eitaa logo
C᭄‌زنـدگی بـا آیـه‌هاC᭄‌
145 دنبال‌کننده
183 عکس
638 ویدیو
23 فایل
Ŧ 🔷ختم قرآن مجازے☀ فَاقْرَءُوا مَا تَيسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ مزمل/ 20 پس هرآنچه براے شما امڪان داردقرآن بخوانید. قال النبی(ص):«نوروا بیوتڪم بتلاوة القرآن » «نورانی ڪنیدخانه‌هاے خودرابا تلاوت قرآن ڪریم ». https://eitaa.com/joinchat/3671326949Cf91e492d6f
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
براے رسیدن به آرامش دو چیز را ترڪ ڪن : 🕊🌼یڪی اینڪه بخواهی دائم در مورد دیگران قضاوت ڪنی 🕊🌼یڪی اینڪه بخواهی دائم مورد تأیید دیگران باشی ♥️ 🇪 🇳 🇪 🇷 🇬 🇾 _🇵 🇱 🇺 🇦 🇸  ‎‎ ❅❅❅❅❅❅❅❅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
C᭄‌زنـدگی بـا آیـه‌هاC᭄‌
📝 #متن_کتاب_سه_دقیقه_در_قیامت 🔖 #تجربه_نزدیک_به_مرگ_جانباز_مدافع_حرم 📝 #قسمت_دوم👇 . (حتما بخونید
📝 متن_ڪتاب_سه_دقیقه_در_قیامت 🔖 تجربه_نزدیڪ_به_مرگ_جانباز_مدافع_حرم 📝 قسمت_سوم 👇 ✅ یاد خواب دیشب افتادم..با خودم گفتم سالم میمانم،چون حضرت عزرائیل به من گفت ڪه وقت رفتن من نرسیده است! ♻️فهمیدم ڪه تا در دنیا فرصت هست باید براے رضاے خدا ڪار ڪنم و دیگر حرفی از مرگ نزنم. 🔆اما همیشه دعا میڪردم ڪه مرگ ما با شهادت باشد. 💠در آن زمان بسیار تلاش ڪردم تا وارد تشکیلات سپاه پاسداران شوم. ♻️اعتقاد داشتم ڪه لباس سبز سپاه همان لباس یاران آخرالزمانی امام غایب است.   سالها گذشت. 🔆باید این را اضافه ڪنم ڪه من یڪ شخصیت شوخ ولی پرڪار دارم. حسابی اهل شوخی و بگو و بخند و سرڪار گذاشتن هستم. 🔷مدتی بعد ازدواج ڪردم و مثل خیلی از مردم دچار روزمرگی شدم. 💥یڪ روز اعلام شد ڪه براے یڪ ماموریت جنگی آماده شوید. ♦️حس خیلی خوبی داشتم و آرزوے شهادت مانند رفقایم داشتم. اما با خودم میگفتم ما ڪجا و شهادت ڪجا... 🔰آن روحیات جوانی و عشق و شهادت در وجود ما ڪمرنگ شده... 🛡در همان عملیات چشمانم به واسطه گردوخاک عفونت ڪرد. حدود ۳ سال با سختی روزگار گذراندم بارها به دڪتر رفتم ولی فایده نداشت. 💥تا اینڪه یڪ روز صبح احساس ڪردم انگار چشم چپ من از حدقه بیرون زده است! درست بود! چشم من از مڪان خودش خارج شده بود و درد بسیار شدیدے داشتم. 🍃همان روز به بیمارستان مراجعه ڪردم و التماس ڪردم ڪه مرا عمل ڪنید دیگر قابل تحمل نیست. ✔️تیم پزشکی اعلام ڪرد: غده نسبتاً بزرگ در پشت چشم چپ ایجاد شده ڪه فشار این غده باعث بیرون آمدن چشم گردیده. 🔷و به علت چسبیدگی این غده به مغز ڪار جداسازے آن بسیار سخت است... پزشڪان خطر عمل را بالاے ۶۰ درصد می‌دانستند اما با اصرار من قرار شد ڪه عمل انجام بگیرد. 🔺با همه دوستان و آشنایان و با همسرم ڪه باردار بود و سختی هاے بسیار ڪشیده بود از همه حلالیت طلبیدم و راهی بیمارستان شدم. 