eitaa logo
خانواده قرآنی‌
1.6هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1هزار ویدیو
230 فایل
رسانه اطلاع رسانی و فرهنگی قرآنی امور قرآنی اداره تبلیغات اسلامی اردکان اردکان ،خیابان دولت،مجتمع فرهنگی تبلیغی تبلیغات اسلامی تماس :۳۲۲۴۹۳۰۰ ایتا: @mobinardakan
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خانواده قرآنی‌
💠تاریخ انقلاب اردکان پائین آوردن مجسمه 20/9/57 قسمت اول يكي از حوادث شيرين دوران انقلاب جريان پايين آوردن مجسمه شاه از پارك شهر بود. معمولاً هرسال در دهه فجر در هر جا كه صحبت مي‌كنم يكي دو بار اين جريان جالب را براي دانش‌آموزان تعريف مي‌كنم، اصل جريان ازاین‌قرار بود: در وسط ميدان امام خميني فعلي يك مجسمه ايستاده شاه از سال 1353 نصب‌شده بود و در طول شبانه‌روز 3 نفر پاسبان در پاي آن كشيك مي‌دادند، ‌يكي از آرزوهاي ما اين بود كه پس از برداشتن عکس‌هاي شاه از ادارات اين مجسمه را نيز سرنگون كنيم. اما موقعيت مناسب فراهم نمي‌شد تا اينكه پس از تظاهرات روز عاشورا بدون آنكه باکسی مشورت كنم تصميم گرفتم كه هر طور شده شب مجسمه را پائين بياوريم، فوراً به مدرسه علميه رفتم و چند نفر از دوستان خاص را در جريان گذاشتم و طبق برنامه‌ريزي كه به عمل آمد قرار شد يك دستگاه كاميون از كوچه غربي وارد ميدان شود و هنگام برگزاري دسته‌ی شام غريبان با انداختن سیم‌بکسل به گردن مجسمه آن را پايين بكشد، ‌لذا آقاي سيد محمد شمس‌الديني ، يكي از رانندگان كاميون را مأمور پيدا كردن ماشين و تهيه سیم‌بکسل كردم. از طرفي ديگر ممكن بود هنگام ورود به ميدان مأموران شهرباني برسند و به مردم تيراندازي كنند. آقاي محمد كهفي كه در آن روز‌ها يك دستگاه ماشين آرياي بدون سقف داشت و بچه‌ها را براي تظاهرات به این‌طرف و آن‌طرف مي‌برد مأمور كردم با تعدادی از بچه‌ها بروند و لاستیک‌های كهنه را بياورند و در نزديكي پارك شهر بگذارند تا در وقت لزوم از آن استفاده كنيم. اما بيم درگيري با پليس زياد بود لذا به چند نفر از بچه‌ها كه تفنگ سر پر شكاري داشتند گفتم: در تاريكي شب به پشت‌بام مغازه‌هاي جلو پارك شهر بروند و درصورتی‌که مأموران تيراندازي كردند شما هم به‌طرف آن‌ها تيراندازي كنيد تا بترسند و فرار كنند، اما حقیقت این است که من نمی‌دانم کسی رفت یا خیر. تعدادي كوكتل مولوتف هم به چند نفر دادم تا در صورت لزوم از آن استفاده کنند.آقاي سيد باقر حسيني نژاد و چند نفر ديگر هم مأمور بررسي اوضاع‌واحوال پارك شهر شدند. اما مشكل اصلي آوردن جمعيت به‌پای مجسمه بود. براي اين منظور بعدازظهر روز عاشورا دسته‌ی سینه‌زنی بزرگي از مسجد جعفر زاده به راه انداختيم و به مسجد کوشک نو رفتيم تا پس از نماز مغرب و عشاء طبق سنت مردم اردكان دسته‌ی شام غريبان تشكيل دهيم و قرار گذاشتيم در هنگام عبور دسته‌ی شام غريبان از جلو پارك شهر، نقشه را اجرا شود. يكي از دوستان گفت:« جريان را به آیت‌الله خاتمي گفته‌اید.؟» گفتم: « آیت‌الله خاتمي نبايد از موضوع مطلع شود ، » چون در جريان تشییع‌جنازه شهيد قانعي در حضور آیت‌الله خاتمي به افسري كه از يزد آمده بود قول داديم كه در جريان تشییع‌جنازه كاري به مجسمه نداشته باشيم ، آیت‌الله خاتمي هم یک‌بار روي منبر گفته بود:« فعلاً كاري به اين مجسمه نداشته باشيد »، زيرا ايشان نمی‌خواست به خاطر پايين آوردن مجسمه كسي به شهادت برسد. بعد از نماز مغرب و عشاء دسته‌ی شام غريبان را با جمعيت زيادي از مسجد کوشک نو آغاز كرديم. در اردكان رسم است كه در دسته‌ی شام غريبان عزاداران مي‌نشينند و يك بيت شعر مي‌خوانند آنگاه بلند مي‌شوند و چند متر راه مي‌روند و دوباره می‌نشینند و شعر می‌خوانند و سینه می‌زنند. اين جريان در طول مسير تكرار مي‌شود تا به محل موردنظر برسند ، در قديم معمولاً اين مراسم در كوچه‌هاي تاريك برگزار مي¬شد به‌صورت سمبليك هرکدام يك عدد شمع روشن نيز در دست مي‌گرفتند. آن شب دسته‌ی شام غريبان برخلاف سال‌های قبل بسيار مفصّل بود، زيرا اولاً فقط يكي دسته‌ی شام غريبان گرفته‌شده بود و ثانياً‌ به خاطر جريانات انقلاب جمعيت بيشتري در مراسم شركت داشتند. به‌محض شروع دسته‌ی شام غريبان، به كساني كه لاستیک‌ها را تهیه‌کرده بودند گفتم:« بروند لاستيك‌هاي كهنه را در مسير خيابان طوري بچينيد كه اگر لازم شد فوري آن‌ها را آتش بزنيم تا ماشين شهرباني نتواند به ميدان نزديك شود، سفارش كردم كه كوچه دروازه مير صالح روبروي بانك ملي را براي فرار خالي بگذارند و لاستيك جلو آن نگذارند. در همين اثنا خبردار شدم يكي از ساكنين آن محل جريان آوردن لاستيك را به شهرباني اطلاع داده است. اما چون تصميم گرفته بوديم ، ديگر اين مسائل نمي‌توانست تصميم ما را عوض كند. 🔷برگرفته از کانال تاریخ اردکان استاد حاج علی سپهری •┈••••✾•☘️🌸☘️•✾•••┈• 🌱 https://eitaa.com/joinchat/3342401582C2af577647b '📖!
هدایت شده از خانواده قرآنی‌
دسته‌ی شام غريبان از جلو مسجد کوشک نو حركت كرد و به‌طور عادي تا نزديكي خيابان شهيد قانعي آمد، من منتظر بودم تا بچه‌ها خبر آماده شدن كاميون را بدهند آن‌وقت دسته را به‌طرف پارك شهر هدايت كنيم، اما درست در همان لحظه خبر آوردند كه ماشين آماده نيست، ‌ناگزير دسته را به‌طرف خيابان شهيد قانعي هدايت كرديم، هنوز چند قدم بيشتر نرفته بوديم كه يك اتومبيل پيكان سبزرنگ آمد و آقای سید محمد شمس‌الدین و آقای محمد عرب زاده و شاید یک نفر دیگر که حالا نامش در نظرم نیست در آن ماشين نشسته بودند . آن‌ها از من خواستند سوار شوم، من به آقايان حيدري و سيد باقر حسینی نژاد گفتم:«شما دسته را آرام‌آرام بياوريد تا من ببينم چكار بايد بكنيم.» سوار ماشين شدم و رفتيم به‌طرف ميدان بسيج فعلي، در مقابل سالن بسيج فعلی توقف كرديم، آقاي حاج محمد عرب زاده يكي از سرنشينان ماشين به من گفت:« اگر مي‌خواهي مجسمه را پائين بياوريد شايد چند نفر كشته بدهي فكرش را كرده‌اي؟» من براي اينكه آن‌ها از تصميمشان منصرف نشوند. گفتم: « اگر ده نفر هم كشته بدهيم بايد مجسمه را پايين بياوريم، اگر مي‌تواني ماشين بياوري که بهتر، اگر نمي‌تواني لاستيك مي‌اندازيم پاي مجسمه و آن را آتش مي‌زنيم،» آن‌ها وقتي ديدند كه تصميم من قطعي است، گفتند:« مي‌رويم و ماشين را مي‌آوريم،» من از ماشين پياده شدم و دوباره به جلو دسته‌ی شام غريبان آمدم، مردم اصرار داشتند كه دسته با سرعت بيشتري حركت كند. چون آن‌ها نمي‌دانستند كه موضوع از چه قرار است ولي من مي‌خواستم تا آماده شدن كاميون ، دسته را آهسته ، آهسته، به محل پارك شهر ببريم، به همين جهت هرچند قدم یک‌بار آن‌ها را مي‌نشانديم تا سينه بزنند و نوحه بخوانند،‌ پيرمردها و حتي بعضي از جوان‌ها نسبت به اين قضيه اعتراض مي‌كردند وعده‌ای هم كه خسته شده بودند کم‌کم دسته را رها كرده به خانه‌هايشان رفتند. 🔷برگرفته از کانال تاریخ اردکان استاد حاج علی سپهری •┈••••✾•☘️🌸☘️•✾•••┈• 🌱 https://eitaa.com/joinchat/3342401582C2af577647b '📖!
