نكتهها:
داستان عداوت اجنه کافر با انسان از اینجا شروع شد:
به فرموده قرآن، ابليس از نژاد جنّ بود كه در جمع فرشتگان عبادت مىكرد. «كٰانَ مِنَ اَلْجِنِّ»
سجده بر آدم چون به فرمان خدا بود، در واقع بندگى و عبوديت خداست. زيرا عبادت واقعى، عملى است كه خداوند بخواهد، نه آنكه طبق ميل ما باشد. ابليس حاضر بود قرنها به خداوند سجده كند، ولى به آدم سجده نكند.
سجده براى آدم نه تنها به خاطر شخص آدم بود، بلكه به معنای سجده به نسل و اولاد و جنس انسان نيز بوده است.
چنانكه در جاى ديگر مىفرمايد: «خَلَقْنٰاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنٰاكُمْ ثُمَّ قُلْنٰا لِلْمَلاٰئِكَةِ اُسْجُدُوا لِآدَمَ» و امام سجاد عليه السلام مىفرمايد: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: سجده بر آدم به خاطر ذرّيه و نسل او بود.
سجده فرشتگان به آدم موقّتى بود، امّا نزول آنها بر انسانهای مؤمن و استغفارشان براى آنان دائمى است. «اَلَّذِينَ قٰالُوا رَبُّنَا اَللّٰهُ ثُمَّ اِسْتَقٰامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ اَلْمَلاٰئِكَةُ» ملائکه همیشه برای مومنان استغفار میکنند.
سجدهى بر آدم نه به خاطر جسم او، بلكه به خاطر روح الهى اوست. «فَإِذٰا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سٰاجِدِينَ» ونیز به دلیل اینکه آدم علم اسماء را از خداوند آموخت و برترین مخلوق خداوند شد.
بىانصافى است كه به فرمان خدا تمام فرشتگان بر انسان سجده كنند، ولى انسان براى خدا سجده نكند.
پيامها:
۱. فرشتگان نيز مانند انسان، مورد خطاب و امر و نهى قرار دارند. «اُسْجُدُوا لِآدَمَ»
۲. شایستگی، از سابقه مهمتر است. فرشتگان قديمى بايد براى انسان که شایستگی بالاتر دارد،و تازه به دوران رسيده سجده کنند. «اُسْجُدُوا لِآدَمَ»...
۳.با این آیه معنای کفر روشن تر میشود. کفر فقط به معنای انکار وجود خدا نیست. ابلیس با خدا سخن می گفت پس،وجود خدا را قبول داشت. شش هزار سال هم برای خدا عبادت کرد. طبق
این آیه کفر به معنای نافرمانی از امر الهی است.و معنای عبادت خدا هم تسلیم امر خدا بودن است.
یک خاطره مهم در باره این آیه:
سالها بود که اجنه کافر وارد بدن پسرم شده بودند و او را بشدت اذیت میکردند. وقتی ماقرآن میخواندیم،این جن، با صدای مخوفی عربده میکشید. یک بار بمن گفت گوش بده: چرا خداوند دستور داد سلطان بزرگ ما ابلیس اعظم به آدم سجده کند؟ اگر الان به ما اجنه سجده کنی،من از بدن پسرت خارج میشوم.من فقط به این شرط از بدن پسرت خارج میشوم. وگرنه آزارتان میدهم. من بلافاصله، آیه فوق الذکر در مخیله ام خطور کرد و گفتم به اذن الله هیج وقت به تو سجده نخواهم کرد، وبلافاصله آیه الکرسی را خواندم و جن عربده کشید. و بعدها با کمک تلاوت آیات خارج شد.
اجنه کافر تحت فرمان ابلیس همنشین هر انسانی هستند، و از حسادتشان از انسان انتقام میگیرند. تا او را منحرف کنند.
نكتهها:
در فرهنگ قرآن، «شجر» علاوه بر درخت، به «بوته» هم گفته مىشود. مثلاً به بوته كدو مىگويد: «شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ» ، بنابراين اگر در روايات و تفاسير مىخوانيم كه مراد از شجر در اين آيه گندم است، جاى اشكال نيست.
