🍃🌸⊰🇮🇷⊱🌼🍃🌸⊰🇮🇷⊱🌼🍃
🍃 #درد_نوشته...🍃
محسن محسن!
محسن محســ❤ـن!
برادر شهیدم ،صدامو داری؟؟؟
نگران حیا و عفتیم توی کوچه و بازار!😰
برادر شهیدم!
دشمن بصیرت عده ایو گرفته...
صدامو داری؟!
اینجا زیر بمبـ💥ــاران جنگ نرمیم...
زیر ترکش های جنگ #فرهنگی...
چند تا از دوستام از دست #رفتن...😔😔
اینجا محاصره #جنگ_نرمه...
#تَوَکُلِمــون به خداست...
تو هم برامون #دعا کن...
محسن محسن!
رفیق شهیدم ،صدامو داری؟
#برادرم
#راهت_ادامه_دارد_...
🌹 @shahidesarboland🌹
ڪانال شهید سربلند
۲۰ تیر ۱۳۹۸
#امآمباقر(ع):
«بر شما باد به #دعا کردن
هنگام سحر تا طلوع خورشید.
این زمان ساعتی است که
#درهایآسمانگشوده،
روزیها تقسیم و حاجتهای
بزرگ برآورده میشود»
#بنت_الحسین💕
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
🌹🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹
•┄═•🕊🌹🕊•═┄•
@shahidesarboland
•┄═•🌹🕊🌹•═┄•۰
۶ اردیبهشت ۱۳۹۹
#خاطرات_شهدا 🌹
برشی از کتاب #دلتنگ_نباش:
❣با هم رفتند روبهروی گنبد #امام_رضا(ع) و روی فرشهایی که پهن بود، نشستند. روحالله کتاب دعا را دست زینب داد: «چرا انقدر #گریه کردی؟»
❣زینب سرش را بلند کرد و به گنبد نگاه کرد: « یاد اون سالی افتادم که #تنها اومدم مشهد. از امام رضا خواستم یه #همسرخوب سر راهم بذاره...
❣روحالله سرش را تکان داد «اتفاقا منم دوماه قبل از اینکه خاله تو رو بهم پیشنهاد بده، اومدم مشهد. منم خیلی #دعا کردم. عنایت امام رضا بود که خدا تو رو سر راهم قرار داد...
قلبشان مملو از #عشق بود. عشق به امام رئوفی که حاجتش را داده بود.
❣روحالله روی دو زانو نشسته بود و قرآن میخواند. قرآن خواندنش که تمام شد، دستانش را رو به آسمان بلند کرد. آهسته #دعا میکرد. زینب خیلی متوجه دعاهایش نشد. از بین آنها فقط یکی را شنید: « اللهم ارزقنا شهادة فی سبیل الله»
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_روح_الله_قربانی🌹
↯ کـــــانال شهیـــــــد بــے سر را دنبال کنید↯
🏴 شهــــید محســـــن حججے 🏴👇🏻
•🍃• #ʝøɪɴ ↷
╭─🖤〰🥀〰🖤─╮
@shahidesarboland
╰─🖤〰🥀〰🖤─╯
۲ شهریور ۱۳۹۹
#دعا
#ازدواج
یکی از ختم هایی که بسیار اثر گذار هست و بسیار مجرب نماز حضرت زهرا سلام الله علیها میباشد
میتونید چله این نماز رو بگیری یا تا وقتی که حاجت روا بشید روزی یک مرتبه این نماز رو بخونید
هشدار🚫هیچ وقت به این نماز شک نکنید
نگید حالا میخونم و شد شد نشد هم دیگه نمیخونم
نحوه خواندن نماز
1)دو رکعت نماز حاجت هدیه به حضرت زهرا
2)صدصلوات بعد از نماز
3)سر به سجده گذاشته و میگویم صد مرتبه یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی
4)بعد سمت راست صورت را بر مهر گذاته و باز صد مرتبهاین ذکر را تکرار میکنیم
5)بعد دوباره پیشانی را بر مهر میگذاریم و صد مرتبه
6)بعد سمت چپ صورت را بر مهر گذاشته و صد مرتبه
7)باز پیشانی را بر مهر میگذاریم و 110 مرتبه این ذکر را میخوانیم
بعد از نماز یک صلوات برای حضرت زهرا
در مفاتیح هم این نماز ذکر شده🌹
بزرگان برای حل کردن مشکلاتشون هم با این نماز به حضرت زهرا متوسل میشدن
و مشکلشون حل میشد🌺
