eitaa logo
مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص
1.1هزار دنبال‌کننده
306 عکس
17 ویدیو
10 فایل
اینجا کانال مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص است؛ محلی برای اندیشیدن در مقیاس تاریخ، با کمک قصه‌ها. + برای ارتباط با ما: 🆔 @sayyed_meysam
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 در فاجعه تاریخی «سن بارتلمی» کاتولیک‌های فرانسوی به مدت سه روز(از 23 اگوست 1572 تا 26 اگوست 1572) بیشتر پروتستان‌ها را در پاریس، اورلئان و سایر شهرهای مهم فرانسه به قتل رسانده و دست به یک نسل کشی بزرگ زدند. آن هم به دستور پادشاه وقت شارل نهم. 🔸 اما نکته حائز اهمیت آنکه شارل نهم در این زمانه چهارده سال بیشتر نداشت و عملا تمام تصمیم‌های مهم حکومتی را مادر او می‌گرفت: پرنسس کاترین دومدیسی. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔹 در این دوره پروتستان‌های لوتری و کالونی که در فرانسه به هوگنوها معروف بودند، با کاتولیک‌ها تا مدت‌های زیادی جنگ و درگیری داشتند. ملکه کاترین دومدیسی، از ترس قدرت گرفتن هوگنوها، مراسم ازدواجی میان دخترش مارگارت و هانریِ هوگنو پادشاه کشور کوچک «ناوار» برقرار کرد تا به بهانه این ازدواج با جمع کردن هوگنوها در پاریس، بتواند آنها را قتل عام کند. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
💑 مراسم ازدواج برگزار شد و در نیمه شب 23 اگوست و سپیده دم 24 اگوست ناقوس کلیسای جامع به صدا درآمد. مردمی که با خیال اتمام نزاع میان کاتولیک و پروتستان به خواب ناز فرو رفته بودند، نگران و آشفته با صدای ناقوس از خواب پریدند. برخی گمان کردند ناقوس به میمنت ازدواج هانری و پرنسس مارگارت نواخته شده؛ غافل از آنکه این نوای ناقوس مرگ بود و علامتی برای آغاز کشتار وسیع. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔹 سپس سربازهای شاه به خیابان‌ها ریختند و با دستور «به نام پادشاه بکشید...بکشید» کاتولیک‌ها را مسلح کرده و به جان هوگنوها انداختند. در همان ساعت اول پاریس به قتلگاه بسیاری تبدیل شد. مردم همانند وحوش همدیگر را می‌دریدند. 🔸 صحنه‌های عروسی خونین در سریال بازی تاج و تخت، به نحوی بازسازی این فاجعه در مقیاسی بسیار کوچک‌تر بود. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔹 برخی مورخان معتقدند: در این کشتار هر کس میل سرکوب شده‌ای داشت، آن را به صورت غریزه قتل و شکنجه بروز داد. در این روز کشتار مجاز بود؛ گویی هیچ گونه معصیت وجدانی و شرعی هم ندارد. حالا هر کس کینه‌ای از دیگری داشت، با اتهام هوگنو بودن، او را تکه‌تکه می‌کرد. 🔸 سربازهای گارد شاهنشاهی نیز وارد معرکه شدند و صرفا محض لذت بردن شروع به کشتار کردند. طبق برخی گزارش‌ها، سربازی یک زن حامله را شکم درید و سر جنینش را به زمین کوفت. خیابان‌های فرانسه مملو از جنازه‌های مردان و زنان و کودکانی بود که مثله شده بودند. 🔹 شدت جنایت به حدی بود که بعضی بچه‌ها با سرهای قطع شده در خیابان‌ها بازی می‌کردند. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔸 هرچند قتل عام پاریس در 24 اگوست پایان یافت اما تمایل نهفته به توحش و خونریزی در اروپایی‌ها همانند عقده‌ای سر باز کرد و غریزه فروخفته‌ی جنایت در سایر شهرها بیدار شد. در 25 و 26 اگوست کاتولیک‌های لیون، تروا، اورلئان و بوردو به خیابان ریخته و هوگنوها را قتل عام کردند. در نهایت طی سه روز، چند ده هزار از مردم پروتستان کشته شدند. 🔹 آمارها حاکی از 10 هزار تا 70 هزار کشته در فاجعه سن بارتلمی است. آن هم توسط مردمی که امروزه تاریخ را به گونه‌ای روایت می‌کنند که انگار سایر اقوام از سیاه‌پوستان آفریقا تا زردپوستان آسیا و حتی اعراب و ایرانی‌ها، بدوی و خونریز و وحشی بوده‌اند، جز اروپایی‌های کراواتی و ادکلن زده. 📌 پ.ن: تصویر فوق اثر معروفی است از فرانسوا دوبوا با موضوع فاجعه سن بارتلمی 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪نامش فاطمه بود. ثمره‌ی ازدواج حزام و لیلا. از قبیله‌ی بنی‌کلاب که به شجاعت و مردانگی شهره‌ی عرب است. حتمی شنیده‌اید امیرالمومنین برادرش عقیل را بابت خبرگی در نسب‌شناسی مامور کرد برای او همسری بیابد که در دلیری بی‌مانند باشد تا از نسل او شیرانی قوی‌دل متولد شوند. عقیل هم دختر حزام را معرفی کرد. فاطمه را...فاطمه‌ای دیگر برای علی. ▪نقل‌هایی وجود دارد مبنی بر اینکه پیش از آمدن خواستگار، فاطمه در رویا می‌بیند ماه و سه ستاره‌ی دیگر از آسمان پایین آمده و در دامن او می‌نشینند. رویا را که برای پدر و مادر بازگو می‌کند، پدرش این رویا را نویدی از جانب خدا تعبیر می‌کند و به دختر وعده می‌دهد از دامانش، قمری متولد خواهد شد که آوازه‌ی جوانمردی‌اش در روزگار بی‌وفایی، چون ماه در سیاهی آسمان خواهد درخشید. همین هم شد. فاطمه کلابیه به خانه‌ی علی‌بن‌ابی‌طالب آمد. عباس، عبدالله، عثمان و جعفر را خداوند به او داد و شد ام‌البنین: مادرِ پسرها و مادر ماه. ▪در روایتی آمده روزگاری فاطمه کلابیه از امیرالمونین خواست در منزل او را فاطمه صدا نزند. چرا که این نام برای حسنین تداعی‌گر یاد مادرشان و تلخی‌های فقدان اوست. سپس فاطمه‌ای که در رسم ام‌البنین و مادر پسران بود، در اسم هم شد ام‌البنین. ◾اما این فرآیند «شدن» و این مسیر «تحول» از فاطمه‌ی کلابیه به ام‌البنینی متوقف نشد. فاطمه به رشد هویت خود ادامه داد و کربلا، ظهور و تجلی تربیت او و به بار نشستن زحمات و بارور شدن تلاش‌های خالصانه‌اش بود وقتی که چهار فرزند رشیدش فدای حسینِ فاطمه شدند. از این مرحله به بعد، فاطمه ام‌الشهداست و ام‌البصیره. همو که روزی خودش خواست ام‌البنین بنامندش، حالا در سوگ امام خود حضرت سیدالشهدا با زبان شعر می‌خواهد او را دیگر ام‌البنین صدا نزنند. چون هر تعلقی که از آن برای خویش رسم و اسم و هویتی ساخته بود را حالا برای رسیدن به یک هویت تاریخی فدا کرده است. و این استعاره‌ای است از فدا کردن تعلقات و محبوب‌های کوچک‌تر برای رسیدن به محبوب بزرگ‌تر.
