eitaa logo
تنها مسیریهای..قزوین🌹
972 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
3هزار ویدیو
29 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹تنهامسیریای قزوینیِ عزیز خیلی خیلی خوش اومدین به کانال خودتون... 💖 📞مشاوران تنهامسیری↙️ @MoshaverTM کانال اصلی: https://eitaa.com/IslamLifeStyles 🔶️ آیدی جهت ارتباط با کانال خودتون😊⚘ @Ya_Ali_1397
مشاهده در ایتا
دانلود
به جرم 🔻اینجا هند است ، آن شخصِ تنها ، آن وسط ، مسلمان است ، شما حتما شنیده اید که در هند پرستش همه ی خدایان آزاد و پیروی از همه مذاهب بلامانع است. 🔻 این یک بزرگ است که همه آن را باور کرده ایم. ان شخصِ تنها ، آن وسط است و جرمش پرستش خداوند است. احمدرضا 🆔 @Qazvintanhamasiri
﷽؛ ❤️ عباس دانشگر: ✅ درد را انسان بی‌هوش نمی‌کشد.. انسان خواب نمی‌فهمد، درد را.. انسان باهوش و بیـدار می‌فهمد.. راستی...! دردهایم کو؟ چرا من بیخیال شده‌ام؟! نکند بی‌هوشم؟! نکند خوابم؟! مثل آب خوردن چندین هزار را کشتند و ما فقط آن را مخابره کردیم.. قلب چند نفرمان به درد آمد؟! چند شب خواب از چشمانمان گریخت؟! آیا مست زندگی نیستیم؟! خدایا!تو هوشیارمان کن.. تو مرا بیـدار کن.. صدای العطش می‌شنوم، صدای حرم می‌آید، گوش عالم کر است.. خیام می‌سوزد امّا دلمان آتش نمی‌گیرد، مرضی بالاتر از این؟! چرا درمانی برایش جست‌وجو نمی‌کنیم؟! روحمان از بین رفته، سرگرم بازیچه دنیاییم.. الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ، ما هستیم.. مرده‌ام.. تو مرا دوباره حیات ببخش.. خوابم، تو بیدارم کن.. خدایا! به‌حرمت پای خسته‌ی رقیه (س)، به ‌حرمت نگاه خسته‌ی زینب (س)، به ‌حرمت چشمان نگران حضرت ولی‌عصر (ارواحنافداه)،به ما حرکت بده.. ┄┅─✵💝✵─┅┄ @Qazvintanhamasiri ┄┅─✵💝✵─┅┄
⚫️وقایع روز هشتم محرم سال61! ☑️ در روز هشتم امام حسین علیه السلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند؛ بنابراین امام علیه السلام كلنگی برداشت و در پشت خیمه ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را كَند. 💦 آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشكها را پر كردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد. 🌾هنگامی كه خبر این ماجرا به عبیداللّه بن زیاد رسید، پیكی نزد عمر بن سعد فرستاد كه: به من خبر رسیده است كه چاه ميكَند و آب بدست ميآورد. 💠به محض اینكه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت كن كه دست آنها به آب نرسد و كار را بر حسین علیه السلام و یارانش سخت بگیر. عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود. ✳️در این روز "یزید بن حصین همدانی" از امام علیه السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو كند. 🌸حضرت اجازه داد و او بدون آنكه سلام كند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام كردن به من بازداشته است؟مگر من نیستم؟ 🔰گفت: اگر تو خود را مسلمان ميپنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به كشتن آنها گرفته ای و آب فرات را كه حتی حیوانات این وادی از آن مينوشند از آنان مضایقه ميكنی؟ 🔥عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من ميدانم كه آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حسّاسی قرار گرفته ام و نميدانم باید چه كنم؛ آیا حكومت ری را رها كنم، حكومتی كه در اشتیاقش ميسوزم؟ ⚡️و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی كه ميدانم كیفر این كار، آتش است؟ 💥 ای مرد همدانی! حكومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نميبینم كه بتوانم از آن گذشت كنم. 🔆یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حكومت ری به قتل برساند. 🌺امام علیه السلام مردی از یاران خود را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند. 🌙شب هنگام امام حسین علیه السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند. 🌹 امام حسین علیهالسلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود "عباس" و فرزندش "علي اكبر" را نزد خود نگاه داشت. عمر بن سعد نیز فرزندش "حفص" و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص كرد. 🍁در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه السلام كه فرمود: آیا ميخواهی با من مقاتله كنی؟ عذری آورد. 🔥یك بار گفت: ميترسم خانه ام را خراب كنند! امام علیه السلام فرمود: من خانه ات را ميسازم. 🔥ابن سعد گفت: ميترسم اموال و املاكم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی كه در حجاز دارم. 🔥 عمر بن سعد گفت: من در كوفه بر جان افراد خانواده ام از خشم ابن زیاد بیمناكم و ميترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند. 🌷حضرت هنگامی كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نميگردد، از جای برخاست در حالی كه ميفرمود: تو را چه ميشود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد. ✨ به خدا سوگند! من ميدانم كه از گندم عراق نخواهی خورد! ✍ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است 💥 پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه ای به عبیداللّه نوشت و ضمن آن پیشنهاد كرد كه حسین علیه السلام را رها كنند؛ چرا كه خودش گفته است كه یا به حجاز برميگردم یا به مملكت دیگری ميروم. ♨️ عبیداللّه در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، "شمر بن ذی الجوشن" سخت برآشفت و نگذاشت عبیداللّه با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت كند.. 📒کشف الغمه،ج2،ص47 📘بحارالانوار،ج44،ص388 📕ارشاد،شیخ مفید،ج2،ص82