حکمت 61 نهج البلاغه: در وصف زنان
شيرينى آزار زن (اخلاقى):
و درود خدا بر او، فرمود: نيش زن شيرين است.
◇◇◇◇◇◇◇
@Qassed
www.qassed.ir
خطبه 121 نهج البلاغه؛ بخش اول: نتیجه نافرمانی از امام
(پس از پذيرش «حكميّت» در صفيّن، يكى از ياران(1) گفت: ما را از حكميّت نهى فرمودى، سپس پذيرفتى و داور تعيين كردى ما نمى دانيم كدام يك از اين دو كار درست است امام دست بر روى دست كوبيد و با تأسف فرمود).
1. علل شكست كوفيان و پذيرش «حكميّت»:
اين سزاى كسى است كه بيعت با امام خود را ترك گويد، و پيمان بشكند. به خدا سوگند، هنگامى كه شما را به جنگ با معاويه فراخواندم، خوشايندتان نبود، ولى خداوند خير شما را در آن قرار داده بود، اگر مقاومت مى كرديد، شما را راهنمايى مى كردم و اگر به انحراف مى رفتيد شما را به راه راست برمى گرداندم، اگر سر باز مى زديد، دوباره شما را براى مبارزه آماده مى كردم، در آن صورت وضعيّتى مطمئن داشتيم.
امّا دريغ، با كدام نيرو بجنگم و به چه كسى اطمينان كنم؟ شگفتا، مى خواهم به وسيله شما بيمارى ها را درمان كنم ولى شما درد بى درمان من شده ايد، كسى را مى مانم كه خار در پايش رفته و با خار ديگرى مى خواهد آن را بيرون كشد، در حالى كه مى داند خار در تن او بيشتر شكند و بر جاى ماند.(2) خدايا طبيب اين درد مرگبار به جان آمده، و آب رسان اين شوره زار ناتوان شده است.
_____________________________
(1). اين شخص أشعث بن قيس بود كه همه جا، همواره روحيّه اعتراض داشت و خود از عوامل پذيرش حكميّت بود.
(2). ضرب المثل است براى كسانى كه بيهوده تلاش مى كنند.
◇◇◇◇◇◇◇
@Qassed
www.qassed.ir
خطبه 121 نهج البلاغه؛ بخش دوم: وصف یاران گذشته
2. وصف ياران شهيدى كه وفادار بودند:
كجا هستند مردمى كه به اسلام دعوت شده و پذيرفتند، قرآن تلاوت كردند و معانى آيات را شناختند، به سوى جهاد بر انگيخته شده چونان شترى كه به سوى بچّه خود روى مى آورد شيفته جهاد گرديدند، شمشيرها از نيام بر آوردند، و گرداگرد زمين را گروه گروه، صف به صف، احاطه كردند، بعضى شهيد، و برخى نجات يافتند. هيچ گاه از زنده ماندن كسى در ميدان جنگ شادمان نبودند، و در مرگ شهيدان نيازى به تسليت نداشتند. با گريه هاى طولانى از ترس خدا، چشم هايشان ناراحت، و از روزه دارى فراوان، شكم هايشان لاغر و به پشت چسبيده بود. لب هايشان از فراوانى دعا خشك، و رنگ هاى صورت از شب زنده دارى ها زرد، و بر چهره هايشان غبار خشوع و فروتنى نشسته بود. آنان برادران من هستند كه رفته اند، و بر ماست كه تشنه ملاقاتشان باشيم، و از اندوه و فراقشان انگشت حسرت به دندان بگيريم.
◇◇◇◇◇◇◇
@Qassed
www.qassed.ir
خطبه 121 نهج البلاغه؛ بخش سوم: پرهیز از وسوسه شیطان
3. هشدار از فريب كارى شيطان:
همانا شيطان(1)، راه هاى خود را به شما آسان جلوه مى دهد، تا گره هاى محكم دين شما را يكى پس از ديگرى بگشايد، و به جاى وحدت و هماهنگى، بر پراكندگى شما بيفزايد. از وسوسه و زمزمه و فريب كارى شيطان روى گردانيد، و نصيحت آن كس را كه خيرخواه شماست گوش كنيد، و به جان و دل بپذيريد.
______________________________
(1). مقصود امام در اينجا از شيطان، معاويه است كه با مكر و حيله عمرو عاص لشكر اسلام را پريشان ساخت.
