🔰 الرحیل| دوم
🔶 بصیرت چیست؟
اگر بصیرت یعنی تحلیل مسائل سیاسی به صورت دقیق، و موشکافی حوادث به منظور پیشبینی آینده و ارائه راهحل، ابنعباس را باید بصیرترین فرد دوران دانست. چرا؟ چون در گفتگوی خویش با امام حسین نشان میدهد یک سیاستمدار تمامعیار است.
🔹 عبداللهبنعباس به امام میگوید:
1- از رفتن به عراق منصرف شو. آنان مردمی حیلهگرند و پیمانشکن. (رصد دقیق اوضاع و شناخت کامل احوال)
2- در همینجا (مکه) بمان و سرور و رهبر ما باش. (ارائه طرح ایجابی)
3- اگر در مکه نمیمانی به یمن برو که حصارهای محکم دارد و شیعیان پدر تو در آنجا هستند. (ارائه نقشه دوم-plan B)
4- اگر ناچار به رفتن هستی زنان و کودکان را با خود مبر تا مبادا مثل کشته شدن عثمانبنعفّان، شاهد کشته شدنت باشند. (عبرت از تاریخ به منظور تعیین راهبرد در کنش اجتماعی-سیاسی؛ ارائه راهی برای کم کردن هزینه و خسارت یک تصمیم سیاسی)
🔸 امام در پاسخ فرمود: تو نصیحتگوی مشفقی هستی ولی من مصمم شدهام و آهنگ رفتن دارم.
🔹 ابنعباس میگوید: چشمِ ابنزبیر را روشن میکنی. (یعنی با رفتن تو، او در مکه دیگر رقیبی ندارد و به راحتی مقاصد خود را دنبال میکند/ نشانگر مسلط بودن ابنعباس بر اوضاع و شناخت اشخاص) سپس ادامه میدهد: اگر میدانستم با گرفتن موی پیشانیات و جمع شدن مردم نظرت تغییر میکند یا میتوانم از رفتن بازت دارم، چنین میکردم.
⁉️ سوال: چرا امام حسین این طرحها و پیشنهادهای افراد دلسوزی چون ابنعباس را نپذیرفته و بر رفتن مصمم است؟
🆔@Qasas_school
🔰 الرحیل| سوم
🔴 پیش از پاسخ به سوال باید حتما یک گمانه احتمالی را اصلاح کرد. گمانهای که میگوید سیدالشهداء بدون محاسبه اوضاع و احوال جامعه و بیهیچ تدبیر سیاسی، فقط به دل مسیر زد تا با شهادت خویش، درخت اسلام را آبیاری کند.
🔺از این رو باید گفت:
امام حسین از 27 رجب سال 60 که مدینه را به قصد مکه ترک نمود، تا 8 ذیالحجه که با مکه به عزم کوفه وداع کرد؛ بیش از چهارماه فرصت داشت که به اوضاع جهان اسلام و سایر شهرهای بلاد اسلامی مسلط شود. مکه به عنوان امالقری و محل زیارت تمام مسلمانان جهان، زمینه تعامل و ارتباطگیری با افراد زیادی از شهرهای مختلف جهان اسلام را مهیا نمود.
🟠 مذاکره حضرت با بزرگان مکه و مدینه، مکاتبه با افراد مختلفی در سایر شهرها و همچنین گفتگو با عامه مردم، حضرت را به این نتیجه رسانده بود که باید از مکه به سمت کوفه حرکت کند.
🟡 حضرت تحلیلهای افرادی مانند ابنعباس را هرچندخیرخواهانه میدید اما واقعگرایانه قلمداد نمیکرد. لذا در پاسخ به این نوع پیشنهادها میفرمود:
هیهات! هیهات! این قوم رهایم نمیکنند. هرجا باشم به جستوجوی من برمیخیزند. اگر حتی در سوراخ درندگان بیابان باشم، مرا بیرون کشیده و خواهند کشت. آنان به شیوهی یهود به حقوقم دستدرازی کرده و من به امر جدّم رسولالله اقدام میکنم.
🟢 حضرت شبیه همین فرمایش را با لحنی دیگر به عبداللهبنزبیر دارد. او به امام عرض میکند:«بمان من یاریات میکنم». وعدهای کاملا پوچ که حضرت بدان واقف است و در پاسخش میفرماید: «پدرم به من گفت: سالاری گوسفندگونه در کعبه کشته میشود و حرمت آن را خواهد شکست و من نمیخواهم آن گوسفند باشم. (درواقع حضرت تلویحا به عبداللهبنزبیر حالی میکند عاقبت تو را در مکه خواهند کشت و من نمیخواهم مثل تو در مکه کشته شوم!)