«جنات» به باغهاى دنيا نيز گفته مىشود، چنانكه در سورهى قلم آيه ۱۷ آمده است: «إِنّٰا بَلَوْنٰاهُمْ كَمٰا بَلَوْنٰا أَصْحٰابَ اَلْجَنَّةِ» ما صاحبان باغ را آزمايش كرديم. آنچه از آيات ديگر قرآن و روايات استفاده مىشود، باغى كه آدم در آن مسكن گزيد، بهشت موعود نبوده است. زيرا:
۱. آن بهشت، براى پاداش است و آدم هنوز كارى نكرده بود كه استحقاق پاداش بهشتی داشته باشد. «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا اَلْجَنَّةَ وَ لَمّٰا يَعْلَمِ اَللّٰهُ اَلَّذِينَ جٰاهَدُوا مِنْكُمْ»
۲. كسى كه به بهشت وارد شود، ديگر خارج نمىشود. «وَ مٰا هُمْ مِنْهٰا بِمُخْرَجِينَ»
۳. در آن بهشت، امر و نهى و ممنوعيّت و تكليف نيست، در حالى كه آدم از خوردن درخت نهى شد. به علاوه در روايات اهل بيت عليهم السلام نيز آمده است كه بهشت آدم، بهشت موعود نبوده است.
نهى حضرت آدم، نهى تكليفى نبود كه انجامش حرام باشد، بلكه جنبهى توصيه و راهنمايى داشت.
پيامها:
۱. در شيوهى تربيت، هرگاه خواستيد كسى را از كار يا چيزى بازداريد، ابتدا راههاى صحيح، باز گذاشته شود و سپس او را از کار ناشایست نهی کنید. مثلا اگر به جوانان میگویید زنا نکنید، اول باید راه آسان ازدواج جوانان را فراهم کنید.
اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ کَتَبْتَهُ عَلَیَّ بِسَبَبِ عُجْبٍ کَانَ مِنِّی بِنَفْسِی أَوْ رِیَاءٍ أَوْ سُمْعَهٍ أَوْ خُیَلَاءَ أَوْ فَرَحٍ أَوْ حِقْدٍ أَوْ مَرَحٍ أَوْ أَشَرٍ أَوْ بَطَرٍ أَوْحَمِیَّهٍ أَوْ عَصَبِیَّهٍ أَوْ رِضاً أَوْ سَخَطٍ أَوْ شُحٍّ أَوْ سَخَاءٍ أَوْ ظُلْمٍ أَوْ خِیَانَهٍ أَوْ سَرِقَهٍ أَوْ کَذِبٍ أَوْ نَمِیمَهٍ أَوْ لَعِبٍ أَوْ نَوْعٍ مِمَّا یُکْتَسَبُ بِمِثْلِهِ الذُّنُوبُ وَ یَکُونُ فِی اجْتِرَاحِهِ الْعَطَبُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَالْغَافِرِینَ.
بند ۳۳: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که بر من نوشته ای به جهت خود پسندی ای که در من به وجود آمده، یا خود نمایی، یا خودستایی(با رساندن عمل خود به گوش دیگران)، یا تکبّر، یا شادمانی، یا کینه، یا خوشی، یا بخشندگی، یا بخل، یا ظلم، یا خیانت، یا دزدی، یا دروغ، یا سخن چینی، یا لهو و لعب، یا هرنوع کاری که با آن مرتکب گناه میشوند و هر که آن را انجام دهد خود را به هلاکت اندازد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
#استغفار_هفتاد_بندی_امیرالمومنین_علیه_السلام
@OstadMahdiTayyeb
نكتهها:
از آيه «إِنِّي جٰاعِلٌ فِي اَلْأَرْضِ خَلِيفَةً» كه قبلاً خوانديم، استفاده مىشود كه غرض اصلى از خلقت آدم اين بود كه وى در زمين زندگى كند، ولى زندگى در زمين نيازمند يك نوع آمادگى بود و بايد آدم بداند كه:
۱. آزاد مطلق نيست. در زندگى او، امرونهى و تكليف وجود دارد.
