#دلنوشته_ارسالی
داداش مهربونم بهم یاد بده چطوری از چیزای خوب بگذرم و به چیزای بهتر برسم
❤❤❤❤❤
بعضی وقتا دل کندن از چیزای خوب باعث میشه چیزای بهتری بدست بیاری
خیلی قشنگ دل کندی از چیزای خوب و چقدر قشنگ بدست اوردی چیز بهتری که لایقت بود(شهادت)
داداشی سخت محتاج نگاهتم کمکم کن...
🌹 @shahidesarboland🌹
ڪانال شهید سربلند
قائـم'🌿|🇮🇷 𝐐𝐀𝐄𝐌 🇵🇸
💥 #اطـلاعیـــــــــــه 💥 به مناسبت سالروز شهادت #شهید_محسن_حججی❣ قراره هدیه، برا
دیگه کسی نبود
برای شهید بودا
Ali Faani - Be Taha Be Yasin (128).mp3
5.3M
#نماهنگ_امام_زمانی✨
#علی_فانی♥️
به طاها به یاسین...🌸
به معراج احمد...♥️
به قدر و به کوثر...
به رضوان و طوبی...🍃
که دنیا به خسران عقبی نیرزد...☝️
به دوری ز اولاد زهرا نیرزد...😞
🌹 @shahidesarboland🌹
ڪانال شهید سربلند
#خاطره 🍃
#شهیدحججی☘
به نقل از حاج #اقاماندگاری
خاطره ای که از شهید حججی شنیده بودند:
یکی ازهمرزمان شهید حججی تعریف میکرد؛در سوریه به ما گفته بودند،کنار جاده اگر ماشینی دیدید که با زن وبچه ایستادند وکمکی میخواهند،شما نایستید،اینا تله ای از طرف داعش است.😔
بعد از این ماجرا،یه روز من ومحسن باماشین که درجاده میرفتیم،کنار جاده اتفاقا خانواده ای دیدیم که تقاضای کمک میکردند که ماشینشان خراب شده،
هرچقدر به محسن گفتیم :اینا تله اس،ولشون کن،بیا بریم.🚶♂
شهید حججی گفت:نه بلاخره کمک میخوان،زن وبچه همراهشون هست،گناه دارند.
رفتیم وکمکشون کردیم وان لحظه اتفاقی نیفتاد(درصورتیکه داعشی بودند).
بعد از ان ماجرا،وقتی فیلم وعکسهای اسارت محسن را دیدم،حالم خیلی بد شد،
چون کسی که پایش را روی گلوی محسن گذاشته بود،همونی بود که کنار جاده کمک میخواست و محسن کمکش کرد...😔😔😔😭😭
آخه چقد نامردی😢
🌹 @shahidesarboland🌹
ڪانال شهید سربلند
#حدیث_روزانه 🌹
✨فاطِمَةُ الزَّهْراء سلام اللّه علیها: نَحْنُ وَسیلَتُهُ فى خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فى غَیْبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَةُ اءنْبیائِهِ.(شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید: ج 16، ص 211.)
✨ما اهل بیت پیامبر وسیله ارتباط خداوند با خلق او هستیم ، ما برگزیدگان پاك و مقدّس پروردگار مى باشیم ، ما حجّت و راهنما خواهیم بود؛ و ما وارثان پیامبران الهى هستیم .
🌹 @shahidesarboland🌹
ڪانال شهید سربلند
🌹ماشین بیت المال🌹
سرباز بودم واز قبل،رفاقت زیادی با محسن داشتم.
یک ماشین تحویلم بود،کارهای یگان را باید با ماشین انجام می دادمودر پادگان با ماشین تردد می کردم.
یک بارتوی باران جلویش ترمز زدم.گفت:(میخوام ورزش کنم.)
همیشه از پادگان تا یگان زرهی پیاده می رفت.چندین بار ازش خواستم سوار شود،اما بهانه می اورد.
یک بار که ایستادم سوار شود،سرش را اورد داخل ماشین و گفت:((داداش!این ماشین بیت الماله.توداری باهاش میری موظفی.اگه می خواستن ،برای من هم ماشین می گذاشتن.))
🌹@shahidesarboland🌹