🔺فاطمه‌ای که در جایگاه دختری، نهایتا می‌توانست یک انسان صالح باشد، در جایگاه همسری و مادری این هویت صالحه‌ی خود را توسعه داد و شد بستر تولد انسان‌های صالحی در مقیاس حضرت ابالفضل که امام معصوم هنگام سلام دادن به او می‌فرماید: اَلسّلامُ عَلیک أیهَا الْعَبْدُ الصّالِحُ. ▪این سیر تحول و توسعه، برای امروز ما درس‌آموز است وقتی دختران سرزمین‌مان شکوائیه دارند از اینکه ساختارهای رسمی و غیررسمی مونث بودن را خلاصه می‌کنند در مادری و همسری و گویی دختر اگر مجرد باشد، بی‌هویت است و جامعه او را به رسمیت نمی‌شناسد. سپس پرسش می‌کنند: آیا این چیزی جز وابسته‌سازی زن به مرد است؟ چیزی جز جنس دوم قلمداد کردن زن است؟ چیزی جز محوریت‌بخشی به مرد است؟ چیزی جز تحقیر دختران است؟ ▪هرچند این شکوائیه در جای خود محترم است و باید به حال آن فکری نمود تا دختر به صرف مجرد بودن، احساس بی‌هویتی نکند، اما می‌توان قضیه را از سوی دیگری به تماشا نشست. سخن از جایگاه همسری و مادری، به ما مسیر تحول و توسعه و رشد انسانی را نشان می‌دهد تا مبادا به دام اصالت تجرد و تفرد بیافتیم و مسیر خانواده‌سازی و طریق تعالی بشر را بی‌ارج و قرب کنیم. مبادا فراموش کنیم انسان بدون حضور در روابط اجتماعی و بدون بر شانه گرفتن مسئولیت‌های متعدد از جمله انسان‌سازی و انسان‌پروری، نمی‌تواند هویت فردی خود را توسعه داده و به هویت اجتماعی و تاریخی مبدل سازد. ▪بلی حتما برای دخترانی که مسیر همسری و مادری کردن مسدود شده، خداوند جبار، جبران مافات کرده و راهی دیگر به سوی رشد و توسعه هویت می‌گشاید که این همان حسن‌القضای خداست؛ اما نشود که با اصالت دادن به تجرد و تفرد، میل به مادری و همسری را در جامعه و آحاد انسان‌ها کاهش داده و مسئولیت عظیم مدیریت و تربیت انسان را از جایگاه والای خود چنان تنزل دهیم که آدم‌ها دیگر آن را به عنوان مسیر موفقیت خود نبینند و درنهایت آن را انتخاب نکنند. 📌بزرگداشت «ام‌البنین» صرفا بزرگداشت فردی بزرگ که نامش بر صفحات تاریخ حک شده؛ نیست. بلکه بزرگ داشتن مسیر تحول و شدن است. یادآوری کردن طریق رشد و تعالی است. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻هفدهم دی‌ماه ۱۳۱۴ خورشیدی در راستای سیاست‌های تغییر پوشش در ایران، قانونی تصویب شد که به موجب آن، زنان و دختران ایرانی اجازه‌ی استفاده از چادر، روبنده و روسری نداشتند. قانونی که به قانون منع حجاب مشهور است. این قانون اوج سیاست‌های رضاخان در زمینه تغییر لباس بود که از سال ۱۳۰۷خورشیدی آغاز شده بود. این سیاست‌ها واکنش‌هایی از جمله قیام مسجد گوهرشاد را در پی داشت. هرچند سال‌ها بعد با درخواست و اصرار علما، این قانون در سال ۱۳۲۳ در دوره حکومت محمدرضاپهلوی لغو شد، اما در همان دوره این قانون فشار عجیبی بر جامعه‌ی مسلمان ایران آورد. رضاامیرخانی نویسنده‌ی نام‌آشنا، در کتاب "منِ‌او" با زبانی طنزگونه، قصه‌ی تلخی این حادثه را گنجانده که بخش‌هایی از آن را در ادامه می‌خوانید.👇
