eitaa logo
قائـم'🌿|🇮🇷 𝐐𝐀𝐄𝐌 🇵🇸
983 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
83 فایل
❏بِسـم‌ِرَب‌ِّنآمَــت‌ْڪِھ‌اِعجٰآزمیڪُنَد•• ❍چِہ‌میشَۅدبـٰاآمَدَنت‌این‌ پـٰآییزرابَھـٰارکُنۍآقـٰاۍقَلبَم +شرط؟! _اگربرای‌خداست‌چراشرط...؟:)🔗🌿 @alaahasan_na !.....آیدی‌جهت‌تبادلات
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 ✍️ 🌀 👨 🔖 🍃معرفی: آسمان🌨 آسمان است؛ صاف و سالم. چه برای پسر 👨‍💼داستان چه برای دختران داستان؛ آنها اگر حواسشان به خودشان نباشد…ترک⚡️ می خورند؛ هر چند که با اشتباهشان آسمان ترک نمی خورد…آسمان همیشه صاف است. ☘️برگی از کتاب: نمی دانست چرا همیشه زن های روبرو و طرف دیگر ایستگاه به نظرش زیباتر می آمدند. شاید به این خاطر که دست نیافتنی تر بودند. اگه کسی به مریم نگاه کنه و این جوری فکر کنه ناراحت نمیشی؟ دلتنگ/... ازترس اینکه مرد دیگری در مریم حتی به اندازه یک نگاه👁 شریک شود؛ نگاهش راقطع کرد ولی ذهنش بازهم دست از سر اوبر نداشت. 🤔 – یعنی اگر مریم نبود، حق داشتی به هر زنی که خواستی نگاه کنی⁉️ دلتنگ/... ┄═•🍃✨🍃•═┄• @shahidesarboland •┄═•🍃✨🍃•═┄•۰
📚 📙 ✍️نویسنده: 📖انتشارات: معرفی: گاهی فکر و اندیشه و روح و معلومات انسان نیاز به یک بازخوانی آسمانی دارد. رمان ولادت داشته هایت را برایت با نور 💡روشن می کند و خانه🏠 دلت را به آذوقه های معنوی انباشته می کند. کمی عشق، کمی صبر و کمی فکر 🧐نیاز است که این رمان عمیق و دلنشین را تا انتها بخوانی. بریده کتاب📔: چون کودکان خیره سر👶 حرف میزنی پسرک! پدرانی کشته شدند. مادرانی را در آتش سوزاندند. چون نمی خواستند به حرمسرای عباسیان بروند. هفت کودک بی غذا و بی خانمان این جا مانده بودند. من از گریه ی گرسنگی آنان خون می گریستم.😭 ناگهان سوارانی می آیند ومی گویند: آمده ایم برای این کودکان به امر مولایمان پدر باشیم. به زودی علی ابن موسی پسر موسی بن جعفر از این جا خواهد گذشت. 😍 دلتنگ/... اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌ 🌹🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹 •┄═•🕊🌹🕊•═┄• @shahidesarboland •┄═•🌹🕊🌹•═┄•۰
همسرش به عنوان خبرنگار رفته بود سوریه که گیر تحریر الشام می‌افته😱 تا اینکه خبر شهادت همسرش میاد💔😭 احمد: سارا خانم شهید شدن حسین: باور نمی‌کنم.....😭💔 حسین مرگ همسرش باور نکرد و به دنبال همسرش میگرده تا اینکه ........😳 قصه جذابش رو کامل اینجا گذاشتن👇👇 بیا جا نمونی، رمانش داغ داغ و به روز هست https://eitaa.com/joinchat/3559391697Cc833ba0557
همسرش به عنوان خبرنگار رفته بود سوریه که گیر تحریر الشام می‌افته😱 تا اینکه خبر شهادت همسرش میاد💔😭 احمد: سارا خانم شهید شدن حسین: باور نمی‌کنم.....😭💔 حسین مرگ همسرش باور نکرد و به دنبال همسرش میگرده تا اینکه ........😳 قصه جذابش رو کامل اینجا گذاشتن👇👇 بیا جا نمونی، رمانش داغ داغ و به روز هست https://eitaa.com/joinchat/3559391697Cc833ba0557