◇◇◇◇◇◇◇
@Qassed
www.qassed.ir
نامه 33 نهج البلاغه: هشدار به والی مکه از فتنه معاویه
(نامه به فرماندار مكّه قثم بن عبّاس، پسر عموى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در سال 39 هجرى كه عوامل معاويه قصد توطئه در شهر مكّه را داشتند).(1)
هشدار از تبليغات دروغين ياران معاويه در مراسم حج:
پس از ياد خدا و درود، همانا مأمور اطلاعاتى من در شام(2) به من اطلاع داده است كه گروهى از مردم شام براى مراسم حج به مكّه مى آيند، مردمى كور دل، گوش هايشان در شنيدن حق ناشنوا، و ديده هايشان نابينا، كه حق را از راه باطل مى جويند، و بنده را در نافرمانى از خدا، فرمان مى برند، دين خود را به دنيا مى فروشند، و دنيا را به بهاى سراى جاودانه نيكان و پرهيزكاران مى خرند، در حالى كه در نيكى ها، انجام دهنده آن پاداش گيرد، و در بدى ها جز بدكار كيفر نشود.
پس در اداره امور خود هشيارانه و سر سختانه استوار باش، نصيحت دهنده اى عاقل، پيرو حكومت، و فرمانبردار امام خود باش، مبادا كارى انجام دهى كه به عذر خواهى روى آورى، نه به هنگام نعمت ها شادمان و نه هنگام مشكلات سست باشى. با درود.
_______________________________________________
(1). قثم فرزند عبّاس بن عبد المطلب و پسر عموى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و بسيار شبيه به پيامبر بود، و آخرين كسى بود كه با پيامبر به هنگام دفن او وداع كرد و تا هنگام شهادت امام عليه السّلام فرماندار مكّه بود، در حكومت معاويه به سمرقند رفت و در آنجا در سال 57 هجرى به شهادت رسيد.
(2). به شام، مغرب نيز مى گفتند (چون در مغرب كوفه قرار داشت) شام بزرگ شامل سوريه، لبنان و فلسطين بود كه اين مناطق در كنار درياى مغرب واقع است.
◇◇◇◇◇◇◇
@Qassed
www.qassed.ir
حکمت 72 نهج البلاغه: بی وفاییهای دنیا
رابطه دنيا و انسان (اخلاقى، علمى):
و درود خدا بر او، فرمود: دنيا بدن ها را فرسوده، و آرزوها را تازه مى كند، مرگ را نزديك و خواسته ها را دور و دراز مى سازد، كسى كه به آن دست يافت خسته مى شود، و آن كه به دنيا نرسيد رنج مى برد.
◇◇◇◇◇◇◇
@Qassed
www.qassed.ir
خطبه 25 نهج البلاغه؛ بخش اول: شکایت از سستی کوفیان
(اين خطبه را در سال 40 هجرى زمانى ايراد فرمود كه گزارش هاى پياپى از شكست ياران امام عليه السّلام به كوفه مى رسيد و عبيد اللّه بن عباس و سعيد بن نمران، فرمانداران امام در يمن از بسر بن ابى ارطاة، شكست خورده به كوفه برگشتند. امام براى سرزنش ياران جهت كندى و ركود در جهاد، و مخالفت از دستورهاى رهبرى، خطبه را ايراد فرمود كه آخرين سخنرانى امام است):
1. علل شكست ملّت ها (علل شكست كوفيان، و پيروزى شاميان):
اكنون جز شهر كوفه در دست من باقى نمانده است، كه آن را بگشايم يا ببندم اى كوفه اگر فقط تو براى من باشى، آنهم برابر اين همه مصيبت ها و طوفان ها چهره ات زشت باد. آنگاه به گفته شاعر مثال آورد: (به جان پدرت سوگند اى عمرو(1)، كه سهم اندكى از ظرف و پيمانه داشتم).
_______________________________________
(1). شخص مورد نظر شاعر ابو جندب هذلى است.
◇◇◇◇◇◇◇
@Qassed
www.qassed.ir
خطبه 25 نهج البلاغه؛ بخش دوم: نافرمانی از امام حق
سپس ادامه داد: به من خبر رسيده كه بسر بن ارطاة(1) بر يمن تسلّط يافته، سوگند به خدا مى دانستم كه مردم شام به زودى بر شما غلبه خواهند كرد.(2) زيرا آنها در يارى كردن باطل خود، وحدت دارند، و شما در دفاع از حق متفرّقيد شما امام خود را در حق نافرمانى كرده و آنها امام خود را در باطل فرمانبردارند.
