eitaa logo
قرارگاه فرهنگی مسجد قرآن و عترت(ع)
71 دنبال‌کننده
49 عکس
32 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ولادت حضرت زینب(س) مبارک باد🌹🌷✨
🔴میلاد با سعادت #حضرت_زینب کبری سلام الله علیها مبارک باد... روز پرستار رو به همه پرستاران تبریک عرض می کنیم.
🎊 *گروه جهادی مسجد قرآن و عترت(ع) جهت انجام پروژه های جهادی خود به کمکهای نقدی و غیر نقدی شما خیرین بزرگوار نیازمند است.*💓 👈 ✅کمک های نقدی خود را به کارت *۰۹۹۳* *۴۸۰۹* *۸۱۱۱* *۶۲۷۳* بانک انصار بنام رضا روشنی واریز فرمایید. 🎊🎊🎊 🎁🎈کمکهای غیر نقدی(شامل وسایل منزل،اقلام خوراکی و...) را به نشانی *کوی قائم(عج)، روبروی ورزشگاه کارگران، مسجد قرآن و عترت(ع)* تحویل فرمایید. 🎈🎈🎈 🔹 *شماره تماس جهت هماهنگی: ۰۹۱۰۱۷۸۳۴۰۴*🔹 *التماس دعا*🌹
هدایت شده از یازهرا س
🎊 *ضدعفونی منازل و معابر کوی قائم(عج) توسط طلاب جهادی مسجد قرآن و عترت(ع)*🌹 👈 *۶ فروردین ۹۹*🍃 🔹مجمع طلاب قرارگاه فرهنگی مسجد قرآن و عترت(ع) 🔹گروه جهادی پایگاه مقاومت بسیج مسجد قرآن و عترت(ع) **
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جهت تولید ماسک و روپوش بیمارستانی و... به کمکهای نقدی شما خیرین بزرگوار نیازمندیم.*💓 👈 ✅کمک های نقدی خود را به کارت *۰۹۹۳* *۴۸۰۹* *۸۱۱۱* *۶۲۷۳* بانک انصار بنام رضا روشنی واریز فرمایید. 🎊🎊🎊 🔹 *شماره تماس جهت هماهنگی: ۰۹۱۰۱۷۸۳۴۰۴*🔹 *التماس دعا*🌹 🌷🍃قرارگاه فرهنگی مسجد قرآن و عترت(ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹قرارگاه جهادی شهدای روحانی شهرستان اندیمشک، استان خوزستان🔹 این قرارگاه متشکل از اساتید و طلاب حوزه علمیه امام جعفرصادق(ع)، هیئت فاطمیون، هیئت حزب الله ، مسجد امام حسین(ع) ومسجد قرآن و عترت(ع) میباشد. حدود ۳۰ هزار ماسک، ۱۵۰ روپوش بیمارستانی، ۱۰ هزار دستکش، هزار بسته غذایی، پرداخت اقساط و اجاره منزل نیازمندان، خرید کولر و ضد عفونی داخل منازل و معابر شهرستان اندیمشک از جمله فعالیتهای این قرارگاه است. 🌹قرارگاه جهادی شهدای روحانی اندیمشک🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مدافع حرم شهید احمد حاجیوند الیاسی ولادت: ۱۳۶۹/۱۰/۲۶ شهادت: ۱۳۹۴/۱۱/۱۲ محل شهادت: سوریه-حلب قرارگاه فرهنگی مسجد قرآن و عترت (علیهم السلام)
✨﷽✨ 🌼پدرم نهصد تومان به بانک تعاون روستایی بدهکار بود . تصمیم گرفتم من به شهر بروم و به هر قیمتی قرض پدر را ادا کنم، اما پدر و مادرم مخالفت کردند. ✍خلاصه اینکه با احمد و تاجعلی برای کار به کرمان رفتم. اولین بار بود که شهر و ماشین را می دیدم. احساس غریبی می کردم. درِ هر مغازه و کافه و رستوران و کارگاهی را می زدم و می گفتم:« کارگر نمی خواهید؟» و همه یک نگاهی به قد کوچک و جثه نحیفم می کردند و جواب رد می دادند. به یک خانه در حال ساخت وارد شدم. استادکار به من نگاهی کرد و گفت:« اسمت چیه؟» گفتم:« قاسم» گفت:«چند سالته؟» گفتم:« سیزده سال» گفت:« مگه درس نمی خونی!؟» گفتم:« ول کردم.» گفت:« چرا؟!» گفتم:« پدرم قرض دارد.» وقتی این را گفتم اشک در چشمانم جمع شد. منظره دستبند زدن به دست پدرم جلوی چشمم آمد و اشک بر گونه هایم روان شد و دلم برای مادرم هم تنگ شده بود. گفتم:« آقا، تو رو خدا به من کار بدید.» اوستا که دلش به رحم آمده بود، گفت:« می تونی آجر بیاری؟» گفتم:« بله.» گفت:« روزی دو تومان بهت میدم، به شرطی که کار کنی.» خوشحال شدم که کار پیدا کرده ام. به مدت شش روز بعد از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در ساختمان نیمه ساز خیابان خواجو مشغول کار بودم. جثه نحیف و سن کم من طاقت چنین کاری را نداشت. از دستهای کوچکم خون می آمد. اوستا بیست تومان اضافه مزد بهم داد و گفت:« این هم مزد این هفته ات.» حالا حدود سی تومان پول داشتم. با دو ریال بیسکویت خریدم و پنج ریال دادم و چهار عدد موز خریدم. خیلی کیف کردم، همه خستگی از تنم بیرون رفت. اولین بار بود که موز می خوردم. شب در خانه عبدالله تخم مرغ گوجه درست کردیم و خوردیم. عبدالله معتقد بود من نمی توانم این کار را ادامه بدهم، باید دنبال کار دیگری باشم. پولهایم را شمردم.، تا نهصد تومان هنوز خیلی فاصله داشت. یاد مادر و خواهر و برادرانم افتادم. سرم را زیر لحاف کردم و گریه کردم و با حالت گریه به خواب رفتم. صبح با صدای اذان از خواب بیدار شدم. از دوران کودکی نماز می خواندم. نمازم را که خواندم به یاد امامزاده سیدِ خوشنام، پیر خوشنام در روستا افتادم. ازش طلب کردم و نذر کردم اگر کار خوبی پیدا کردم یک کله قند داخل امامزاده بگذارم. صبح به اتفاق تاجعلی و عبدالله راه افتادیم. به هر مغازه، کافه، کبابی و هر درِ بازی که می رسیدیم سرک می کشیدیم و می گفتیم: «آقا، کارگر نمی خوای؟» همه یک نگاهی به جثه ضعیف ما می کردند و می گفتند:« نه.» تا اینکه یک کبابی گفت که یک نفرتان را می خواهم با روزی چهار تومان. تاجعلی رفت و من ماندم. جدا شدنم از او در این شهر سخت بود. هر دو مثل طفلان مسلم به هم نگاه می کردیم، گریه ام گرفته بود. عبدالله دستم را کشید و من هم راه افتادم، تا آخر خیابان به پشت سرم نگاه می کردم. حالا سه روز بود که از صبح تا شب به هر درِ بازی سر می زدم. رسیدیم داخل یک خیابان که تعدادی هتل و مسافرخانه در آن بود. به آخر خیابان رسیدیم و از پله های ساختمانی بالا رفتم. مردی پشت میز نشسته بود و پول می شمرد. محو تماشای پولها شده بودم و شامه ام مست از بوی غذا. آن مرد با قدری تندی گفت:« چکار داری؟!» با صدای زار گفتم:« آقا، کارگر نمی خوای؟» آن قدر زار بودم که خودم هم گریه ام گرفت. چهره مرد عوض شد و گفت:« بیا بالا.» بعد یکی را صدا زد و گفت:« یک پرس غذا بیار.» چند دقیقه بعد یک دیس برنج با خورشت آوردند. اولین بار بود که آن خورشت را می دیدم. بعداً فهمیدم به آن چلوخورشت سبزی می گویند. به خاطر مناعت طبعی که پدرم یادم داده بود با وجود گرسنگی زیاد و خستگی زیاد گفتم:« نه، ببخشید، من سیرم.» آن شخص که بعداً فهمیدم نامش حاج محمد است، با محبت خاصی گفت:« پسرم، بخور.» غذا را تا ته خوردم. حاج محمد گفت:« از امروز تو می تونی این جا کار کنی و همین جا هم بخوابی و غذا هم بخوری. روزی پنج تومان هم بهت می دهم.» برق از چشمانم پرید و از امامزاده سید خوشنام، پیر خوشنام تشکر کردم که مشکلم را حل کرد. پس از پنج ماه کار کردن شبی آهسته پولهایم را شمردم. سرجمع هزار و دویست و پنجاه تومان شد. از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم، هزار تومان برای پدرم پول فرستادم تا قرضش را ادا کند. 📚برگرفته از کتاب «از چیزی نمی ترسیدم» خاطرات خود نوشت شهید حاج قاسم سلیمانی قرارگاه فرهنگی مسجد قرآن و عترت (علیهم السلام)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 تاریخ فراموش شده! 🔹سوریه چگونه سوریه شد؟ 🔹از دروغ شکنجه دانش آموزان سوری به خاطر اعتراض تا شروع جنگ داخلی
51.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥پیشاپیش به خاطر انتشار قسمت 38 برنامه حافظه تاریخی ایرانی از شما عذرخواهی می کنیم چون می دانیم فیلم های خشن و غیر انسانی که در آن خواهید دید شما را اذیت خواهد کرد اما برای روایت درست تاریخ، چاره ای جز این کار نداشتیم. در این قسمت سعی کردیم تا فقط قسمت کوچکی از جنایت هایی که در یک ماه گذشته توسط آشوب گران علیه مردم، بسیج و نیروی انتظامی رخ داده را به تصویر بکشیم. این فیلم ها و تصاویر را هیچکدام از شبکه های ماهواره ای نشان نخواهند داد، با ارسال این فیلم به  دوستان و آشنایان، به رفع مظلومیت مردم ایران کمک کنید.
در هر مسئله ای دانشمندان ما متمرکز شدند ، کاری کردند که در جهان مورد تحسین واقع شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥💠رفراندوم تغییر جمهوری اسلامی، پاسخ یک شبهه برای همیشه 🔹هیچ کشور غربی و شرقی حتی برای یکبار هم در جهان سیستم و رژیمش را به رفراندوم نگذاشته، فقط جمهوری اسلامی بود. 🔹هیچ حکومتی در غرب و شرق عالم قانون اساسیش را به رای مردم نگذاشته، فقط جمهوری اسلامی بود که گفته مردم به اصل سیستم رای دهند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ اطلاعاتی که در مورد ایران نمی‌دانیم 🔺 ایران را بعد از انقلاب اسلامی بهتر بشناسیم
هدایت شده از علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 عاقبت بی‌طرف‌ها چه می‌شود؟ 🔻حوادث و غربال‌های قبل از ظهور نمی‌گذارد کسی «بی‌طرف»، و وسط «حق و باطل» بماند؛ تکلیف همه روشن می‌شود، یا به جبهۀ حق می‌پیوندند یا جبهۀ باطل؛ کسی وسط نمی‌ماند 🔻 قرآن حق و باطل دارد؛ وسط ندارد 👈عاقبت مردمی که نه طرفدار یزید بودند و نه طرفدار سیدالشهدا(ع) @Panahian_ir
قرارگاه فرهنگی مسجد قرآن و عترت علیهم‌السلام کانال رسمی قرارگاه فرهنگی (ع) شهرستان نشانی مسجد: خوزستان، اندیمشک، کوی قائم(عج)،جنب بیمارستان امام علی(ع)،روبروی ورزشگاه کارگران آدرس کانال های مسجد در تمام پیام رسان ها: @quran_etrat1384 ارتباط با ادمین: @etrat_1384 https://eitaa.com/quran_etrat1384
کانال رسمی👆👆👆👆
باسلام خدمت تمامی اعضا وهمراهان بزرگوار ضمن تشکر وقدر دانی از تک تک سروران عزیز جهت عضویت در کانال رسمی قرارگاه فرهنگی مسجد قرآن وعترت علیهم سلام شهرستان اندیمشک بر روی لینک بالا جهت عضویت در کانال کلیک کنید در پناه ادعیه خاص حضرت ولیعصر عج باشید ان شالله