🔘حس خاصی داشتم احساس می ڪردم ڪه دیگر از اتاق عمل برنمیگردم. تیم پزشڪی ڪارش را شروع ڪرد و من در همان اول ڪار بیهوش شدم. ⛔️عمل طولانی شد و برداشتن غده با مشکل مواجه شد.. پزشڪان نهایت تلاش خود را می ڪردند و در آخرین مراحل عمل بود ڪه یڪباره همه چیز عوض شد.... 🔅احساس ڪردم ڪه ڪار را به خوبی انجام دادند. چون دیگر مشڪلی نداشتم، آرام و سبک شدم.چقدر حس زیبایی بود، درد از تمام بدنم جدا شد. 💫احساس راحتی ڪردم و گفتم خدایا شڪر عمل خوبی بود. ❄️با اینڪه ڪلی دستگاه به سر و صورتم بسته بود اما روے تخت جراحی بلند شدم و نشستم. 🌕براے یڪ لحظه زمانی ڪه نوزاد و در آغوش مادر بودم را دیدم. از لحظه هاے  ڪودڪی تا لحظه‌اے ڪه وارد بیمارستان شدم همه آن خاطرات براے لحظاتی با همه جزئیات در مقابل من قرار گرفت... ✨چقدر حس و حال شیرینی داشتم در یڪ لحظه تمام زندگی و اعمالم را می‌دیدم. 💥در همین حال و هوا بودم ڪه جوانی بسیار زیبا با لباس سفید و نورانی در سمت راست خودم دیدم.بسیار زیبا بود. ☘او را دوست داشتم می خواستم بلند شوم و او را در آغوش بگیرم. با خودم گفتم چقدر زیباست چقدر آشناست.او را ڪجا دیدم؟! 🍁سمت چپم را نگاه ڪردم.عمو و پسر عمه ام، آقاجان و پدربزرگم ایستاده بودند.. 🌾عمویم مدتی قبل از دنیا رفته بود. پسر عمه ام از شهداے دوران دفاع مقدس بود. 🌿از اینڪه بعد از سال ها آن ها را می دیدم بسیار خوشحال شدم. 🌱نا گهان یادم آمد جوان سمت راست را... حدود ۲۰ الی ۲۵ سال پیش... شب قبل از از سفر مشهد...عالم خواب...حضرت عزراییل! 🌺با لبخندے به من گفت:برویم. با تعجب گفتم ڪجا؟ دوباره نگاهی به اطراف انداختم. دڪتر ماسڪ روے صورتش را درآورد و گفت: مریض از دست رفت دیگر فایده ندارد. 🔰خیلی عجیب بود ڪه دکتر جراح پشت به من قرار داشت اما من می توانستم صورتش را ببینم! 🔰می فهمیدم ڪه در فڪرش چه می‌گذرد و افڪار افرادے ڪه داخل اتاق بودند را هم می‌فهمیدم. ⚠️از پشت در بسته لحظه اے نگاهم به بیرون از اتاق عمل افتاد. 💥برادرم با یڪ تسبیح در دست نشسته بود و ذڪر می گفت.حتی ذهن او را می توانستم بخوانم او میگفت: خدا ڪند ڪه برادرم برگردد.. دو فرزند ڪوچڪ دارد و سومی هم در راه است. اگر اتفاقی برایش بیفتد با بچه هایش چه ڪنیم... یعنی بیشتر ناراحت خودش بود ڪه با بچه‌هاے من چه ڪند!! ⚡️ ڪمی آن طرف در یڪ نفر در مورد من  با خدا حرف میزد. جانبازے بود ڪه روے تخت خوابیده بود برایم دعا می ڪرد قبل از اینڪه وارد اتاق عمل بشوم با او خداحافظی ڪرده و گفته بودم ڪه شاید برنگردم. 🌺این جانباز خالصانه می گفت:خدایا من را ببر اما اورا شفا بده. زن و بچه دارد اما من نه.. 