مرقد| چهار
▪️بعدها مرقد امام بهحسب نیاز و اقتضاء، توسعه یافت و ضریحی ساده بر قبر ایشان قرار گرفت.
🆔 @Qasas_school
مرقد| پنج
◾️به دنبال طرح توسعه که توسط جهاد سازندگی و سپاه دنبال میشد، آن گنبد زرد آغازین، به رنگ سبز درآمد و در حیاط مجتمع لاله واقع در میدان پونک (که در گذشته به باغ نمازی معروف و از ابتدا متعلق به جهاد سازندگی بود) قرار گرفت و اکنون به عنوان نمازخانه از آن استفاده میشود.
🆔 @Qasas_school
مرقد| شش
◾️سپس در سال ۱۳۹۴ تولیت حرم امام، یعنی سیدحسین خمینی از وضعیت جدید مرقد رونمایی کرد.
وضعیتی که بسیاری را نه به تحسین، که به تعجب و حتی اظهار تأسف واداشت.
گویی مردم نمیتوانستند برای امام سادهزیست خود، این کاخ بیقواره را بپسندند.
کاخی که البته بهسان تمامی معماریهای جهان، رمزورازهایی معماگونه در خود جا داده و نمادها و اعدادی را نمایندگی میکند.
با این حال بزرگترین معمای این مرقد یک سوال است: چرا بهجای ساختن زیارتگاهی که پایگاه مستضعفان باشد، کاخی سلطانی ساخته شده است؟
🆔 @Qasas_school
مرقد| هفت
◼️ این وضعیت اشرافیگونه، البته بسیاری را باز از لبهی دیگر بام انداخته است. بهطوری که از اساس با هرگونه ساخت مرقدی مخالفت میکنند. آن هم به این بهانههای واهی که تسرّی حرمسازی از ائمه و امامزادگان، یعنی تورم مناسکسازی که دستمایهی سیاستبازان میشود.
این افراد صرفا علاقهمند به بزرگ داشتن شخصیتهای تاریخیاند. گویی دست غیب عالم، بخیل از پدید آوردن بزرگان در روزگار کنونی است!
🆔 @Qasas_school
مرقد| هشت
🔺از این رو برای درامان ماندن از افراط و تفریطها باید دوباره به این راهبرد رهبر معظم انقلاب تمسک جست. آنجا که درباره مرقدسازی برای امام خمینی فرمود:
"گنبد امام، بقعهی امام، مرقد امام، صحن و سراى امام اگر مورد اهتمام شما قرار بگیرد و براى آن نیرو و پول و عمر و ابتکار و وجود خرج کنید، این به معناى کار براى یک شخص نیست؛ این به معناى کار براى هویّت فکرى امام است، شخصیت امام به وجود خارجی او بستگی ندارد بلکه عظمت این شخصیت از فکر، راه و رهنمودهای او مایه میگیرد لذا اهتمام به احداث مرقد، گنبد و صحن مطهر امام عزیز به معنای تلاشی برای حفظ هویت فکری و راه او و نیز زنده نگه داشتن یاد اوست." (۶۸/۴/۲۸)
🆔 @Qasas_school
مرقد| نُه
🔹لذا باید دوباره این سوال را تکرار کرد:
آنچه امروز به عنوان حرم امام خمینی رقم خورده، چه نسبتی با هویت فکری امام دارد؟
منتقدان بسیاری بر این شکل از معماری تاختهاند و معتقدند:
"معماری داخلی این بنا را شبیه معماری برخی کلیساهای بزرگ مسیحیت در قرون وُسطیٰ میداند که نوعی رعب و ابهام در مخاطب ایجاد میکند."
📚 امرایی، «زیباییشناسی و مردمشناسی حرم مطهر امام خمینی(ره)»، سوره.
🆔 @Qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهمناسبت ۲۳ خردادماه
🔰دختری با جثهی کوچک و دغدغههایی بزرگ
🔹 قصهی زندگی زنی که داغ هفت فرزند دید و برای بسیاری از دختران جامعه مادر بود.
