#عاشقانه_شهدایی💞
_کجا میری؟!!
+بگم،جیغ و داد راه نمیندازی؟😟
_بگو آقا مصطفی قلبم اومد تو دهنم.🙁
+عراق!
_میری عراق؟! به اجازه کی؟! که بعد بری سوریه؟!🥺
+رشته ای بر گردنم افکنده دوست!
_زدم زیر گریه...😭
+کاش الان اونجا بودم عزیز.
_که چی بشه!😐
+آخه وقتی گریه میکنی خیلی خوشگل میشی!🥰
_لذت میبری زجر بکشم؟!😕
+بس کن سمیه!چرا فکر میکنی من دل ندارم؟!خیال میکنی خوشم میاد از تو و فاطمه دل بکنم؟ خدا حافظ سمیه،مواظب خودت و فاطمه باش!☺❤
_گوشی را قطع کردی.چندبار شماره ات را گرفتم، اما گوشی ات خاموش بود.سرم را به شیشه پنجره تکیه دادم، درحالی که اشک هایم می آمدند.کجا میرفتی آقا مصطفی؟ میرفتی تا ماه شوی.☺
به روایت همسر شهید
📚کتاب اسم تو مصطفاست
#شهید_مصطفی_صدرزاده
↷♡ #ʝσɨŋ↓
°|• @qiyam313
••●❥❤️❥●••
#اینڪ_شوڪران
رمان #عاشقانه_شهدایے و البته واقعے [😍💞]•°
این رمان ترڪوند از دستش ندهــ😱👇
سجاده اش را پهن ڪرد...
یواشڪے پشتش ایستادهـ ام و به او اقتدا ڪردم [😉❣]•°
چشم هایش را بستهـ بود...
و اذان مے گفت... 🗣
به (حے علے خیر العمل) ڪه رسید،...
از گردنش آویزان شدم
و بوسیدمش!! [🙈❤️]•°
گردنش را ڪج ڪرد و به من نگاه ڪرد:
_عزیز من این چه ڪارے است تو میڪنے؟! [😍💓]•°
_دارم بهترین کار را می کنم...!! [😌💕]•°
https://eitaa.com/joinchat/49086482C0553e25ae5
•.↻
بدو تا پاک نشده😍😍😍