..فکلی دوام نیاورد. نامه‌ها را به دست عزتی داد و به فتاح گفت: خود دانید... هفته‌ی آینده، با یک خانم، با پوشش مرسوم زمانه، تشریف می‌آورید. ارباب تقی گفت: برای هفته‌ی بعد، برای خودم و خودت و فخری‌جان نگرانی نداشته باش، اما به کس دیگر نگویی که قوه‌اش را ندارم. فتاح با تعجب پرسید: چه جور نگرانی نداشته باشم؟ بانوی سرِ باز از کجا بیاورم؟ از دریانیِ دونبش نسیه کنم؟ ارباب تقی گفت: عجله نکن. دریانی دیگر کیست؟ تا من را داری، غمت نباشد. برای‌تان جور کرده‌ام؛ زنِ سرِ باز. اصلا زنی برای‌تان می‌آورم که عین ترقی باشد. کانه خودِ خاتونی باشد که شاه می‌خواهد... فخرالتجار خندید و گفت: بفرما! این هم عاقبت دم‌کلفت‌ها و استخوان‌خردکرده‌های تهران! گنده‌شان که همین ارباب تقی بود، شده عینه ذال‌محمد پاانداز! فتاح خندید و گفت: حالا از کجا جور کرده‌ای؟ کی هستند؟ ارباب تقی با رضایت جواب داد: می‌گویم! غریبه نیستند. سه تا زن لهستانی‌اند؛ پاک و نجیب. این‌ها بعد از جنگ آواره شدند. من توی سفر فرنگ دیدم‌شان؛ سه زن. چه زنی؟ شیرزن. من با چندتای دیگر از رفقا بودم. برگشتنی از سفر فرنگ. این سه زن را توی استانبول دیدیم. سه زن تنها، وسط شهر شلوغ استانبول. آن هم بعد از ترقیات آتاتورک! با لنج از بسفر رد شده بودیم. این سه زن هم توی لنج ما بودند. ما داشتیم از لنج پیاده می‌شدیم که دیدیم‌شان. هفت-هشت تا از لشوش ملوان و ماهی‌گیر دوره‌شان کرده بودند. به خیالم موقع پیاده شدن پول کم داشتند. یا کیف‌شان را زده بودند؛ یادم نیست. لشوش هم که کأنه لاش‌خور منتظر فرصت. خلاصه‌اش این که کرایه‌شان را دادیم. بعد یکی‌شان با زبانِ بی‌زبانی حالی‌مان کرد که پول ندارند و بالاسر ندارند و توی نخ مردانه‌گی بچه‌ها اسیر شده‌اند و به سبیل‌مان قسم دادند و... مال بد بیخ ریش صاحبش گیر کرد! الانه هم توی باغ شمیران من زنده‌گی می‌کنند. به نوه‌هایم فرانسه درس می‌دهند، گل‌دوزی می‌کنند و خرج‌شان را هم درمی‌آورند. هر سه زن نجیب و سالم. از آقا، امام جماعت مسجد قندی هم پرسیدم. گفت ایراد ندارد. گفت جخ خوب هم هست. خودش حکایتی منبری می‌شود که در جشنِ فرخنده، مومنین خدعه زده‌اند و زنِ اجنبیه قالب کرده‌اند، اما گفت شرط دارد، شرطش این است که به فتاحی و فخری اطمینان داشته باشی که دست از پا خطا نمی‌کنند. فتاح خندید و گفت: من که به خودم اطمینان دارم، اما گرهِ بندِ تنبانِ فخرالتجار را من نبسته‌ام؛ نمی‌دانم! ارباب تقی خندید و گفت: به آقا هم گفتم، سه زن خودشان سالم‌اند. وسط یک لشکر عزب هم ول‌شان کنی، پاک برمی‌گردند، چه رسد به شما پیرمردهای دگوری! ماجرای جشن فرخنده نقل مجلس شده بود. هرکسی از راه می‌رسید، چیزی تعریف می‌کرد. حاج رضا پیش‌تر گمان زده بود که این‌ها هم یک الک و دولک بازیِ حکومت است، اما جریان جشن فرخنده و بگیر و ببندها را که می‌شنود، چرتش پاره می‌شود. می‌گویند دیروز اسباب و اثاثیه‌اش را بغچه کرده، سه لاری کرایه کرده و رفته به عتبات. می‌خواهد آخر عمری مجاور بشود. نه فقط حاج رضا که خیلی‌های دیگر هم رفتنی‌اند. بیش‌تر هم می‌روند طرف کربلا و نجف. خاصه نجف که ایرانی زیاد دارد. حسین طلا و اصغر حاج حسن هم رفتنی‌اند. وقتی زن و بچه‌ی آدم امنیت نداشته باشند، زنده‌گی اعتبار ندارد. برای همین است که می‌روند... سر همین بگیر بگیری‌ها، پاس‌بان چادر از سر یک زن پابه‌ماه توی شهر ری کشیده، زن سقط کرده. عن قریب است که بیایند توی خانه‌ها و هرچه چادر است، جلب کنند. از همان چند سال پیش که زن و بچه‌اش [زن و بچه رضاخان] بی‌چادر رفتند قم، معلوم بود... نه فقط چادر، که عبا و عمامه را هم منع کرده‌اند... جخ این که چیزی نیست، کلاه پهلوی اجباری شده... حاج فتاح در دل می‌ترسید. نه برای جشنِ فرخنده، بل برای عاقبت ترقیات! 📚 منِ‌او 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📅 هجدهم دی‌ماه: داغ پرواز 752 📌 در ماجرای زدن هواپیمای اوکراینی که بخشی از پاره‌های تن ایران به آتش خودی گرفتار آمدند، تاریخ لبریز از نمونه‌های بی‌شماری است که می‌توان قصه‌ی هرکدام را به همین مناسبت بازخوانی کرد. 📌اما قصه‌ی جنگ رستم و سهراب و کشته شدن فرزند به دست پدر از همه‌ی قصه‌های دیگر مناسب‌تر می‌نمایاند. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
📜 در بخشی از داستان، سهراب از هژیر نشانه‌ی رستم را می‌خواهد و هژیر از گفتن نام و نشان رستم حذر می‌کند. بی‌آنکه بداند این نشانه‌خواهی، تمنای پسری گمگشته است در طلب پدری نامدار، نه پی‌جویی جنگاوری جویای نام که در سودای کشتن جهان‌پهلوان دشنه تیز و کینه توز و اندوز کرده. از این رو هژیر، نکرد آنچه می‌‌بایست می‌کرد و نگفت آنچه گفتنی بود. چنانچه در شب حادثه‌ی زدن هواپیمای 752، نکردند آنچه بایستنی بود مانند کلیر کردن آسمان. 📜 علاوه بر این رستم نیز در میدان پیکار خود را به سهراب نمایاند اما نشناساند. عاقبت هم سهراب چو به دست رستم بر خاک افتاد و خنجر رستم بر جگرش نشست، لب به سخن باز کرد و به رستم بیم داد با این تهدید: هرچند مرا کشتی اما پدرم رستم از تو انتقام خواهد گرفت. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
▪️ کنون گر تو در آب ماهى شوى/ و گر چون شب اندر سیاهى شوى‏ ▪️ و گر چون ستاره شوى بر سپهر/ ببرّى ز روى زمین پاک مهر ▪️ بخواهد هم از تو پدر کین من/ چو بیند که خاکست بالین من‏ ▪️ ازین نامداران گردنکشان/ کسى هم برد سوى رستم نشان‏ ▪️ که سهراب کشتست و افگنده خوار/ ترا خواست کردن همى خواستار ♦️ اینجا ما می‌مانیم و یک سوال دردآلود و تا ابد بی‌پاسخ: رستم چگونه از خویش انتقام فرزند خویش بستاند؟ ازین خویشتن کشتن اکنون چه سود؟ پ.