eitaa logo
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
9.9هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
5.6هزار ویدیو
50 فایل
روزانه #تفسیری کوتاه از آیات کلام‌الله مجید رو باهم مرور میکنیم (به ترتیب از اول قرآن😍) ‌ ‌🟢 مجموعه تبلیغات بعثت👇 eitaa.com/joinchat/304153330C2ebf875a87 تبلیغات ارزان و پربازده👆👆 ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
5.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 توسل به امام زمان معجزه می‌کنه فقط باید باور کنی همه کاره عالم اوست. 👌بسیار شنیدنی حتما ببینید و نشردهید. ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
☘ #سلام_بر_ابراهیم ۱ ☘ 💥قسمت چهل و دوم : نیمه شعبان ✔️ راوی : جمعی از دوستان شهید 🔸عصر روز نيمه ش
۱ ☘ 💥قسمت چهل وسوم : جایزه ✔️ راوی : قاسم شبان 🔸يكي از عملياتهاي نفوذي ما در منطقه غرب به اتمام رسيد. بچه ها را فرستاديم عقب. پس از پايان عمليات، يك يك سنگرها را نگاه كرديم. كسي جا نمانده بود. ما آخرين نفراتي بوديم كه بر مي گشتيم. ساعت يك نيمه شب بود. ما پنج نفر مدتي راه رفتيم. به ابراهيم گفتم: آقا ابرام خيلي خسته ايم، اگه مشكلي نيست اينجا استراحت كنيم. ابراهيم موافقت كرد و در يك مكان مناسب مشغول استراحت شديم. 🔸هنوز چشمانم گرم نشده بود که احساس كردم از سمت دشمن كسي به ما نزديك مي شود! يكدفعه از جا پريدم. از گوشه ای نگاه كردم. درست فهميده بودم در زير نور ماه كاملاً مشخص بود. يك عراقي در حالي كه كسي را بر دوش حمل مي كرد به ما نزديك مي شد! 🔸خيلي آهسته ابراهيم را صدا زدم. اطراف را خوب نگاه كردم. كسي غير از آن عراقي نبود! وقتي خوب به ما نزديك شد از سنگر بيرون پريديم و در مقابل آن عراقي قرار گرفتيم. سرباز عراقي خيلي ترسيده بود. همانجا روي زمين نشست. يكدفعه متوجه شدم، روي دوش او يكي از بچه هاي بسيجي خودمان است! او مجروح شده و جامانده بود! 🔸خيلي تعجب كردم. اسلحه را روي كولم انداختم. با كمك بچه ها، مجروح را از روي دوش او برداشتيم. رضا از او پرسيد: تو كي هستي، اينجا چه ميكني!؟ سرباز عراقي گفت: بعد از رفتن شما من مشغول گشت زني در ميان سنگرها و مواضع شما بودم. يكدفعه با اين جوان برخورد كردم. اين رزمنده شما از درد به خود مي پيچيد و مولا اميرالمومنين و امام زمان را صدا مي زد. من با خودم گفتم: به خاطر مولا علي تا هوا تاريك است و بعثيها نيامده اند اين جوان را به نزديك سنگر ايراني ها برسانم و برگردم! 🔸بعد ادامه داد: شما حساب افسران بعثي را از حساب ما سربازان شيعه كه مجبوريم به جبهه بيائيم جدا كنيد.حسابي جاخوردم. ابراهيم به سرباز عراقي گفت: حالا اگر بخواهي مي تواني اينجا بماني و برنگردي. تو برادر شيعه ما هستي. سرباز عراقي عكسي را از جيب پيراهنش بيرون آورد وگفت: اينها خانواده من هستند. من اگر به نيروهاي شما ملحق شوم صدام آن ها را مي كشد. بعد با تعجب به چهره ابراهيم خيره شد! بعد از چند لحظه سكوت با لهجه عربي پرسيد: اَنت ابراهيم هادي!! 🔸همه ما ساكت شديم! باتعجب به يكديگر نگاه كرديم. اين جمله احتياج به ترجمه نداشت. ابراهيم با چشمان گرد شده و با لبخندي از سر تعجب پرسيد: اسم من رو از كجا ميدوني!؟ من به شوخي گفتم: داش ابرام، نگفته بودي تو عراقي ها هم رفيق داري! سرباز عراقي گفت: يك ماه قبل، تصوير شما و چند نفر ديگر از فرماندهان اين جبهه را براي همه يگان هاي نظامي ارسال كردند و گفتند: هركس سر اين فرماندهان ايراني را بياورد جايزه بزرگي از طرف صدام خواهد گرفت! 