-قانونِقدرت-
تفسیر سرپیچی از قانون #دوم - میکائیل سوم به خاطر قدردانی از باسیلیوس آیندهاش را نابود کرد، البته
- برای داشتن یک دشمن خوب، یک دوست انتخاب کنید. او به خوبی میداند که ضربه را کجا وارد کند.
- دیان د پوئاتیه
-قانونِقدرت-
- برای داشتن یک دشمن خوب، یک دوست انتخاب کنید. او به خوبی میداند که ضربه را کجا وارد کند. - دیان د
مار، کشاورز و مرغ ماهیخوار
شکارچیان در پی ماری بودند، مار از کشاورزی تقاضای کمک کرد تا از چشم تعقیب کنندگان پنهانش سازد.
کشاورز چمباتمه زد و مار به درون شکمش خزید، پس از دفع خطر کشاورز از مار خواست از آنجا بیرون آید. جای گرم و امنی بود و مار از این کار خودداری کرد!
کشاورز در راه مرغ ماهیخواری را دید و به سوی او رفت و ماجرا را در گوش وی گفت. مرغ ماهیخوار از کشاورز خواست چمباتمه زده تا مار بیرون آید.
با این کار مار سرش را از شکم کشاورز بیرون آورد و مرغ ماهیخوار او را گرفت، بیرون کشید و کشت. کشاورز نگران بود که شاید سم مار هنوز درون بدن او باشد. اما مرغ ماهیخوار گفت:
- داروی درمان سم مار پختن و خوردن شش مرغ سفید است.
کشاورز در حالی که مرغ ماهی خوار را میگرفت و در کیسه میگذاشت گفت:
- تو یک مرغ سفیدی با تو آغاز میکنم.
و به سوی خانه رفت. وقتی به خانه رسید کیسه را آویزان کرد و ماجرای آن روز را برای همسرش تعریف کرد.
زن گفت:
- تعجب میکنم، مرغ به تو خدمت کرده، تو را از اهریمن رها کرده و زندگیات را نجات داده است اما تو آن را گرفتهای و از کشتنش حرف میزنی!
او بیدرنگ مرغ ماهیخوار را آزاد کرد. اما مرغ ماهیخوار در حال پرواز و فرار چشمهای زن کشاورز را از کاسه درآورد.
نتیجه اخلاقی داستان
اگر آب به سوی بالا جریان یابد یعنی فردی در حال جبران محبتی است.
داستان محلی آفریقایی
-قانونِقدرت-
مار، کشاورز و مرغ ماهیخوار شکارچیان در پی ماری بودند، مار از کشاورزی تقاضای کمک کرد تا از چشم تعقی
سند قانون #دوم
- سود بردن از دشمنان را بیاموزید.
شما میتوانید با در دست گرفتن درست شمشیر آن را به سود خود به کار ببرید؛ باید شمشیر را از دسته بگیرید تا بتوانید از خود دفاع کنید، اگر از تیغه آن بگیرید به خود آسیب میرسانید. خردمند از دشمنانش سود بیشتری میبرد تا یک احمق از دوستانش!
- بالتازار گراسیان
-قانونِقدرت-
قانون #سوم - قصد و هدفتان را مخفی کنید.
حکم قانون #سوم
- با فاش نکردن هدف اصلی خود دیگران را بیاطلاع و گنگ نگه دارید.
اگر سرنخی از برنامه شما نداشته باشند، نمیتوانند آماده دفاع شوند. تا اندازه ممکن گمراهشان کنید؛ آنگاه زمانی که به هدفتان پی ببرند، برای هرگونه اقدامی دیر شده است.
آدمای زرنگ برای شناختن مردم زیاد وقت نمیذارن،فقط این پنج تا تکنیک از روانشناسی تاریک رو اجرا میکنن :
1.آدمایی که زیاد حرف نمیزنن به دو دسته تقسیم میشن؛ممکنه یا خیلی آدم های ساده ای باشن یا فوق العاده شخصیت عمیقی داشته باشن.
2.کسایی که دیگران رو مجبور به کاری نمیکنن خودشون هم خوششون نمیاد مجبور به کاری بشن.
3.کسایی که معمولا ارتباط چشمی برقرار نمیکنن یا سریع نگاهشون رو میدزدن؛یا اعتماد به نفسشون پایینه و حس امنیت نمیکنن یا دارن یه چیزی رو مخفی میکنن.
4.کسایی که عاشق این هستن که همش غرغر و ناله کنن انتقاد پذیر نیستن و به نظر دیگران اهمیت نمیدن.
5.کسایی که راجب دیگران غیبت میکنن یا قضاوت میکنن و بد میگن اعتماد به نفس خیلی پایینی دارن و میخوان یه جوری از خودشون محافظت کنن از این طریق.
-قانونِقدرت-
حکم قانون #سوم - با فاش نکردن هدف اصلی خود دیگران را بیاطلاع و گنگ نگه دارید. اگر سرنخی از برنامه
بخش اول: هدفهای انحرافی آرزویتان را به کار ببرید و با طعمه مردم را از صحنه دور سازید.
- به هر دلیلی اگر در هر بخش از برنامهای که دارید، دیگران حتی بسیار جزئی به اهدافتان پی برده باشند، کل طرح شما با شکست روبرو میشود.
اجازه ندهید آنها به هدفتان پی ببرند؛ با گذاشتن طعمههایی در مسیر طرح، آنها را از صحنه دور سازید. این کار را با نیت نادرست، نشانههای مبهم و هدفهای انحرافی انجام دهید.
آنها به خاطر ناتوانی در تشخیص درست از نادرست نمیتوانند هدف واقعیتان را بفهمند.