۲. ابليس دشمن اوست و چهبسا با سوگند و وعدههاى دروغ، انسان را فريب دهد.
۳. اطاعت از شيطان، عامل سقوط اوست.
۴. توبه، وسيله جبران است.
امام رضا عليه السلام مىفرمايد: ماجراى لغزش آدم، قبل از رسيدن به مقام نبوّت بوده و از لغزشهاى كوچكى بوده كه قابل عفو است.
شيطان براى ايجاد لغزش، دست به هر نوع تاكتيك روانى و تبليغاتى زد، از جمله:
الف: براى آدم و حوّا سوگند ياد كرد. «قاسمهما»
ب: قيافهى خيرخواهانه به خود گرفت و گفت: من از خيرخواهان شما هستم. «إِنِّي لَكُمٰا لَمِنَ اَلنّٰاصِحِينَ»
ج: وعده ابديّت داد، كه اگر اين گياه را بخوريد، زندگى و حكومت ابدى خواهيد داشت. «شَجَرَةِ اَلْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لاٰ يَبْلىٰ»
د: دروغ گفت و به ذات حقّ تهمت زد. «مٰا نَهٰاكُمٰا رَبُّكُمٰا عَنْ هٰذِهِ اَلشَّجَرَةِ إِلاّٰ أَنْ تَكُونٰا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونٰا مِنَ اَلْخٰالِدِينَ» يعنى پروردگارتان شما را نهى نكرد مگر...
نكتهها:
چون آدم از غذايى كه نبايد بخورد، چشيد و از آنهمه نعمت و رفاه محروم شد، متوجّه اشتباه خود گرديد. او در اثر پشيمانى و ندامت، كلماتى را از خداوند دريافت كرد و به وسيلهى آن كلمات، توبه نمود.
طبق آنچه از روايات شيعه و سنّى استفاده مىشود، مراد از كلماتى كه آدم به وسيلهى آن توبه نمود، توسّل به بهترين خلق خدا يعنى حضرت محمّد و اهلبيت او عليه و عليهم السلام است. چنانكه در تفسير درّ المنثور از ابن عباس نقل شده است كه آدم براى پذيرش توبهاش، خداوند را به اين نامها قسم داد: «بحقّ محمّد و علىّ و فاطمة و الحسن و الحسين» البتّه برخى معتقدند، مراد از كلمات، همان جملهاى است كه در سورهى اعراف آمده است: «رَبَّنٰا ظَلَمْنٰا أَنْفُسَنٰا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنٰا وَ تَرْحَمْنٰا لَنَكُونَنَّ مِنَ اَلْخٰاسِرِينَ» خدايا! ما به خود ستم كرديم و اگر تو ما را نيامرزى و مورد رحمت قرار ندهى، حتماً از زيانكاران خواهيم بود.
بنابراين اولين توبه در روى زمين، با توسّل به محمّد و آل محمّد پذيرفته شد.
پيامها:
۱ همچنان كه توفيق توبه از خداست، بايد چگونگى و راه توبه را نيز از خداوند دريافت كنيم. «مِنْ رَبِّهِ كَلِمٰاتٍ»
۲ قبول توبه و ارائهى راه آن، از شئون تربيت و ربوبيّت خداست. «مِنْ رَبِّهِ» ۳ اينهمه لطف و قبول توبه، تنها كار خداست. «هُوَ»
۴ اگر توبه واقعى باشد، خداوند آن را مىپذيرد. «هُوَ اَلتَّوّٰابُ»
۵ اگر توبه را شكستيم، باز...
۶. توبه کردن کار ما نیست! توبه کششی،و مرحمتی است از جانب حضرت حق، و انسان با جاذبه خدا، بسوی خدا باز میگردد.
