eitaa logo
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
9.8هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
5.6هزار ویدیو
50 فایل
روزانه #تفسیری کوتاه از آیات کلام‌الله مجید رو باهم مرور میکنیم (به ترتیب از اول قرآن😍) ‌ ‌🟢 مجموعه تبلیغات بعثت👇 eitaa.com/joinchat/304153330C2ebf875a87 تبلیغات ارزان و پربازده👆👆 ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
💞 ❤🌸 ☀ خورشید با اجازه ی رویت طلوع کرد ❤ قلبم سلام گفت و تپیدن شروع کرد 💐 آقای مهربان غزل های من سلام 🌹 باید که در برابر اسمت رکوع کرد 🌹 ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
🔰 یکی از شگردهای شیطان شیطان دائما ما را به شتابزدگی وادار می‌کند چون اگر آدم آرام باشد ، غالبا درس
💠 بیشتر از زندگی لذت می‌بریم ؛ اگر ... اگر باور کنیم دنیا ذاتا محل آسایش و خوشی نیست ، 💁‍♂ توقّعمان از دنیا کم می‌شود . 👌 آنگاه قوی‌تر زندگی خواهیم کرد و اتفاقا از زندگی بیشتر لذت می‌بریم . 😌 💌 🍃 شماره ۷۴۴ ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
💟امام صادق(عليه السلام) : خانه اى كه در آن خوانده نمى شود و از خدا ياد نمى گردد ۳ گرفتاری در آن خانه بوجود می آید: √ بركت خانه كم میشه، (دائم مشکل مالی دارند.) √ فرشتگان خانه را ترك مى‌كنند. (رحمت و فیض خاص خداوند به آن خانه نازل نمی شود.) √ شياطين در آن حضور مى‌يابند. (نزاع و جدال در آن خانه زیاد است.) 📚كافى، ج2، ص٤٩٩.ح١ ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
6.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌شاهکار تلاوتی آشنا 💢سوره حمد ✳استاد ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
‌خۅشا‌بہ‌ࢪفـاقـت‌هایـے‌کہ پایـٰانشان‌ختمِ‌بھشت‌میشـۅد...💔:" ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
11.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 (س) 💐سر زده باز دلم تا حرمت پر زده 💐به سیم آخر زده 🎙 👏 👌فوق زیبا ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
مداحی_آنلاین_دسته_دسته_میرن_رهروان.mp3
3.1M
🌸 (س) 💐دسته دسته میرن رهروان زینب 💐عالم میگیرن عاشقان زینب 🎙 👏 👌فوق زیبا ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 (س) ♨️عظمت حضرت زینب (س) به چیه؟ 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
☘ #سلام_بر_ابراهیم ۱ ☘ 💥 قسمت نود و چهارم: شهیدان زنده‌اند..( بخش دوم ) 👤 راوی : مصطفی صفار هرندی
۱ ☘ 💥 قسمت نود و پنجم:اين تذهبون( بخش اول ) 👤 راوی : خانم رسولي و... در دوران دفاع مقدس با همسرم راهي جبهه شديم. شوهرم در گروه شهيد اندرزگو و من امدادگر بيمارستان گيلان غرب بودم. ابراهيم هــادي را اولين بار در آنجا ديدم. يکبار که پيکر چند شــهيد را به بيمارســتان آوردند، برادر هادي آمد و گفت: شــما خانمها جلو نيائيد! پيکر شهدا متلاشي شده و بايد آنها را شناسائي کنم. بعدها چند بار نواي ملکوتي ايشــان را شــنيدم. صداي بسيار زيبائي داشت. وقتي مشغول دعا ميشد، حال و هواي همه تغيير ميکرد. من ديده بودم که بسيجيها عاشق ابراهيم بودند و هميشه در اطراف او پر از نيروهاي رزمنده بود. تا اينکه در اواخر سال 1360 آنها به جنوب رفتند و من هم به تهران برگشتم. چند سال بعد داشتيم از خيابان 17 شهريور عبور ميکرديم که يکباره تصوير آقاابراهيم را روي ديوار ديدم! من نميدانســتم که ايشــان شهيد و مفقود شده! از آن زمان، هر شــب جمعه به نيت ايشــان و ديگر شــهدا دو رکعت نماز ميخوانم. تا اينکه در سال 1388 و در ايام ماجراي فتنه، يک شب اتفاق عجيبي افتاد. در عالم رويا ديدم که آقا ابراهيم با چهره اي بسيار نوراني و زيبا، روي يک تپه سر سبز ايستاده! پشت سر او هم درختاني زيبا قرار داشت... 📚 منبع: کتاب سلام بر ابراهيم
۱ ☘ 💥 قسمت نود و پنجم : اين تذهبون( بخش دوم ) 👤 راوی : خانم رسولي و..... بعد متوجه شــدم که دو نفر از دوستان ايشان که آنها را هم ميشناختم، در پائين تپه مشغول دست و پا زدن در يک باتلاق هستند! آنها ميخواســتند به جائي بروند، اما هرچه دســت و پا ميزدند بيشتر در باتلاق فرو ميرفتنــد! ابراهيم رو به آنها کرد و فرياد زد و اين آيه را خواند: اَين تَذهبون )به کجا ميرويد(؟! اما آنها اعتنائي نکردند! روز بعد خيلي به اين ماجرا فکر کردم. اين خواب چه تعبيري داشت؟! پسرم از دانشــگاه به خانه آمد. بعد با خوشحالي به سمت من آمد و گفت: مادر، يک هديه برايت گرفته‌ام! بعد هم کتابي را در دست گرفت و گفت: کتاب شهيد ابراهيم هادي چاپ شده ... به محض اينکه عكس جلد کتاب را ديدم رنگ از صورتم پريد! پسرم ترسيد و گفت: مادر چي شد؟ من فکر ميکردم خوشحال ميشي؟! جلو آمدم و گفتم: ببينم اين کتاب رو... من دقيقًا همين صحنه روي جلد را ديشب ديده بودم! ابراهيم را درست در همين حالت ديدم! بعد مشــغول مطالعه کتاب شدم. وقتي که فهميدم خواب من روياي صادقه بوده، از طريق همسرم به يکي از بسيجيان آن سالها زنگ زديم. از او پرسيديم كه از آن دو نفر كه من در خواب ديده بودم خبري داري؟ خلاصه بعد از تحقيق فهميدم که آن دو نفر، با همه ي سابقه جبهه و مجاهدت، از حاميان ســران فتنه شــده و در مقابــل رهبر انقلاب موضع گيــري دارند! هرچند خواب ديدن حجت شــرعي نيســت، اما وظيفه دانستم که با آنها تماس بگيرم و ماجراي آن خواب را تعريف کنم. خدا را شــکر، همين رويا اثربخش بود. ابراهيم، بار ديگر، هادي دوستانش شد و ... 📚‌منبع: کتاب سلام بر ابراهيم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا