#ناحیه_مقاومت_بسیج_خوروبیابانک
#حوزه_مقاومت_بسیج_شهیدمفتح_ره
#پایگاه_بسیج_شهیدبهشتی_خور
@pshahidbeheshtikhoor
🔰 #گزارش_تصویری
🇮🇷 نشست روشنـگـــــری و بصیرتی با موضوع مشارکت در انتخابات
با حضور اقشار مردم در مسجد الزهــرا
سخنران:حجت الاسلام مرتضی فیروزی
زمان: پنج شنبه ۱۴٠۲/۱۱/۱۲
#انتخابقوی
#ایرانقوی
#همهمیآییم
#بسیج_اصناف
#ناحیه_مقاومت_بسیج_خوروبیابانک
#حوزه_مقاومت_بسیج_شهیدمفتح
#پایگاه_مقاومت_بسیج_شهیدبهشتی_خور
@pshahidbeheshtikhoor
۱ فوریه، ۱۸.۳۸.m4a
4.21M
📢 صوت
گزیده ای از بیانات حجت الاسلام والمسلمین مرتضی فیروزی در نشست روشنگری در مورد انتخابات
مسجد الزهرا
#انتخابقوی
#ایرانقوی
#همهمیآییم
#ناحیه_مقاومت_بسیج_خوروبیابانک
#حوزه_مقاومت_بسیج_شهیدمفتح
#پایگاه_بسیج_شهیدبهشتی_خور
@pshahidbeheshtikhoor
9.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥فیلم
قسمتی از سخنــرانی حجت الاسلام والمسلمین مرتضی فیروزی در نشست روشنگــــری با موضوع انتخـــابات در مسجـــد الزهرا
#انتخابقوی
#ایرانقوی
#همهمیآییم
#ناحیه_مقاومت_بسیج_خوروبیابانک
#حوزه_مقاومت_بسیج_شهیدمفتح
#پایگاه_بسیج_شهیدبهشتی_خور
@pshahidbeheshtikhoor
سلام بر تو ای هفتمین فروغ امامت!
سلام بر تو ای وارث شهادت!
سلام بر تو ای قبله نیازمندان!
سلام بر تو ای آزادترین اسیر و ای آزادهترین زندانی!
شهادت غریبانه ی امام موسی کاظم (ع) تسلیت باد
#پایگاه_بسیج_شهیدبهشتی_خور
🏴 @pshahidbeheshtikhoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 #خبر_خوش
از امشب انشاءالله با اجازه مولف کتاب، خوانش چند بخش مهم از کتاب دکل را داریم😍😍
این کتاب ۴۱ بار چاپ شده است!
#دکل
#پایگاه_بسیج_شهیدبهشتی_خور
@pshahidbeheshtikhoor
📙خوانش کتاب دکل😍
#قسمت_اول
بابت مطالبی که باید سر کلاس میگفتم بدجور توی فکر بودم به آخرین پله ی طبقه ی دوم که رسیدم صدای کشیده شدن ته کفش یکی از دانش آموزان به کف سالن مرا به خودم آورد صدا آن قدری بود که غده های فوق کلیویام را به زحمت انداخت و بیچاره ها مجبور شدند آدرنالین ترشح کنند. چشمهایم را گرد کردم سمت خط ترمزش؛ تقریباً یکی- دو متری کشیده شده بود کمی ابروهایم را درهم کشیدم نگاهش کردم و خیلی رسمی پرسیدم ترمزت ای بی اس نیست؟
طفلی وقتی دید مثل اَجَل معلّق سر راهش سبز شدم، جا خورد، اما دیگر انتظار چنین سؤالی را نداشت و نزدیک بود از پرسشم شاخ در بیاورد؛ آخر، یک حاج آقا معمولاً اصول دین میپرسد چه کارش به ترمز ای بی اس! قشنگ پیدا بود که آخوند باحال ندیده است همین طور هاج و واج به من زل زده بود؛ مثل آدم برق گرفته یا جن دیده خشک و بی حرکت ماند. دستم را گذاشتم روی سینه ام و با تقلید از بازیگر فرشتهی وحی در
سریال یوسف پیامبر ،گفتم: سلام خدا بر شما!
