نكتهها:
چون آدم از غذايى كه نبايد بخورد، چشيد و از آنهمه نعمت و رفاه محروم شد، متوجّه اشتباه خود گرديد. او در اثر پشيمانى و ندامت، كلماتى را از خداوند دريافت كرد و به وسيلهى آن كلمات، توبه نمود.
طبق آنچه از روايات شيعه و سنّى استفاده مىشود، مراد از كلماتى كه آدم به وسيلهى آن توبه نمود، توسّل به بهترين خلق خدا يعنى حضرت محمّد و اهلبيت او عليه و عليهم السلام است. چنانكه در تفسير درّ المنثور از ابن عباس نقل شده است كه آدم براى پذيرش توبهاش، خداوند را به اين نامها قسم داد: «بحقّ محمّد و علىّ و فاطمة و الحسن و الحسين» البتّه برخى معتقدند، مراد از كلمات، همان جملهاى است كه در سورهى اعراف آمده است: «رَبَّنٰا ظَلَمْنٰا أَنْفُسَنٰا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنٰا وَ تَرْحَمْنٰا لَنَكُونَنَّ مِنَ اَلْخٰاسِرِينَ» خدايا! ما به خود ستم كرديم و اگر تو ما را نيامرزى و مورد رحمت قرار ندهى، حتماً از زيانكاران خواهيم بود.
بنابراين اولين توبه در روى زمين، با توسّل به محمّد و آل محمّد پذيرفته شد.
پيامها:
۱ همچنان كه توفيق توبه از خداست، بايد چگونگى و راه توبه را نيز از خداوند دريافت كنيم. «مِنْ رَبِّهِ كَلِمٰاتٍ»
۲ قبول توبه و ارائهى راه آن، از شئون تربيت و ربوبيّت خداست. «مِنْ رَبِّهِ» ۳ اينهمه لطف و قبول توبه، تنها كار خداست. «هُوَ»
۴ اگر توبه واقعى باشد، خداوند آن را مىپذيرد. «هُوَ اَلتَّوّٰابُ»
۵ اگر توبه را شكستيم، باز...
۶. توبه کردن کار ما نیست! توبه کششی،و مرحمتی است از جانب حضرت حق، و انسان با جاذبه خدا، بسوی خدا باز میگردد.
نكتهها:
گرچه اعتراف به خطا و توبهى آدم و حوّا، سبب شد كه خداوند آنان را عفو كند، ولى بعد از توبه بار ديگر به بهشت برنمىگردند. زيرا آثار وضعى لغزش، غير از عفو الهى است.
فرمان هبوط در چند آيهى قبل همراه نوعى قهر بود، ولى در اين آيه چون بعد از توبه آدم است به صورت عادّى مطرح شده است. همچنين اميدوار مىكند كه اگر از هدايت الهى پيروى كنند، حزن و اندوهى نخواهند داشت.
پيامها:
۱ گاهى يك حركت، دامنهى تأثيرات خوب و بدش در همهى عصرها و نسلها گسترده مىشود. «اِهْبِطُوا مِنْهٰا جَمِيعاً»
۲ با يك لغزش و خطا، نبايد كسى را طرد كرد، زيرا انسان قابل ارشاد و هدايتپذير است. «يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً»
۳ براى راهنمايى بشر، آمدن انبيا قطعى است. «يَأْتِيَنَّكُمْ»
۴ هدايت واقعى تنها از طرف خداست. «مِنِّي هُدىً»
۵ امنيّت و آرامش واقعى، در سايهى پيروى از دين و دستورات خداوند حاصل مىشود. «فَمَنْ تَبِعَ هُدٰايَ فَلاٰ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاٰ هُمْ يَحْزَنُونَ»
حقیقت و واقعیت هیچگاه، کاملا واضح و روشن نیست. زیرا اهل باطل با طرفند هایشان سعی میکنند ، حق را با باطل مخلوط کنند،بطوری که، کسانی که دنبال حقیقت هستند، در حقانیت، یک موضوع حق،تردید کنند.ادعای باطل نیز هیچگاه ظاهرا کاملا سیاه نیست.زیرا اهل باطل، ادعای باطل خودشان را با کمی حق مخلوط میکنند. نمونه آن را در دادگاهها می بینیم. یک نفر که کار خلاف و باطلی مانند قتل مرتکب شده، وکیل می گیرد، و وکیلش در ازای پول به او یاد میدهد که بگو من از خودم چاقو نداشتم، بلکه چاقوی مقتول را برداشتم، و عمدا به او ضربه نزدم. تا این فکر را درقاضی ایجاد کند که او از خودش دفاع کرده است.
ما هر روز مانند وکلای خلافکار، تلاش میکنیم، به خودمان دروغ بگوییم،و اعمالمان را توجیه کنیم، تا وجدان درد، نگیریم.لذا همیشه خودمان را ار کارهای بدمان تبرئه میکنیم. و بهانه می سازیم. به این کارها میگویند آمیختن حق به باطل.
سیاست مداران نیز مانند وکلای فاسد، همواره، حق را به باطل مخلوط میکنند، تا مردم را با شک و شبهه فریب دهند. همه جناح های سیاسی تلاش میکنند خود را بر حق جلوه دهند و رقبایشان را باطل معرفی کنند. و شواهد و ادله فریبنده علیه رقبا می سازند.
نكتهها:
كلمه «لُبْس» به معناى پوشاندن و «لَبْس» به معناى شكّ و ترديد است. امتياز انسان، به شناخت اوست و كسانى كه با ايجاد شكّ و وسوسه و شيطنت، و دروغ، حقّ را مىپوشانند و شناخت صحيح را از مردم مىگيرند، در حقيقت يگانه معیار انسان بودن را گرفتهاند و اين بزرگترين ظلم است.
حضرت على عليه السلام مىفرمايد: اگر باطل خالصانه مطرح شود، جای نگرانى نيست. (چون مردم آگاه مىشوند و آن را طرد مىكنند.) و اگر حقّ نيز خالصانه مطرح شود، مردم به راحتی قبول میکنند. لكن مشکل و خطر آنجاست كه حقّ و باطل، بهم آميخته شده و از هركدام قسمتی، چنان جلوه داده شود كه زمينهى گرایش باطل بر هواداران فراهم شود.
اهل باطل ظاهر سخنانشان را با مغلطه،و حیله های مختلف، و با اندکی حق،زینت میدهند،و موجب فریب خوردن ساده اندیشان میشوند.
پيامها:
۱ نه حقّ را با باطل مخلوط كنيم و آن را تغيير دهيم و نه باطل را در لباس حقّ مطرح سازيم.
«لاٰ تَلْبِسُوا اَلْحَقَّ، لا تكتموا الحق»
۲ وجدان و فطرت، بهترين گواه بر حقّپوشى انسان است. «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»
یعنی آدمی خودش در قلبش واقعیت را میداند.
@quoranpazhohan
پیمان آرامش:
واعظان کاین جلوه برمحراب و منبر میکنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر میکنند.
این آیه شریف قرآن، مهمترین آیه در مبارزه با ریا کاری علمای ظاهری دین و شریعت است.
راه دعوت مردم به خداوند، زبان نیست. بلکه دعوت از طریق نشان دادن تعهدات عملی به دین است. سعدی میفرماید: "هزار گفته چون نیم کردار نیست".
علما از قبیح بودن، رفتارهای غیر اخلاقی هزاران هزار سخنرانی میکنند.اما وقتی مریدان زندگی عملی و دنیا دوستی، و برتری جویی آنها را می بینند، ،در اصل دین تردید میکنند. شاید بتوان گفت، بزرگترین چیزی که عامل دین گریزی مردمان در طول تاریخ بوده است، تضاد گفتار عالمان دینی با اعمالشان در دنیا طلبی است. پیامبر اکرم(ص) مردم را با براهین فلسفی و کلامی به خداوند دعوت نکرد. رسول الله، نمونه اعلای انسان با اخلاقی بود که قلبهای همه مردم را شیفته خود کرد. مردم اول عاشق شخصیت پیامبر شدند و سپس، عاشق آیین او شدند. مردم محمد،(ص) را بعنوان امین می شناختند. یعنی در هر امری میتوان به درستی سخن پیامبر ،اعتماد واحساس امنیت روانی داشت. پس امنیت اخلاقی و واعتماد باطنی به شخصیت معنوی پیامبر، بزرگترین عامل جذب مردم بسوی خداست.
