ققنوس
«اگر زنده بودیم، بعد از اربعین...» (اربعیننوشت یک؛ روزنوشتهای سفر اربعین ۱۴۰۴) |۱شنبه|۱۸مرداد۱۴۰۴|
«از آپاراتی تا موکبداری، عشق است و عشق...»
(اربعیننوشت۲؛ روزنوشتهای سفر اربعین ۱۴۰۴)
|۱شنبه|۱۸مرداد۱۴۰۴|۱۵صفر۱۴۴۷|
قرارمان موکب سیدالشهداء آوج است، چیزی حدود ۸۰۰ کیلومتر آنسوتر از کربلا، رسماً یک شهر اربعینی برپا کردهاند! مجموعهای کامل و جامع، پر از خادمان باصفا و پرانگیزه... اربعین، نه! امام اربعین چه قدرتی دارد! وقتی در مغناطیس امام قرار بگیری، صدها کیلومتر آنسوتر هم بر مدار این جاذبه، به نظم درمیآیی!
خاک آوج را به خاک کربلا پیوند میزنی، زمین لیاقت پیدا میکند تا خیمه سیدالشهداء در آن برپا شود و تو خود را در زیر خیمه او درک میکنی... چیزی که میتواند در تمام شهرها و روستاهای دور و نزدیک جاری شود... همچنانکه در بسیاری از شهرها و روستاهای دور و نزدیک جاری شده است! به نیت و همت مردمان هر دیاری که در بینشان مردی از خویش برون آمده و کاری کرده، هرچند در خیلی از شهرها هنوز رستم دستانم آرزوست، همچنانکه در رزن اینگونه بود...
حیف است نسیم اربعین وزیدن بگیرد و دشت و دمنی از این فرصت بینظیر تاریخ بیبهره بماند...
▫️▫️▫️
از دور چیزی شبیه نیروگاه شهید رجایی رخ مینماید... اما ما که در جاده قزوین-تهران نیستیم! شاید جاده را اشتباه آمدهایم! شاید هم وارد تونل زمان شدهایم! نزدیکتر میشویم، نیروگاه شهید مفتح همدان است...
به سمت همدان که میرویم، موکب پشت موکب است که چشم مینوازد و دل میبرد، کاملاً این خطه رنگ و بوی اربعین گرفته... از سوی دیگر پیوند اربعین با شهیدان راه اربعین، حالوهوای متفاوتی ایجاد کرده است... از پردهنگارهها کاملاً شیرفهم میشوی که شهید شادمانی متعلق به این استان است!
دم بچههای پابهکار اربعینی همدان گرم که سنگ تمام گذاشتهاند...
▫️▫️▫️
در نقشه و خیابان، چشم میگردانیم که شعبهای از پستبانک پیدا کنیم... همین حین تماسی هم با #جلال میگیرم و استعلامی از وضعیت شعب پستبانک... مثل همیشه پرانرژی و با روی باز میگوید که اتفاقاً یکی از بچههای اربعینی در یکی از شعبههای پستبانک همدان مشغول است و قرار میشود پیگیری کند و خبر دهد...
هوا دارد رو به تاریکی میرود و داریم از همدان خارج میشویم که به #روحالله میگویم دنبال شعب پست بانک کرمانشاه باشد...
استعلامی هم از #محمد_ضیایی میگیرم... او هم پیگیر است...
▫️▫️▫️
هنگام خروج، میاندازم در کمربندی اسدآباد که با زحمت برای اربعین افتتاح شد... زنگ میزنم به #حامد_نرگسی، از بچههای باصفای اربعینی... قبلتر آپاراتی داشت، الآن را نمیدانم... از سالها پیش موکب جمعوجوری را راه انداخته بود که با همت بلندشان امروز برای خودش مجموعه مفصلی از خدمات را به زائران ارائه میدهد...
در کمربندی اسدآباد، کنار پمپ بنزینی که همزمان با افتتاح کمربندی مورد بهرهبرداری قرار گرفته، موکب را برپا کردهاند... افتتاح با خدمترسانی به زائران امام حسین!
اینجا هم پستبانک و هم بانک ملی، یک باجه در موکب زدهاند و خارج از ساعت دارند خدمات میدهند!
نماز مغربوعشاء را میخوانیم، بعد از نماز هم بساط شام برپاست... یکسر میرویم باجه بانک در موکب، اما اینجا هم میگوید اگر محل دریافت را تعیین نکرده بودید، همین الآن ارز را میدادیم، اما الآن...
هنگام رفتن مسؤول پمپبنزین و مجتمع هم میآید و خوشوبشی میکنیم و تشکر میکنم بابت این همراهی و حمایت...
ادامه دارد...
✍️ #رحیم_آبفروش
@qoqnoos2
ققنوس
«از آپاراتی تا موکبداری، عشق است و عشق...» (اربعیننوشت۲؛ روزنوشتهای سفر اربعین ۱۴۰۴) |۱شنبه|۱۸مرد
7.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 #ولاگ موکب سیدالشهداء(ع) آوج
به همت روحالله
با هم دوری کوتاه و سریع در موکب سیدالشهداء(ع) آوج بزنیم...
آبدوغ خیار خنکی بر بدن بزنیم و دمی بیاساییم...
انگار هنوز اربعین باقی است...
چرا انگار؟ واقعاً اربعین جاری است...
✍️ #رحیم_آبفروش
▫️@qoqnoos2