🔺این صحبتهای امام مبنی براینکه بنیامیه و یزید از او دست نخواهند کشید تا وی را به بیعت درآورده یا بکشند، با شواهدی تایید میشود.
شواهدی مانند نقشه ترور.
🆔@Qasas_school
🔰 الرحیل| چهارم
🔺نقشهی ترور امام
🔶 در تاریخ آمده یزید به صورت محرمانه سینفر از بنیامیه را در حجاز مامور کرد تا امام را به صورت ناگهانی ترور نمایند.
🔹 عمروبنسعیدبنعاص بهطور ویژه مأمور بود شرایط را برای کشتن امام فراهم نماید.
تغییر احرام عمره تمتع به عمره مفرده توسط امام و خروج فوری از مکه را باید در راستای آگاهی حضرت از توطئه ترور تحلیل کرد.
🔸 شگرف آنکه یکی دیگر از کسانی که مخالف رفتن امام بود، عبداللهبنجعفر است. او در عین سادگی اماننامهای از عمروبنسعیدبنعاص برای حضرت گرفته بود که در عمرو در آن نوشته بود: "حسین، به مدینه بیا که در امانی و به کوفه نرو."
عبداللهبنجعفر به این نامه تمسک میکرد و اصرار داشت امام به کوفه نرود. درحالیکه نمیدانست این نامهی امان خدعهای است از سوی کسی که مشخصا از دربار یزید ماموریت بر ترور امام را داشت. یعنی عمروبنسعید!
🔹 بسیاری از کسانی که به امام تحلیل ارائه میدادند و یا راهکارهایی پیش پای حضرت میگذاشتند، به گمان خود اهل سیاست و تدبیر و بصیرت بودند. ظاهر حرفها نیز بسیار هوشمندانه و آیندهنگرانه بود. اما این موضوع را لحاظ نمیکردند که حسین از همه آنها بهتر بر اوضاع تسلط داشته و از همه بیشتر به واقعیت پی برده است و میداند هیچ کدام از این طرحها اجرایی نیست. لذا تنها راه و مسیر، رفتن به کوفه است.
🔸 اینجاست که راهکارهای امثال ابنعباسها رنگ میبازد. کسانی که خود را داناتر از امام میدانستند و به جای حمایت از کار و راه امام و پیوستن به ایشان، دور او را خالی کرده و محافظهکارانه طرحهای خیالی مانند ماندن در مکه یا رفتن به یمن را میدادند. درحالیکه هیچ کدام از آنها ممکن نبود که اگر بود امام قصد کوفه نمیکرد.
🔹 شاید اگر عبداللههای مکه و مدینه پای کار امام میایستادند و از تصمیم ایشان حمایت میکردند، عموم جامعه اسلامی به دنبال بزرگان خویش، امام را یاری میدادند و حادثهی عاشورا رقم نمیخورد. اما حیف که این بزرگان فقط به توصیههایی محافظهکارانه و غیرواقعبینانه بسنده کردند.
🆔@Qasas_school
وداع ام_سلمه با امام حسین.mp3
9.24M
🎙 #بشنوید | حواسر (معجر و روسری ها)
🔸 این قصه: وداع امسلمه با امام حسین علیهالسلام. قصهای که گوشهای از آن ماجرای سرخ شدن تربت است!
🗂 مجموعه پادکست های قصه زنان عاشورایی
#پادکست
🆔 @Qasas_school
🔰 ناشنیدههایی از زندگی شخصی شهیدبهشتی (۱)
✍🏻 تحقیق و تدوین: روحالله شمسی کوشکی
🔶 همزمان با سالهای اول طلبگی، دبیرستانش را هم تمام کرد. برای اینکه زبان یاد بگیرد از اصفهان به حوزه زرینشهر نقل مکان کرد تا (به خاطر جو سنتی آن زمان حوزه) بهصورت ناشناس زبان یاد بگیرد. در قم هم از راه تدریس انگلیسی امرار معاش میکرد.
🔹 «بهشتی جوان» از طرف پدری از خاندان صدر (عموزاده شهید صدر و امام موسی صدر) بود و از طرف مادر از نوادگان علامه مجلسی. روحانیون سنتی کاری با او میکنند که بهشتی با این اعتبار خانوادگی از اصفهان به قم فرار میکند.