نكتهها:
در روايات آمده است: عالمان دینی كه ديگران را به بهشت دعوت كند، ولى خودش اهل جهنّم باشد، بزرگترين و سختترين حسرتها را خواهد داشت.
حقّ تلاوت، عمل است.
امام صادق عليه السلام فرمود: «كونوا دعاة النّاس باعمالكم و لا تكونوا دعاةً بالسنتكم» با اعمال خودتان مردم را دعوت كنيد، نه تنها با گفتارهایتان.
از حضرت على عليه السلام نقل شده است كه فرمود: سوگند كه من شما را به كارى دعوت نمىكنم، مگر آنكه خودم پيشگام باشم و از كارى نهى نمىكنم مگر آنكه خودم قبل از شما آن را ترك كرده باشم.
همچنين آن حضرت فرمود: هركس خود را امام ديگران قرار داد، ابتدا بايد قبل از دیکران، به تعليم خود بپردازد.
امام كاظم عليه السلام فرمودهاند: «طوبى للعلماء بالفعل و ويل للعلماء بالقول» درود بر عالمانى كه به گفته خود عمل مىكنند و واى بر عالمانى كه فقط حرف مىزنند. عالم بىعمل در قالب تمثيل عالمان بی عمل
الف: تمثیل در قرآن: عالم بىعمل، به الاغى تشبيه شده است كه بار كتاب حمل مىكند، ولى خود از آن بهرهاى نمىبرد.
ب: تمثیل در روايات:
* رسول خدا صلى الله عليه و آله: عالم بىعمل، مثل چراغى است كه خودش مىسوزد، ولى نوری ندارد.
@quoranpazhohan
پیمان آرامش:
نكتهها:
۱. در زندگی هر انسانی بحرانهایی وجود دارد، که کار آدمی را تمام میکند.انسان به بن بست می رسد، احساس تنهایی و پوچی وبی کسی میکند. و در نتیجه، گاه خودکشی میکند ، تا از شر فشار روانی خلاص شود.
در این مواقع چه باید کنیم؟ اگر فرزندمان، یا خودمان سرطان گرفتیم و قرار است، به زودی بمیریم،چه کنیم؟ اگر ورشکست شدیم و همه مال واموالمان را از دست دادیم چه کنیم؟ اگر زن و فرزندانمان در تصادف کشته شدند، و ما تنها وبیکس شدیم، چه کنیم؟ اگر بنا حق آبرویمان را بردند، و از کارمان، اخراج کردند و بی پول و بی آبرو شدیم، چه کنیم؟ اگر به بیماری دردناکی مبتلا شدیم، و زمین گیر شدیم، وقرار است تا آخر عمر درد و رنج تحمل کنیم،چه کنیم؟
روانشناسان، هیچ درمانی برای این نوع مشکلات ندارند و گاهی برخی شان،حتی خودکشی را برای بیماران دردمند لاعلاج پیشنهاد میکنند.
اما انسان مومن،تنها نیست. زیرا که الله را دارد وبه نیروی لایزال بی مانند خالق متعال وابسته است.مومن احساس بی کسی و تنهایی نمیکند. "وعلی الله فلیتوکل المومنین". مومن، خدا را وکیل و همه کاره خود میکند. اما چگونه؟
۱. انسان مومن و موحد ،جهان هستی را مخلوق خدا، وخلقت آفرینش را هدفمند میداند. انسان مومن خلقت انسان را هدفمند میداند. انسان مومن می اندیشد که همه هستی بخاطر انسان آفریده شده است. پس انسان ایمانی، زندکی را دارای معنای عمیق میداند. انسان مومن میداند، که این جهان مادی،ظاهری از حیات است وحیات اصلی در ملکوت است. انسان مومن براین باور است،که رنجهایی که نصیب او میشود، همگی برای اعتلای معنوی او مقدر شده است. بنابراین ،رنج یک گوهر شریف است که ثمره آن،قرب الهی است. رنج و صبر هستی انسان را ارتقا میدهد.
۲. انسان مومن، بعد از فضیلت ذکر خدا، صبر را ارزشمندترین و کلیدی ترین صفتی میداند، که همه فضائل معنوی در پرتو آن شکوفا میشود. همانگونه که حضرت ایوب، با صبر بر رنج بیماری وصبر بر مصیبت به مقام والایی رسید. مقام صابران بقدری والاست،که خدا درباره آن گفته است."انما یوفی الصابرین اجرهم بغیر حساب". پاداش صابران، بی حساب و بی پایان داده میشود. چنین وعده ایی به هیچ نوع فضیلتی داده نشده است. بنابراین کلید تعالی وکلید پناه بردن از مشکلات کمر شکن صبر است. پس انسان مومن بن بستی ندارد. چون خدای متعال مقام صبر را پیش پای او نهاده است.
۳. انسان مومن، همواره در ذکر و یاد خدا بسر میبرد. معنای ذکر، ذکر لفظی نیست. ذکر خدا، یعنی، تسلیم به ذات حق بودن. تجسم ذکر خداوند، نماز است.
۴. خلاصه اینکه ، خداوند در برابر هجوم مصائب که خود او مقدر میکند ، دو نوع راهکار بی نظیر ارائه داده است.
۱. پناه بردن صبر در برابر مصائب.
۲. پناه بردن به نماز و یاد خداوند.
انسان مومن،هیچ بن بستی ندارد.
در روايات مىخوانيم كه حضرت على عليه السلام هرگاه مسئلهى مهمى برايشان رخ مىداد به نماز مىايستادند و آيه فوق الذکر را تلاوت مىكردند.
در روايتى از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نقل شده، كه صبر بر سه نوع است:
۱. صبر در برابر مصيبت.
۲. صبر در برابر معصيت.
۳. صبر در برابر عبادت.
نماز براى رسول اللّه صلى الله عليه و آله و پیروانش نور چشم است و لكن براى بعضىها كه خشوع ندارند، همچون بارى سنگين است. خشوع، مربوط به قلب و روح و خضوع، مربوط به اعضاى بدن است.
نمازِ با توجّه باطنی ، انسان را به ياد قدرت بىنهايت خدا مىاندازد و غير او را هرچه باشد كوچك جلوه مىدهد. مِهر خدا را در دل زياد مىكند، روحيّهى توكّل را تقويت مىكند و انسان را از وابستگىهاى مادّى مىرهاند. همهى اين آثار، انسان را در برابر مشكلات مقاوم مىسازد.
صبر و مقاومت، كليد تمام فضائل است. فرشتگان به اهل بهشت سلام مىكنند، امّا نه به خاطر عبادت و نماز و حج و زكات آنان، بلكه به خاطر مقاومت و پايدارى آنها؛ «سلام عَلَيْكُمْ بِمٰا صَبَرْتُمْ» چون اگر صبر و مقاومت نباشد، نماز و جهاد و حج و زكات نيز وجود نخواهد داشت.حتّى شرط رسيدن به مقام هدايت و رهبرى الهى، صبر است؛ «جَعَلْنٰا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنٰا لَمّٰا صَبَرُوا»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فضائل و برکات. استغفار در قرآن و حدیث mp4
@quoranpazhohan
نکته ها:
آموزش ذکر استغفار به بنی اسراییل
چنانكه در سورهى مائده آمده، مراد از «قرية» در اين آيه، بيتالمقدّس است. پس از چهل سال ماندن در بيابان تيه، بنى اسرائيل مأمور شد كه وارد شهر بيت المقدّس شده و به معبد درآيند و موقع داخل شدن به مسجد، كلمهى «حِطّة» را بگويند. «حطّة» به معناى ريزش گناهان و طلب عفو و اظهار توبه است. در تفسير اطيب البيان آمده است كه مراد از باب، دروازهى شهر نيست، بلكه درب مسجد است كه الآن هم به نام «باب الحطّة» معروف مىباشد و مراد از «سُجَّداً» نيز سجدهى شكر، بعد از ورود به مسجد است.
پيامها:
۱ براى ورود به مكانهاى مقدّس، احترام مخصوص لازم است. «اُدْخُلُوا... سُجَّداً»
۲ بخشش، از اوست، امّا استغفار و طلب آمرزش، بايد از سوى ما باشد. «قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ»
۳ آداب دعا و شيوه توبه را نيز بايد از خدا بياموزيم. «اُدْخُلُوا... سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ» ۴ عمل به دستورات خداوند، زمينهى آمرزش ماست. «اُدْخُلُوا... قُولُوا... نَغْفِرْ لَكُمْ»
۵ استغفار، براى گناهكار مايهى آمرزش و براى نيكوكار اعتلاى درجه است. «نَغْفِرْ لَكُمْ خَطٰايٰاكُمْ وَ سَنَزِيدُ اَلْمُحْسِنِينَ»...
تمسخر ذکر استغفر الله !!
امّا ستمگران وگناهکاران
(آن سخن حطه=استغفرالله)
را به سخن ديگرى غير از آنچه به ايشان گفته شده بود، تبديل كردند (و به جاى حطّه، به عنوان مسخره گفتند: حنطه، يعنى گندم.) پس ما برآن گناهکاران به سزاى گناهى كه مرتكب مىشدند، عذابى از آسمان فروفرستاديم.
بنی اسراییل اوامر الهی را به مسخره میگرفتند. خداوند به آنان ذکر استغرالله را آموزش داد تا گناهانشان را بیامرزد.اما آنها بجای گفتن ذکر استغفرالله، میگفتند، از سقف برو بالا! نعوذا بالله از تمسخر ذکر خدا و ذکر خدا،
هر کس ذکر خدا را به تمسخر بگیرد، به هر شکل که باشد،گرفتار عذاب الهی خواهد شد.
مرحوم آیه الله ، کشمیری می فرمودند،هیچگاه اهل ذکر خدا را،و لو اینکه از ادیان یهودی ومسیحی وحتی بودایی، و دراویش و ....را که ذکر خدا را میگویند، نه تمسخر کنید و نه اذیت کنید. زیرا خداوند نسبت به اهل ذکر و ذاکرانش،غیرت دارد. و از مسخره کنندگان انتقام میگیرد. و راه خدا را تا ابد برای آنان می بندد.
نكتهها:
در آيات ۱۶۱ و ۱۶۲ سوره اعراف، مشابه اين آيه و آيۀ قبل تكرار شده و كلمۀ «رجز» به معناى عذاب، بيمارى طاعون و حالت اضطراب به كار رفته است.
سنّت خداوند، نزول رحمت است و به همين دليل، بهترين غذا «منّ و سَلوىٰ» براى بنى اسرائيل نازل شد، ولى به خاطر كجروى، وتمسخر ذکر الهی عذاب نازل مىشود.
پيامها:
۱. ظلم و گناه، زمينهساز تغيير و تحريف قانون است. «فَبَدَّلَ اَلَّذِينَ ظَلَمُوا»
۲. تا وقتى كه روش و شيوه كارى بيان نشده، انسان آزاد است تا با نظر خود عمل كند، ولى بعد از بيان روشها، عذرى در تغيير آن نيست. «قِيلَ لَهُمْ»
۳. جزاى تحريف گران قوانين الهى، قهر و عذاب است. «رِجْزاً مِنَ اَلسَّمٰاءِ»
۴. همهى پاداشها و كيفرها مربوط به آخرت نيست، بلكه بعضى از كيفرها در همين دنيا صورت مىپذيرد. «فَأَنْزَلْنٰا... رِجْزاً مِنَ اَلسَّمٰاءِ»
۵. اگر كجروى براى انسان عادت شد، قهر الهى فرامىرسد. «كٰانُوا يَفْسُقُونَ»