🍃ناگهان حضرت عزراییل بهم گفت:دیگر برویم.. ادامه دارد.. التمـــاس_دعاےفرج🌤️🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱امیدوارترین آدم‌ها هم گاهی ناامید می‌شن. 🌱پر انرژےترین آدم‌ها هم گاهی دلسرد می‌شن. 🌱و قوےترین آدم ها هم گاهی در اوج ضعف و در نهایت ناتوانی به سر می‌برن. ولی این طبیعیه؛ و نمیشه همیشه تخت گاز حرڪت ڪرد! پس در روزایی ڪه در اوج منفی‌ها غرق هستی، به خاطر بیار ڪه این روزها هم میگذرن... ♥️🇪 🇳 🇪 🇷 🇬 🇾 _🇵 🇱 🇺 🇦 🇸  ‎‎ ❅❅❅❅❅❅❅❅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ از حڪیمی پرسیدند: چرا از ڪسی ڪه اذیتت می‌ڪند انتقام نمی‌گیری؟ با خنده جواب داد: آیا حڪیمانه است سگی را ڪه گازت گرفته را گاز بگیرے . میان پرواز تا پرتاب تفاوت از زمین تا آسمان است . پرواز ڪه ڪنی، آنجا میرسی ڪه خودت می‌خواهی . پرتابت ڪه ڪنند ، آنجا می روے ڪه آنان می‌خواهند . پس پرواز را بیاموز...!!! پرنده اے ڪه "پرواز" بلد نیست، به "قفس" می‌گوید.... "تقدیر" 🇪 🇳 🇪 🇷 🇬 🇾 _🇵 🇱 🇺 🇦 🇸  ‎‎ ❅❅❅❅❅❅❅❅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
C᭄‌زنـدگی بـا آیـه‌هاC᭄‌
📝 متن_ڪتاب_سه_دقیقه_در_قیامت 🔖 تجربه_نزدیڪ_به_مرگ_جانباز_مدافع_حرم 📝 قسمت_سوم 👇 ✅ یاد خواب دیشب
📝 🔖 📝 👇 🔍فهمیدم ڪه منظور ایشان مرگ من و انتقال من به آن جهان است.😢 🔮مڪثی ڪردم و پسرعمه اشاره ڪردم و  گفتم: من آرزوے شهادت دارم سالها به دنبال شهادت بودم حالا با این وضع بروم؟!😭 ✅اما اصرارهاے من بی فایده بود باید میرفتم.😭 دو جوان دیگر ظاهر شدند و در چپ و راست من قرار گرفتند و گفتند برویم.😭 🍀 بی اختیار همراه با آنها حرڪت ڪردم لحظه‌اے بعد خود را همراه این دو نفر در یڪ بیابان دیدم.😢 💥 زمان اصلا مانند اینجا نبود و در یڪ لحظه صدها موضوع را می فهمیدم و صدها نفر را می‌دیدم.😭 🔰آن زمان کاملا متوجه بودم ڪه مرگ به سراغم آمده اما احساس خیلی خوبی داشتم از آن درد شدید راحت شده بودم شرایط خیلی عالی بود.😢 ♦️در روایات شنیده بودم ڪه دو ملڪ از سوے خدا همیشه با ما هستند حالا داشتم این دو را می دیدم. چقدر زیبا و دوست داشتنی بودند،دوست داشتم همیشه با آنها باشم😢 🔅 در وسط یڪ بیابان خشڪ و بی آب و علف حرڪت می ڪردیم. ڪمی جلوتر چیزے را دیدم. روبروے ما یڪ میز قرار داشت ڪه یڪ نفر پشت میز نشسته بود. آهسته آهسته به میز نزدیڪ شدیم.😱 🔥به اطراف نگاه ڪردم سمت چپ من در دوردست ها چیزے شبیه سراب دیده می شد. اما آنچه می دیدم سراب نبود،شعله هاے آتش بود.😰 حرارتش را از دور احساس میکردم. 🔺️به سمت راست خیره شدم در دوردستها یڪ باغ بزرگ و زیبا چیزے شبیه جنگل هاے شمال ایران پیدا بود نسیم خنڪی از آن سو احساس می‌ڪردم.