6.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#همسرداری_شهدا🤍🫂
🔹نتونستم بهش نگم که چقدر وجودش آرامش بخشه🥲💕"
قهربودیم😡
درحال نمازخوندن بود..
نمازش که تموم شد هنوز پشت به اون نشسته بودم.🧎♂
کتاب شعرش رو برداشت و با یه لحن دلنشین شروع کرد به خوندن
ولی من بازباهاش قهربودم!
کتابو گذاشت کنار بهم نگاه کرد و گفت:
➕غزل تمام،نمازش تمام، دنیا مات
سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد!
بازهم بهش نگاه نکردم
اینبارپرسید: عاشقمی؟😉
سکوت کردم..
گفت:
➕عاشقم گر نیستی لطفی بکن نفرت بورز
بی تفاوت بودنت هرلحظه آبم میکند🤨
دوباره با لبخند پرسید: عاشقمی مگه نه؟
گفتم:نه
گفت:
➕لبت نه گوید و پیداست میگوید دلت آری....
که اینسان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری😌
زدم زیرخنده، و روبروش نشستم😁
دیگه نتونستم بهش نگم که وجودش چقد آرامش بخشه...🫀
بهش نگاه کردم و ازته دل گفتم.. خداروشکرکه هستی ..🤲🏻
🖇روایت عاشقانه از همسر شهید عباس بابایی
اینجا خلوتی برای آرامشِ قلب شماست❤️🩹
#همسرداری_شهدا🫀
نمی توانم برایش مستخدم بیاورم
مامان به اوگفت: «شما میدانید این
دختر که میخواهید با او ازدواج کنید چطور
دختری است؟ این، صبحها که از خواب
بلند میشود هنوز رفته که صورتش را
بشوید و مسواک بزند، کسانی تختش را
مرتب کرده اند، لیوان شیرش را جلو در
اتاقش آورده اند و قهوه آماده کرده اند.
شما نمیتوانید با مثل این دختر زندگی
کنید، نمیتوانید برایش مستخدم بیاورید
این طور که در خانه اش هست.»
مصطفی خیلی آرام گوش داد
و گفت:
من نمیتوانم برایش مستخدم بیاورم،
اما قول میدهم تا زنده ام، وقتی بیدار شد
تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را
روی سینی بیاورم دم تخت🙃
#شهیدمصطفیچمران
اینجا قطعه شهدا است
خلوتی برای آرامشِ قلب شماست❤️🩹