دست و پایش را گم کرد و گفت اِ حاج آقا شمایید، ببخشید!
لبخند زدم و با لحن داش مشدی گفتم داداش این سری بخشیدمت ولی دیگر این جوری تخته گاز نرو تا مجبور نشی خط ترمز بکشی. هم
لنتهایت صاف میشوند و هم عابر پیاده از ترس کُپ میکند. حس کردم موعظه لاتیام زمینهی تحول اساسی را در وجودش رقم زده، اما احتمال دادم در تشخیص شخصیت من دچار تحیر شده و از اساس بین آخوند یا مکانیک بودن بندهی حقیر بدجور گیر کرده. گمانم این دفعه دچار مشکل هنگ کردن سیستم مغزی شده بود حالا برای اینکه زیاد فسفر نسوزاند دستم را بردم جلوی صورتش و بشکن صداداری حوالهاش کردم.
لبخندی از شرم روی صورتش یخ زد برای این که یخش آب شود، دستم را بردم پشت سرش آرام به سمت خود کشاندم و سرش را بوسیدم. با لحنى مهربان گفتم: ما مخلص پهلوونا هستیم اگر کاری، باری دارید با کمال میل در خدمتم، اصلاً پول نمیگیرم از واکس زدن کفش میتوانی روی من حساب کنی تا جلد گرفتن کتاب و دفتر به هر حال ما چاکر شما هستیم. بالاخره لبخند شیرینش را دیدم، گفتم: خب پهلوون حالا باید حق رفاقتمان را ادا کنی، بگو ببینم کلاس یازدهم تجربی کجاست؟
سمت راست سالن را نشانم داد و گفت حاج آقا آنجاست، آخرین کلاس. به او دست مریزاد گفتم و راهی انتهای سالن شدم. چند قدم بعد پشت در کلاس بودم «بسم الله گفتم و در زدم. دستگیره را پایین کشیدم و وارد شدم سلام کردم ولی از بس همهمه بود صدای من نتوانست عرض اندام کند هرکی هرکی بود از صدای سوت بلبلی گرفته تا کوبیدن روی نیمکت و صوت جانسوز پسکلهای.
بعضیها مشخص بود برای خالی کردن دق و دلشان از آخوند و نظام چنان کف دستشان را شلاق وار، روانهی
پس گردن جلویی میکردند که طرف برق از چشمانش میپرید و مرا دوتا میدید. مبصر تپل کلاس هم که از آمدن بیخبر من، یکه خورده بود و معلوم بود کسی برایش تره هم خُرد نمیکند بعد از تأخیر چند ثانیهای و دستپاچگی، گلویی صاف کرد و بلند گفت: برپا!
فریاد مبصر، چندان هم بیتأثیر نبود؛ چند نفر از جایشان پریدند بالا، دو سه نفر هم با حرکت آهسته از جا بلند شدند دلم به حالشان سوخت که چرا دارند به خودشان زحمت میدهند.
تعداد ایستادهها خیلی کم بود؛ چیزی شبیه تعداد درختهای صحرای آفریقا روی هم رفته تقریباً به اندازهی بازیکنانی که کنار زمین فوتبال گرم میکنند، از جایشان بلند شده بودند. جالب این بود که نود درصد از این مقدار قلیل، کتِشون باز و سینه کفتری بودند؛ تیپ و تریپشان به لاتی میزد و معلوم بود که نمیشود به راحتی با آنها همکلام شد. اوضاع قمر در عقربی بود. بعضیها هم الحق و الانصاف اعصاب معصاب نداشتند. انگار نه انگار که بنده سر کلاسم یکی به راحتی از جناح چپ کلاس بلند میشد و با ادبیات جالیزی سر دوستش هوار میکشید چند نفری هم سرشان را گذاشته بودند روی میز و مثل آدمهای بی دغدغه بِرّوبِرّ نگاهم میکردند. گویا منتظر عکس العمل من بودند. در همین هیس و بیس، یکی از آخر کلاس که به حساب خودش میخواست به من خط بدهد، صدایش را برد بالا و گفت: حاج آقا! تا آستین نزنید بالا و چندتایشان را چپ و راست نکنید، رام نمیشوند.
همین طور که روبه روی بچهها ایستاده بودم برای آنهایی که با برپای مبصر بلند شده بودند سری تکان دادم و همراه با تبسم و اشارهی دستم گفتم: بفرمایید
تجربهی این جور کلاسها را زیاد داشتم ...
ادامه دارد ...🍃
#دهه_فجر
#انتخابات
#پایگاه_بسیج_شهیدبهشتی_خور
@pshahidbeheshtikhoor
🔰 «مسئلهی حضور مردم در صحنه باید ترویج بشود؛ هر کسی صدایی دارد، باید روی این زمینه کار کند: وَ تَواصَوا بِالحَقّ؛ تواصی به حق
💠نشست روشنگری و بصیرتی ویژه انتخابات و ایام الله دهه فجر
سخنران: آقای مصطفی امراللهی
زمان: امشب بعد از نماز مغرب و عشا
مکان: مسجــــــد الزهــــــرا خور
#انتخابات
#به_عشق_حاج_قاسم
#ایران_وطنم
#ایران_آباد
#ایران_قوی
#حضورحداکثری
#پایگاه_بسیج_حضرت_سمیه
#پایگاه_بسیج_شهیدبهشتی_خور
@pshahidbeheshtikhoor
#نشست_روشنگری
💠هر عملی و اقدامی از شما که دشمن از آن ناخشنود باشد، در پیشگاه پروردگار یک عمل صالح است.
🇮🇷میبینید که دشمنان دین، دشمنان اسلام، دشمنان ایران با انتخابات شما بشدّت مخالفند، بنابراین اقدام به انتخابات یک عمل صالح است.
🔶همهی کسانی که دنبال عمل صالحند -اِلَّا الَّذینَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحٰت- میخواهند عمل صالح انجام بدهند، بدانند حضور در انتخابات یک عمل صالح از طرف اینها است
🔰نشست روشنگری و بصیرتی
با موضوع مشارکت قوی در انتخابات و انتخاب فرد اصلح
با سخنرانی آقای مصطفی امراللهی در مسجد الزهرا خور
#انتخابقوی
#ایرانقوی
#جهادتبیین
#به_عشق_حاج_قاسم
#همهمیآییم
#مسیر_روشن
#ناحیه_مقاومت_بسیج_خوروبیابانک
#حوزه_مقاومت_بسیج_شهیدمفتح
#پایگاه_بسیج_شهیدبهشتی_خور
@pshahidbeheshtikhoor
۶ فوریه، ۱۸.۳۹.m4a
6.34M
🔊صوت
قسمتی از سخنرانی آقای امراللهی در نشست روشنگری و بصیرتی
مسجد الزهرا خور
#انتخابقوی
#ایرانقوی
#جهادتبیین
#به_عشق_حاج_قاسم
#همهمیآییم
#مسیر_روشن
#ناحیه_مقاومت_بسیج_خوروبیابانک
#حوزه_مقاومت_بسیج_شهیدمفتح
#پایگاه_بسیج_شهیدبهشتی_خور
@pshahidbeheshtikhoor
💠 غبارروبی گلزار با طراوت شهدا و رژه موتوری به مناسبت دهه مبارک فجر
🕰 زمان: پنجشنبه ۱۹ بهمن ساعت ۱۵:۱۵
🔰 مکان تجمع: حوزه مقاومت شهید مفتح(ره)
🌐 از کلیه بسیجیان دعوت میشود با لباس مصوب بسیج و موتور سیکلت در این برنامه شرکت نمایند.
"حوزه مقاومت بسیج شهید مفتح(ره) خوروبیابانک"
"گردان امنیتی امام علی(ع)"
@pshahidbeheshtikhoor
📙 خوانش کتاب دکل
#قسمت_دوم
گاه با چند دقیقه سکوت میایستادم و نگاهشان میکردم تا از هیجانشان بیفتد. صدایی گفت: چاکریم حاج آقا!