🆔 @Qasas_school
🔰ماجرای "مرجالبحرین یلتقیان"
از کتاب قاف، متنِ کهنِ سه کتاب تاریخی فارسی
🧩 یکم| دقّ علی
امیرالمومنین علی مَر مقداد اسود را گفت: «هیچ دانی که رسول خدا فاطمه را به نام که میدارد که هیچ خاطب را در حدیث وی اجابت نمیکند؟»
مقداد گفت: «یا علی سخنی با تو بگویم بشنوی؟»
گفت: «آن چیست؟»
گفت: «به همهی دل بدان که رسول فاطمه را جز به نام تو نمیدارد.»
علی گفت: «از کجا میگویی؟ بعد ما صنادید قریش همه آرزومندند که ایشان را اجابت کند، مرا این طمع کی باشد؟»
مقداد گفت: «یا علی یک کار بکن! رسول خدای اکنون در حجره ام سلمه است. تو درشو و بنشین. سخن مگوی. چون رسول خدای گوید به چه شغل آمدهای، تو گو: یا رسول الله، به خواستاری فاطمه آمدهام.»
علی برفت و عرق از وی درمیگشت تا به در حجره رسید. در بکوفت. رسول گفت: «در باز کنید که این دقّ علی است!»
در باز کردند. علی درآمد و با رسول هامزانو بنشست، سر در پیش افگنده و عرق از وی درمیگشت از شرم.
رسول او را گفت: «چه حاجت است که بدین وقت آمدی؟»
علی گفت: «فرزند رسول را همی خواستاری کنم.»
رسول گفت: «کدام را؟»
گفت: «فاطمه را، یا رسول الله.»
رسول سر در پیش افکند ساعتی دیر...
🆔 @Qasas_school
🧩 دوم| انتظار علی
🔺پس رسول سر برآورد، گفت: «مرحبا و اهلا»
علی همی این بشنید. برخاست. هیچ سخن نیز نگفت و بیرون آمد.
مقداد بر در بود. گفت: «هین یا علی! چه رفت؟»
علی گفت که چه رفت.
مقداد گفت: «یا علی برو با خانه شو و از این مگو تا رسول خدا تو را بخوانَد!»
علی برفت.
روزی چند برآمد.
رسول علی را بخواند.
🆔 @Qasas_school
🧩 سوم| دسته قَرَنفُل
🔺علی گفت:
نزد رسول شدم. روی او را دیدم دُرَفشان، چون ماه شب چهارده میافروخت و دستهای قَرَنفُل به دست!
مرا بنشاند و گفت: «یا علی! آن روز که حدیث فاطمه کردی، همان ساعت خواستم که عقد بکنم لکن انتظار کردم فرمان خدای را. اکنون جبریل آمد و مرا خبر آورد که خدای ,رضوان, خازنِ بهشت را فرمود تا بهشت را بیاراست و فریشتگان مقرّب را امر آمد تا بر کرسیهای بهشت بنشستند و ,روحالقدس, به نوبتِ او خواستاری کرد فاطمه را. خدای فریشتگان را گفت: «گواه باشید که من فاطمه زهرا را، بنت حبیب خود محمد مصطفا را به علی دادم.» و بفرمود فریشتگان را تا درّ و یاقوت و مرجانِ بهشت نثار کردند و درختِ طوبا را بفرمود تا نثار کرد بر حورالعین و این دستهی قرنفُل از آن است!»
🆔 @Qasas_school
🧩 چهارم| ساز بساز
🔺علی شاد بازگشت.
روزِ دیگر نزدیک رسول آمد گفت: «یا رسولالله! تنها اَم. دلم همی بگیرد. صواب بینی که این شادی بر من تمام کنی؟»
رسول گفت: «یا علی مهلت دهی تا شب؟»
علی گفت: «الله و رسوله اعلم.»
رسول گفت: «تو برو اکنون و ساز بساز امشب را، که شب دامادی توست!»
علی گفت: «به حجره آمدم. هیچ چیز ندیدم از اسباب عروسی. در همه حجرهی من مصحفی بود - کلام خدا – و «ذوالفقارِ» عطای مصطفا و مصلّای نماز.