🔸 وقتی هم به آلمان رفت زبان آلمانی نمیدانست. اما آلمانی را همانجا ظرف دو سه ماه یادگرفت. گرامافونی خریده بود و حتی در سفر همراه خود میبرد و دائما آلمانی گوش میداد. در آلمان هم گاهی، بخشی از خطبه یا سخنرانیاش را به انگلیسی، بخشی را به آلمانی و بخشی را به عربی ایراد میکرد.
🔹 در مدرسه علمیه حقانی از روی متن آلمانی فلسفه هگل درس میداد. در دورانی از جوانی حتی قصد کرده بود که برای ادامه تحصیل به «ژاپن» برود که جور نشده بود.
🔸 هر روز باید حمام میکرد!! عطرش عطر گل یاس بود، همیشه لباده (روپوشی به مراتب شکیل تر و با هیبت تر از قبا) میپوشید و برخلاف همه روحانیون ساعت مچی آنهم به رنگ طلایی میبست!!
زمستانها عبای تیره رنگ و تابستانها عبای روشن میپوشید. در جوانیاش حتی عینک دودی هم میزد و با خانواده و دوستان خود در کنار زاینده رود قدم میزد و مردم به خاطر تیپش او را به هم نشان میدادند. این تیپش را در قم هم حفظ کرده بود و چون در همان دوران انگلیسی هم درس میداد پشت سرش حرف درآورده بودند که این آخوند فرنگی مآب است. هنگام راه رفتن هم سینهاش را ستبر میکرد و سرش را بالا میگرفت. برخی این سبک راه رفتنش را حمل بر تکبر او میکردند.
🔹 در عرف روحانیت آن زمان، راه رفتن یک روحانی دوشادوش همسرش خیلی مذموم بود، با این حال او و همسرش اینچنین به حرم یا بازار میرفتند!! و حتی به رسم غربیها اگر همراه با همسر به جایی وارد میشد اول صبر میکرد تا بانو وارد شود و میگفت: این رسم خوبی است که آنها دارند.
🔸 کلا هوای همسرش را داشت اگر با خود، مهمانی سرزده میآورد و یا اینکه اگر تعداد مهمانهایش زیاد بود، خانمش را به زحمت نمیانداخت و از بیرون غذا سفارش میداد.
🔹 ده درصد از حقوقش را به همسرش میداد تا جدا از خرج خانه برای خودش هزینه کند. به تربیت فرزندانش اهمیت میداد. پنجشنبهها برنامهاش این بود که لباس رسمی (عبا و لباده) بپوشد و به اتاق تک تک بچهها به مهمانی برود و با آنها معاشرت کند. هر کدام از آنها هم وظیفه داشت او را پذیرایی کنند!! دفتری داشت که در آن مراحل رشد تک تک فرزندانش از خردسالی تا جوانی را ثبت کرده بود!! (فکرش را بکنید، با این همه مشغله!!)
🔸 در اعیاد در خانه و صرفا با حضور اعضای خانواده جشن برپا میکردند. همگی لباس رسمی میپوشیدند و فضای خانه را معطر میکردند و مراسم را برگزار میکردند. خودش تریبونی ساخته بود و پشت تریبون رسما سخنرانی میکرد. تلاوت قرآن با پسر کوچکش بود و دختر دکلمه میخواند و سپس با هم سرود دستهجمعی میخواندند. در آخر مراسم هم مسابقهای ترتیب داده و خودشان در آن شرکت میکردند.
🆔 @Qasas_school
🔰 ناشنیدههایی از زندگی شخصی شهیدبهشتی (۲)
🔷 (برخلاف عرف مذهبیهای آن زمان) برای فرزندانش تولد میگرفت و بر ایشان کیک و هدیه میخرید و برای خرید هم خودش با آنها میرفت!
🔸 آلمان هم که بود خانوادهاش را با همان لباس روحانی برای تفریح به ساحل میبرد و یا اگر برنامه در سایر کشورهای اروپایی داشت، حتما آنها را هم با خود به همراه میبرد و باهم از موزهها و آثار هنری اروپا بازدید میکردند! خود مسلمانان آلمان هم چنین رفتارهایی از روحانیون قبل از بهشتی ندیده بودند!