هدایت شده از خانواده قرآنی‌
💠تاریخ انقلاب اردکان پائین آوردن مجسمه 20/9/57 قسمت دوم خلاصه دسته‌ی شام غريبان پس از عبور از خيابان شهيد قانعي، مصطفي خميني و ميدان پانزده خرداد وارد خيابان امام خميني شد، در آنجا کم‌کم چندنفری از موضوع مطلع شدند و ديگر جرئت نمي‌كردند بنشينند و سينه بزنند، لذا به‌طور نيم‌خيز سينه مي‌زدند. مي‌ترسيدند شهرباني از راه برسد و به آن‌ها حمله كند، اما عده‌اي كه از قضيه بي‌خبر بودند نسبت به آن‌ها اعتراض مي‌كردند و داد مي‌زدند بنشين، ولي كسي گوش نمي‌داد . عده‌اي هم به حالت كمر خم يا نيم نشسته سينه مي‌زدند، هر چه به ميدان نزدیک‌تر مي‌شديم بر تعداد افرادي كه نمي‌نشستند افزوده مي‌شد . کم‌کم در نزديكي‌هاي ميدان دیگرکسی نمي‌نشست سينه بزند، در همان لحظه سید محمد شمس‌الدینی خبر آوردند كه سيد امير رفيعي ماشين كمپرسي داف آقای خدمت مختاري را برداشته آمده تا نزديك ميدان ، پاسبان‌ها هم در پاي مجسمه نيستند، همه گمان مي‌كردند نيروهاي شهرباني رفته‌اند بالاي پشت‌بام اداره دارائي كه مشرف بر ميدان بود يا چائی ديگر كمين كرده‌اند و قرار است مردم را به رگبار ببندند. هيجان به اوج خود رسيده بود افرادي كه متوجه شدند و ترسيدند از معركه دررفتند. افرادي هم كه از قضيه آگاهي داشتند مواظب بودند كه مشكلي براي كسي پيش نيايد، عده‌اي هم اصلاً متوجه نبودند، خلاصه دسته شام غريبان به جلو ميدان رسيد من به‌اتفاق آقای احمد خالصي فوراً به‌طرف ميدان رفتيم و يك عدد پرژكتوري كه ميدان را روشن كرده بود شكستم .ماشين به‌سرعت از مسير خيابان شهيد رجايي فعلي ، وارد ميدان شد و سيد محمد شمس‌الدینی سیم‌بکسل را به‌پای مجسم آ ورد و چند نفر تلاش کردند تا سيم را به دور مجسمه بيندازند كه موفق نشدند . سرانجام آقاي حسين پورعبداللهي با پا گذاشتن به شانه يك نفر ، به‌سرعت از مجسمه بالا رفت و سیم‌بکسل به گردن شاه انداخت و ماشين حركت كرد . مجسمه به زمين خورد و سرش چند متر آن‌طرف‌تر افتاد، همزمان با اين برنامه ، من با صداي بلند گفتم: «بچه‌ها فرار كنيد» و همه پا به فرار گذاشتيم. وقتي جلو مغازه‌هاي ضلع شمالي پارك شهر رسيدم ديدم «اكبر آقا» پيرمردي كه در همه تظاهرات شركت مي‌كرد در كنار پياده‌‌رو روي زمين افتاده و آن‌قدر از روی او راه‌رفته‌اند كه مثل تمبر روي زمين چسبيده، وقتي جلو كوچه‌اي كه براي فرار در نظر گرفته بوديم رسيدم ديدم همه‌چیز برعکس است.لاستیک‌ها را به‌جای اينكه در خيابان بچينند در مسير راه فرار خودمان گذاشته‌اند. چشمتان روز بد نبيند. بچه‌ها هنگام فرار اغلب در اين لاستيك‌ها گير مي‌افتادند و به زمين برخورد مي‌كردند. همین‌که پا مي‌گذاشتند این‌طرف لاستيك آن‌طرفش بلند مي‌شد و محكم به زمين مي‌خوردند. منظره عجيبي بود این‌ها همه‌اش در مدت بسيار كوتاهي انجام مي¬شد. تعداد زيادي كفش در محوطه ريخته بود، من و دوستانم هم از همين مسير به‌طرف مدرسه علميه رفتيم، جالب اين بود كه نزديكي مسجد آرد خرما (انتهاي كوچه میر صالح) پسربچه‌ای كه با پای‌برهنه در حال فرار بود وقتي به ما رسيد گفت: «کوشک نو كدام طرف است ». ما با خنده به او گفتيم:« همين طرف بدو،» وقتي رسيديم مدرسه علميه آشيخ احمد احمدي شلغم پخته بود و ما مشغول خوردن شلغم بوديم كه خبر جالب‌تری از راه رسيد. جريان ازاین‌قرار بود كه در حسينيه چرخاب مجلس روضه‌خواني بر پا بود و روحاني بالاي منبر، ناگاه سيل جمعيت پابرهنه وحشت‌زده وارد حسينيه مي‌شود و به‌سرعت از ميان جمعيت عبور كرده از كوچه ديگري بيرون مي‌روند. مردم مي‌پرسند: چه خبر است:؟ مي‌گويند: مجسمه پايين آورده‌اند. مردم هم به گمان اينكه مأموران شهرباني در تعقيب آن‌ها هستند به‌سرعت بلند شده مانند آن بچه‌ها پا به فرار مي‌گذارند. روحاني هم در یک‌لحظه مي‌بيند حسينيه خالي شد و هیچ‌کس نماند ، ناگزير او هم از منبر پايين مي‌آيد و از حسينيه خارج مي‌شود. 🔷برگرفته از کانال تاریخ اردکان استاد حاج علی سپهری •┈••••✾•☘️🌸☘️•✾•••┈• 🌱 https://eitaa.com/joinchat/3342401582C2af577647b '📖!