╭─♥️〰️🕊〰️♥️─╮
@shahidesarboland
╰─♥️〰️🕊〰️♥️─╯
۸ آبان ۱۳۹۹
#دعا
#ختم_ازدواج
دعای چله زیارت عاشورا برای ازدواج
معجزات زیارت عاشورا برای ازدواج سنگینی چله زیارت عاشورا نحوه خواندن زیارت عاشورا آیت الله بهجت فواید خواندن 40 روز زیارت عاشورا کیا از ختم زیارت عاشورا حق شناس حاجت گرفتن نایب برای چله زیارت عاشورا کیا از چله زیارت عاشورا حق شناس حاجت گرفتن ختم زیارت عاشورا آیت الله بهجت
اگر به دنبال ازدواج با معشوق یا فردی که دوستش دارید هستید و می خواهید دعایی پیدا کنید که سریع الاجاله باشد و قطعی شما را به حاجت تان برساند دعای زیارت عاشورا برای ازدواج را بخوانید. آیت الله حق شناس در مورد چله زیارت عاشورا جمله معروفی دارند که میفرمایند: شما چهل روز زیارت عاشورا بخوانید اگر از خدا حاجتتان را نگرفتید، بیایید من برای شما حاجتتان را از خدا میگیرم و من ضامن شما هستم.
چله زیارت عاشورا برای ازدواج
مرحوم حقشناس این روش از چله زیارت عاشورا را از مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی فرا گرفته بود و خودش نیز شرایطی را از اخبار و روایات و مکاشفاتش استنباط کرده بود.
بزرگترین اصلی که آیتالله حقشناس بر آن پافشاری داشت، عزم و اراده چهل روزه بر مراقبه از اعمال و ترک محرمات و انجام واجبات بود، به خصوص مراقبت از زبان، زبانی که در این چهل روز قرار است کلمات و بندهای زیارت عاشورای امام حسین (ع) بر آن جاری شود، باید پاک و ظاهر باشد.
مرحوم حقشناس میفرمود: اگر کسی در این چهل روز مواظبت بر ترک محرمات و انجام واجبات به خصوص مراقبه از ترک گناههای زبانی نداشته باشد و این چله را با بقیه شرایطش به جای آورد، من به هیچ وجه تضمین نمیکنم به حاجتش برسد.
بنا بر توصیههای آیتالله حقشناس معتقد بود: همین که آدمی در این چهل روز تصمیم و اراده حقیقی بر ترک محرمات و انجام واجبات داشته باشد. کافی است و این شرط زیاد هم سخت نیست من خودم بارها به آدمهای معمولی، این چله زیارت عاشورا را توصیه کردهام، در چند مورد بعضی از آنها پس از چهار پنج روز آمدند و با خوشحالی و شعف از من تشکر کردند و اعتراف کردند فقط سه چهار روز بوده که این چله زیارت عاشورا را شروع کرده بودهاند که حاجتهایشان به آنها داده شده است.
شرایط برای اجابت شدن دعای زیارت عاشورا برای ازدواج با فرد مورد نظر
همانطور که گفته شد اگر مصمم هستید به فرد مورد نظر خود برسید و یک ازدواج موفق و سریع را با وی داشته باشید و یا به دنبال افزایش خواستگار برای اجرای این فریضه دینی به شما دعای زیرات عاشورا و چله آن را معرفی توصیه می کنیم اما باید حتما شرایط زیر را رعایت کنید.
آیتالله حقشناس معتقد بود که در این چله، بعد از شرط اهتمام بر ترک محرمات و انجام واجبات، بعضی امور توصیه اکید است و بهتر است حتماً رعایت شود:
1- خواندن زیارت، چهل روز پشت سر هم و مستمر باشد.
2- خانمهای محترمه در ایامی خاص که نمیتوانند نمازها را به جای آورند، در آن روزها یکی از نزدیکان و آشنایانشان را راضی کنند به جای آنها این زیارت را به جای آورد تا چله و استمرار چهل روزه منقطع شود.