نكتهها:
گرچه اعتراف به خطا و توبهى آدم و حوّا، سبب شد كه خداوند آنان را عفو كند، ولى بعد از توبه بار ديگر به بهشت برنمىگردند. زيرا آثار وضعى لغزش، غير از عفو الهى است.
فرمان هبوط در چند آيهى قبل همراه نوعى قهر بود، ولى در اين آيه چون بعد از توبه آدم است به صورت عادّى مطرح شده است. همچنين اميدوار مىكند كه اگر از هدايت الهى پيروى كنند، حزن و اندوهى نخواهند داشت.
پيامها:
۱ گاهى يك حركت، دامنهى تأثيرات خوب و بدش در همهى عصرها و نسلها گسترده مىشود. «اِهْبِطُوا مِنْهٰا جَمِيعاً»
۲ با يك لغزش و خطا، نبايد كسى را طرد كرد، زيرا انسان قابل ارشاد و هدايتپذير است. «يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً»
۳ براى راهنمايى بشر، آمدن انبيا قطعى است. «يَأْتِيَنَّكُمْ»
۴ هدايت واقعى تنها از طرف خداست. «مِنِّي هُدىً»
۵ امنيّت و آرامش واقعى، در سايهى پيروى از دين و دستورات خداوند حاصل مىشود. «فَمَنْ تَبِعَ هُدٰايَ فَلاٰ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاٰ هُمْ يَحْزَنُونَ»
حقیقت و واقعیت هیچگاه، کاملا واضح و روشن نیست. زیرا اهل باطل با طرفند هایشان سعی میکنند ، حق را با باطل مخلوط کنند،بطوری که، کسانی که دنبال حقیقت هستند، در حقانیت، یک موضوع حق،تردید کنند.ادعای باطل نیز هیچگاه ظاهرا کاملا سیاه نیست.زیرا اهل باطل، ادعای باطل خودشان را با کمی حق مخلوط میکنند. نمونه آن را در دادگاهها می بینیم. یک نفر که کار خلاف و باطلی مانند قتل مرتکب شده، وکیل می گیرد، و وکیلش در ازای پول به او یاد میدهد که بگو من از خودم چاقو نداشتم، بلکه چاقوی مقتول را برداشتم، و عمدا به او ضربه نزدم. تا این فکر را درقاضی ایجاد کند که او از خودش دفاع کرده است.
ما هر روز مانند وکلای خلافکار، تلاش میکنیم، به خودمان دروغ بگوییم،و اعمالمان را توجیه کنیم، تا وجدان درد، نگیریم.لذا همیشه خودمان را ار کارهای بدمان تبرئه میکنیم. و بهانه می سازیم. به این کارها میگویند آمیختن حق به باطل.
سیاست مداران نیز مانند وکلای فاسد، همواره، حق را به باطل مخلوط میکنند، تا مردم را با شک و شبهه فریب دهند. همه جناح های سیاسی تلاش میکنند خود را بر حق جلوه دهند و رقبایشان را باطل معرفی کنند. و شواهد و ادله فریبنده علیه رقبا می سازند.
نكتهها:
كلمه «لُبْس» به معناى پوشاندن و «لَبْس» به معناى شكّ و ترديد است. امتياز انسان، به شناخت اوست و كسانى كه با ايجاد شكّ و وسوسه و شيطنت، و دروغ، حقّ را مىپوشانند و شناخت صحيح را از مردم مىگيرند، در حقيقت يگانه معیار انسان بودن را گرفتهاند و اين بزرگترين ظلم است.
حضرت على عليه السلام مىفرمايد: اگر باطل خالصانه مطرح شود، جای نگرانى نيست. (چون مردم آگاه مىشوند و آن را طرد مىكنند.) و اگر حقّ نيز خالصانه مطرح شود، مردم به راحتی قبول میکنند. لكن مشکل و خطر آنجاست كه حقّ و باطل، بهم آميخته شده و از هركدام قسمتی، چنان جلوه داده شود كه زمينهى گرایش باطل بر هواداران فراهم شود.
اهل باطل ظاهر سخنانشان را با مغلطه،و حیله های مختلف، و با اندکی حق،زینت میدهند،و موجب فریب خوردن ساده اندیشان میشوند.
پيامها:
۱ نه حقّ را با باطل مخلوط كنيم و آن را تغيير دهيم و نه باطل را در لباس حقّ مطرح سازيم.
«لاٰ تَلْبِسُوا اَلْحَقَّ، لا تكتموا الحق»
۲ وجدان و فطرت، بهترين گواه بر حقّپوشى انسان است. «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»
یعنی آدمی خودش در قلبش واقعیت را میداند.
@quoranpazhohan
پیمان آرامش:
واعظان کاین جلوه برمحراب و منبر میکنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر میکنند.
این آیه شریف قرآن، مهمترین آیه در مبارزه با ریا کاری علمای ظاهری دین و شریعت است.
راه دعوت مردم به خداوند، زبان نیست. بلکه دعوت از طریق نشان دادن تعهدات عملی به دین است. سعدی میفرماید: "هزار گفته چون نیم کردار نیست".
علما از قبیح بودن، رفتارهای غیر اخلاقی هزاران هزار سخنرانی میکنند.اما وقتی مریدان زندگی عملی و دنیا دوستی، و برتری جویی آنها را می بینند، ،در اصل دین تردید میکنند. شاید بتوان گفت، بزرگترین چیزی که عامل دین گریزی مردمان در طول تاریخ بوده است، تضاد گفتار عالمان دینی با اعمالشان در دنیا طلبی است. پیامبر اکرم(ص) مردم را با براهین فلسفی و کلامی به خداوند دعوت نکرد. رسول الله، نمونه اعلای انسان با اخلاقی بود که قلبهای همه مردم را شیفته خود کرد. مردم اول عاشق شخصیت پیامبر شدند و سپس، عاشق آیین او شدند. مردم محمد،(ص) را بعنوان امین می شناختند. یعنی در هر امری میتوان به درستی سخن پیامبر ،اعتماد واحساس امنیت روانی داشت. پس امنیت اخلاقی و واعتماد باطنی به شخصیت معنوی پیامبر، بزرگترین عامل جذب مردم بسوی خداست.
نكتهها:
در روايات آمده است: عالمان دینی كه ديگران را به بهشت دعوت كند، ولى خودش اهل جهنّم باشد، بزرگترين و سختترين حسرتها را خواهد داشت.
حقّ تلاوت، عمل است.
امام صادق عليه السلام فرمود: «كونوا دعاة النّاس باعمالكم و لا تكونوا دعاةً بالسنتكم» با اعمال خودتان مردم را دعوت كنيد، نه تنها با گفتارهایتان.
از حضرت على عليه السلام نقل شده است كه فرمود: سوگند كه من شما را به كارى دعوت نمىكنم، مگر آنكه خودم پيشگام باشم و از كارى نهى نمىكنم مگر آنكه خودم قبل از شما آن را ترك كرده باشم.
همچنين آن حضرت فرمود: هركس خود را امام ديگران قرار داد، ابتدا بايد قبل از دیکران، به تعليم خود بپردازد.
امام كاظم عليه السلام فرمودهاند: «طوبى للعلماء بالفعل و ويل للعلماء بالقول» درود بر عالمانى كه به گفته خود عمل مىكنند و واى بر عالمانى كه فقط حرف مىزنند. عالم بىعمل در قالب تمثيل عالمان بی عمل
الف: تمثیل در قرآن: عالم بىعمل، به الاغى تشبيه شده است كه بار كتاب حمل مىكند، ولى خود از آن بهرهاى نمىبرد.
ب: تمثیل در روايات:
* رسول خدا صلى الله عليه و آله: عالم بىعمل، مثل چراغى است كه خودش مىسوزد، ولى نوری ندارد.
@quoranpazhohan