🔸در همان ايام خبر رسيد که از فرماندهي سپاه غرب، مسئولي براي گروه اندرزگو انتخاب شده و با حكم مسئوليت راهي گيلانغرب شده. ما هم منتظر شديم ولي خبري از فرمانده نشد. تا اينكه خبر رسيد، جمال تاجيك كه مدتي است به عنوان بسيجي در گروه فعاليت دارد همان فرمانده مورد نظر است! 🔸با ابراهيم وچند نفر ديگربه سراغ جمال رفتيم. از او پرسيديم: چرا خودت را معرفي نكردي؟! چرا نگفتي كه مسئول گروه هستي؟ جمال نگاهي به ما كرد و گفت: مسئوليت براي اين است كه كار انجام شود. خدا را شكر، اينجا كار به بهترين صورت انجام ميشود.من هم از اينكه بين شما هستم خيلي لذت ميبرم. از خدا هم به خاطر اينكه مرا با شما آشنا كرد ممنونم. شما هم به كسي حرفي نزنيد تا نگاه بچه ها به من تغيير نكند. جمال بعد از مدتي در عمليات مطلع الفجر در حالي كه فرمانده يكي از گردانهاي خط شكن بود به شهادت رسيد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
۱ ☘ 💥قسمت چهل و چهارم : ابوجعفر ( ۱ ) ✔️ راوی : حسین الله کرم ، فرج الله مرادیان 🔸روزهاي پاياني سال 1359 خبر رسيد بچه هاي رزمنده، عملياتي ديگري را بر روي ارتفاعات بازي دراز انجام داده اند. قرار شد هم زمان بچ ههاي اندرزگو، عمليات نفوذي در عمق مواضع دشمن انجام دهند. 🔸براي اين كار به جز ابراهيم، وهاب قنبري و رضا گوديني و من انتخاب شديم. شاهرخ نورايي و حشمت كوه پيكر نيز از ميان كردهاي محلي با ما همراه شدند. وسايل لازم كه مواد غذايي و سلاح و چندين مين ضد خودرو بود برداشتيم. 🔸با تاريك شدن هوا به سمت ارتفاعات حركت كرديم. با عبور از ارتفاعات، به منطقه دشت گيلان رسيديم. با روشن شدن هوا در محل مناسبي استقرار پيدا كرديم و خودمان را مخفي كرديم.در مدت روز، ضمن استراحت، به شناسايي مواضع دشمن و جاده هاي داخل دشت پرداختيم. از منطقه نفوذ دشمن نيز نقش هاي ترسيم كرديم. دشت روبروي ما دو جاده داشت كه يكي جاده آسفالته و ديگري جاده خاكي بود كه صرفاً جهت فعاليت نظامي از آن استفاده ميشد. 🔸فاصله بين اين دو جاده حدوداً پنج كيلومتر بود. يك گروهان عراقي با استقرار بر روي تپه ها و اطراف جاده ها امنيت آن را برعهده داشتند.با تاريك شدن هوا و پس از خواندن نماز حركت كرديم. من و رضا گوديني به سمت جاده آسفالته و بقيه بچه ها به سمت جاده خاكي رفتند. در اطراف جاده پناه گرفتيم. وقتي جاده خلوت شد به سرعت روي جاده رفتيم. دو عدد مين ضد خودرو را در داخل چاله هاي موجود كار گذاشتيم. روي آن را با كمي خاك پوشانديم و سريع به سمت جاده خاكي حركت كرديم. 🔸از نقل و انتقالات نيروهای دشمن معلوم بود كه عراقيها هنوز بر روي بازيدراز درگير هستند. بيشتر نيروها و خودروهاي عراقي به آن سمت ميرفتند. هنوز به جاده خاكي نرسيده بوديم كه صداي انفجار مهيبي از پشت سرمان شنيديم. ناگهان هر دوي ما نشستيم و به سمت عقب برگشتيم! يك تانك عراقي روي مين رفته بود و در حال سوختن بود. بعد از لحظاتي گلوله هاي داخل تانك نيز يكي پس از ديگري منفجر شد. تمام دشت از سوختن تانك روشن شده بود. ترس و دلهره عجيبي در دل عراقيها افتاده بود. به طوري كه اكثر نگهبانهاي عراقي بدون هدف شليك ميكردند. 🔸وقتي به ابراهيم و بچه ها رسيديم، آنها هم كار خودشان را انجام داده بودند. با هم به سمت ارتفاعات حركت كرديم. ابراهيم گفت: تا صبح وقت زيادي داريم. اسلحه و امكانات هم داريم، بياييد با كمين زدن، وحشت بيشتري در دل دشمن ايجاد كنيم. هنوز صحبتهاي ابراهيم تمام نشده بود که ناگهان صداي انفجاري از داخل جاده خاكي شنيده شد. يك خودرو عراقي روي مين رفت و منهدم شد. همه ما از اينكه عمليات موفق بود خوشحال شديم. صداي تيراندازي عراقيها بسيار زياد شد. آنها فهميده بودند كه نيروهاي ما در مواضع آ نها نفوذ كرد هاند براي همين شروع به شليك خمپاره و منور كردند. ما هم با عجله به سمت كوه رفتيم. روبروي ما يك تپه بود. يكدفعه يك جيپ عراقي از پشت آن به سمت ما  آمد. آنقدر نزديك بود كه فرصتي براي تصمي مگيري باقي نگذاشت! 🔸بچه ها سريع سنگر گرفتند و به سمت جيپ شليك كردند. بعد از لحظاتي به سمت خودرو عراقي حركت كرديم. يك افسر عالي رتبه عراقي و راننده او كشته شده بودند. فقط بيسي مچي آنها مجروح روي زمين افتاده بود. گلوله به پاي بيسيمچي عراقي خورده بود و مرتب آه و ناله ميكرد. 🔸يكي از بچه ها اسلحه اش را مسلح كرد و به سمت بيسيمچي رفت. جوان عراقي مرتب ميگفت: الامان الامان. ابراهيم ناخودآگاه داد زد: ميخواي چيكار كني؟! گفت: هيچي، ميخوام راحتش كنم. ابراهيم جواب داد: رفيق، تا وقتي تيراندازي ميكرديم او دشمن ما بود، اما حالا كه اومديم بالاي سرش، اون اسير ماست! بعد هم به سمت بيسيمچي عراقي آمد و او را از روي زمين برداشت. روي كولش گذاشت و حركت كرد. 🔸همه با تعجب به رفتار ابراهيم نگاه ميكرديم. يكي گفت: آقا ابرام، معلومه چي كار ميكني!؟ از اينجا تا مواضع خودي سيزده كيلومتر بايد توي كوه راه بريم. ابراهيم هم برگشت و گفت: اين بدن قوي رو خدا براي همين روزها گذاشته! بعد به سمت كوه راه افتاد. ما هم سريع وسايل داخل جيپ و دستگاه بيسيم عراقيها را برداشتيم و حركت كرديم. در پايين كوه كمي استراحت كرديم و زخم پاي مجروح عراقي را بستيم بعد دوباره به راهمان ادامه داديم. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😔میبینید چطوری هرروز ی جا رو به خاک و خون میکشن.. قدر مدافعان امنیت‌مون رو بدونیم🌱✨ برای سلامتی تمامی سربازان اسلام هدیه کنید🙏🌺 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞 🍃السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَديلَ الْخَيْرِ... 🌼سلام بر تو ای مولایی که هرکس تو را یافت به تمام خیر و خوبی ها رسیده. سلام بر تو و بر روزی که با آمدنت، زمین از خیر و خوبی لبریز خواهد شد. 📗صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها، ص578. ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
❇️روش های قرآنی برای داشتن حال خوب: 🍂 توقع نداشتن از دیگران: 🔸إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاء وَلَا شُكُوراً (انسان /٩) ⚡️ترجمه : ما براى رضاى خدا به شما طعام مى دهيم و از شما پاداش و تشكّرى نمى خواهيم. 🔴 آدمهایی که از دیگران توقع تشکر و محبت دارن، اگر عکس العمل مناسب را دریافت نکنند، حالشون بد میشه. 💥اما کسانی که فقط بخاطر خدا کار انجام میدن و حتی خوبی، محبت و لطف کردنشونم بخاطر خداست نه بخاطر قدردانی طرف مقابل، همیشه حالشون خوبه. ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
4_5785067488806964229.mp3
12.33M