3- همه زیارت و دیگر اعمال باید یکسره و بدون فاصله خوانده شود؛ یعنی نباید زیارت و اعمالش را تقسیم کرد و بخشی را در ساعتی و بخشی دیگر را در وقتی دیگر انجام داد.
4- کلمات و عبارات صحیح و درست ادا شود.
5- حرف نزدن در بین خواندن زیارت عاشورا (بعضی میگفتند با توجه به طولانی بودن این عمل، در صورت ضرورت ان شاءالله حرفهای ضروری خللی ایجاد نمیکند).
#نحوه ختم
۱- صد مرتبه (( الله اکبر ))
۲- یک مرتبه سلام آخر زیارت عاشورا ( السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح …)
۳- یک مرتبه لعن آخر زیارت عاشورا ( اللهم العن اول ظالم … )
۴- قرائت زیارت عاشورا از اول تا اول (( اللهم العن اول ظالم … ))
۵- دو رکعت نماز هدیه بمحضر حضرت سیدالشهدا علیه السلام
۶- صد مرتبه (( الله اکبر ))
۷- قرائت زیارت عاشورا از اول تا انتها همراه با صد لعن و صد سلام و سجده زیارت عاشورا
۸- دو رکعت نماز زیارت][هدیه] حضرت اباعبدالله علیه السلام
نکات:
۱-در طول چهل روز کاملاً مراقب اعمال و رفتار و اخلاق خود باشید و خلافی از او سر نزند.
۲-این دستور تا چهل روز و بدون فاصله شدن بین روزها انجام شود.
۲- صدقه دادن هرروز بعد از اتمام آن برای سلامتی امام زمان علیه السلام
۳- زمان انجام آن در بین طلوع و غروب آفتاب باشد.
۴- در بین قرائت زیارت با کسی صحبت نکند
۵- کسی جز اعضای خانواده از انجام این عمل مطلع نشوند.
۶- احتیاطا بجای عبارت (( و هذا یومٌ فرحَت )) عبارت (( و یوم قتل الحسین یومٌ فرحَت )) و بجای عبارت (( إن هذا یوم ٌ تبرّکت )) عبارت (( إن یومَ قتل الحسین یومٌ تبرّکت )) قرائت شود.
۱۰ آبان ۱۳۹۹
🔆🔶🔆🔶🔆🔶🔆🔶🔆🔶🔆🔶🔆
📌از امیرالمومنین #علی علیه السلام نقل شده است:
✍🏻⚫️«هر کس #یک_دهم شب را به #نماز به سر برد در حالی که #نیتش فقط #خدا و طلب اجر الهی باشد، 🔻پروردگار به فرشتگان می فرماید: 🔸به عدد آنچه روییده می شود از برگ و دانه ها و درختان در این #شب، و به شماره تمام نی ها و شاخه های تازه، #اجر و #ثواب برای وی بنویسید.🔺
✔️⚫️و هر کس #یک_نهم شب را به #عبادت و #نمازشب مشغول باشد، خداوند #استجابت 10 #دعا را به او عطا می فرماید:🔻 و در #قیامت نامه اعمالش را به دست #راست وی خواهد داد.🔺
✔️⚫️و هر کس #یک_هشتم شب را به #نماز مشغول باشد خداوند پاداش 🔻یک #شهید شکیبای با اخلاص به او #عطا می کند و #شفاعت او ر ا درباره اهل خانه اش می پذیرد🔺.
✔️⚫️هر فرد که #یک_هفتم شب را #نماز بخواند🔻 با #چهره ای نورانی چون ماه #شب_چهارده از #قبر خود خارج می شود تا از #صراط با جماعتی که در #امانند عبور کند🔺.
✔️و هر کس که #یک_ششم شب را #نماز بخواند 🔻در #زمره توبه کاران و بازگشت کنندگان به سوی خدا نوشته می شود، و #گناهان قدیم و جدیدش #آمرزیده می گردد🔺.
✔️⚫️و هر کس #یک_پنجم شب را نماز بخواند 🔻در #بهشت از ندیمان #ابراهیم خلیل خواهد بود🔺.
