eitaa logo
جمعیت احرار شهر صدرا
282 دنبال‌کننده
157 عکس
154 ویدیو
4 فایل
آیدی ادمین @Ahrar115
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پایگاه اطلاع رسانی امیرالمومنین (ع)
-صدرا-امیرالمومنین(ع) «بسم الله الرحمن الرحیم» سلام علیکم ، دیروز صبح بود که از بیمارستان تماس گرفتند که،همسرتون رو سریع بیاورید بیمارستان بستری بشود جهت عمل جراحی قلب و سریعا به بیمارستان مراجعه و بستری شدند که ان شاالله برای فردا عمل بشوند ان شاالله برایشان دعا بفرمایید تشکر. امروز از صبح از بیمارستان تماس می‌گرفتند که بیا یه سری کاری هست انجام بدهید و منم برعکس همیشه در محل کار ارباب رجوع زیاد داشتم و در کنار این موارد، مادری پیری که فرزندش اعتیاد داشت مرتب تماس می‌گرفت که فرزندم را به علت یک پرونده آوردم کلانتری صدرا و با راهنمایی بنده گفتم ؛ نامه قاضی اجتماعی رو هم بهشون بدید و خودم تماس میگیرم به رییس کلانتری که نگهش داره تا بیام ببرمش کمپ و تماس گرفتم و ایشان را بازداشت کردند، ولی متاسفانه با وجود همسرم در بیمارستان و ارباب رجوع نمی‌توانستم بروم ،ولی مادر این بیمار درگیر اعتیاد مرتب به من تماس می‌گرفت و درخواست کمک میکرد و می‌گفت که ،کلانتری میگه من زیاد نمیتونم نگهش دارم ،تا اینکه فکری کردم که همسرم را باید به خدا و دکترش بسپارم و کاری از دست من بر نمیاد ،ولی نجات یک انسان به رفتن و یا نرفتن من به کلانتری و انتقال بیمار به کمپ ترک اعتیاد بستگی دارد و در آخر تصمیم گرفتم که برای نجات فرد درگیر اعتیاد به کلانتری بروم و بیمار را به بوستان شهدای بسیج(کمپ) تحویل بدهم و همین کار رو هم کردم و با اتفاق مادرش ایشان را به کمپ بردم و برگشتیم و اینکه ما با اسنپ برمیگشتیم و از سمت کمربندی سر بزرگراه سردار شهید سلیمانی پیاده شدم و مادر پیر این بیمار خیلی اصرار کرد که بزار برسونیمت ولی گفتم اینجا ماشین گیرم میاد سوار میشم راحت میروم و پیاده شدم خیلی پیاده راه رفتم و همینجور برای همسرم دعا میکردم و از این کاری که کرده بودم بابت بیمار درگیر اعتیاد خوشحال و راضی بودم و متاسفانه یک خودرو هم وانمیستاد که مرا تا جایی برساند، برم سری به همسرم بزنم تا اینکه خودرو پرایدی وایساد،سوار شدم، در بین مسیر راننده سوالی ازم کرد که آیا صدرا جای خوبی هست یا خیر؟منم برایش گفتم تا اینکه گفت ؛من دارم میرم صدرا برای سازش چند جوان که با هم درگیر شده بودند و موضوع را که شنیدم گفتم منم برای سازش میام و قرار گذاشتیم ساعت ۱۶:۳۰ بود و گفت: ساعت ۱۷ باهاشون قرار دارم, منم گفتم؛ نهار میخورم و خودم میام سر قرار.(اکو پارک)و سریع نهار خوردم و رفتم و با این چند جوان صحبت کردیم و رضایت و سازش رو انجام دادیم و بعد از اونم رفتم منزل وسایلی برداشتم و به بیمارستان رفتم .همیشه دکتر همسرم می‌گفت؛ عملشون سخته و امکان برگشت شاید نباشد و امیدتان به خدا باشد و منم گفتم: همینطور هست اول خدا بعد شما .و گفت: باز هم الهی شکر خونی که در قلب ایشان لخته شده بود کمتر شده ولی دریچه قلب باید تعویض شود و چند گرفتگی لوله های قلب و اینکه به دکترشان گفتم؛ آیا امکان دارد منم بستری بشوم و اگر اتفاقی افتاد که لازم بشه از پیوند قلب من استفاده بکنید و دکترش قبول نکرد و هر چه اصرار کردم قبول نکردند.خدا وکیلی نه فکر کنید مغلطه کنم نه خدا شاهده .آخه میدونید ایشان مادر مهربانی برای فرزندانش هست و بهتر از من میتواند از ۴ فرزندانش مراقبت کند و ایشان حتی برای چند خانواده (زن و شوهر)که فرزندانشان را به ما سپرده بودند تا از کمپ بیایند ،مادری کرد و دلسوزانه به آنها رسیدگی میکرد .امیدوارم که خداوند همه بیماران را نجات دهد و شفای عاجل عنایت فرماید.🙏 «یا مَنْ اِسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفآءٌ یا مَنْ یَجْعَلُ الشِّفاءَ فیما یَشاءُ مِنَ الاَْشْیاءِ» مورخ:۱۴۰۳/۱۱/۲۷ ✍..................... 🌱 🌾 🕊 🕊