با خویشتن گفتم: چون رسول خدای فرمود که «ساز بساز»، هم تکلّفی بباید کرد.
برفتم کناری چند ریگ بیاوردم و حجره را هموار کردم.
🆔 @Qasas_school
🧩 پنجم| مواسات فاطمه
🔺و رسول خدای به بازار شد. فاطمه را پیراهنی خرید به چهار دِرَم. بیاورد و در وی پوشانید. و مشّاطه بیامد تا وی را بیاراید.
فاطمه در پیش مشاطه بود که سائلی به در آمد. گفت: «یا اهل بیت الرحمه، برهنهام! با من مواسا کنید به جامهای، چندان که عورت بپوشم تا خدای شما را حلّههای بهشت پوشانَد.»
فاطمه آن بشنید. مر مشّاطه را گفت: «باش تا من کاری بکنم.»
پس آن پیرهن را برکشید و بدان سائل داد.
رسول میآمد. آن پیراهن را بازان سائل دید. هیچ چیز نگفت. نزد فاطمه آمد. گفت: «پیراهن کو یا فرزند؟»
گفت: «به مستحق دادم.»
رسول گفت: «امشب شب عروسی توست. چون کنی؟»
فاطمه گفت: «خدای بهتر داند.»
در ساعت جبریل آمد. گفت: «یا رسولالله، خدایت می سلام کند و همیگوید: "دل شاد دار که هفتاد هزار حلّه لونالون به نام فاطمه کردم در بهشت هریکی از آن بهتر، بلکه رشتهای از آن بهتر از دنیا و هرچه در دنیا چیز است."
رسول به بازار رفت. پیراهنی دیگر بخرید به هشت دِرَم – به نسیه- و در فاطمه پوشانید.
🆔 @Qasas_school
🧩 ششم| دعوتیها
🔺چون شبانگاه آمد، جبریل آمد با هزار هزار فریشته و میکائیل با هزار هزار فریشته و فاطمه را دست گرفت مصطفا همیآورد تا به خانهی علی، جبریل از راست و میکائیل از چپ. و چون به حجرهی علی رسید، گفت: «یا علی، باز این فرزندِ من چنان زندگانی کن که با پارهای از من – که وی پارهای است از من. شادیِ دل وی شادی دل من باشد و کراهیت دل وی کراهیت دل من باشد.»
این بگفت و بازگشت.
🆔 @Qasas_school
🧩 هفتم| نجوا
🔺چون شب درآمد، علی با فاطمه به هم سخن میگفتند.
آخر علی گفت: «چیزی در دل من همیگردد، یا فاطمه. با من بگو تا در راه که میآمدی سه جای بنشستی، آن چرا بود؟ مگر میکراهیت داشتی آمدن به خانهی من؟»
فاطمه گفت: «یا علی، اگر نه آن اَستی که بابا مرا وصیت کرده است که سرّ خویش از کدخدای خود مپوش، بِنَگویمی که چرا مینشستم. و لکن برای وصیت رسول را، چون بپرسیدی،
بگویم. بدان که از گرسنگی پایم کار نمیکرد که برفتمی. همینشستم تا میآسودم.»
📚 برگرفته از کتاب قاف
به مناسبت سالروز ازدواج علی و فاطمه (علیهما سلامالله)
🆔 @Qasas_school
🔰 ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰
مجلس شورای اسلامی تصمیم بر عزل بنیصدر گرفت.
به دنبال این عزل، سازمان منافقین اعلام جنگ مسلحانه کرد و در خیابانهای تهران و چندین شهر کشور دست به خشونت و خونریزی زد.
نام منافقین یا همان فرقهی رجوی با ۳۰ خرداد ماه گره عجیبی خورده است.