✔️⚫️و هر کس #یک_چهارم شب را به نماز بایستد در 🔻صف اول #رستگاران خواهد بود تا از #صراط همچون تند بادی بگذرد و بی مناقشه در حساب داخل #بهشت گردد🔺.
✔️⚫️و هر کس #یک_سوم از #شب را #نماز بخواند 🔻هیچ فرشته ای را #ملاقات نمی کند مگر آنکه به مقام و منزلت او در نزد #پروردگار غبطه و #حسرت می برد و به او پیشنهاد می شود که از هر کدام از درهای #هشتگانه_بهشت که می خواهی وارد شو🔺.
✔️⚫️و اگر کسی #نیمی از #شب را #نماز بخواند🔻 اگر #هفتاد هزار برابر زمین پر از #طلا باشد برابری با #اجر او نمی کند و از برابری او در مقابل این عمل بیشتر از هفتاد غلامی که از اولاد اسماعیل باشند و آزاد کند پاداش است🔺.
✔️⚫️و هر کس #دو_سوم شب را نماز بخواند از برای🔻 او به شماره شنهای #بیابان حسنات است که #کمترین حسنه اش سنگین تر از ده برابر کوه #احد خواهد بود🔺.
✔️ ⚫️و هر کس #یک_شب تمام به عبادت به سر برد در حالی که #قرآن شریف را تلاوت کند و همه #شب را به #رکوع و #سجود و ذکر خدا باشد🔻 به قدری به او اجر داده می شود که کمترین مقدارش ان است که #گناهانش بریزد و پاک شود مانند روزی که از #مادر متولد شده و به شماره #تمام_حسنات و درجات برای او #پاداش است و #مشعلی از نور در #قبر او زنند، و تیرگیگناه و #حسد را از #قلب او برطرف سازند و او را از #عذاب_قبر ایمن گردانند و بیزاری و برات آزادی از #جهنم را به او عطا کنند و در زمره آن کسانی که از #عذاب_الهی در امانند #محشور می شود 🔺
☑️🔶و پروردگار به فرشتگان می فرماید:
💫🌸ای فرشتگان من! نظر کنید به بنده من، #شبی را به عبادت به جهت طلب خشنودی من به سر برد او را داخل در #فردوس کنید و از برای او در آنجا هزار شهر است و در آن شهرها آنچه میل انسانها باشد مهیا و از آنچه چشم ها لذت می برند موجود است و سعادت هایی که به دل هیچ کس خطور نکرده است . بعلاوه آنچه از احترامات و افزونیها و تقرب و نزدیکی که برایش مهیا نموده ام.(🦋🌸)
🦋🌸📚ثواب الاعمال، ص 101-102
۲۷ آذر ۱۳۹۹
قائـم'🌿|🇮🇷 𝐐𝐀𝐄𝐌 🇵🇸
💟جلسه #خواستگاری و #عقد شهید حججی💟 #قسمت_چهارم 💢از زبان همسر شهید💢 توی جلسه خواستگاری یک لحظه نگاه
#قسمت_پنجم
روز #عروسی ام بود. از آرایشگاه که بیرون آمدم، نشستم توی ماشین محسن. اقوام و آشناها هم با ماشینهایشان آمده بودند عروس کشان. 😍
ما راه افتادیم و آنها هم پشت سرمان آمده اند.
عصر بود. وسط راه محسن لبخندی زد و به من گفت:
"زهرا، میای همه شون رو قال بزاریم؟"
گفتم: "گناه دارن محسن. "😅
گفت: "بابا بیخیال. "
یکدفعه پیچید توی یک فرعی.
چندتا از ماشینها دستمان را خواندند. 😁 آمدن دنبالمان😃
توی شلوغی خیابان ها و ترافیک، #محسن راه باریکی پیدا کرد و از آنجا رفت.
همانها را هم قال گذاشت. 😁👌🏻
#خوشحال_بود قاه داشت میخندید. 🤩
دیگر نزدیکیهای غروب بود داشتن #اذان_مغرب می گفتند.
محسن و رو ترمز و ماشین را گوشه خیابان نگه داشت. 😊
حس و حال خاصی پیدا کرده بود. دیگر مثل چند دقیقه قبل #خوشحال_نبود و #نمی_خندید.😢
رو کرد به من گفت: "زهرا الان بهترین موقع برای #دعا کردن بیا برای هم دعا کنیم. "😇
.
بعد گفت: "من دعا می کنم تو آمین بگو خدایا شهادت نصیب من بکن. "
دلم هری ریخت پایین. 😨
اشکام سرازیر شد. مثل شب عقد،دوباره حرف شهادت را پیش کشیده بود.😢
من تازه عروس باید #شب_عروسی هم برای #شهادت شوهرم دعا میکردم‼️
اشک هایم بیشتر بارید.
نگاهم کرد و خندید و گفت:" گریه نکن این همه پول آرایشگاه دادم، داری همش را خراب میکنی. "😅
خودم را جمع و جور کردم.
دلم نیومد دعایش را بدون آمین بگذارم،
گفتم: " ان شاالله به آرزویی که داری برسی.
فقط یک شرط داره. 😌
اگه شهید شدی، باید همیشه پیشم باشی. تو سختی ها و تنهایی ها. باید ولم نکنی. باید مدام حست کنم. قبول؟"😊😌
سرش را تکان داد و گفت: " قبول. "
گفتم: "یه شرط دیگه هم دارم. اگر شهید شدی ،باید سالم برگردی. باید بتونم صورت و چهره را ببینم. " گفت: "باز هم قبول. "😊
نمی دانستم…نمی دانستم این یکی را روی حرفش نمی ایستد و زیر قولش میزند! 😔
#حجت_خدا
#لبیک_یا_زینب
✍🌼🍃🌼🍃🌼
🍃ادامه دارد...
✍لطفا فقط با ذکر #لینک_کانال کپی شود
↘ ┅°•°•°•°═📚═°•°•°•°┅↙
🖋https://eitaa.com/joinchat/2166358030Cf45cc55346
↗ ┅ °•°•°•°═📚═°•°•°•°┅↖
۳۰ دی ۱۳۹۹
⚠️ #تلنگرانه
راز هایت را به دو نفر بگو ...
#خودت و #خدایت
در تنگنا به دو چیز تکیه کن...
#صبر و #دعا
در دنیا مراقب دو چیز باش...
#پدر و #مادر
از دو چیز نترس که به دست خداست...
#روزی و #مرگ
و به یک چیز هیچ وقت خیانت نکن..
#رفاقت_با_خدا یا رَفیقَ من لا رَفیقَ لَه
تا وقتی نگاه خدا
به سوی توست از روی
گرداندن دیگران غمگین مباش...
کپی با صلوات جهت تعجیل در #ظهورمولا
شهــــید محســـــن حججے 👇🏻
•🍃• #ʝøɪɴ ↷
╭─❤️〰️🥀〰️♥️─╮
@shahidesarboland
╰─♥️〰️🥀〰️♥️─╯
۱۱ بهمن ۱۳۹۹
🌹دعاى روز يكشنبه
🌹بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
🌹بسْمِ اللَّهِ الَّذِي لاَ أَرْجُو إِلاَّ فَضْلَهُ وَ لاَ أَخْشَى إِلاَّ عَدْلَهُ وَ لاَ أَعْتَمِدُ إِلاَّ قَوْلَهُ وَ لاَ أُمْسِكُ إِلاَّ بِحَبْلِهِ
🌹بكَ أَسْتَجِيرُ يَا ذَا الْعَفْوِ وَ الرِّضْوَانِ مِنَ الظُّلْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ مِنْ غِيَرِ الزَّمَانِ وَ تَوَاتُرِ الْأَحْزَانِ وَ طَوَارِقِ الْحَدَثَانِ وَ مِنِ انْقِضَاءِ الْمُدَّةِ قَبْلَ التَّأَهُّبِ وَ الْعُدَّةِ
🌹و إِيَّاكَ أَسْتَرْشِدُ لِمَا فِيهِ الصَّلاَحُ وَ الْإِصْلاَحُ وَ بِكَ أَسْتَعِينُ فِيمَا يَقْتَرِنُ بِهِ النَّجَاحُ وَ الْإِنْجَاحُ وَ إِيَّاكَ أَرْغَبُ فِي لِبَاسِ الْعَافِيَةِ وَ تَمَامِهَا وَ شُمُولِ السَّلاَمَةِ وَ دَوَامِهَا