هدایت شده از خانواده قرآنی‌
💠 تاریخ انقلاب در اردکان پائین آوردن مجسمه 20/9/57 قسمت سوم صبح روز يازدهم محرم مانند هميشه قدري دير از خانه بيرون آمدم، ساعت حدود نه بود كه جلو پارك شهر رسيدم ديدم مردم كار خودشان را كرده‌اند.جشن گرفته و نام ميدان شاهنشاهی را به نام امام خميني تغيير داده‌اند. چند لحظه‌اي آنجا ماندم، ناگاه آقاي حسين نثاري يكي از كارمندان شهرداري آمد و گفت:« شهردار (آقاي طاهري) گفته یک‌جوری بيا اين مجسمه را از شهرداري بيرون ببر.» گفتم:« مگر مجسمه داخل شهرداري است.» گفت:« بله، مأموران شهرباني مجسمه را آورده‌اند داخل شهرداري،» من به دنبال ماشين بودم كه حبيب شاكر را ديدم، او يك وانت ژيان داشت. فوري بغل‌دستش نشستم و گفتم:« برو شهرداري،» يكي دو نفر هم عقب وانت سوار شدند و رفتيم شهرداري، شهردار با ديدن من گفت: «آقاي سپهري شهرداري چكار داري ؟ بچه‌ها بري تلفن بزني شهرباني» و با دست اشاره مي‌كرد آن پشت است. زيرا من نمي‌دانستم مجسمه كجاست، شهردار مرتب مي‌گفت:« الآن مي‌روم تلفن مي‌زنم شهرباني، شهرداري چكار داري ؟ چيزي تو شهرداري نيست» و با دست به محل مجسمه اشاره مي‌كرد. ماشين را به كنار مجسمه برديم خيلي سنگين بود از چند نفر كارگران شهرداري كه آنجا بودند كمك خواستيم و آن را بلند كرديم و در ماشين وانت ژيان گذاشتيم. واقعاً به خاطر سنگيني آن، اتاق ماشين چسبيد روي چرخ‌ها، مجسمه را به وسط جاده سنتو در محل ميدان آیت‌الله خاتمي فعلي برديم و چند لاستيك كهنه روي آن انداخته و به آتش كشيديم، رانندگان ماشين‌هاي عبوري وقتي اين صحنه را مي‌ديدند به وجد می‌آمدند و فرمان‌هاي ماشين‌هايشان را رها كرده به شادي مي‌پرداختند، ظهر بود كه ماشين شهرباني و ماشين آتش‌نشانی از راه رسيدند، مردم متفرق شدند و آن‌ها آتش را خاموش كردند . بچه‌ها هم بقایای مجسمه را برداشتند و با خود بردند و پاهای آن را در جوی آب اول کوچه دروازه سیف انداختند که چند سال بعد هنگام تخلیه آن ، بقایای مجسمه پیداشده بود که نمی‌دانم به کجا بردند ولی سر مجسمه هنوز هم‌دست آقای ... از اهالی اردکان است. جریان پائين آوردن مجسمه به اين صورت خاتمه يافت و صدها جفت كفش و چند دست و پای‌شکسته حاصل اين كار بود، كفش‌ها مدت‌ها در مدرسه علميه ريخته بود اما صاحبان آن شايد خجالت مي‌كشيدند كه بيايند و آن‌ها را بردارند. تشییع‌جنازه شهيد زاهدي يكي از صحنه‌هاي جالب دوران انقلاب ، تشییع‌جنازه شهید زاهدي بود، بعدازظهر روز يازده محرم عده زيادي از اهالي ميبد به اردكان آمدند و به‌اتفاق مردم اردكان تشییع‌جنازه شهيد زاهدي را از مقابل بيمارستان ضیائی اردکان واقع در خیابان امام خمینی فعلی ، شروع كردند. خواهر شهيد زاهدي در محل ميدان شهداي فعلي اردكان براي مردم سخنراني كرد. سپس مردم اردكان و ميبد جنازه شهيد زاهدي را بيش از ده كيلومتر با پای پياده تا ميبد تشييع كردند و آنگاه در ميبد پس از سخنراني و تشكر خواهر شهيد زاهدي از مردم ، جنازه را در ماشين گذاشتند تا به زادگاهش در شمال ببرند.، اين مراسم در تاريخ اردكان و میبد تاکنون بی‌نظیر بوده ، زيرا تشییع‌جنازه ای به طول ده کیلومتر با پاي پياده حتي در دوران جنگ تحميلي هم تكرار نشد. 🔷برگرفته از کانال تاریخ اردکان استاد حاج علی سپهری •┈••••✾•☘️🌸☘️•✾•••┈• 🌱 https://eitaa.com/joinchat/3342401582C2af577647b '📖!
