📜 سرودهی خانم زهرا حاجی پور، دانشجوی دانشگاه بینالمللی امام رضا علیهالسلام در سوگ رئیس جمهور شهید
باز هم قصهی عمامه و سر، خاکستر😭
از چشمهایم شعر میبارد،
بغضم رجز میخواند از غمها
که خادم جمهور پیوسته،
به صاحب خونهای عاشورا
تو ای طلوع واژهی خدمت،
در خون نشسته در شفق آری
تا صبح زیر پلک مِه دیدم
عمامهای مشکی و خاکی را
دیدیم خواندی روضه را سنگین
بر روی خاک افتاده جان دادی
ماییم و باز آن جسم مکسوری
که رفته از آیینهها بالا
کرده نشان خدمتت را ضرب،
شمسالشموس عشق با دستش
گشته شهادت نامهی عشاق،
در صبح میلاد رضا، امضاء
خاکی است کفش تو عبای تو
رسم شما سادات جز این نیست
غمهای مردم را بغل کردی،
راز تو را جنگل نمود افشاء
از جنس طعنه ریخته بر راه،
سنگ حسادت در زلال آب
رود نگاهت سوی ایثار است،
حسن ختام قطره شد، دریا
ای گرمی پشت علی بعد از
آن ماجرای شوم در بغداد
لا نعلمُ منکُمْ، به غیر از خیر،
درد است بغضِ رهبرِ تنها
صبر مرا سنگ محک کردند،
نحنُ نُسَلِّمْ فی قضاء الله
اما قلم، دل، دست، دفتر نیست،
جز کورهای آتش مزاج اینجا
ماییم زیر سایهی خورشید،
در نای ما آوای جاء الحق
همچون ستون خیمهای هستی،
که تا انا المهدی است پا برجا
#زهرا_حاجی_پور
دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات کودک و نوجوان دانشگاه بینالمللی امام رضا علیهالسلام
@publiciriu
بیا که از نفست شور این دیار نیفتد
به پرچمی که پر از لاله شد غبار نیفتد
بیا که رای تو روییده در کنارهی گیلان
بیا که از نفس صبح ما بهار نیفتد
میان رأی تو نقشجهان نشسته بیا و
قلم بزن که ز میدان ما نگار نیفتد
بیا که رأی تو پر کرده تور ماهی من را
جنوب خالی و خشکم به یک کنار نیفتد
بریز ماه به چادر شب عشایر کشور
که نور با تو و رأيت به احتضار نیفتد
بزن به کوه دماوند تکیه با قلم خود
که جز هما به سر قلهات گذار نیفتد
امید ما به افق بعد از این مسیر بلندست
بیا هوای سفر از دل قطار نیفتد
بیاکه شیر وطن زخم فتنه خورده ولی تو
به مرهمی که گذاری از اقتدار نیفتد
قلم بیاور و باران بریز بر سر دشتم
که شعلههای منافق به لاله زار نیفتد
اگرچه رأی منوتو جداست از هم و کوچک
طلا اگر چه که خرد است از عیار نیفتد
به گوشه گوشهی ایران صدای هم بشویم
بیا که نغمهی وحدت از این سه تار نیفتد
#زهرا_حاجی_پور
#من_رأی_میدهم
#مشارکت
@publiciriu