🌹و أَعُوذُ بِكَ يَا رَبِّ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ وَ أَحْتَرِزُ بِسُلْطَانِكَ مِنْ جَوْرِ السَّلاَطِينِ
🌹فتَقَبَّلْ مَا كَانَ مِنْ صَلاَتِي وَ صَوْمِي وَ اجْعَلْ غَدِي وَ مَا بَعْدَهُ أَفْضَلَ مِنْ سَاعَتِي وَ يَوْمِي وَ أَعِزَّنِي فِي عَشِيرَتِي وَ قَوْمِي وَ احْفَظْنِي فِي يَقَظَتِي وَ نَوْمِي فَأَنْتَ اللَّهُ خَيْرٌ حَافِظاً وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ
🌹 اللَّهُمَّ إِنِّي أَبْرَأُ إِلَيْكَ فِي يَوْمِي هَذَا وَ مَا بَعْدَهُ مِنَ الْآحَادِ مِنَ الشِّرْكِ وَ الْإِلْحَادِ وَ أُخْلِصُ لَكَ دُعَائِي تَعَرُّضاً لِلْإِجَابَةِ وَ أُقِيمُ عَلَى طَاعَتِكَ رَجَاءً لِلْإِثَابَةِ
🌹فصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ خَيْرِ خَلْقِكَ الدَّاعِي إِلَى حَقِّكَ وَ أَعِزَّنِي بِعِزِّكَ الَّذِي لاَ يُضَامُ وَ احْفَظْنِي بِعَيْنِكَ الَّتِي لاَ تَنَامُ وَ اخْتِمْ بِالاِنْقِطَاعِ إِلَيْكَ أَمْرِي وَ بِالْمَغْفِرَةِ عُمْرِي إِنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ.
🌹🍃🌹
#دعا
#دعای_یکشنبه
۲۶ دی ۱۴۰۰
قائـم'🌿|🇮🇷 𝐐𝐀𝐄𝐌 🇵🇸
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_چهل_و_پنجم 💠 در تنهایی از درد دلتنگی به خودم میپیچیدم، ثانیهها را میشمر
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_چهل_و_ششم
💠 گوشی را روی زمین پرت کرد و فقط #دعا میکردم خاموش کرده باشد تا دیگر مصطفی نالههایم را نشنود.
نمیدانستم باز صورتم را شناختند یا همین صدای مصطفی برای مدرک جرممان کافی بود که بیامان سرم عربده میکشید و بین هر عربده با لگد یا دسته اسلحه به سر و شانه من و این پیرزن میکوبید.
💠 دندانهایم را روی هم فشار میدادم، لبهایم را قفل هم کرده بودم تا دیگر نالهام از گلو بالا نیاید و #عشقم بیش از این عذاب نکشد، ولی لگد آخر را طوری به قفسه سینهام کوبید که دلم از حال رفت، از ضرب لگدش کمرم در دیوار خرد شد و نالهام در همان سینه شکست.
با نگاه بیحالم دنبال مادر مصطفی میگشتم و دیدم یکی بازویش را گرفته و دنبال خودش میکشد. پیرزن دیگر نالهای هم برایش نمانده بود که با نفس ضعیفی فقط #خدا را صدا میزد.
💠 کنج این خانه در گردابی از درد دست و پا میزدم که با دستان کثیفش ساعدم را کشید و بیرحمانه از جا بلندم کرد.
بدنم طوری سِر شده بود که فقط دنبالش کشیده میشدم و خدا را به همه #ائمه (علیهم-السلام) قسم میدادم پای مصطفی و ابوالفضل را به این مسلخ نکشاند.
💠 از فشار انگشتان درشتش دستم بیحس شده بود، دعا میکردم زودتر خلاصم کند و پیش از آنکه ابوالفضل به خانه برسد، از اینجا بروند تا دیگر حنجر برادرم زیر خنجرشان نیفتد.
خیال میکردم میخواهند ما را از خانه بیرون ببرند و نمیدانستم برای زجرکش کردن زنان #زینبیه وحشیگری را به نهایت رساندهاند که از راهپله باریک خانه ما را مثل جنازهای بالا میکشیدند.
💠 مادر مصطفی مقابلم روی پله زمین خورد و همچنان او را میکشیدند که با صورت و تمام بدنش روی هر پله کوبیده میشد و به گمانم دیگر جانی به تنش نبود که نفسی هم نمیزد.
ردّ #خون از گوشه دهانم تا روی شال سپیدم جاری بود، هنوز عطر دستان مصطفی روی صورتم مانده بود و نمیتوانستم تصور کنم از دیدن جنازهام چه زجری میکشد که این قطره اشک نه از درد و ترس که به #عشق همسرم از گوشه چشمم چکید.
💠 به بام خانه رسیده بودیم و تازه از آنجا دیدم #زینبیه محشر شده است. دود انفجار انتحاریِ دقایقی پیش هنوز در آسمان بالا میرفت و صدای تیراندازی و جیغ زنان از خانههای اطراف شنیده میشد.
چشمم روی آشوب کوچههای اطراف میچرخید و میدیدم حرم #حضرت_زینب (علیهاالسلام) بین دود و آتش گرفتار شده که فریاد حیوان #تکفیری گوشم را کر کرد.
💠 مادر مصطفی را تا لب بام برده بود، پیرزن تمام تنش میلرزید و او نعره میکشید تا بگوید مردان این خانه کجا هستند و میشنیدم او به جای جواب، #اشهدش را میخواند که قلبم از هم پاره شد.
میدانستم نباید لب از لب باز کنم تا نفهمند #ایرانیام و تنها با ضجههایم التماس میکردم او را رها کنند.
💠 مقابل پایشان به زمین افتاده بودم، با هر دو دستم به تن سنگ زمین چنگ انداخته و طوری جیغ میزدم که گلویم خراش افتاد و طعم #خون را در دهانم حس میکردم.
از شدت گریه پلکهایم در هم فرو رفته بود و با همین چشمان کورم دیدم دو نفرشان شانههای مادر مصطفی را گرفتند و از لبه بام پرتش کردند که دیگر اختیار زبانم از دستم رفت و با همان نایی که به گلویم نمانده بوده، رو به گنبد ضجه زدم :«#یا_زینب!»
💠 با دستانم خودم را روی زمین تا لب بام کشاندم، به دیوار چنگ انداختم تا کف کوچه را ببینم و پیش از آنکه پیکر غرق به خون مادر مصطفی را ببینم چند نفری طوری از پشت شانهام را کشیدند که حس کردم کتفم از جا کنده شد.
با همین یک کلمه، ایرانی و #شیعه بودنم را با هم فهمیده بودند و نمیدانستند با این غنیمت قیمتی چه کنند که دورم له له میزدند.
💠 بین پاها و پوتینهایشان در خودم مچاله شده و همچنان #حضرت_زینب (علیهاالسلام) را با ناله صدا میزدم، دلم میخواست زودتر جانم را بگیرند و آنها تازه طعمه ابوجعده را پیدا کرده بودند که دوباره عکسی را در موبایل به هم نشان میدادند و یکی خرناس کشید :«ابوجعده چقدر براش میده؟»
و دیگری اعتراض کرد :«برا چی بدیمش دست ابوجعده؟ میدونی میشه باهاش چندتا #اسیر مبادله کرد؟» و او برای تحویل من به ابوجعده کیسه دوخته بود که اعتراض رفیقش را به تمسخر گرفت :«بابام اسیره یا برادرم که فکر مبادله باشم؟ #ارتش_آزاد خودش میدونه با اون ۴۸ تا ایرانی چجوری آدماشو مبادله کنه!»
💠 به سمت صورتم خم شد، چانهام خیسِ اشک و خون شده بود و از ترس و غصه میلرزید که نیشخندی نشانم داد و تحقیرم کرد :«فکر نمیکردم #سپاه_پاسداران جاسوس زن داشته باشه!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
♥(✿-------------✿ฺ)♥️
@lovecafee
♥(✿-------------✿ฺ)♥️
۱۶ بهمن ۱۴۰۰