#داستان کوتاه و آموزنده
#داغی_صحرای_محشر
روزی #پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) یک درهم به #سلمان و یک درهم به #ابوذر داد. سلمان درهم خود را #انفاق کرد و به بینوایی بخشید، ولی ابوذر با آن لوازمی #خرید.
روز بعد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد آتشی افروختند. سنگی نیز روی آن گذاشتند. همین که سنگ گرم شد و حرارت و شعلههای آتش در سنگ اثر کرد، سلمان و ابوذر را فراخواند و فرمود: «هر کدام باید بالای این سنگ بروید و حساب درهم دیروز را پس بدهید.» سلمان بدون درنگ و ترس، پای بر سنگ گذاشت و گفت: «در راه خدا انفاق کردم» و پایین آمد.
وقتی که نوبت به ابوذر رسید، ترس او را فراگرفت. از اینکه پای برهنه روی سنگ داغ بگذارد و خرید خود را شرح دهد، وحشت داشت.
#پیامبر فرمود: « از تو گذشتم؛ زیرا حسابت به طول میانجامد، ولی بدان که صحرای محشر از این سنگ داغتر است».
آشنایی با اسوه ها، سلمان فارسی، ص ۱۲۵؛ به نقل از پند تاریخ، ج ۱، ص ۱۹۰
https://eitaa.com/quran_lifestyle