🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_ابراهیم علیه السلام #قسمت_چهل_و_هشتم
🔹بنای کعبه «۲»🔹
آنگاه که اسماعیل متوجه پدر شد آنچه در دست داشت به زمین گذاشت و به استقبال پدر آمد، برق شادی در صورت اسماعیل بدرخشید و چهره او را منور ساخت. اسماعیل شادمان و شادی کنان به سوی پدر شتافت و فورا این پدر و پسر دست در آغوش یکدیگر بردند و از گذشته برای یکدیگر سخنها گفتند و درد فراق را تسکین دادند.
آنگاه که آتش شوق آنها با ملاقات یکدیگر فرو نشست و اندوه جدایی را تخفیف دادند، با یکدیگر به صحبت پرداختند، آثار مهر و محبت در چهره آنان هویدا بود و نهایت خوشحالی و خرسندی در سیمای فرزند نیکوکار و پدر مهربان، دیده می شد.
این پدر و فرزند مدت زیادی را در این حال به سر بردند و در پایان این ملاقات سرشار از محبت، ابراهیم هدف و مأموریت اصلی خود را با فرزند در میان گذاشت.
ابراهیم علیه السّلام در حالی که به تپه های مجاور اشاره می کرد، گفت: ای نور دیده ام خدا به من دستور داده در این سرزمین خانه ای بنا کنم.
اسماعیل در اطاعت پدر، فرمانبردارتر...
(ادامه دارد...)
#بنای_کعبه
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