ن: تصویر فوق اثری مینیاتوری است متعلق به دوران صفویه 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📆 نوزده دی ماه، سالروز قیام مردم قم است که سال ۱۳۵۶ به خیابان‌ها ریختند. آن هم برای اعتراض به انتشار مقاله‌ای توهین‌آمیز با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه». 🔴 در این مقاله با صراحت تمام به امام خمینی(ره) اهانت شد و همین خون بسیاری از مردم مسلمان ایران را به جوش آورد و حرکت چرخ‌های انقلاب اسلامی را تسریع کرد. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔰 جالب آنکه سال‌ها بعد از انقلاب اسلامی باز در حوالی نوزده دی سال ۱۳۸۱، روزنامه‌ی حیات نو، کاریکاتوری را منتشر می‌کند که در آن قاضی چارلز هيوز، رئيس ديوانعالی كشور آمريكا زير انگشت فرانكلين روزولت، رئيس جمهوری وقت درحال له شدن است. 🔴 تصویر چارلز هیوز در این کاریکاتور که اصل آن مربوط به سال ۱۹۳۷ میلادی است، برای برخی تداعی کننده چهره حضرت امام بود. از این رو پنداشتند که این روزنامه اصلاح‌طلب امام خمینی(ره) را درحال له شدن زیر انگشتان آمریکا تصویر کرده است. 🔺همین شائبه که برخی آن را تعمد برای اهانت به امام خمینی قلمداد کردند منجر به اعتراضاتی شد که به توقیف روزنامه انجامید. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
📌 مصادف شدن این اهانت‌هایی که از سر قلم به شکل کلمه و کاریکاتور می‌چکد با توهین اخیر مجله شارلی ابدو به رهبرمعظم انقلاب، همه حاکی از آن است که هرگاه یک گروه و جریان به ورطه ورشکستگی در سیاست‌ورزی و اقدام منطقی می‌افتد، روی دیگر خود [واقعیت خود] را آشکار کرده و اینگونه به تولید خشم و خشونت و ایجاد نفرت در یک جامعه دامن می‌زند تا صرفا با انواع و اقسام فحاشی و ناسزا، مفری برای خنک کردن دل خود بیابد. 🔺 همانگونه که توهین مقاله روزنامه اطلاعات نشان از پایان استبداد پهلوی با خود داشت، اهانت فرانسوی‌ها نیز شاهدی است بر شکست مدعیان آزادی و احترام به حقوق بشر در میدان مبارزه. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
دو نکته از رهبرمعظم‌انقلاب: 1⃣ اهمیت زنده نگه‌داشتن حوادث تحولی تاریخ؛ 2⃣ قیامی که ایران را از هاضمه غرب بیرون کشید! 🌐@qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوده بنت زمعه.mp3
4.32M
🎙 بشنوید | سوده بنت زمعه 🗂 پرونده: ازدواج های تاریخی 📌 یکی از موضوعات مهمی که دستاویز برخی غرض‌ورزان بوده و هست، موضوع ازدواج‌های پیامبر اکرم است. متأسفانه آگاهی اندک بسیاری از ما دراین‌باره گزک به دست همان غرض‌ورزان داده است. 📌 در ادامه‌ی پرونده‌ی پادکست‌های مرتبط با ازدواج‌های تاریخی، بناست از ازدواج‌های پیامبر بگوییم تا چند و چون آنها برای‌مان روشن شود. 📌 آنچه اکنون می‌شنوید، روایتی کوتاه است از ازدواج پیامبر با سوده بنت زمعه. 🆔 @qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا