eitaa logo
دانلود
⁣کودک را وارد مسائل اقتصادی نکنید! نـداريم، نيست! از پس مخارج بر نمیایم! گــرون ميشه، پولا رو دزدیدن، اختلاس شد، سال بعد میخواد قحطی بیاد! صحبت از نـداری كودک را نا امن می كند. شاید باور نکنید امروزه دغدغه خيلی از بچه ها همينه كه بالاخـره بابام پول داره يا نه؟، پول بابام تموم شده؟ اگه تموم شه، چـه اتفاقی برامون می افته؟" پدر و مـادر بايد تفكر فــراوانی را در خانه حاكم كنند. کودک نباید درگیر مسائل اقتصادی ما، بی پولی و تحریم و... شود. اولين نا امنی اقتصادی در خانواده،‌ ترويج تفكر نداری است. تفكر فراوانی، به معنی خوش خيالی و گول زدن خودمان و فرزندمان نيست. بلكه بــرای کودک ايجاد امنيت روانی است. کودک توان حل مشکلات مالی ما و کشور ما را ندارد. خودش را ضعیف و ناتوان میبیند و گاه حتی فکر میکند خودش عـامل این بدبختی و شرایط است . 🗞 @Ancients
lily-jasmine-flowers-music.mp3
5.98M
کم کم، چشم بهم بزنیم، بهمن ماه خاطره انگیز هم داره میاد
21.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 /در تهران 9 تا مسجد اهلسنت هست باز هم می گن نیست!! ✍🏻 پاسخ کوبنده استاد توحیدی به شایعات مجدد وهابیت پیرامون اهلسنت در ایران اسلامی .. بعد از انقلاب اسلامی مدارس اهلسنت چندین برابر شده مساجدشون هم چندین برابر شده حتی مسجد مکی در زاهدان ساخت اولیه این بنا به سال۱۳۵۳برمی گردد و اولین مرحله توسعه آن در سال۱۳۷۰ انجام شد / درطول اولین مرحله توسعه که مربوط به ساخت یک طبقه بر روی طبقه همکف و یک طبقه زیرزمین است بیشتر به بازسازی و طراحی داخلی نمای مسجد مکی پرداخته شد. درسال۱۳۹۰بازسازی نمای بیرونی شروع و سعی شد که با معماری بقیهٔ مساجد ایران متفاوت ترباشد !!!! در هر صورت این پاسخ را ببینید و برای کسانی که در این توهم و شبهه وهابیت هستند هم ارسال کنید . https://eitaa.com/jahad_14 ┄┅═🔹☫جهاد تبیین☫🔹═┅┄
هدایت شده از روحانیون شهرستان قائم شهر
🌨 برف و بوران مرگبار سال ۱۳۵۰ و یک سفر تفریحی که لغو نشد. در بهمن‌ماه ۱۳۵۰ ، ایران شاهد یکی از پربارش‌ترین و سردترین زمستان‌های خود بود. بارش هشت متر برف در پنج روز، کشته شدن ۴هزار نفر، مسدود شدن اغلب جاده های کشور، از بین رفتن خانه ها و مدفون شدن تعداد زیادی از خانه ها زیر بارش برف و ناپدید شدن ۲۰۰ روستا اتفاقاتی هستند که ۵۰ سال قبل در ایران رخ داد و حسابی جهان را شوکه کرد. 🌨 در تهران و اغلب نقاط کشور، برف شدیدی می‌بارید و مردم با سرمای طاقت فرسایی دست به گریبان بودند. 🔥 اماخاندان سلطنتی در همین روزها، بدون در نظر گرفتن شرایط اضطراری کشور و مشکلات بزرگی که برای مردم اکثر شهرها پیش آمده بود، به روال هر سال برای تعطیلات و تفریحات زمستانی به مدت پنج هفته به سوییس(دهکده مشهور سن موریتس) رفتند! ✍ مطابق روایت یکی از نزدیکان فرح دیبا، «شاه و درباریان همه‌ساله از حدود ۲۰ ژانویه برای اسکی و سایر تفریحات به سوئیس می‌آمدند و بعد در ماه مارس به ایران باز می‌گشتند تا تعطیلات بهاری خود را در ویلاهای