eitaa logo
قائـم'🌿|🇮🇷 𝐐𝐀𝐄𝐌 🇵🇸
980 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
83 فایل
❏بِسـم‌ِرَب‌ِّنآمَــت‌ْڪِھ‌اِعجٰآزمیڪُنَد•• ❍چِہ‌میشَۅدبـٰاآمَدَنت‌این‌ پـٰآییزرابَھـٰارکُنۍآقـٰاۍقَلبَم +شرط؟! _اگربرای‌خداست‌چراشرط...؟:)🔗🌿 @alaahasan_na !.....آیدی‌جهت‌تبادلات
مشاهده در ایتا
دانلود
رغائب نام دیگر توست...💔 کاش لااقل یک شب سال تو را آرزو میکردیم...😔 برگرد ای کامل ترین آرزو ✨ با همدیگه ظهور رو محقق کنیم♡↓ •══┄•💞•┄══• @shahidesarboland •══┄•💞•┄══•
سلامـ 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 بہ مناسبٺ شهادت امام هادی (ع)🏴 و به نیت های :: ۱) سلامتے و ظهور امام زمان✅ ۲) رفع بلاها و به خصوص ویروس ڪرونا✅ ۳) شفای بیماران و حل مشڪلات ازدواج ها✅ ۴) برآورده شدن حاجات مومنین و مسلمین✅ 🌷هدیه به امام هادی🌷 تعداد صلوات مدنظر رو به آیدی زیر بفرستید☺️👇🏼 @mmpy78424 مهلٺ فرستادن صلواٺ ها : تا سه روز بعد از شرڪت در ختم
یک نفر اینجا دلش تنگ است باور می کنی....💔 😭😭😭 •══┄•💞•┄══• @shahidesarboland •══┄•💞•┄══•
آقای کشاورز نکته.mp3
4.45M
🚩 و هیئت امام حسیـ ع ـن ❤️... دارُالشِفـا عــاشـقـان اســت و تنـها پناهگاه،در این شهر شلوغ ؛⚠️🚨 پنــاهمان را به کَس ندهیــم :)🚫🚩 🛑قسمـتےازسخنرانے🎧 یا ؟؟! ⛔️ نکــــات مــهم اســتاد پیـــرامون حــاشیــه هاے کــرونا :) در اتفــاق کــرونا باید اصــول بهــداشتــے و جنبـه های علمے و عقــلے باید رعایت شود :) - مهم ترین جنبه های عقلی "توسلاته " ... عبادت های دسته جمعیه این هیئت ها و روضه های دسته جمعیه که بلاها و مصیبت هارو از شهر دور میکنه .... آخه چرا ...؟؟؟⁉️🎧 ؟؟ 👊🏻
بسم الله الرحمن الرحیم ♥•°
قائـم'🌿|🇮🇷 𝐐𝐀𝐄𝐌 🇵🇸
#رمـــــان_دایرکتےها ✅👇👇👇👇
  •●❥  ❥●• افشین به من علاقه مند شده بود،چند باری بهم گفت.حتی اگه نمیگفتم با اون همه قربون صدقه رفتن و دلبری مشخص بود دوسم داره!هر چی بهش میگفتم قرارمون این نبود! میگفت گور بابای قرار و مدار.. دل که این حرفا رو نمیفهمه!!! من آدم محکمی بودم،همه سعیمو کرده بودم که دلم نلرزه؛اما بشدت وابسته شده بودم به کسی که بی چون و چرا گوش شنوا بود..! [به افشین گفتم:دست از عشق و علاقه بردار،چون من کیوان رو دوست دارم! اگرم باهات حرف زدم فقط و فقط بخاطر داروهای گیاهی بود و بعدشم شاید فرار از تنهایی.. الانم پشیمونم چون نمیخوام بهت وابسته تر بشم و زندگیمو از دست بدم! حرفامو که دید؛به غلط کردن افتاد.. گفت باشه فرشته خانوم!من غلط کردم! دیگه حرفی نمیزنم؛فقط تنهام نذار! باشه؟! قول میدم دیگه هیچ حرفی از حسم نزنم..] سخت بود برام دل کندن از مجازی و چت بیهوده... انگار معتاد شده بودم؛معتاد یه آدم مجازی که حتی چهرشو ندیده بودم.. برام شده بود دایه دلسوز تر از مادر! [گفتم باشه و خداحافظی کردم! گفت دمت گرم😍بعدشم استیکر خنده و خوشحالی فرستاد و خداحافظی کرد!] توی این مدت دست و دلم به زندگی نمیرفت.. مدام بهانه های الکی میگرفتم،سر مسائل جزئی و بی اهمیت با کیوان بحثم میشد.. کیوان میگفت چته؟!چرا عوض شدی؟ کو اون فرشته ای که ورد زبونش قربونت برم وفدات شم بود؟! همش دعوا راه میندازی؛اعصاب خودتو منو بهم میریزی!خب چته لعنتی.. بگو بذار بفهمم..؟! میگفت بگو بذار بفهمم!!! اما من خودم نمیدونیستم دقیقا چه مرگم شده!چی رو به کیوان میگفتم! من حرفی برا گفتن نداشتم.. کیوانم گاهی عصبی میشد و سمتم نمی اومد.. بعد از مشاجره ای که داشتیم،کیوانم کمی تغییر کرد.. دیگه به اندازه قبل قربون صدقه ام نمیرفت؛برام وقت نمیذاشت.. البته بیشتر من مقصر بودم؛چون بیخود و بی جهت دعوا راه مینداختم! از اون طرف افشین سنگ صبورم بود و آرومم میکرد! و من از لحاظ روحی و روانی تا حدودی از جانب افشین تامین میشدم! اگر کیوان باهام بدخلقی میکرد دیگه مهم نبود،چون یکی دیگه جاشو پر کرده بود.. ادامه دارد... 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ♡ㄟ(ツ)ㄏʝσɨŋ↧ •🌱| @shahidesarboland
قائـم'🌿|🇮🇷 𝐐𝐀𝐄𝐌 🇵🇸
#رمـــــان_دایرکتےها ✅👇👇👇👇
  •●❥  ❥●• روز به روز از کیوان فاصله میگرفتم و به افشین نزدیکتر میشدم.. چند وقت بعد افشین دوباره ابراز علاقه کرد؛توقع داشت منم هم متقابلا اینکارو انجام بدم!!! نمیدونم چرا،اما اینبار ترسی وجودم روفراگرفت.. ترسیدم از این دوستت دارم های تایپ شده توی صفحه ی گوشی.. ترسیدم از اینکه دلم بی هوا بلرزه... ترسیدم از اینکه کسی بهم میگه دوستت دارم که نامحرمه و همسرم نیست!!! ترسیدم و لرزیدم... تمام تنم می لرزید... تا ساعات ها جواب افشین رو ندادم اون مدام پیام میفرستاد اما من گوشه خونه کز کرده بودم و زل زده بودم به نقطه ای نامعلوم... حس کردم سقوط کردم سقوط آزاد.. اما چطور نفهمیده بودم؟! تمام مکالمه روزای اول یادم بود همش گفته بودم درست نیست! یعنی چی درد و دل.. من همسر دارم!! وای من همسر د ا ر م😢 به اسم همسر که رسیدم بغضم ترکید های های گریه کردم😭 انقدر گریه کردم تا کمی آروم شدم توی آینه خودمو نگاه کردم،چشمام قرمز شده بود همش تو فکر بودم شب کیوان منو با این چشمهابینه،چی بهم میگه... به افشین گفتم اگر یه کلمه دیگه حرف از علاقه بزنه؛دیگه تو اینستا نمی مونم بزور قبول کرد! میخواستم همون شب از دنیای مجازی بیام بیرون.. اما وابستگی کار دستم داده بود!!! سخت بود یهو از کسی که 3ماه تمام برا دردودلام وقت گذاشته بود و گاهی کمکم کرده بود دل کند! مثل معتادی شده بودم که هی میگفتم از فردا، از فردا دیگه ترک میکنم آروم آروم روزای چت کردنمون رو کم کردم؛بعدش تایم چت ها رو.. دیگه استرس و اضطراب سراغم نمی اومد.. ترس چک شدن گوشیمو نداشتم.. حس میکردم یه پرنده ام.. پرنده ای که از قفس آزاد شده.. ادامه دارد... 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ♡ㄟ(ツ)ㄏʝσɨŋ↧ •🌱| @shahidesarboland
ادامہ ے رماݧ♥↑