هدایت شده از خانواده قرآنی‌
💠 تاریخ انقلاب اردکان تشییع‌جنازه شهيد قانعي:علی سپهری صبح روز سيزدهم رمضان مطابق با 27/5/57 عده زيادي از اهالي اردكان و ميبد در جلو بيمارستان جمع شدند. جسد مطهر شهيد قانعي كه در پارچه قرمزي پيچيده شده بود، به‌رسم مردم اردكان در تابوت چوبي قرار داده شد و روي تابوت نيز پارچه قرمزي كه جمله يا قائم آل محمد ادركني روي آن نقش بسته بود، كشيده شد و از بيمارستان خارج و روي دست مردم قرار گرفت. اين اولين شهيد اردكان بود،‌ مردم با ديدن آن شديداً‌ تحت تأثیر قرار گرفتند و شعارهاي تند همراه با بغض مردم نشانه‌ی عمق احساسات آنان نسبت به رژیم بود. آیت‌الله خاتمي چنددقیقه‌ای براي مردم در جلو بيمارستان صحبت كرد و آن‌ها را به آرامش دعوت نمود. سپس مراسم بزرگ‌ترین تشییع‌جنازه‌ی تاريخ اردكان تا آن روز آغاز شد، هوا گرم بود و مردم هم روزه‌دار، اما عشق و علاقه آن‌ها به انقلاب اسلامي، بر گرما و تشنگي ماه رمضان غلبه كرد. جنازه‌ی شهيد قانعي در ميان غم و اندوه فراوان، به‌طرف مزار ديلم كه بعدها‌ به بهشت شهدا مشهور شد تشییع‌جنازه. در بين راه به‌وسیله بلندگو توسط آقاي محمود حيدري شعار داده مي‌شد. در اين تشییع‌جنازه براي اولين بار از بلندگو براي شعار دادن استفاده شد. نماز میت توسط آیت‌الله خاتمي بر جنازه شهيد قانعي اقامه گردید و سپس جنازه دفن شد. ابراز احساسات مردم در آن روز بسيار قابل‌تحسین بود و هماهنگي و همكاري مردم علی‌رغم اينكه روز قبل با تيراندازي پليس مواجه شده بودند بسيار خوب و قابل‌ستایش بود. ولي ما آن‌قدر در آن روز این‌طرف و آن‌طرف دویده بوديم كه ديگر طاقت به سر بردن روزه را نداشتيم، ناگزير با ماشین‌سواری به‌طرف عقدا حركت كرديم تا پس از گذشتن از حد ترخص بتوانيم آب بخوريم، نزديك ظهر بود كه به آب‌انبار روستاي هفتادر رسيديم، من آن‌قدر تشنه بودم كه حتی نمي توانستم براي خوردن آب از پله‌های آب‌انبار پايين بروم، خلاصه روزه خود را با آب افطار كرديم و به اردكان برگشتیم. مجلس ختم شهيد قانعي آیت‌الله خاتمي و آیت‌الله اعرافي در رابطه با شهادت شهيد محمدعلی قانعي يك اطلاعيه مشترك دادند كه متن آن در صفحه 447 تاريخ اردكان به چاپ رسيده است. طبق آن اطلاعيه مراسم ختم در روز 15 رمضان در مسجد جامع اردكان و مراسم هفتم در روز جمعه بيستم رمضان در شورك (شهيديه) ميبد برگزار مي‌شد. براي برگزاري اين مراسم تعداد زيادي اطلاعيه تكثير كردیم که در اردكان و ميبيد توزيع شد. مجلس ختم از ساعت 8 صبح در مسجد جامع اردكان برگزار شد و آیت‌الله صدوقي و آیت‌الله خاتمي و آیت‌الله اعرافي و جمع كثيري از مردم در آن حضور يافتند. سپس تظاهرات باشكوهي با پرچم‌هاي قرمز و پلاكاردهاي فراوان برگزار شد. اين تظاهرات اولين تظاهراتي بود كه با بلندگو برگزار مي‌شد. محمود حيدري شعارها را از پشت بلندگو اعلان مي‌كرد و مردم با شور و شوق فراوان جواب می‌دادند. تظاهركنندگان پس از عبور از خیابان‌هایی كه براي مسير مشخص‌شده بود به مسجد جامع بازگشتند و بدون هیچ مشكلی اين تظاهرات به‌خوبی و خوشي برگزار شد. مراسم هفتم روز بيستم ماه مبارک رمضان، مجلس ختمي به مناسبت هفتمين روز شهادت شهيد قانعي در شهيديه ميبد برگزار شد، وسيله نقليه در آن زمان كم بود ما از اردكان با موتورسيكلت به آنجا رفتيم و پس از پايان مراسم، تظاهرات باشكوهي در آنجا برگزار شد. نظر ساواك در مورد تظاهرات اردكان شهرستان اردكان واقع در 55 كيلومتري شهر يزد، در شهرستان مذكور نيز مجلسي به همين مناسبت ـ کشته‌شدگان حوادث اخير ـ منعقد و پس از خاتمه مجلس جمعيت زيادي كه از حومه و اطراف در مجلس شركت نموده بودند در خيابان‌هاي اردكان شروع به تظاهرات و دادن شعار نموده و در مسير خود شيشه چند بانك را شكسته و مأموران شهرباني به‌منظور متفرق نمودن جمعيت مداخله، كه براثر تيراندازي 6 نفر از تظاهركنندگان مجروح كه بلافاصله به بيمارستان اعزام و تحت درمان مي‌باشند و حال 6 نفر موصوف رضايت‌بخش است. نتيجه تحقيقات و بررسي‌هاي معموله پيرامون حادثه اردكان مجدداً به عرض خواهد رسيد. 3952/26/ هـ 26/5/37 🔷برگرفته از کانال تاریخ اردکان استاد حاج علی سپهری •┈••••✾•☘️🌸☘️•✾•••┈• 🌱 https://eitaa.com/joinchat/3342401582C2af577647b '📖!
