eitaa logo
کانال جامع قرآن کریم
870 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
4.7هزار ویدیو
83 فایل
لطفا مطالب مفید خود را جهت استفاده در کانال و همچنین هرگونه نظرات و پیشنهادات خود را در ذیل همین کانال ارسال نمائید. با
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمرود گمان میکرد قوی ترین مرد روی زمین است اکنون کشور های ابرقدرت جهان هم تصور میکنند قوی‌ترین نیروی روی زمین هستند اما.. 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 کانال جامع قرآن کریم @quran_farna 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ مگر امام زمان (عج) به دعای ما نیاز دارن؟؟ 🤔🤔🤔 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 کانال جامع قرآن کریم @quran_farna 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش رست درتلاوت چهارقاری متفاوت 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 کانال جامع قرآن کریم @quran_farna 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
❤️ هم‌نشینی آیات و تصاویر ❤️ 📚 سورہ مبارڪـہ انفطار ؛ آیـہ شریفـہ ۶ 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 ڪانال جامع قرآن ڪریم @quran_farna 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⛔️خاطرات کاملا قسمت نهم خلاصه یه بخش، بلکه یه بیمارستان از دست من ذله بودند. هم اذیت میکردم و هم میخندوندم. هم عشوه و کرشمه میومدم موقع خوندن کتاب، و هم جوری میخوندم که بنده خداها حس میکردن الان یه اتفاق خاص میفته. اونایی که کوروناشون مثبت شده بود ساعت به ساعت بیشتر میشدند. من نمیتونستم همه چیزو از اول پِلی کنم و از باء بسم الله دوباره بگم. تعداد روحانیون هم زیاد نبود و منم نمیتونستم در همه بخش ها باشم. به خاطر همین واسه یه عده ای کتاب میخوندم. واسه یه عده دیگم حرف میزدم و سرگرمشون میکردم. برای عده ای که ماشالله تعدادشون هم کم نبود باید وقت اختصاصی میذاشتم و کنار تختشون میرفتم و به حرفاشون گوش میدادم. تا اینکه اتفاق جالبی افتاد... یکی از خانم پرستارها اومد و گفت: حاج آقا لطفا برو دفتر دکتر که باهاتون کار دارن! با تعجب گفتم: میخوان اخراجم کنن؟ قول میدم دیگه شلوغ نکنم. گفت: نه حاج آقا! از خداشونم باشه. فقط لطفا زود برین که فکر کنم یه مشکلی پیش اومده! تا اینو گفت پاشدم و مثل برق رفتم تو اتاق دکتر. سلام کردم و نشستم. دکتر گفت: نشین حاج آقا! تعجب کردم و گفتم: پس چیکار کنم؟ گفت: تو بخش خانما یه دو نفر خانم هستن که خیلی دارن بی تابی میکنن! کل بخش رو گذاشتن رو سرشون! دیگه دارن از کنترل خارج میشن. گفتم: چشم اما حالشون چطوره؟ گفت: متاسفانه حال دو نفرشون بد هست. ولی یکیشون بدتره. هم حالش بده و هم همکاری نمیکنه و حرفای زشت هم میزنه! گفتم: امیدی هست؟ گفت: چون مشکل خونی هم قبلا داشته، خیلی نه! گفتم: خودشم میدونه که امیدی نیست؟ گفت: ما که چیزی نگفتیم. شایدم هنوز نمیدونه ولی کلا بی تابه و داره روحیه بقیه رو هم بدتر میکنه. گفتم: حالا بریم ببینم چیکار میتونم بکنم. ولی لطفا تختش رو عوض کنین و بذارین دم درب شماره دو! دکتر با تعجب گفت: چرا اونجا؟ میدونی اونجا کجاست؟ گفتم: آره دیگه! حالا بذارین شما ... کارتون نباشه. فقط لطفا از هم جدا باشن. همین کارو کردن. تخت دو تاشون جا به جا کردند. منم آماده شدم که برم پیششون. رفتم پیش اولی که خیلی اذیت میکرد. دیدم یه خانم حدودا 55 ساله و با وضعیت نامناسب ظاهری و بسیار پرخاشگر نشسته روی تخت! به همه اشاره کردم که از اطرافش برید کنار. وقتی اطراف تخت حسابی خلوت شد، آروم آروم رفتم کنار تختش. یه نگا به خلاصه وضعیتش کردم. حالا هیچی نمیفهمیدم و اصلا نمیتونستم دستخط دکترا بخونما. ولی چنان سر تکون دادم که هر کی نمیدونست فکر میکرد جانشین پورفسور سمیعی هستم. تا این حد جوگیر! زنه تا منو دید گفت: تو دیگه کی هستی؟ چیه؟ نگا میکنی؟ گفتم: سلام. اجازه بدید بررسی کنم. خدمت میرسم. با حالت بی احترامی گفت: بِرو مینیم بابا! خدمت میرسم! همتون آدم کشین! هیچی نگفتم و فقط برگ زدم. قبلش با یکی از پرستارا هماهنگ کرده بودم که بیاد و سلام کنه و بره! اما اون لنتی اومد و گفت: سلام آقای دکتر! روزتون بخیر! اگر با من امری داشتین کافیه پیجم کنین! منم از بالای عینکم فقط نگاش کردم و سر تکون دادم. خداوکیلی اگه دروغ بگم. زنه برای دقایقی هیچی نگفت و فکر کنم فهمید که با آدم حسابی طرفه! مثلا بررسی خلاصه وضعیتش تموم شد و رفتم کنار تختش نشستم. خیلی خیلی جدی شروع کردم: گفتم: خانم شما چند سالتونه؟ با بی حوصلگی گفت: 56 سال! گفتم: میدونین چتونه؟ گفت: آره ... مشکل خونی دارم. گفتم: دیگه؟ با تعجب گفت: دیگه چیه؟ همین دیگه! گفتم: نگفتن دیگه شما چته؟ یه کم جدی تر شد و با چشمای ورقلمبیده گفت: مگه چیزی دیگمم هست؟ قیافمو یه جور خاصی گرفتم و گفتم: وقتی در دانشگاه ونکور درس میخوندم یادم دادند که اهل سانسور و مخفی کردن واقعیت برای بیمارم نباشم. بله متاسفانه! مشکل دیگه ای هم دارین! هول شد و گفت: وای ... چی شده؟ چمه؟ گفتم: جنبشو ندارین اما فکر کنم باید بدونین. شما کورونا گرفتین! با وحشت گفت: یا حضرت محمد! همین مرض جدیده؟ گفتم: بله متاسفانه! دیگه داشت سکته میکرد. بی ادبی و جسارت کردن و همه جا رو سرش گذاشتن یادش رفت و شکست! صدای شکسته شدن توی قیافش پیدا بود. کم کم داشت بغض میکرد و با همون حالت گفت: ینی چی میشه حالا؟ گفتم: مگه نگفتین ما آدم کشیم؟ با تندی گفت: حالا من یه چیزی خوردم. درست جوابمو بده! چی میشه حالا؟ گفتم: باید زمان بگذره! باید دارو بگیرین. باید تحت درمان و نظر خودم باشین. باید اجازه بدین همکارانم به شما نزدیک بشن. باید دیگه صداتو نشنوم و دیگه توهین نکنی تا ولت نکنم و سر و کارت به اون طرف درب شماره دو نیفته! یه نگا به اون طرف در کرد و در حالی که وحشت تمام سر تا پاش گرفته بود گفت: مگه اون طرف کجاست؟ گفتم: انتهای اون راهرو میخوره به سردخونه! میخوای تختتون رو ببرم اون طرف و یه نگا با هم بندازیم و برگردیم؟ هیچی نگفت اما صدای نفس کشیدنش داشتم میشندیم. 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 کانال جامع قرآن کریم @quran_farna 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوبم🙏 امروز شد و من سرشار از عشق و امیدم، میدانم که امروز عالی و شگفت‌انگیز است! شکرت🙏 یقین دارم، امروز تمام‌ لحظات من، پر از خیر و برکت و خوشی است و اندیشه هایم، سرشار از انرژی مثبت و به دور از خود قضاوتی هاست ...! شکرت🙏 "که تلاش هایم به ثمر میرسد و زندگی ام سراسر موفقیت و پیروزی میشود" «امروز بهترین روز زندگی من است! من با آفتاب پیمان میبندم و با نور همسو میشوم و از خدایم مدد میطلبم تا همواره در مسیر هدایتش قدم بردارم ...! سپاس🙏 🌸بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 🍃الـــهــی بــه امــیــد تـــو... 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 کانال جامع قرآن کریم @quran_farna 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌹مهدے جان، همه ے دردها و بیمارے ها فقط با آمدن تو درمان مے شود ⁦ ♥️⁩ ⁦♥️⁩ 🍃🌺بیا ڪه جهان، بے تو بیمار است🌺🍃 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 ڪانال جامع قرآن ڪریم @quran_farna 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تعداد نماز و روزه قضا را نمی دانم تکلیف چیست؟ 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 کانال جامع قرآن کریم @quran_farna 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸گوش دادن به صوت زیبای آیه الکرسی🌸 آیه الکرسی عظیم ترین آیه در قرآن است برای حفظ ایمان و مال و جان هر روز آیه الکرسی بخوان💖 التماس دعا ❤️👆👆 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 کانال جامع قرآن کریم @quran_farna 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 همین امروز توبه کنید! 🔴 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 کانال جامع قرآن کریم @quran_farna 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤 تلاوت زیباے استاد راغب‌مصطفی‌غلوش 🌹سوره احزاب آیه ۴۸ 👇 💠 وَ لا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى‌ بِاللَّهِ وَكِيلًا ♦️و ڪافران و منافقان را اطاعت مكن، و به آزارشان اعتنا مكن، و بر خدا توكّل نما كه خداوند براى وڪالت كافے است. 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 ڪانال جامع قرآن ڪریم @quran_farna 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨همنشین موسی علیه السلام ✨ روزی حضرت موسی در خلوت خویش از خدایش سئوال می کند : آیا کسی هست که با من وارد بهشت گردد؟ خطاب میرسد: آری! موسی پرسید: آن شخص کیست؟ خطاب میرسد: او مرد قصابی است در فلان محله، موسی می پرسد: میتوانم به دیدن او بروم ؟ خطاب میرسد: مانعی ندارد ! فردای آن روز موسی به محل مربوطه رفته و مرد قصاب را ملاقات می کند و می گوید : من مسافری گم کرده راه هستم، آیا می توانم شبی را مهمان تو باشم؟ قصاب در جواب می گوید: مهمان حبیب خداست ، کمی بنشین تا کارم را انجام دهم ، آن گاه با هم به خانه می رویم! موسی با کنجکاوی وافری به حرکات مرد قصاب می نگرد و می بیند که او قسمتی از گوشت ران گوسفند را برید و قسمتی از جگر آنرا جدا کرد در پارچه ای پیچید و... کنار گذاشت . ساعتی بعد قصاب می گوید: کار من تمام است برویم، سپس با موسی به خانه قصاب می روند و به محض ورود به خانه، رو به موسی کرده و می گوید: لحظه ای تامل کن! مرد پیرزنی را با مهربانی مورد دلجویی قرار داد، دستی بر صورت پیرزن کشید، سپس با آرامش و صبر و حوصله مقداری غذا به او داد، دست و صورت او را تمیز کرد و خطاب به پیرزن گفت مادرجان دیگر کاری نداری ، و پیرزن می گوید: پسرم ان شاءالله که در بهشت همنشین موسی شوی. سپس قصاب پیش موسی آمده و با تبسمی می گوید: او مادر من است و آن قدر پیر شده که مجبورم او را این گونه نگهداری کنم و از همه جالب تر آن که همیشه این دعا را برای من می خواند که "انشاء الله در بهشت با موسی همنشین شوی!" چه دعایی !! آخر من کجا و بهشت کجا ؟ آن هم با موسی! موسی لبخندی می زند و به قصاب می گوید: من موسی هستم و تو یقیناً به خاطر دعای مادر در بهشت همنشین من خواهی شد! 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 کانال جامع قرآن کریم @quran_farna 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
Ringtone-1.mp3
287.2K
زنگخور تلفن همراه👆👆👆 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 کانال جامع قرآن کریم @quran_farna 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
1_154158491.mp3
2.32M
🎬 صوتی کریم 🎤 مفسر : حجة الاسلام 📖 سوره : 🔖 آیه : ۲۲ أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ ✨__________________________✨ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَندَادًا وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﺁﻥ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺑﺴﺘﺮﻱ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﻭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺳﻘﻔﻲ ﺑﺮﺍﻓﺮﺍﺷﺘﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ، ﺁﺑﻲ [ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺑﺮﻑ ﻭ ﺑﺎﺭﺍﻥ ] ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺁﻥ ﺍﺯ ﻣﻴﻮﻩ ﻫﺎﻱ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ، ﺭﺯﻕ ﻭ ﺭﻭﺯﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ ; ﭘﺲ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺪﺍ ﺷﺮﻳﻜﺎﻥ ﻭ ﻫﻤﺘﺎﻳﺎﻧﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﺪﻫﻴﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻴﺪ [ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺁﻓﺮﻳﺪﻥ ﻭ ﺭﻭﺯﻱ ﺩﺍﺩﻥ ، ﺷﺮﻳﻚ ﻭ ﻫﻤﺘﺎﻳﻲ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ ] .(٢٢ 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 کانال جامع قرآن کریم @quran_farna 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به خودش نیومده بود هنوز و تو شوک بود که دید دست انداختم پشت تختش و دارم میبرمش به طرف اون در! فقط صدای نفس کشیدنش میومد. همین جوری که داشتم میبردمش گفتم: آروم باش خانوم! من اینجام. مشکلی پیش نمیاد. فقط یه سر بریم اونجا و بیاییم. در باز کردم و وارد راهرو شدیم. قدم قدم به طرف انتهای راهرو پیش رفتیم. خانمه رو میگی؟ سکوت محض و نفس های عمیق و رنگ پریده! تا اینکه به انتهای راهرو نزدیک و نزدیک تر شدیم و به یه در بسته رسیدیم که بالاش نوشته بود: «سردخانه! ورود اکیدا ممنوع!» رو کردم به طرف خانمه و گفتم: اینجاست. ته خط اینجاست. اگه نذاری کارمو بکنم ته خطت اینجاست. بریم یه سر داخل؟ آقا من که قصد نداشتم زن مردمو ببرم تو سردخونه و بیارم بیرون! فقط میخواستم نشونش بدم که اگه نذاره درمان بشه، وضعش اینه! اما شانس اون خانمه اصلا خوب نبود! والا خیلی بد شانس بود بنده خدا! چون همون لحظه که میخواستیم برگردیم، یهو در سردخونه باز شد و یکی از پرسنل محترم سردخونه با همون حالت و وضعیت خاصش میخواست بیاد بیرون ... آخی بنده خدا زاویه صورت اون خانمه جوری بود که از روی همون تخت و از لا به لای اون در، تا منتهی الیه برزخ و شب اول قبرش و نکیر و منکر رو دید! خلاصه آره دیگه ... وقتی برگشتیم سر جاش، دو سه ساعتی گذشت تا کل پرسنل دست به دست هم دادند به مهر، مریض منظور را دوباره سر پا کردند! مگه به حالت اولش برمیگشت؟ من که وسایلم آماده کرده بودم که اگه سکته کرد، بزنم به چاک!🙈 اما خدا خیلی حاجیو دوس داره😌 چون وقتی اون خانمه از اون شوک شدید برگشت، انگار از جهان آخرت برگشته بود! قشنگ همکاری میکرد ... ☺️ مودب هم شده بود ...😊 حرفای زشت هم نمیزد ...😁 قرص و کپسولش هم میخورد...🤒 اصلا هم بوی وایتکس اذیتش نمیکرد...😷 ضمنا به هر کسی هم که رد میشد سلام میکرد!😂 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 کانال جامع قرآن کریم @quran_farna 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃✨🌸اغاز سخن ياد خدا بايد كرد خود را به اميد او رها بايد كرد اى با تو شروع كارها زيباتر اغاز سخن تو را صدا بايد كرد😇🌹 💞 بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 💞 الهی به امید تو 💕🙏 🌸🍃🌸 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 کانال جامع قرآن کریم @quran_farna 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
❤️ هم‌نشینی آیات و تصاویر ❤️ 📚 سورہ مبارڪه عنڪبوت ؛ آیـه شریفه ۶۴ 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 ڪانال جامع قرآن ڪریم @quran_farna 🌼🌼🌼🌼🌼🌼