🔹 زمانیکه داشتنِ رادیو در خانوادههای مذهبی به معنای راه دادن شیطان به داخل خانه بود (تا چه رسد به روحانیون)، او برای خانهاش علاوه بر رادیو، تلویزیون خرید و آن را در خانهاش در جلوی چشم همه قرار داده بود و از کنایهها ابایی نداشت. حتی برای استفاده از برنامههای تلویزیونی، محدودیتی برای فرزندانش ایجاد نکرده بود اما فرزندان خود به خود برنامههای آنچنانی را نمیدیدند.
🔸 منزل مسکونیاش در قلهک تهران 600 متر بود و بهطور قرضی و با کمک دوستانش خریده بود و در آن استخری برای شنا ساخته بود.
ماشین پژو سوار میشد و همسرش را وادار کرده بود رانندگی یاد بگیرد و حتی با لباس روحانی کنار دست خانم مینشست!!
🔹 برخلاف عمده مردمِ آن زمان، در خانه ماشین لباسشویی و جارو برقی داشت و بهطور کلی زندگی بالاتر از سطح معمول مردم برای خانوادهاش فراهم کرده بود، هم خودش کارمند آموزش و پرورش بود و هم به همسرش ارث زیادی رسیده بود، با این حال وقتی که به شهادت رسید چند ده هزار تومان مقروض بود!!
🔸 بعد از انقلاب پسر بزرگش میخواست برای افزایش درآمد خود، سرچهار راه روزنامهفروشی کند. با شهید بهشتی مشورت کرد و او نه تنها مخالفت نکرد بلکه بسیار تشویقش کرد. برخی ارادتمندان شهید وقتی پسرش را سرچهار راه دیده بودند به ایشان گفته بودند: جالب نیست که پسر نفر اول قضائی کشور سر چهارراه روزنامه فروشی کند!
جواب شنیدند: فرزندان من در اینجور مسائل آزادی عمل دارند.
🔹 روز جمعه را برای خانوادهاش خالی کرده بود و در این روز حتیالامکان به هیچ تلفن و هیچ درخواست ملاقاتی پاسخ نمیداد. بعضی هفتهها هم بچههایش را سوار بر ماشین میکرد و به دربند و توچال و... میبرد و آنجا با هم بستنی و شیرینی میخوردند (با لباس روحانی)!!
🆔 @Qasas_school
🔰 ناشنیدههایی از زندگی شخصی شهیدبهشتی (۳)
🔶 طرح و نقشه بازسازی خانهاش را خودش داده بود و ماشینش را حتی الامکان خودش تعمیر میکرد در مجلسی خانوادگی، بحث به لنت ترمز کشیده شده بود؛ ایشان هم مفصل در مورد لنت ترمز صحبتهایی انجام داد و حتی میدانست مثلا در کدام خیابان لنتهای اصل میفروشند و کجا تقلبی!
🔹 اهل ورزش بود، شنا بلد بود، روی مچهای دست شنا میرفت، در تفریحات والیبال بازی میکرد و در خانهشان هم استخر شنا داشتند و هم میز پینگ پونگ! در حیاط حزب جمهوری اسلامی هم گهگاهی پینگ پونگ و والیبال بازی میکرد.
🔸 مطلقا به استخاره اعتقادی نداشت و میگفت: «مبنای شرعی ندارد» (در مقابل این نظر، نظرات جدیای وجود دارد) در اذان و اقامهاش بخش مستحبی «أشهد ان علیاً ولیُّ الله» را نمیگفت!!
در آلمان هم همه مهرهای مسجد را جمع کرده بود (و گفته بود هر کس با خودش مهر بیاورد) تا اهل سنت احساس قرابت بیشتری کنند.
🔹در زیارتها از دور زیارت میکرد و داخل در ازدحام نمیشد! همه این رفتارهایش باعث شده بود تا برخی روحانیون سنتی او را «سنی» مسلک بخوانند!
🔸 با تمام این احوالات؛ همه نزدیکانش میگویند: ذکر روی لبش در تمام عمر «یا اماه! یا فاطمه الزهرا أغیثینی» بود و خصوصا در مواقع ناراحتی این ذکر را خیلی بر زبان میآورد.
🔹از همان اوایل طلبگی منظم بود. در حجرهاش کاغذی روی دیوار زده بود و برنامه دقیق روزانه خود را در آنجا ثبت کرده بود؛ ساعت ورود، خروج، مباحثه و...