کرانه دریای خزر بگذرانند». گفته می‌شود طی مدتی که شاه برای اسکی در سوئیس اقامت داشت، دو هتل برای اسکان همراهانش اجاره می‌شد و دولت سوئیس یکی دو میلیون دلار درآمد به‌دست می‌آورد. محمدرضا پهلوی عمدتاً در ماههای بهمن و اسفند به آنجا می‌رفت، اما اعضای خانواده او، علاوه بر این، در مقاطع زمانی دیگر به‌ویژه تابستان نیز به این کار مبادرت می‌ورزیدند. اما مردم ایران با سرما دست به گریبان بودند. کولاک سهمگین ایران از دوم بهمن ماه شروع شد. در آن روز دمای بعضی از استان های کشور به شدت افت کرد و بعضی از شهرها مانند شهرکرد، سرمای زیر ۲۷ درجه را تجربه کردند. البته پایین آمدن دما به همین جا ختم نشد. دو روز بعد خراسانی ها با سرمای منفی ۳۶ درجه سانتی گراد مواجه شدند که فقط چهار درجه با سرمای قطب جنوب فاصله داشت. در آن زمان روزنامه های مختلف شروع کردند به تیتر کردن خبر روز و سرمایی که به معنای واقعی استخوان سوز بود. ❄ تمام ایران درگیر شد خسارتی که کولاک در تهران رقم زد واقعا عجیب بود اما این وضعیت غیرعادی فقط در تهران وجود نداشت. بارش برف باعث شد ارتباط صدها روستا در آذربایجان قطع شود، ۲۰ اتوبوس حامل مسافر در دو طرف گردنه حیران بمانند، اتوبوسی با ۳۰ سرنشین در گردنه حیران سقوط کند و مسافرانش از دست بروند. 🌨 بهمن های بزرگی در جاده چالوس فرود بیاید، برق در بندر انزلی قطع شود. صدها مسافر و راننده در جاده ها سرگردان شوند، جاده های مهم کشور و راه آهن آذربایجان بسته شوند. در تبریز عده ای از شدت سرما بیهوش شوند. خلبانان هواپیماهای خارجی جرأت نکنند در مهرآباد بنشینند. مردم همدان در خانه های شان حبس شوند. مدارس ۱۵ شهرستان همگی تعطیل شوند و کلی اتفاق دیگر که همگی تیتر روزنامه ها شده بودند و در اخبار مدام تکرار می شدند تا مردم با احتیاط آن روزها را بگذرانند. البته مشکلات به همین جا ختم نشد، گریدرهایی که مسئول جمع کردن برف ها از روی زمین بودند به علت سرما، تیغه های شان از کار افتاد و دیگر نتوانستند زمین را برف روبی کنند و همین مسئله باعث شد مشکلات مردم بیشتر از قبل شود اما ناراحت کننده ترین خبری که بعد از کمتر شدن بارش برف در روزنامه ها منتشر شد، خبری بود که ستاد امدادی نخست وزیری اعلام کرد. آنها با انتشار نامه رسمی اعلام کردند: «۶۰ نفر زیر بهمن خفه شده اند که ۴۰ نفر از آنها اهالی دهکده ای در سردشت هستند.» ❄ بلای ویرانگر یکی از سایت های خارجی به اسم DEVASTATING DISASTERS که به بررسی و معرفی بلاهای ویرانگر دنیا می پردازد، درباره اتفاقی که ۵۰ سال قبل در ایران رخ داد، نکات جالبی نوشته است: «کولاک شدیدی که در ایران رخ داده، یک هفته به طول انجامید و باعث شد یک میلیون و ۶۳۶ هزار کیلومتر مربع در ایران به طور کلی از بین برود و هزار نفر به معنای واقعی کلمه به خاک سپرده شوند. بسیاری از آنها در حالی که در خانه های شان نشسته بودند و به راه چاره فکر می کردند به حالت انجماد رسیدند و قبل از این که بتوانند از شر یخ زدگی خلاص شوند، به آهستگی مردند. با این که ایران یک منطقه خشک و گرمسیری به حساب می آید اما در سال ۱۳۵۰ بدترین کولاک تاریخ را تجربه کرد و شاهد بارش برفی بود که حداقل سه متر و حداکثر هشت متر ارتفاع داشت. جالب است بدانید سواحل دریای خزر هم به دلیل سرمای زیاد در آن سال یخ زدند. یکی از بیشترین تلفاتی که در این کولاک اتفاق افتاد مربوط به داخل و اطراف شهرستان اردکان بود که شهرستان دوم یزد به حساب می آمد. در این کولاک بی سابقه، چهار هزار نفر کشته شدند که در آمار کشته شدگان جهانی بر اثر کولاک و طوفان، واقعا بی سابقه است.» 📚 منبع: موسسه مطالعات و تاریخ و عصر ایران
هدایت شده از اخبار استان تهران
⭕️حل يك معادله ریاضی توسط امیر المومنین علی(ع) 👈گویند شخصی در حال مرگ بود و قبل از مرگش او وصیت کرد: 🔻من 17 شتر و 3 فرزند دارم شتران مرا طوری تقسیم کنید که بزرگترین فرزندم نصف آنها را و فرزند دومم یک سوم آنها را و فرزند کوچکم یک نهم مجموع شتران را به ارث ببرند. 🔻وقتی که بستگانش بعد از مرگ او این وصیت نامه را مطالعه کردند متحیر شدند و به یکدیگر گفتند ما چطور می توانیم این 17 شتر را به این ترتیب تقسیم کنیم؟ 🔻و بعد از فکر کردن زیاد به این نتیجه رسیدند که تنها یک مرد در جزیرة العرب می تواند به آنها کمک کند؛ بنابراین آنها به نزد امام علی رفتند تا مشکل خود را مطرح کنند حضرت علی ((ع))فرمود: رضایت می دهید که من شترم را به شتران شما اضافه کنم آنگاه تقسیم بنمایم. 🔻گفتند: چگونه رضایت نمی دهیم پس شتر خویش را به شتران اضافه نمود و به فرزند بزرگ که سهمش نصف شتران بود، نه شتر داد، به فرزند دوم که سهمش ثلث شتران بود شش شتر داد و به فرزند سوم که سهم او یک نهم بود دو شتر داد و در آخر یک شتر باقی ماند که همان شتر حضرت بود. 👈یعنی چی شد؟هر کس به سهم خودش رسید و شتر حضرت دوباره به خودش،جل الخالق😳😳😳 @sarbazevelaee
هدایت شده از جهاد تبیین
✅ راننده جوان برزیلی گوشه روسری ام را بوسید و گفت : خوش به حال شوهرانتان ➖➖➖➖➖➖➖➖ طاهره اسماعیل‌نیا بانوی ایرانی است که به واسطه شغل همسرش ، چندین سال به همراه همسر و فرزندان خود در کشور برزیل ، زندگی کرده است می‌گوید : در یکی از تابستان‌هایی که در برزیل بودیم ، فاطمه دختر کوچکم بیمار شد . با توجه به‌ مشغله هایی که همسرم داشت ، با معصومه دختر سیزده ساله‌ام ، راهی مطب پزشک شدیم . در مسیر بازگشت ، تاکسی گرفتیم ، من و دخترم در حالی که مانتو و روسری بلند پوشیده بودیم ، سوار تاکسی شدیم . در مسیر حدس زدم که نوع پوشش ما ، توجه راننده را به خود جلب کرده است . راننده پس از دقایقی سکوت ، با لحنی دلسوزانه در حالی که متوجه شده بود ما برزیلی نیستیم و خارجی هستیم ، به ما گفت‌: الآن تابستان است و هوا بسیار گرم . شما با این لباس و پوشش خیلی اذیت می‌شوید . به نظر من اینجا که کشور خودتان نیست ، راحت باشید . در کشور ما آزادی هست و می‌توانید حجاب خود را بردارید . من در جواب گفتم : بله ما هم گرمیِ هوا اذیتمان می‌ کند ؛ ولی ما به این پوشش اعتقاد داریم . من به‌ خاطر کشورم حجاب ندارم ، حجاب من به خاطر دین و اعتقادم به خداوند جهانیان است . راننده‌ مسیحی که باورِ حرف‌هایم برایش سنگین بود ، تأملی کرد و گفت : بله متوجه شدم ؛ اما من شنیده بودم که همسرانتان شما را با کتک مجبور به داشتن حجاب می‌کنند ! من لبخندی زدم و به آرامی گفتم : خُب اگر این طور بود ، الآن که شوهر من اینجا و همراه ما نیست ، دیگر ترسی از همسرم نداشتم و می‌توانستم حجابم را بردارم ! راننده‌ تاکسی در حالی که با سَر حرف‌هایم را تأیید می‌کرد ، در فکر فرو رفت و گفت : خُب چرا دخترِ نوجوانت را مجبور کردی حجاب داشته‌ باشد ؟ گفتم : می‌توانی از خودش بپرسی تا جواب سؤالت را بگوید . سپس از دخترم پرسید : عزیزم ! مادرت مجبورت کرده تا این‌گونه لباس بپوشی؟ اینجا دخترم معصومه با لحنی قاطع و محکم به راننده گفت : نه ! نه ! من حجاب را دوست دارم و به حجاب معتقدم و به این نتیجه رسیدم که حجاب به من امنیت می‌دهد و از من محافظت می‌کند . من هم مثل مادرم حاضر نیستم بدون حجاب باشم و به دستورات دینم عمل می‌کنم . من مثل راننده که از نگاهش معلوم بود از جواب معصومه خوشحال و فطرتش تا اندازه‌ای بیدار شده است ، در درونم از پاسخ دقیقِ دخترم به وجد آمده بودم و سکوت کردم . دقایقی بعد راننده بالحنی پُر از حسرت ، آهی کشید و چند بار گفت : خوش به حال شوهرانتان ، سپس ماشین را کنار خیابان نگه‌ داشت . من و دخترم کمی ترسیدیم ، بعد دیدیم که راننده‌ جوان ، سَر بر روی فرمانِ ماشین گذاشت و با لحنی محزون گفت : من این‌ طور زندگی را بیشتر دوست دارم . زمانی که خانمِ من از خانه خارج می‌شود ، نمی‌دانم با دوستانش کجا می‌رود ، با چه کسانی سخن می‌گوید و حتی من اجازه ندارم از او این سؤالات را بپرسم . من در زندگی‌ام آرامش ندارم و خیلی ناراحتم . اوقاتی که دلم می‌گیرد و غصه‌دار هستم ، به خانه مادر بزرگم که مثل شما انسان معتقدی است می‌روم . مادر بزرگم اعتقاد دارد که نباید لباس کوتاه پوشید و پوشش نسل جدید و بسیاری از کارهای آنان را قبول ندارد . به نظر من افرادی مثل مادر بزرگ من ، زنان بسیار خوب ، پاک و خلاصه پایبند به همسر و زندگی خودشان هستند ؛ به همین خاطر من او را خیلی دوست دارم ، سر روی شانه‌اش می‌گذارم و ضمن آرامش یافتن ، از او می‌خواهم تا برایم دعا کند . راننده‌ تاکسی با تمام احساس ادامه داد : واقعا خوش به‌ حال همسرتان . شما برای من هم خیلی محترم هستید که حتی در نبودِ او هم ، پوشش‌تان را حفظ کردید و با این‌ که اینجا تنها بودید و هیچ‌ کس هم نبود ، با اصرار من ، حاضر نشدید حجابتان را بردارید . سپس راننده تاکسی از ماشین پیاده شد ، درب ماشین را باز کرد و گوشه‌ روسری من را گرفت و بوسید و ضمن معذرت‌خواهی گفت : دوست داشتم از زبان خودتان بشنوم که زن مسلمان به‌ زور حجاب نمی‌گذارد ، خدا شما را حفظ کند . لطفا برای من هم دعا کنید . 📚 منبع : سایت روزنامه همشهری ۲۴ تیر ۱۴۰۱ ┏━━ °•🍃•°━━┓ @jahadetabeen8 ┗━━ °•🍃•°━━┛ ✅ حجاب و پوشش ، مصونیت است نه محدودیت 🌺 جهاد تبیین ، جهاد این روزگار ما