۵۴ ♨️ به خدا که نمی‌شود دست یافت! نه او را می‌توان دید! و نه کسی او را دیده، که توصیفش کرده باشد! ❓من چگونه می‌توانم شبیه کسی باشم و به اخلاقش متخلق شوم، وقتی نه می‌توانم ببینمش، و نه می‌توانم جزئیات اخلاق او را بشناسم؟ ‼️ اینهمه احکام و باید و نباید چگونه می‌تواند مرا به برساند؟ ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
🕊مقام والای شهیدنظری و شفای یک مادر شهید 🖌پدر شهید علی‌اکبر نظری ثابت نقل می‌کند به گلزار شهدا که رسیدم دیدم خانم مسنّی دارد سنگ قبر فرزندم را می‌شوید. بالای سرش رسیدم گفتم: ✨«خانم شما این شهید را می‌شناسید؟ گفت: تا یک هفته پیش او را نمی‌شناختم. گفتم: پس چی شد که شناختید؟ در پاسخ گفت: من خودم سیده‌ام و مادر شهید هستم. فرزندم در ردیف دوم پیش پای شهید زین‌الدین مدفون است. بیماری لاعلاجی گرفتم و مدت‌ها دنبال مداوا بودم. هرکاری کردم خوب نمی‌شدم؛ خیلی ناراحت بودم. از خدا خواستم تا حداقل خواب فرزند شهیدم را ببینم. وقتی به خوابم آمد، به پسرم گله کردم که مگر تو شهید نیستی؟ من مادرت هستم و سیده‌ام! کاری بکن و از خدا بخواه شفا بگیرم. پسرم گفت: برو سر قبر علی‌اکبر. گفتم: کجاست تا پیدا کنم؟ گفت: عصر پنج‌شنبه پدرش می‌آید سر قبرش، بگرد پیدا می‌کنی. چند بار آمدم تا پیدا کردم. به شهید شما متوسل شدم و شفا گرفتم. بار دیگر از خدا خواستم تا خواب پسرم را ببینم. به خوابم آمد. از او پرسیدم: چرا مرا به آن‌ شهید حواله دادی؟ گفت: در این عالم شهداء درجه و جایگاه‌های متفاوتی دارند. هرکسی در دنیا اخلاص و تلاش بیشتری داشته در اینجا درجه و مقام بالاتری دارد. به همین خاطر شما را به شهید علی‌اکبر نظری ارجاع دادم. شهید🕊🌹 ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
💢 مروری کوتاه بر #نکات_تفسیری آیات سوره انبیاء ( آیات 28 . 29 . 30 ) 🌺🍃✨🌸✨🌺🍃 🕋يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَ
💢 مروری کوتاه بر آیات سوره انبیاء ( آیات 31 . 32 . 33 ) 🌺🍃✨🌸✨🌺🍃 🕋 وَ جَعَلْنا فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِهِمْ وَ جَعَلْنا فِيها فِجاجاً سُبُلًا لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ «31» 🦋🦋و در زمين، كوه‌هاى ثابت و استوار قرار داديم تا (مبادا زمين) آنها (مردم) را بلرزاند و در لابلاى كوه‌ها، (دره‌ها و) راههاى فراخ پديد آورديم، شايد كه آنها راه يابند. 📚جلد 5 - صفحه 445 📝نکته ها👇 🔷كلمه‌ى‌ «رَواسِيَ» جمع «راسيه» به معناى ثابت است و مقصود از آن در اين آيه، كوه‌هاى پابرجا است. كلمه‌ى‌ «تَمِيدَ» از «ميد» به معناى اضطراب چيزهاى بزرگ است. كلمه «فجاج» نيز به راههاى پهن ميان دو كوه گفته مى‌شود، همانگونه كه راههاى باريك و تنگ بين كوه‌ها «شعب» نام دارد. «1» 🔷براى كوه‌ها، فوائد بسيارى ذكر شده است، از جمله: نگهدارى برف و ذخيره‌ى آب براى تابستان‌ها، جلوگيرى از تندبادهاى ناشى از جابجايى هوا، فراهم آوردن محيط مناسب براى‌پرورش گياهان و جانوران، بهره‌دهى انواع سنگ‌ها براى بناى ساختمان، و ... 🔷چگونه مى‌توان باور كرد كه خداوند حكيم براى جلوگيرى از تزلزل زمين، كوه‌ها را قرار داده است، امّا براى پيشگيرى از لغزش انسان‌ها در برابر حوادث، اوليا و پيشوايان صبور و قوى قرار نداده باشد؟! 