در جلسات برای کسانی که دیر در جلسه حاضر میشدند، جریمه نقدی قرار داده بود. اگر کسی حتی 5 دقیقه زودتر به ملاقات ایشان میآمد و خودش هم کاری نداشت، میگفت: «صبر کن تا وقتت برسد» نوشتههایش را (برخلاف همه آخوندها) بهطور منظم در کارتابلهای مخصوصی نگهداری میکرد. مثلا شماره تلفنها را حفظ نمیکرد و میگفت: «ظرفیت ذهنم را برای مسائل مهمتر نیاز دارم!»
🔸در دهه 50 شمسی، شرکت فیلمسازی «فیلم در خدمت دین» را تاسیس کرد که چند فیلم و مستند هم در آن تولید شد! این درست در زمانی بود که تنها فعالیت قشر مذهبی در برابر ابتذال و فحشاء جریان «فیلمفارسی»، تحریم و نفرت از سینما بود!!
🔸شرکت «سبزه» را نیز با کمک والدین دانش آموزان مدارس «رفاه» و «ارشاد» تاسیس کرد. هدفشان از تأسیس آن این بود که در فضای ناسالم پارکها و مکانهای تفریحی، مکانی مناسب برای تفریح دانشآموزان و خانوادههای آنها فراهم کنند. آنها با مشارکت هم باغ هزار متری را در اطراف کرج خریدند و برخی جمعهها والدین و بچهها را با اتوبوسهای مدرسه به آنجا میبردند. در این روز تمام کارها(اعم از نظافت، پخت و توزیع غذا) را آقایان انجام میدادند و بچهها و مادرها دست به سیاه و سفید نباید میزدند!
خود شهید هم در انجام همه کار ها پیش قدم بود.
🔹میگفت: در جریان مبارزان و بعد از انقلاب دافعه ما بیشتر از جاذبه ما بوده است و افراد را صرفا به خاطر دو سه تا حرف غلط کنار میزنیم در حالی که اگر فردی 50+1 خوبی داشته باشد و 49 بدی؛ این فرد را باید انسان خوبی تلقی کنیم!
میگفت: شریعتی خیلی بر گردن این انقلاب حق دارد و من بالاخره روزی این حق او را اداء خواهم کرد.
🔸به شدت به نماز اول وقت ملتزم بود! مثلا در آلمان در ایستگاه راه آهن وقت اذان ظهر شده بود و او همانجا روی سکوی مسافران نمازش را خوانده بود. در دوران طلبگی هم ملتزم بود که در صحن مدرسه حجتیه بلند اذان بگوید. برای نماز حالش به کلی دگرگون میشد، همان روحانی دانشگاهی نوگرا در جلسات و مباحثات، به یک باره به عابدی به تمام معنا خاضع و خاشع تبدیل میشد.
🆔 @Qasas_school
📚 منابع:
۱. مصاحبه علیرضا بهشتی با سایت ایسنا
۲. زندگی شهید بهشتی (احمد عاطفی) ص ۱۰۹.
۳. سیره شهید دکتر بهشتی (غلامعلی رجایی).
۴. مصاحبه محسن کمالیان با سایت شهید بهشتی.
۵. مجله شاهد یاران، شماره ۸، (مصاحبه با ملوک السادات بهشتی).
۶. خاطرات حسین مهدیان، ص۴۲.
۷. میم کاف (حسن کمالیان) ص۸۲.
۸. محافظ شخصی (خاطرات محافظ شهید بهشتی)، ص۵۹۳.
۹. نقد عمر (علامه علی دوانی) ص۹۰.
۱۰. هماره پیرپاک (ولی الله چهپور) ص۸۹.
۱۱. جریان شناسی سیاسی ایران (علی دارابی) ص۳۸۸.
۱۲. پشت شیشه های مات ص۳۲.
🆔 @Qasas_school
🔰جامعهشناسی کوفه و روانشناسی اجتماعی کوفیان
🔶 از مکه تا کربلا حدود ۳۶ منزلگاه وجود دارد که کاروانها به اقتضای شرایط، در برخی از آنها استراحت موقت کرده و در برخی اتراق میکنند.
🔹 امام حسین از مکه که بیرون آمد، اولین منزلگاه و محل توقفش، جایی بود به نام بُستان ابنمعمّر یا ابنعامر. ماندن حضرت در این مکان کوتاه بود. به اندازهی اندکی استراحت و آب و علوفه دادن به مرکبها.
🔸 در همین منزلگاه کاروان زیارتی فرزدق شاعر نامی عرب با امام حسین برخورد میکند و سپس ملاقاتی میان امام حسین و او صورت میگیرد.