-قانونِقدرت-
بخش اول: هدفهای انحرافی آرزویتان را به کار ببرید و با طعمه مردم را از صحنه دور سازید. - به هر دلی
بخش دوم: کارهایتان را در پوشش انجام دهید.
- فریب همیشه بهترین روش است، اما فریبها نیز برای انحراف توجه مردم از هدف اصلی شما به پوشش نیاز دارند.
داشتن ظاهری آرام مانند چهره غیرقابل خواندن یک پوکر باز، همیشه پوشش کاملی است و اهدافتان را به گونهای بسیار طبیعی پنهان میسازد؛ با این کار اگر فرد احمقی را در مسیر آشنا هدایت کنید، هرگز متوجه دامی که برایش پهن کردهاید نخواهد شد.
-قانونِقدرت-
بخش دوم: کارهایتان را در پوشش انجام دهید. - فریب همیشه بهترین روش است، اما فریبها نیز برای انحراف
- هرچند امروزه بدون فریبکاری نمیتوانید زندگی کنید، هرگز به عنوان فریبکار نمایان نشوید؛ بگذارید بزرگترین فکر شما در آنچه به عنوان فریب نمایان میشود، پنهان بماند
- بالتازار گراسیان
-قانونِقدرت-
- هرچند امروزه بدون فریبکاری نمیتوانید زندگی کنید، هرگز به عنوان فریبکار نمایان نشوید؛ بگذارید بزرگ
به یاد داشته باشید:
بهترین فریبکاران برای پنهان کردن افکار شیطانیشان دست به هرکاری میزنند و برای پوشش بی صداقتی خود نسبت به دیگران، فضایی صادقانه ایجاد میکنند. صداقت تنها طعمهای دیگر در اسلحهخانه آنهاست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نسخه کامل بدون سانسور توی این چنله فقط❕.
-قانونِقدرت-
به یاد داشته باشید: بهترین فریبکاران برای پنهان کردن افکار شیطانیشان دست به هرکاری میزنند و برای پو
سرپیچی از قانون #سوم
part1
- مارکیز د سوین از درگیریهایی که برای به دست آوردن یک کنتس زیبا اما دور از دسترس داشت، هفتهها با نینون د لینکلوس صحبت کرد و بدنامترین زن قرن هفدهم فرانسه با شکیبایی به حرفهای او گوش داد.
در آن زمان نینون ۶۲ ساله بود و در مسئلههای عاشقانه بسیار با تجربه بود.
مارکیز پسر جذاب و زیبای ۲۲ سالهای بود که بسیار در این موارد بیتجربه بود.
اوایل، اشتباهات مارکیز در به دست آوردن کنتس، برای نینون سرگرم کننده بود اما سرانجام از شنیدن آنها خسته شد.
نینون که نمیتوانست بیمحلی را تحمل کند تصمیم گرفت مرد جوان را زیر پر و بال خود بگیرد.
اول از همه مارکیز باید میفهمید این رابطه نوعی جنگ است و کنتس زیبا در این جنگ دژی است که او باید مانند هر ژنرال دیگری آن را محاصره میکرد؛ پس حرکتها باید گام به گام برنامهریزی میشد و با در نظر داشتن جزئیات اجرا میشد.
آموزش مارکیز آغاز شد، نینون به مارکیز گفت که با اندکی فاصله در فضایی آرام به کنتس نزدیک شود و مثل یک دوست، نه شریک عشقی به وی اعتماد کند.
با این کار کنتس از صحنه و هدفهای اصلی دور میشد و این علاقه را علاقه دوستانهٔ قطعی فرض میکرد.
ادامه دارد...
-قانونِقدرت-
سرپیچی از قانون #سوم part1 - مارکیز د سوین از درگیریهایی که برای به دست آوردن یک کنتس زیبا اما دو
سرپیچی از قانون #سوم
part2
- نینون طرح را تا جایی پیش برد که کنتس به طور کامل گیج شد؛ آنگاه زمان تحریک حس حسادت وی فرا رسید.
در دیدار بعدیِ یک جشن خیریه در پاریس، مارکیز همراه با زن زیبایی نمایان شد. این زن جوان و زیبا دوستان زیبایی داشت به همین دلیل کنتس در هر جای پاریس او را در میان زنان جوان بسیاری میدید.
نه تنها با این شیوه حسادت وی تحریک و بیقرار میشد بلکه به دیدن مارکیز، که زنان دیگر او را میخواستند، میآمد.
اما فهماندن این مسئله به مارکیز بسیار سخت بود. نینون به او گفت زمانی که زنی به مردی علاقهمند است، دوست دارد زنان دیگر نیز آن مرد را بخواهند.
کنتس حسود و کنجکاو شده بود؛ زمان فریفتن وی فرا رسید.
بنابر آموزشهای نینون، ماکیز با ابراز عشق در جایی که کنتس انتظار دیدنش را داشت، شکست میخورد.
مارکیز در سالنهایی ظاهر شد که پیشتر هرگز در آن مکانها نمیرفت، اما کنتس همیشه در آن مکانها حضور داشت.
کنتس نمیتوانست حرکتهای مارکیز را پیشبینی کند و از نظر احساسی درگیر شد و این وضعیت، پیش نیاز فریفتنی موفق است.
این حرکتها طی چند هفته اجرا شد. نینون پیشرفت مارکیز را به تصویر کشید: از سوی جاسوسانش آگاه شد که کنتس به لطیفههای مارکیز بیش از پیش میخندد و به ماجراهای او گوش میدهد.
ادامه دارد...