یکی از ته کلاس سرک کشید و گفت حاج آقا آمدی ما را موعظه کنی؟ کم کم از هر طرف تیر ارادتها یا زبان متلک به سمتم پرتاب میشد. جملات کاملاً تکراری و بیات شده که بارها شنیده بودم: حاج آقا! مسألةٌ. حاج آقا! چرا آخوندها زیر بغل لباسشان سوراخ است؟ حاج آقا! شما قرار است معلّم ما باشید؟ حاج آقا شما از قم آمدید؟ پسر عمهی من هم در قم درس آخوندی میخواند حاج آقا جایزه هم میدهید؟ حاج آقا! عمامهی شما فچند متر است؟ حاج آقا چرا همه چیز را گران کردید؟ حاج آقا! جیب آخوندها چرا این قدر بزرگ است؟ یکی از بچهها وسط کلاس بلند شد و مثلاً برای دفاع از من داد زد و از
خودش مایه گذاشت که بابا خفه شوید زشت است جلوی حاج آقا. همچنان بالای سکوی جلوی تخته رو به بچهها، ساکت ایستاده بودم با تبسّم نگاهم را به بچهها دوخته بودم آرام سرم را تکان میدادم و اینگونه وانمود میکردم که از دیدارتان خرسندم با خاموشی دو سه دقیقهای و لبخند معنادارم سروصدای اولیهی کلاس، تبدیل به خندههای ریز شده بود.
آقای نادری، مدیر مدرسه گفته بود این بچهها به «گروه اخراجیها» معروف هستند. من هم برای این که مثلاً کم نیاورم، در جوابش به شوخی گفتم: بنده هم جومونگ هستم.
به هر حال تا آمد اوضاع قاراشمیش کلاس راست و ریس شود، چهار- پنج دقیقهای طول کشید البته به مشقّتش میارزید. چون در همین فرصت، توی نخ چند نفرشان رفتم و برانداز خوبی از جو کلاس و لیدرها و رهبران اصلی کردم دیدم که بعضیشان ،خدایی تیز و زرنگ هستند و به اصطلاح پشه را توی هوا نعل می کردند تجربههای قبلی نشانم داده بود که برخیشان در عین شرّ و شوری، خیلی بامرام هستند.
فضا به گونهای شده بود که باید وارد مرحله بعدی عملیات میشدم رفتم سمت میز معلم، زیپ کیفم را کشیدم و لبتاب را بیرون آوردم. دکمه پاور را زدم و در فاصلهی بالا آمدن ویندوز سیم ویدئوپروژکتور را وصل کردم. در همین اثنا باز کمی پارازیت انداختن شروع شد؛ آرش! پردهها را بکش حاج آقا میخواهد برایمان فیلم مارمولک بگذارد. حاج آقا! فیلم خفن ندارید؟ بابا دهانت را ببند میخواهی حاج آقا آمارمان را بدهد آقای نادری؟ هوس گونی کردی؟
پردهها را کشیدند که مصادف شد با بالا آمدن اولین صفحه و اسلاید پاورپویینت که تصویر امام خمینی به روی پله هواپیما بود و بالای آن، جملهی انقلاب ما انفجار نور بود به چشم میخورد یکی از ردیف وسط گفت عجب ضدّ حالی ما را بگو فکر کردیم حاج آقا میخواهد به ما فیلم
نشان بدهد. فضای کمی تاریک کلاس بعضیها را برای تکه پرانی، راحتتر کرده بود انقلاب کیلو چند؟ حاج آقا انقلاب مردم را از گرانی، منفجر کرده. حاج آقا! اصلاً برای چه آخوندها انقلاب کردند؟ چقدر به شما پول میدهند تا از انقلاب دفاع کنید؟
نم نمک موج رادیو فردا و حرفهایی از جنس آمد نیوز و ایران اینترنشنال خودی نشان میداد. البته تعداد آنهایی که این حرفها را طوطیوار در فضای کلاس رها میکردند خیلی کم بود؛ سه یا چهار نفر، یک عده هم آتش بیار معرکه بودند بعضیها هم در این وضعیت برای اینکه اوضاع به ظاهر نافرم و بدجور کلاس را کنترل کنند، گاهی نقش سوت قطار را بازی میکردند و صدای «هیسشان پردهی گوش آدم را می لرزاند.
ادامه دارد ...🍃
#دکل
#دهه_فجر
#انتخابات
#پایگاه_بسیج_شهیدبهشتی_خور
@pshahidbeheshtikhoor