📝پیام ها🔰 🔶1- آفرينش كوه‌ها تصادفى نيست، بلكه بر اساس تدبير الهى است. «جَعَلْنا» 🔶2- كوه‌ها مايه‌ى آرامش زمين‌اند. زمين بدون وجود كوه، به خاطر گازهاى درونى و موادّ مذابّ، در معرض لرزشهاى شديد قرار دارد. «رَواسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِهِمْ» 🔶3- در لابلاى موانع بزرگ نيز راههاى نجات وجود دارد. «جَعَلْنا فِيها فِجاجاً» 🔶4- راههاى ميان كوه‌ها، هم وسيله دستيابى به مناطق ديگر و هم عامل هدايت به حكمت الهى است. «لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ» 📚«1». قاموس. 📚تفسير نور(10جلدى)، ج‌5، ص: 446 💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 🕋 وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ هُمْ عَنْ آياتِها مُعْرِضُونَ «32» 🦋🦋و آسمان را سقفى محفوظ قرار داديم، و آنها از نشانه‌هاى آن روى گردانند. 📝نکته ها👇 🔷زمين داراى دو نوع حفاظت است، يكى از درون و ديگرى از بيرون. يكى به واسطه كوه‌ها، از تحركات و فشار گازهاى درونى كه باعث زلزله و لرزشهاى شديد است، و ديگرى بوسيله هواى آسمان و جوّى كه گرداگرد زمين را فراگرفته است، از بمباران شبانه روزى شهاب سنگ‌ها، شعاع كشنده‌ى نور خورشيد واشعه‌هاى مرگبار كيهانى كه دائماً زمين را در معرض خطرناك‌ترين تهديدها قرار مى‌دهد. 🔷شايد مراد از محفوظ بودن آسمان، حفاظت آسمان‌ها از آمد و رفت شيطان‌ها باشد، چنانكه در جاى ديگر مى‌فرمايد: «وَ حَفِظْناها مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ رَجِيمٍ» «1» 📝پیام ها🔰 🔶1- آفرينش آسمان روى حساب و هدف است. «جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً» 🔶2- نه تنها زمين كه آسمان‌ها نيز حفظ مى‌شوند. «مَحْفُوظاً» (حفظ مى‌شوند از اينكه بر انسان‌ها سقوط كنند) 🔶3- آسمان، هم حافظ است‌ «سَقْفاً» و هم محفوظ. «مَحْفُوظاً» 🔶4- آسمان داراى نشانه‌هايى از قدرت و حكمت الهى است. «آياتِها» 🔶5- هر چه خداوند بر عبرت آموزى و هدايت پذيرى از آيات و نشانه‌هاى قدرت خويش تأكيد مى‌فرمايد، امّا انسان غافل و مغرو از آن اعراض مى‌كند. «عَنْ آياتِها مُعْرِضُونَ» 📖«1». حجر، 17. 📚تفسير نور(10جلدى)، ج‌5، ص: 447 💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 🕋 وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ «33» 🦋🦋و او كسى است كه شب و روز و خورشيد و ماه را آفريد (كه) هر يك (از آنها) در مدارى (معيّن)، شناور (و در حركت) است. 📝نکته ها👇 🔷شب نيز همچون روز، مخلوق و مجعول الهى است، نظير آيه‌اى كه مى‌فرمايد: «خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ» «1» يعنى مرگ نيز مثل حيات داراى وجودى است كه خداوند آن را خلق فرموده است. 🔷در كلمه‌ى‌ «كُلٌّ» در اين آيه چند احتمال است: ●الف: نه تنها خورشيد و ماه، بلكه همه‌ى كرات آسمانى در حركت هستند. ●ب: محلّ طلوع خورشيد وماه در مواقع مختلف متعدّد است. «2» ●ج: شب و روز نيز مثل خورشيد و ماه در حركتند، زيرا اگر ما از بيرون از فضاى زمين به‌كره‌ى زمين نگاه كنيم، شب را كه همان سايه‌ى زمين است، به صورت يك مخروط و روز را به شكل يك استوانه‌ى روشن، در حال گردش به دور زمين خواهيم ديد. «3» 📝پیام ها🔰 🔶1- بهترين راه خداشناسى، دقّت در آفريده‌هاى الهى است. هُوَ الَّذِي خَلَقَ‌ ... زيرا طبيعت، همواره در اختيار همه‌ى انسان‌ها قرار دارد. 🔶 2- همه‌ى كرات داراى مدارى هستند كه در آن حركت مى‌كنند. كُلٌّ فِي فَلَكٍ‌ ... 📖«1». ملك، 2. 📚«2». تفسير لاهيجى. 📚«3». تفاسير الميزان و نمونه. ------------------------------------------------- 📚 برگرفته از تفسیرنور ❤️🍃 🆔 @QURAN_SOUND114 📎 با ما همراه باشید👆