مرحوم هاشمی رفسنجانی در خاطرات روزنوشت خود درباره ۳۰ خرداد سال ۶۰ مینویسد:
«گروهکهای مجاهدین خلق و پیکار و رنجبران و اقلیت فدایی و… تدارک وسیعی برای ایجاد آشوب و جلوگیری از کار مجلس دیده بودند و به نحوی اعلان مبارزه مسلحانه کردهاند. از ساعت چهار بعد از ظهر به خیابانها ریختند و تخریب و قتل و غارت و آشوب را در تهران و بسیاری از شهرستانها آغاز کردند. کمکم نیروهای سپاه و کمیتهها و حزباللهیها به مقابله برخاستند. من در مجلس بودم. صدای تیراندازی از چندین نقطه شهر به گوش میرسید. خبر از جراحت و شهادت عدهای نیز میرسید…
🆔 @Qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰۳۰ خرداد ۱۴۰۲
حالا در یک ۳۰ خرداد دیگر، قصهی منافقین به جای جالبی رسیده است.
به گزارش پایگاه خبری آلبانی دیلی نیوز، پلیس آلبانی اعلام کرد که بر اساس حکم دادگاه آلبانی و به دلیل نقض توافقات صورت گرفته، پلیس به این مقر حمله کرده که با مقاومت تروریستهای منافق مواجه شده است.
در این درگیری افرادی کشته و مجروح شدهاند.
🆔 @Qasas_school
🔰فرمانده افشین
یکی از کشتههای امروز، فردی است به نام عبدالوهاب فرجی.
از فرماندهان اصلی نظامی گروهک تروریستی منافقین که خون بیگناهان بسیاری را ریخته بود.
در گزارشاتی آمده:
در عملیات مرصاد(فروغ جاویدان) نیز فرماندهان منافقین گفته بودند که چنانچه کسی سلاح خود را بر زمین گذاشت و اسیر شد، مورد عفو قرار میگیرد و نیروها حق هیچ برخوردی را ندارند و حتی فرد تسلیمشده میتواند بدون سلاح پی کار خود برود. اما در روز دوم عملیات که آمار تلفات نیروها بالا رفت، تصمیم سرکردگان نفاق عوض شد و دستور دادند اسرا تیرباران شوند؛ که عده زیادی از اسرا در صحنه عملیات تیرباران شدند. بهطور مثال حدود 35 نفر از سربازان در روز دوم، خود را تسلیم نیروهای منافقین بهفرماندهی فردی بهنام افشین (عبدالوهاب فرجی) کردند. فرمانده به آنها دستبند و چشمبند زد و در گوشهای جمعشان کرد. تعدادی از آنها بهدلیل تشنگی مستمرا از نگهبانان تقاضای آب میکردند. یکی از فرماندههای دستهها به فرمانده خود اطلاع داد که آنها آب میخواهند. فرمانده افشین با اشاره دست به دو تا از تیربارچیها اشاره کرد و گفت: «به اسرا آب بدهید!» تیربارچیها بیرحمانه تمامی اسرا را بهرگبار بستند.
🆔 @Qasas_school
بماند که بسیاری واقعهی دردناک ۳۰ خرداد ۱۳۷۳ در حرم مطهر رضوی را هم، جنایتی سر زده از منافقین میدانند...
حادثهای تروریستی با کشتههای بسیار!
🔺قصهی ۳۰ خرداد
⚠️ هشدار: عکس حاوی صحنهی ناراحت کننده است.
🆔 @Qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 قصهی بیخانمانی افراد مستضعف به آنجا رسید که امامخمینی(ره) با افتتاح یک حساب در بانک ملی، از مردم ایران خواست به هر میزان که توان و تمایل دارند در امر ساخت مسکن شرکت کنند.
🎥 در این فیلم مردمی را میبینید که برای واریز پول به حساب امامخمینی صف کشیدند.
🔸 شگرف آنکه در آن میان یکیهودی هم ایستاده...
🔺 این همان فرآیند امتسازی است. شبیه آنچه پیامبر در مدینهالنبی انجام داد؛ امتی ساخت که یهودیان مدینه هم در آن داخل بودند.
⁉️ سوال مهم آنکه امروز چگونه میتوان این اتحاد و انسجام را بازآفرینی کرد؟
🆔 @Qasas_school
🔰این تصویر اولین زن غربی است که به زیارت حج مشرف شده است.
لیدی اِولین موری (Lady Evelyn Murray)، زنی بریتانیایی که در میانسالی مسلمان شد و نام "زینب" را برای خود برگزید.
🆔@Qasas_school
🔰 زینب اشرافزادهای نویسنده و جهانگرد بود.
🔶 الجزیره عربی درباره وی نوشته: پدر اِوْلین، هر زمستان خانوادهاش را به شمال آفریقا میبرد. از اینرو اِولین، کودکی خود را بین الجزایر و قاهره گذراند. وی زبان عربی را آموخت و با مسلمانان معاشرت کرد.
🔹 سپس در قاهره با جان دی بویز کوبلد، تاجری ثروتمند از شرق انگلستان آشنا شد و در همان قاهره ازدواج کرد. سه فرزند به دنیا آورد اما تشکیل خانواده مانع سفر رفتن او نشد.
🔸 این دختر تصمیم گرفت زندگی مجلل و آرامش خانه انگلیسیاش را رها کند و به سفر برود.
🆔@Qasas_school
🔰ماجرای مسلمانی اِوْلین
🔶 او در یکی از بازدیدهایش از رم، با پاپ ملاقات کرد. پاپ از او میپرسد آیا او یک مسیحی کاتولیک است؟
اِولین به شکلی عجیب به پاپ پاسخ میدهد: «من یک مسلمان هستم».
🔹 انگار این پاسخ خود او را هم شگفتزده کرده بود که بعدها دربارهی این جواب ناگهانی نوشت:
«من ادعا نمیکنم که میدانم چه چیزی متعلق به من است، زیرا سالها به اسلام فکر نمیکردم، اما اتفاقی که افتاد مرا گیج کرد و چیزی را در درونم روشن کرد و مصمم به خواندن و مطالعه دین اسلام شدم. من همیشه در قلبم مسلمان بودهام بیآنکه بدانم.»
🔸 بیبیسی نوشته است که «شاید بذر اسلام در سفرهای کودکی در او کاشته شده باشد، اما به نظر میرسد که ایمان لیدی اِولین پس از آن دیدار معروفش با پاپ تقویت شد.»
🔹 اِولین در خاطراتش مینویسد: «شما اغلب از من میپرسید که کی و چرا مسلمان شدم؟ فقط میتوانم پاسخ دهم که لحظه دقیق انفجار نور اسلام در درونم را نمیدانم... به نظر میرسد که من همیشه مسلمان بودهام.»
پ.ن: تصویر وی در ایام حج
🆔@Qasas_school
🔺اسلام آوردن اِولین یا همان زینب، تأثیر زیادی بر روابط خانوادگی او گذاشت؛ همسرش از زینب جدا شد و وی به سفرهای خود نیز ادامه داد تا اینکه به عنوان اولین زن غربی به حج مشرف شد.
🔶 کتاب «زیارت مکه» اثر اوست از همین سفر که در آن جزئیات آن سفر مقدس و احساس خود را از ابتدای دریافت خبر اجازه به حج تا ادای مناسک توضیح داده است.
🔹 او درباره سفر خود نوشته: "مدت طولانی در میان امید و ناامیدی زندگی کردم، تا جایی که به سختی میتوانم باور کنم که آرزوی بزرگم[حج] سرانجام برآورده شد."
🔸 زینب در ۹۵ سالگی درگذشت و در دامنه کوهی دورافتاده در ارتفاعات وستروس اسکاتلند، در ملک شخصی خود و رو به کعبه به خاک سپرده شد.
🔹 مطابق وصیتش سوره نور را در مراسم تدفینش خواندند و آیهی "الله نورالسماوات و الارض" را بر سنگ قبر او حک کردند.
پ.ن: تصویر دو عنوان کتاب بانو زینب!
🆔@Qasas_school
🔰 قصهی لیدی اِولین یا همان بانو زینب؛ زنی شجاع، کاوشگر و همواره در سفر که بالاخره توانست حقیقت را دریابد؛ حتما پیامهای زیادی دارد. اما بیش از هر چیز ما را با الگوهای متکثر زیست زن مسلمان آشنا میکند. ضرورتی حتمی برای شکستن کلیشهها..
🆔@Qasas_school