هدایت شده از خانواده قرآنی‌
7.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 تاریخ انقلاب اردکان ❤️ شهید انقلاب اردکان 🌹شهید محمدعلی قانعی اردکانی🌹 تاریخ تولد : ۳۷/۶/۱۴ تاریخ شهادت : ۵۷/۵/۲۶ محل شهادت : اردکان ✅ آخرین جملات شهید قانعی لحظاتی قبل از شهادت به روایت برادر حاج علی سپهری و دکتر سیدعلی اکبر حسینی نژاد : "آیا دینم را نسبت به اسلام ادا کردم؟ آیا خدا از من قبول می کند؟" ✅ 🔷برگرفته از کانال تاریخ اردکان استاد حاج علی سپهری •┈••••✾•☘️🌸☘️•✾•••┈• 🌱 https://eitaa.com/joinchat/3342401582C2af577647b '📖!
هدایت شده از خانواده قرآنی‌
💠 ⭕️تظاهرات خونين اردکان به مناسبت اربعين شهداي شهرهاي مختلف روز 12 رمضان مصادف با 26/5/57 در اردكان تعطيل عمومي اعلان گرديد و به همين مناسبت مجلسي در مسجد جامع برگزار شد. از صبح زود موج جمعيت راهي مسجد جامع گرديد و حتي عده زيادي از اهالي ميبد هم به اردكان آمدند و حضرت آيت الله خاتمي و آيت الله اعرافي نيز در اين مراسم شركت كردند ساعت حدود 5/8 صبح بود كه رئيس شهرباني با چند تن از مأمورين در مسجد حضور يافتند و با ديدن پرچمها قرمز و پلاكاردها حسابي ناراحت شدند ولي آقاي شيخ احمد احمدي با ديدن اين وضع به رئيس شهرباني گفت: صلاح نيست شما در اينجا بمانيد و بهتر است مسجد را ترك كني و او هم ناگزير از آنجا رفت. مراسم پس از سخنراني و قرائت چند مقاله و شعر پايان يافت مانند دفعه قبل مسير راهپيمايي را روي كاغذ‌هاي كوچك نوشته از پنجره گنبه به پايين ريختيم و مردم با آگاهي از مراسم و مسير راهپيمائي از مسجد بيرون آمده و پرچمهاي قرمز و پلاكاردها را نيز با خود برداشتند و در مسيرهاي تعيين شده به راه افتادند. شروع راهپيمائي با آرامش و سكوت همراه بود اما ما مي‌خواستيم به نحوي تظاهرات را از اين سكوت بيرون بياوريم لذا چند نفر فرستاديم نزد حضرت آيت الله خاتمي كه در جلوي تظاهرات در حال حركت بود تا اجازه بگيرند چند شعار بدهيم آنها رفتند و از آيت الله خاتمي خواستند اجازه بدهد الله اكبر بگويند اما قبل از آنكه آيت الله خاتمي چيزي بگويد آيت الله اعرافي گفت: هيچ اشكالي ندارد الله اكبر بگوئيد. مردم از جلو بسيج فعلي الله اكبر گفتن را شروع كردند، نزديك ميدان 15 خرداد فعلي كه رسيديم باز چند نفر را فرستاديم نزد حضرت آيت الله خاتمي تا اجازه بدهند درود بر خميني هم بگويند، باز هم قبل از اينكه آيت الله خاتمي چيزي بگويد آيت الله اعرافي گفت: ‌شعار درود بر خميني هيچ اشكالي ندارد. لذا از ميدان پانزده خرداد به بعد شعار الله اكبر و درود بر خميني سراسر خيابان را فرا گرفت و مردمي كه 15 سال نتوانسته بودند نامي از امام را بر زبان جاري كنند آن روز با راحتي تمام در خيابان به اصطلاح پهلوي اردكان شعار درود بر خميني مي‌گفتند: آيت الله خاتمي آن روز دچار ناراحتي بود و از راه خيابان جنب بيمارستان ضيايي به منزل بازگشت و آيت الله اعرافي هم از همانجا به ميبد رفت. مردم با رسيدن به پارك شهر تابلوهاي پلاستيكي اصول انقلاب به اصطلاح سفيد كه دور تا دور ميدان نصب بود شكستند و چند شيشه حزب رستاخيز هم شكسته شد ما سعي كرديم دوباره تظاهرات را آرام كنيم تا تظاهر كنندگان بدون مشكل به پايان مسير برسند، اينطور هم شد و جمعيت طبق ميسر تعيين شده به مسجد جامع بازگشتند اما عده‌اي به جاي آمدن به مسجد جامع به طرف كوشكنو رفتند. ما هم پرچمها و پلاكاردها را جمع كرده به طرف مدرسه علميه رفتيم، ‌در نزديكي مدرسه جمعيت زيادي كه به مسجد جامع آمده بودند به طرف بازار سرازير شدند. من به يكي از دوستان كه همراهم بود گفتم خدا خير گرداند اين جمعيت امروز يك كاري دست ما مي‌دهد. ما به مدرسه علميه رفتيم مشغول صحبت بوديم كه ناگاه عده‌اي سراسيمه و خون آلود به مدرسه آمدند و گفتند: پاسبان‌ها تيراندازي كردند،‌ گفتيم: كسي هم كشته شده، گفتند: نه فقط قانعي باتون روي كمرش خورده نمي‌تواند روي زمين بلند شود. چند لحظه بعد عده‌اي ديگر آمدند و گفتند: قانعي را بردند بيمارستان اما جريان درگيري از اين قرار بوده است: تظاهرات كه تمام شده بود عده‌اي كه به انتهاي خيابان فرح آن روز رفته بودند پس از بازگشت مي‌بايست از جلو شهرباني عبور كنند، پاسبانهاي مسلح كه در جلو شهرباني ايستاده بود را بر آنها مي‌بندند. بعد زنها مي‌آيند و راه را باز مي‌كنند و هنگام عبور جمعيت از جلوي كوچه شهرباني ناگاه شيشه يك مغازه جنب كوچه شهرباني شكسته مي‌شود بعضي از تظاهركنندگان مي‌گفتند: مأموران شكسته‌اند شايد هم بر اثر برخورد سنگ شكسته شده باشد لذا مامورين به دستور رئيس شهرباني كه بسيار ترسو و بزدل و بي كفايت بود شروع به تير اندازي مي‌كنند و يكي از مأمورين كه در جلو خيابان شهيد قانعي فعلي مستقر بوده و اسلحه‌اش را به طرف مردم مي‌گيرد و عده‌اي را مجروح و مصدوم مي‌كند، خلاصه آن روز در آن درگيري حدود 20 نفر مجروح شده بودند كه حال بيشتر آنها خوب بود يكي استاد محمد افخمي بود كه تير به شكم او خورده بود و چند نفر ديگر هم تير به پاي آنها خورده بود اما شهيد قانعي تير زير بازويش را شكافته بود و ريه‌اش را پاره كرده بود و در نخاعش گير كرده بود. همه گمان مي‌كردند كه باتون به كمرش خورده و استخوان كمرش شكسته،‌ متاسفانه كادر بيمارستان هم دچار همين خطا شده بود و فقط بازوي او را پانسمان كرده بود. 🔷برگرفته از کانال تاریخ اردکان استاد حاج علی سپهری •┈••••✾•☘️🌸☘️•✾•••┈• 🌱 https://eitaa.com/joinchat/3342401582C2af577647b '📖!
هدایت شده از خانواده قرآنی‌
💠 تاریخ انقلاب اردکان آیت‌الله خامنه‌ای در اردکان روز 14 مهرماه سال 1357، ساعت حدود 3 بعدازظهر بود که به منزل آیت‌الله صدوقی دریزد رفته بودم، آنجا بحث بود که آیت‌الله خامنه‌ای ازتبعید گاه (ایرانشهر) به یزد آمده وناهار منزل آقای صدوقی بوده است و هم اکنون در حال استراحت می‌باشد. هنوز در حال صحبت بودیم که ناگاه آیت‌الله خامنه‌ای درحالی‌که ساکی در دست داشت با چهره‌ای بسیار بشاش از اتاق بیرون آمد. ایشان از تبعیدگاه برمی‌گشت و می‌خواست به تهران برود. احوال آقای صدوقی را پرسید تا از ایشان خداحافظی کند. گفتند: «آقای صدوقی خواب است». ایشان مکثی کردند، نه می‌خواستند بدون خداحافظی بروند، نه راضی می‌شدند که آقای صدوقی را از خواب بیدار کنند. ناگاه آیت الله صدوقی که صدای صحبت آیت الله خامنه ای را شنیده بود با همان لباس‌خواب از اتاق کوچکی که در کنار هشتی قرار داشت باعجله بیرون آمد و باحالت عجیبی با آیت‌الله خامنه‌ای خداحافظی کرد! حرکت آیت‌الله صدوقی و نحوه خداحافظی ایشان با آیت الله خامنه‌ای نشانگر احترام فوق‌العاده ایشان نسبت به آیت‌الله خامنه‌ای بود. منظره‌ای جالب و فراموش‌نشدنی بود!- یادش به خیر و روح آن شهید عزیز شادباد- آیت‌الله خامنه‌ای سپس به اردکان می‌آیند و چون منزل آیت‌الله خاتمی را بلد نبودند، آقای مهدی شاکری را در نزدیکی مسجد جعفر زاده می‌بیند؛ از او نشانی منزل آیت‌الله خاتمی می‌پرسد و سپس وی را به‌عنوان راهنما از میدان پانزده خرداد سوار ماشین می کنند وبه باغ آیت‌الله خاتمی در صدرآباد می‌روند. آیت‌الله خاتمی در آن ساعت در خواب بوده است، ایشان در همان اتاق حدود 20 دقیقه می‌خوابد تا اینکه آیت‌الله خاتمی از خواب بیدار می‌شود؛ پس از چند دقیقه دیدار، مجدد مهدی شاکری را سوار ماشین کرده و به میدان پانزده خرداد می‌برد و اردکان را ترک می‌نماید. حجت الاسلام شیخ رضا مختاری می گوید : من رفتم یزد یک اطلاعیه ار منزل آیت الله صدوقی گرفتم و به منزل آیت الله خاتمی بردم در آن روز آیت الله خامنه ای در منزل آیت الله خا تمی بودند. 🔷برگرفته از کانال تاریخ اردکان استاد حاج علی سپهری •┈••••✾•☘️🌸☘️•✾•••┈• 🌱 https://eitaa.com/joinchat/3342401582C2af577647b '📖!