آنها نسبت به رهبر خود امانت دار و شما خيانتكاريد، آنها در شهرهاى خود به اصلاح و آبادانى مشغولند و شما به فساد و خرابى، (آنقدر فرومايه ايد) اگر من كاسه چوبى آب را به يكى از شماها امانت دهم مى ترسم كه بند آن را بدزديد.
____________________________
(1). بسر بن ارطاة از فرماندهان خون ريز و سفّاك معاويه بود كه به كسى رحم نمى كرد، به كاروان حاجيان خانه خدا حمله كرد، هر جا شيعيان امام على عليه السّلام را مى يافت مى كشت، به شهر يمن حمله برد و كودكان ابن عبّاس را سر بريد و سر انجام ديوانه شد و مرد.
(2) اشاره به: پاتولوژى PATHOLOCGY ( آسيب شناسى اجتماعى) كه چگونه جامعه اى به كمال مى رسد يا سقوط مى كند.
◇◇◇◇◇◇◇
@Qassed
www.qassed.ir
خطبه 25 نهج البلاغه؛ بخش سوم: نفرین یاران بی وفا
2. نفرين به امّت خيانتكار:
خدايا، من اين مردم را با پند و تذكّرهاى مداوم خسته كردم و آنها نيز مرا خسته نمودند، آنها از من به ستوه آمده، و من از آنان به ستوه آمده، دل شكسته ام، به جاى آنان افرادى بهتر به من مرحمت فرما، و به جاى من بدتر از من بر آنها مسلّط كن. خدايا، دل هاى آنان را، آنچنان كه نمك در آب حل مى شود، آب كن. به خدا سوگند، دوست داشتم، به جاى شما كوفيان، هزار سوار از بنى فراس بن غنم(1) مى داشتم كه: «اگر آنان را مى خواندى، سوارانى از ايشان نزد تو مى آمدند مبارز و تازنده چون ابر تابستانى». آنگاه امام از منبر فرود آمد.
مى گويم: «ارميه» جمع «رمىّ» به معناى ابر است، و «حميم» گرماى تابستان، كه شاعر ابر تابستانى را ياد كرده است از آن رو كه سبكبار و زود گذر است، و بارانى ندارد زيرا ابرهاى سنگين به جهت تراكم بخار و پر آب بودنشان به كندى حركت مى كنند كه چنين ابرهايى بيشتر در فصل زمستان يافت مى شود. در اينجا شاعر، سواران قبيله را به جهت شتاب آنان در پذيرفتن دعوت به هنگام فرياد رسى، به ابر تابستانى تشبيه كرده است كه گفت: «هنا لك لو دعوت، أتاك منهم».
__________________________
(1) قبيله بنى فراس به دلاورى و جرأت مشهور بوده اند.
◇◇◇◇◇◇◇
@Qassed
www.qassed.ir
نامه 52 نهج البلاغه: اوقات نمازهای پنجگانه
(نامه به فرمانداران شهرها در باره وقت نماز).
وقت هاى نماز پنجگانه:
پس از ياد خدا و درود نماز ظهر را با مردم وقتى بخوانيد كه آفتاب به طرف مغرب رفته، سايه آن به اندازه ديوار آغل بز گسترده شود، و نماز عصر را با مردم هنگامى بخوانيد كه خورشيد سفيد است و جلوه دارد و پاره اى از روز مانده كه تا غروب مى توان دو فرسخ راه را پيمود. و نماز مغرب را با مردم زمانى بخوانيد كه روزه دار افطار، و حاجى از عرفات به سوى منى كوچ مى كند. و نماز عشاء را با مردم وقتى بخوانيد كه شفق پنهان، و يك سوّم از شب بگذرد، و نماز صبح را با مردم هنگامى بخوانيد كه شخص چهره همراه خويش را بشناسد، و نماز جماعت را در حد ناتوان آنان بگزاريد، و فتنه گر مباشيد.
◇◇◇◇◇◇◇
@Qassed
www.qassed.ir
حکمت 73 نهج البلاغه: خودسازی قبل از تربیت دیگران
ضرورت خودسازى رهبران و مديران (اخلاقى، تربيتى، مديريّتى):
و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه خود را رهبر مردم قرار داد، بايد پيش از آن كه به تعليم ديگران پردازد، خود را بسازد، و پيش از آن كه به گفتار تربيت كند، با كردار تعليم دهد، زيرا آن كس كه خود را تعليم دهد و ادب كند سزاوارتر به تعظيم است از آن كه ديگرى را تعليم دهد و ادب بياموزد.
◇◇◇◇◇◇◇
@Qassed
www.qassed.ir