🔹 فرزدق به همراه کاروان همانند بسیاری از مسلمانان به قصد انجام حج به مکه میرفت و وقتی دید حسین برخلاف همه مسلمانان مکه را رها کرده و از آن خارج میشود، از حضرت پرسید: "چرا چنین با شتاب میروی و اعمال حج را وامینهی؟"
حضرت پاسخ داد: "اگر شتاب نمیکردم، گرفتار میشدم." گویی حضرت کشته شدن در مکه را گرفتاری میدانست که بارها به آن اشاره فرمود.
🔸 در ادامه هم فرزدق فرصت را غنمیت شمرده و سوالات شرعی خود درباره حج را از امام میپرسد.
🔺اینجا نکتهی مهمی وجود دارد که افرادی چون فرزدق نظر و فتوای شرعی امام را قبول داشتند اما به نظر سیاسی امام زیاد اعتنا نمیکردند. اینها امام را به عنوان مرجعی فقهی پذیرفته ولی مرجعیت سیاسی حضرت را قبول نداشتند و درنتیجه اعمال حج را بر همراهی با امام ترجیح دادند.
🔹 کاش حافظ آنجا بود و به آنها میفهماند:
احرام چه بندیم چو آن قبله نه این جاست
در سعی چه کوشیم چو از مروه صفا رفت؟
صفای عالم داشت از مروه میرفت و حقیقت کعبه داشت از مکه عروج میکرد و بسیاری غافل بودند.
🔸 سپس اباعبدالله به منظور کسب اخبار و اطلاعات از مسیر و شهرها، لب به سخن گشود و از فرزدق پرسید: تو که از کوفه آمدی، به من بگو از این شهر چه خبر؟ وی جوابی داده که یکی از بهترین توصیفها برای شناخت جامعهی کوفی است. فرزدق میگوید: "حسینجان! کوفیان دلهایشان با تو و شمشیرهایشان علیه توست!"
⁉️ این پاسخ برای ما یک سوال تاریخی و سرنوشتساز ایجاد میکند:
چطور میشود جامعهی کوفی حسین را در دل دوست بدارند ولی با شمشیرهایشان بر وی بتازند؟
شما چه فکر میکنید؟
ادامه دارد..
📚 منابع: اعیانالشیعه، ج۱، ص۵۹۴؛ معجمالبلدان، ج۲، ص ۱۷۰ و ج۱ ص ۴۱۴؛ ارشاد، ج۲، ص۶۸-۶۹؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۶۵؛ مقتلالحسین بحرالعلوم، ص۱۷۶؛ تذکرهالخواص، ص۱۳۷-۱۳۸.
🆔 @Qasas_school
🔰ولایت اجتماعی و عدم آزادی فردی
🔺بیایید یکبار دیگر سوال دیروز را تکرار کنیم:
"چطور میشود جامعهی کوفی حسین را در دل دوست بدارند ولی با شمشیرهایشان بر وی بتازند؟"
💠 در تاریخ شواهد مختلفی وجود دارد که گزارهی فرزدق را تایید میکند. شواهدی مانند هجوم برخی از کوفیان به خیمههای امام حسین (علیهالسلام)، درحالیکه به شکل عجیبی گریه میکردند! یعنی در دل دوست داشتند و در رفتار دشمنی میکردند. این پارادوکس ظاهری، معمای بحث ما بود.
⁉️ شاید چرایی این وضعیت بغرنج را باید در اهمیت چارچوبی به نام "جامعه" جستجو کرد. هیمنه جامعه در تحمیل برخی رفتارها به گونهای است که برخی از آن به جبر جامعه و بالاتر جبر تاریخ یاد میکنند.
🔹 هرچند ما به چنین جبری باور نداریم لکن میزان اثرگذاری شدید جامعه بر رفتارهای فرد را نمیتوان انکار کرد.
🔸 فرض کنید شما در میان حجم وسیعی از مردم قرار گرفتهاید که به شدت تشنهاند و آبی موجود نیست. شما در توبرهی خود، مقداری آب دارید. اما توان بیرون آوردن آن و نوشیدن ندارید. چرا؟ چون یا میترسید که بر شما هجوم آورده و علاوه بر ربودن آب، زیردستوپا لِه شوید و یا احساس شرم میکنید در میان جماعتی تشنه، آب بنوشید. در هر صورت، این وضعیت شما را به سمت رفتاری هُل میدهد که در دل خلاف آن را میل دارید.
🔺 این مثال ساده را میشود با شناخت وضعیت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، تربیتی، تاریخی و به طور کلی روح حاکم بر جامعهی کوفه به طور مفصل تبیین کرد (به زودی از آن خواهیم گفت).
🔹 لکن در این نوشتار درحد مجال اندک میتوان گفت: آدمی وقتی در میان اجتماع قرار گرفته و نقشی میپذیرد، آزادی عمل فردی او و همینطور امیال و احساساتش تحتالشعاع قرار میگیرد.
🔸 لذا پیوندها و روابط اجتماعی ما به شدت اهمیت دارند که از آن تعبیر به ولایت میشود. آدمی اگر در دل علی و حسین را دوست بدارد اما ذیل ولایت اجتماعی دشمنان علی و حسین قرار بگیرد، کاری را مرتکب میشود که کوفیان رقم زدند. یعنی کشتن حسین درحالیکه او را دوست داشتند.
🧩...باید از ولایت اجتماعی و زمینههای آن در کوفه بیشتر گفت و شنید.
🆔 @Qasas_school
🍀 غدیر یکی از مهمترین برهههای تاریخی است که مطابق روایات دینی، آیات اکمال دین و اتمام نعمت در شأن آن نازل شده است. واقعهای که طرح نبی اکرم را تکمیل و رسالت ایشان را تمام میکرد.
🍀 اما شاهدیم به سان سایر امتهای انبیاء عظام گذشته، برخی افراد امت در برابر طرح پیامبر، بدیلهایی ارائه کرده و مردم را به همان سمتوسو کشاندند.
👈 بازخوانی حوادث تاریخ از منظر درگیری طرح نبیاکرم و طرح بدیل آن، ما را بر آن داشت تا به زوایایی پنهان بپردازیم.
🍀 به همین جهت دوره کوتاهی را طراحی کردیم تا حقایقی را در آن روشن کنیم که کمتر مورد توجه و عنایت قرار گرفته است.
🔺 دورهی کوتاه و دو جلسهای "راه و بیراه" همین موضوع را واکاوی و ارائه میکند.
#ادامه_دارد
🆔 @qasas_school
.
📌 راه و بیراه
غدیر تاریخ؛ طرح نبیاکرم صلیالله علیه و آله و طرح بدیل آن
🔸 زمان: یکشنبه ۱۱ تیرماه ۱۴۰۲
🔹 نوع برگزاری: مجازی (آنلاین و آفلاین)
🔸 تعداد جلسات: ۲ جلسه ۱ ساعته
👤 مدرس: سید میثم میرتاجالدینی
⭕️ ظرفیت محدود
💰 هزینه ثبت نام: مقدار دلخواه شما (از هزار تومان تا ۱۱۰ هزار تومان)
▪️ نکته: به دلیل ایام مبارک غدیر، هزینه این دوره به خواست شما تعلق گرفته و تمام هزینه این دوره، برای نشر معارف امیرالمؤمنین و اهل بیت صرف خواهد شد.
⏺ ثبت نام از طریق لینک زیر:
https://qasasschool.ir/shop/way-and-noway/
(بعد از ثبت نام، لینک کانال دوره، از طریق پیامک برای شما ارسال خواهد شد)
📅 مهلت ثبت نام: تا ساعت ۱۲ ظهر یکشنبه ۱۱ تیر ماه
🆔 @qasas_school
مدرسه تاریخاندیشی قصص
. 📌 راه و بیراه غدیر تاریخ؛ طرح نبیاکرم صلیالله علیه و آله و طرح بدیل آن 🔸 زمان: یکشنبه ۱۱ تیر
.
❌ بزرگوارانی که ثبت نام کردند، انشالله به زودی لینک براشون ارسال میشود.
.
مدرسه تاریخاندیشی قصص
. 📌 راه و بیراه غدیر تاریخ؛ طرح نبیاکرم صلیالله علیه و آله و طرح بدیل آن 🔸 زمان: یکشنبه ۱۱ تیر
💠 سرفصل های دوره:
۱- بررسی وضعیت جامعه و چیستی نگرانی پیامبر اکرم
۲- نقش مردم در طرح پیامبر و طرح بدیل آن
۳- نمونه هایی از طرح بدیل در طول تاریخ
۴-تفاهم مهاجران، انصار و جریان نفاق
۵- موفقیت پیامبر در تثبیت قرآن
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ با استقبال شما عزیزان، نصف ظرفیت دوره تکمیل شده، کسانی که قصد شرکت دارند، همین الان ثبت نام کنند:
https://qasasschool.ir/shop/way-and-noway/
🆔 @Qasas_school
مدرسه تاریخاندیشی قصص
. 📌 راه و بیراه غدیر تاریخ؛ طرح نبیاکرم صلیالله علیه و آله و طرح بدیل آن 🔸 زمان: یکشنبه ۱۱ تیر
.