هدایت شده از خانواده قرآنی‌
💠تاریخ انقلاب اردکان تظاهرات واولین نماز در خیابان( 13/8/57) روز سیزده آبان مصادف با سالروز تبعید حضرت امام خمینی به ترکیه بود. برای این روز تظاهرات وسیعی تدارک دیدیم. آیت‌الله خاتمی طی اطلاعیه‌ای این روز را تعطیل عمومی اعلان کرد و ما هم به‌عنوان «گروه مجاهدین اردکان» اطلاعیه صادر کردیم وازمردم خواستیم که در این روز، روزه سیاسی گرفته و در مراسم شرکت نمایند و برای اولین بار برنامه راهپیمایی و مسیر آن را به‌طور کامل در اطلاعیه ذکر کردیم و اطلاعیه‌ها در سطح وسیعی پخش شد. صبح روز شنبه سیزده آبان مردم با اجتماع در مسجد جامع و استماع سخنرانی و سایر برنامه‌ها، از مسجد بیرون آمده در خیابان آیت‌الله خامنه‌ای فعلی دست به راهپیمایی ‌زدند. در این مراسم از بلندگوی بالای ماشین استفاده می‌شد. پس از بازگشت از انتهای خیابان خامنه‌ای، جلو شهربانی -که در نزدیکی مدرسه علمیه قرار داشت- (محل فعلی کتابخانه آیت‌الله فاضل) حجت‌الاسلام شیخ محمد زارع اطلاعیه حضرت امام خمینی خطاب به ارتشیان را قرائت کرد و سپس مردم مسیر خیابان‌ها را طی کرده ونماز ظهر و عصر را در بلوار شهید بهشتی فعلی (سنتو) جاده سراسری تهران- بندرعباس به امامت حجت‌الاسلام حاج سید مهدی حسینی نژاد اقامه کردند؛ این اولین نمازی بود که در خیابان برگزار می‌شد. تظاهرات سیزده آبان در نوع خود بزرگ‌ترین تظاهراتی بود که تا آن زمان در اردکان برگزار می‌شد. 🔷برگرفته از کانال تاریخ اردکان استاد حاج علی سپهری •┈••••✾•☘️🌸☘️•✾•••┈• 🌱 https://eitaa.com/joinchat/3342401582C2af577647b '📖!
هدایت شده از خانواده قرآنی‌
💠تاریخ انقلاب اردکان همبستگي شهرباني و ژاندارمري 30/10/57 در روز 30 دي‌ماه تظاهرات باشكوهي برگزار شد و قبلاً با مسئولان شهرباني و ژاندارمري هماهنگ كرديم كه قرار است تظاهرات كنندگان به شهرباني و ژاندارمري بيايند و بهتر است كه شما هم به مردم بپيونديد آنها هم قبول كردند و چند عدد عكس حضرت امام را در قاب گذاشته با خود برداشتيم و همراه با تظاهركنندگان به طرف شهرباني رفتيم شهرباني آن زمان در كوچه‌اي در خيابان سعدي قرار داشت و مأموران شهرباني چون قبلاً در جريان قرار گرفته بودند آمده بودند سر كوچه در كنار خيابان سعدي ايستاده بودند عكس‌ها را به آنها داديم و مردم نيز شاخه‌هاي گل به طرف آنها مي‌انداختند و در حقيقت آنها را گلباران مي‌كردند و سپس به ژاندارمري رفتيم، ژاندارمري آن زمان در انتهاي خيابان امام خميني نزديك خيابان دكتر شريعتي فعلي قرار داشت و به آنها نيز عكس و گل داديم و در حقيقت شهرباني و ژاندارمري اردكان 22 روز قبل از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ايران به مردم پيوستند و مردم اردكان بعد از آن، با خيال راحت و بدون هيچ گونه دردسر و مشكلي به راهپيمائي و تظاهرات مي‌پرداختند. 🔷برگرفته از کانال تاریخ اردکان استاد حاج علی سپهری •┈••••✾•☘️🌸☘️•✾•••┈• 🌱 https://eitaa.com/joinchat/3342401582C2af577647b '📖!
👌بزودی سوالات مسابقه منتشر میشه... 🎉 مسابقه داریم ، چه مسابقه ای 👏 📃سئوالات و جزییات مسابقه راهپیمایی 22 بهمن اردکان بزودی همینجا منتشر میشه📩 🌐لینک سئوالات مسابقه راهپیمایی 22 بهمن اردکان 🔶 شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی اردکان 🔶کمیته قرآنی ستاد دهه فجر، اداره تبلیغات اسلامی اردکان
🎉 مسابقه داریم ، چه مسابقه ای 👏 📃سئوالات و جزییات مسابقه راهپیمایی 22 بهمن اردکان منتشر شد📩 اینجا را لمس کنید... 🌐لینک سئوالات مسابقه راهپیمایی 22 بهمن اردکان 💠منبع جواب سوالات مسابقه 🔶 شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی اردکان 🔶کمیته قرآنی ستاد دهه فجر، اداره تبلیغات اسلامی اردکان •┈••••✾•☘️🌸☘️•✾•••┈• 🌱 https://eitaa.com/joinchat/3342401582C2af577647b