😊 ✨ به شخص پشت‌ میز سلام ڪردم با ادب جواب داد. منتظر بودم می خواستم ببینم چه ڪار دارد👌. ♻️ آن دو جوان ڪه در ڪنار من بودند عکس العملی نشان ندادند. اما همان جوان پشت میز، یڪ ڪتاب بزرگ و قطور را در مقابل من قرار داد و به آن ڪتاب اشاره ڪرد و گفت: ڪتاب خودت هست بخوان امروز براے حسابرسی،هم اینڪه خودت آن را ببینی ڪافی است.👌 🔰 چقدر این جمله آشنا بود.در یڪی از جلسات قرآن استاد ما این آیه را اشاره ڪرده بود: "اقرا ڪتابڪ ڪفی بنفسڪ الیوم علیڪ حسیبا" ♦️نگاهی به اطراف ڪردم و ڪتاب را باز ڪردم: ☘بالاے سمت چپ صفحه اول با خط درشت نوشته شده بود: ۱۳ سال و ۶ ماه و ۴ روز 🔆از آقایی ڪه پشت میز بود پرسیدم: این عدد چیه؟ گفت سن بلوغ شما است.😢 شما دقیقا در این تاریخ به بلوغ رسیدید. ⚠️در ذهنم بود ڪه این تاریخ یک سال از ۱۵ سال قمری ڪمتر است، اما آن جوان ڪه متوجه ذهن من شده بود گفت: نشانه هاے بلوغ فقط این نیست ڪه شما در ذهن دارے. من هم قبول ڪردم.😔👌 🌸 قبل از آن و در صفحه سمت راست اعمال خوب زیادے نوشته شده بود: از سفر زیارتی مشهد تا نمازهاے اول وقت و هیئت و احترام به والدین و... ♦️پرسیدم: اینها چیست؟ گفت اینها اعمال خوبی است ڪه قبل از بلوغ انجام داده اے. همه این ڪارهاے خوب برایت حفظ شده است.😊👌 🔰 قبل از اینڪه وارد صفحات اعمال پس از بلوغ شویم،جوان پشت میز نگاهی ڪلی به ڪتاب من ڪرد و گفت نمازهایت خوب و مورد قبول است،براے همین وارد بقیه اعمال می شویم.☺️ ❤️ یاد حدیثی افتادم ڪه پیامبر فرمودند: نخستین چیزی که خدای متعال بر امتم واجب ڪرد نماز هاے پنجگانه است و اولین چیزے ڪه از ڪارهاے آنان به سوے خدا بالا می رود نماز هاے پنجگانه است و نخستین چیزے ڪه درباره آن از امتم حسابرسی می شود نماز هاے پنجگانه میباشد.☺️ ☘من قبل از بلوغ نمازم را شروع ڪرده بودم و با تشویق هاے پدر و مادرم همیشه در مسجد حضور داشتم.ڪمتر روزے پیش می‌آمد ڪه نماز صبحم قضا شود. ❎اگر یڪ روز خداے نڪرده نماز صبحم قضا می‌شد تا شب خیلی ناراحت و افسرده بودم. این اهمیت به نماز را از بچگی آموخته بودم و خدا را شڪر همیشه اهمیت می دادم.👌☺️ 🌿 وقتی آن ملڪ؛ یعنی جوان پشت میز به عنوان اولین مطلب اینگونه به نماز اهمیت داد و بعد به سراغ بقیه رفت، یاد حدیثی افتادم ڪه معصومین علیه السلام فرمودند: 🌼 اولین چیزے ڪه مورد محاسبه قرار می گیرد نماز است‌.اگر نماز قبول شود بقیه اعمال قبول می شود و اگر نماز رد شود... 🌾خوشحال شدم به صفحه اول ڪتاب نگاه ڪردم، از همان روز بلوغ تمام ڪارهاے من با جزئیات نوشته شده بود. ڪوچڪترین ڪارها حتی ذره اے ڪار خوب و بد را دقیق نوشته بودند و صرف نظر نڪرده بودند. تازه فهمیدم ڪه *فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره* یعنی چی!👌 💥هرچی ڪه ما اینجا شوخی حساب ڪرده بودیم آنها جدے جدے نوشته بودند.😳 ادامه دارد..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همه به شما می گویند سال خوبی داشته باشید ولی من به شما می گویم : " سال خوبی را براے خودتان خلق ڪنید " به فڪر آمدن روزهاے خوب نباشید! آنها نخواهند آمد … به فڪر ساختن باشید… روزهاے خوب را باید ساخت آرزو می‌ڪنم بهترین معمار سال جدید باشید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هفت سین امسال 🦜 ۱-سایه پدر و مادر بر سرتون ۲ -سلامتی جسم و جانتون ۳-سرسبزی خونه هاتون ۴- سخاوت دل ‌هاتون ۵-سرنوشت زیبا درتقدیرتون ۶-سبد سنبل تو نگاهتون ۷-سیب لبخند بر لباتون ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 اَللّٰھُّـــمَّ ؏َجِّـــلْ لِوَلیِّـڪَ الْفَـــرَج 💚 عج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣سلام امام زمانم ❣ تویى بهارِ دلم با تو احْسَنُ الحالَم بيا بهار شود چهارفصلِ امسالم بـيـا، مُقَلّبِ قلبم دليل نـوروزم بـيـا ڪناره بگیرد بـدے از اقبالم 💚☀️ 🇪 🇳 🇪 🇷 🇬 🇾 _🇵 🇱 🇺 🇦 🇸  ‎‎ ❅❅❅❅❅❅❅❅ ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
C᭄‌زنـدگی بـا آیـه‌هاC᭄‌
📝 #متن_ڪتاب_سه_دقیقه_در_قیامت 🔖 #تجربه_نزدیک_به_مرگ_جانباز_مدافع_حرم 📝 #قسمت_چهارم 👇 🔍فهمیدم ڪه
📝 🔖 📝 👇 🔰کنار هر نوشته چیزی شبیه یک تصویر کوچک وجود داشت.😢 وقتی به آن خیره می شدیم مثل فیلم به نمایش در می آمد، 😢 درست مثل قسمت ویدئو در موبایل های جدید فیلم آن ماجرا را مشاهده می‌کردیم با تمام جزئیات.😳😔 یعنی در مواجهه با دیگران حتی فکر افراد را هم می‌دیدیم لذا نمی شد هیچ کدام از این کارها را انکار کرد.😢 غیر از کارها حتی نیت های ما ثبت شده بود.آنها همه‌چیز را دقیق نوشته بودند.😭😳 ✨جای هیچگونه اعتراضی نبود، تمام اعمال ثبت بود. هیچ حرفی هم نمیشد زد...😭 💠اما خوشحال بودم که از کودکی همیشه همراه پدرم در مسجد و هیئت بودم و خودم را از همین حالا در بهترین درجات بهشت می دیدم!😌 💥همینطور که به صفحه اول نگاه می‌کردم و به اعمال خودم افتخار می کردم یک دفعه دیدم یکی یکی اعمال خوبم در حال محو شدن است!!😰😰 ⚫️ صفحه ای که پر از اعمال خوب بود ناگهان تبدیل به کاغذ سفید شده بود!😭 🔷با عصبانیت به آقایی که پشت میز نشسته بود گفتم: چرا اینها محو شد؟مگه من این همه کارهای خوب نکرده ام؟😭😡 🔰گفت:بله درسته،اما همان روز غیبت یکی از دوستانت را کردی.اعمال خوب شما به نامه عمل او منتقل شد.😏 🔘با عصبانیت گفتم چرا، چرا همه اعمال من؟؟😰😰 او هم غیرمستقیم اشاره کرد به حدیثی از پیامبر که می فرماید: سرعت نفوذ آتش در گیاه خشک، به پای سرعت اثر غیبت در نابودی حسنات بنده نمی رسد.😏😱 🔹رفتم صفحه بعد. 🔮آن روز هم پر از اعمال خوب بود،نماز اول وقت مسجد، بسیج، هیئت،رضایت پدر مادر و.. تمام اعمال خوب، مورد تایید من بود.👌 🔍آن زمان دوران دفاع مقدس بود و خیلی ها مثل من بچه مثبت بودند،خیلی از کارهای خوبی که فراموش کرده بودم تماماً برای من یادآوری می شد،اما با تعجب به یکباره مشاهده کردم که دوباره تمام اعمال من در حال محو شدن است!😭😢 ❗️گفتم: این دفعه چرا! من که در این روز غیبت نکردم؟😱 ✅جوان گفت: یکی از رفقای مذهبیت را مسخره کردی،این عمل زشت باعث نابودی اعمال شد. سپس بدون اینکه حرفی بزند آیه ۳۹ سوره یاسین برایم یادآوری شد: ⛔️ روز قیامت برای مسخره کنندگان روز حسرت بزرگی است. "یا حسره علی العباد ما یاتیهم من رسول الا کانوا به یستهزون"😱 ♻️خوب به یاد داشتم که به چه چیزی اشاره دارد. من خیلی اهل شوخی و سرکار گذاشتن رفقا بودم. با خودم گفتم اگه اینطور باشه که خیلی اوضاع من خرابه...!😱😢😭 🔷رفتم صفحه بعد، روز بعد هم کلی اعمال خوب داشتم اما کارهای خوب من پاک نشد. با اینکه آن روز هم شوخی کرده بودم اما در این شوخی ها با رفقا گفتیم و خندیدیم اما به کسی اهانت نکردیم.👌😢 🔆 غیبت نکرده بودم،هیچ گناهی همراه با شوخی های من نبود. برای همین شوخی ها و خنده ها به عنوان کار خوب ثبت شده بود.😢 ✅با خودم گفتم: خدا را شکر. یاد حدیثی افتادم که امام حسین علیه السلام می فرماید: برترین اعمال بعد از اقامه نماز شاد کردن دل مومن است. البته از طریقی که گناه در آن نباشد..😰 📿خوشحال شدم و رفتم صفحه بعد با تعجب دیدم ثواب حج در نامه عمل من ثبت شده!☺️ 🔅به آقایی که پشت میز نشسته بود با تعجب و لبخند گفتم: من که در سنین نوجوانی مکه نرفتم.😢 💥گفت:ثواب حج ثبت شده، برخی اعمال باعث می شود که ثواب چندین حج در نامه عمل شما ثبت شود، مثل اینکه از سر مهربانی به پدر و مادر نگاه کنید، یا مثلاً زیارت با معرفت امام رضا علیه السلام و...😌 ⚡️ اما دوباره مشاهده کردم که یکی یکی از اعمال خوب من در حال پاک شدن است دیگر نیاز به سوال نبود خودم مشاهده کردم که آخرش با رفقا جمع شده بودیم و مشغول اذیت کردن یکی از دوستان بودیم.😢 ❄️یاد آیه ۶۵ سوره زمر افتادم که میفرمود برخی اعمال باعث حبط و نابودی اعمال خوب انسان میشود...😢 🔆به دو نفری که در کنارم بودند گفتم: شما یک کاری بکنید! همینطور اعمال خوب من دارد نابود می شود!!😭😭😭 🍃سری به نشانه ناامیدی و این که نمی‌توانند کاری انجام دهند برایم تکان دادند.😔😔 همینطور ورق می‌زدم و اعمال خوبی را می‌دیدم که خیلی برایش زحمت کشیده بودم اما یکی یکی محو می‌شد...😭😭 🔴فشار روحی شدیدی داشتم،کم مانده بود دق کنم...😱😱 نابودی همه ثروت معنوی ام را به چشم می دیدم اما نمی دانستم چه کار کنم...😰😰😱 ادامه دارد... 🌹✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حلول ماه مبارڪ رمضان رو بهتون تبریڪ میگم