🔺 کسانی که در دوره ثبت نام کردند، پیامک لینک دوره براشون ارسال شد.
👈 چنانچه کسی از عزیزان پیامک را دریافت نکردند، به آیدی زیر پیام بدهند:
@Qasasschool_admin2
🆔 @Qasas_school
مدرسه تاریخاندیشی قصص
💠 سرفصل های دوره: ۱- بررسی وضعیت جامعه و چیستی نگرانی پیامبر اکرم ۲- نقش مردم در طرح پیامبر و طرح ب
.
🔰 ظرفیت دوره در حال تکمیل شدن است...
⏰ فقط تا ساعت ۱۲ امروز فرصت برای ثبت نام و شرکت در این دوره هست.
📌 کسانی که امکان شرکت به صورت آنلاین را ندارند، میتوانند در دوره ثبت نام کرده و بعدا صوت آن را دریافت نموده و گوش کنند.
🅰 منتظرتان هستیم:
https://qasasschool.ir/shop/way-and-noway/
🆔 @Qasas_school
🔰 #معرفی_کتاب | موضوع غدیر
⁉️ از میان حجم وسیع کتب با موضوع غدیر، چه کتابی بخوانیم؟
🔺در پاسخ به این سوال، حجهالاسلام دکتر حسن شفیعی (استاد حوزه و دانشگاه) کتاب جانشین پیامبر اثر استاد جاودان را به دلیل رویکرد ویژه کتاب معرفی کردند.
🆔 @Qasas_school
🔰بُریدهای از کتاب |ماجرای عمامه
🔺وقتی امیرالمؤمنین در روز غدیر به ولایت امر بعد از پیامبر تعیین شد، رسول خدا عمامه مشکی خود را از سر برداشته و بر سر مبارک علی علیهالسلام بست، و انتهای عمامه را از پشت سر بردوش آن حضرت قرار دادند. این عمامه مشکی رنگ که "سحاب" نام داشت، گویی تاجی بود که بر سر جانشین پیامبر و ولی امر پس از او نهاده شده بود. سیره نویسان و مورخین می گویند: پیامبر همیشه در مراسم مهم و سیاسی آن را بر سر میگذاشت؛ از جمله در برخورد با مسیحیان نجران یا در فتح مکه پیامبر این عمامه را به خاطر نهایت اهمیت این مراسم بر سر گذاشته بود.
🔸 عرب هرگاه میخواست ریاست شخص بزرگی را بر قومی اعلام کند یکی از مراسمشان بستن عمامه بر سر او بود. این افتخار بزرگی در عرب بود که شخص بزرگی عمامه خود را بر سر کسی ببندد که به معنای اعتماد بر او بود.
🆔 @Qasas_school
🔶 محبوبیت بالای او سبب شد که پیکرش را در پنج شهر تشییع کنند: تهران، بغداد، کاظمین، کربلا و آخر سر نجف اشرف.
🔹 گویی شیعیان میخواستند حق او را ادا کنند. حق مردی که به گفتهی خودش، ۴۰ سال از ایام عمر خویش را خرج نوشتن کتابی کرد به نام "الغدیر فی الکتاب والسنة والأدب" که ما آن را با نام اختصاری "الغدیر" میشناسیم.
🔸 این نویسنده برای بررسی منابع واقعه غدیر، در کتابخانههای عراق، ایران، هند، سوریه و ترکیه، به مطالعه، نسخهبرداری و پژوهش پرداخت.
🔸 به گفته سید جعفر شهیدی، صاحب الغدیر برای تالیف کتاب یازده جلدی خودش با نام الغدیر، ده هزار جلد کتاب را از ابتدا تا انتها خواند.
🔹 نام این نویسندهی بزرگ و سختکوش، علامه عبدالحسین امینی است. فردی که در ۱۲ تیرماه سال ۱۳۴۹ شمسی، بهسان چنین روزی چشم از جهان فرو بست تا به دیدار مولایش اميرالمؤمنين نائل شود.
🆔 @Qasas_school