eitaa logo
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
9.9هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
5.6هزار ویدیو
50 فایل
روزانه #تفسیری کوتاه از آیات کلام‌الله مجید رو باهم مرور میکنیم (به ترتیب از اول قرآن😍) ‌ ‌🟢 مجموعه تبلیغات بعثت👇 eitaa.com/joinchat/304153330C2ebf875a87 تبلیغات ارزان و پربازده👆👆 ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
♡🦋🌸🍃✨💎✨🍃🌸🦋♡ 💟 امام علی(علیه السلام): 💠 ای مردم، 👈 امواج را با نجات، درهم بشكنيد، 👉 و از راه اختلاف و پراكندگی بپرهيزيد. و تاجهای فخر و برتری جويی را بر زمين نهيد، رستگار شد آن كس كه با ياران بپا خواست، يا كناره گيری نمود و مردم را آسوده گذاشت، اينگونه زمامداری، چون آبی بدمزه، و لقمه ای گلوگير است. 📚 ┄───┅┅═ ●♡● ═┅┅───┄ ●|| @QURAN_SOUND114 ||●
🌼🌸🍀🌼🌸🍀 🔻خشمِ بزرگِ خدا🔻 ✍ هیچ گناهی رو نباید دست کم گرفت. هر (کوچک یا بزرگ فرق نمیکنه)، به اندازه خودش خشم و غضبِ رو به همراه داره. ⁉️امّا فکر میکنید برای چه موضوعی است؟! جواب در ابتدای سوره صف اومده: 🕋 یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مٰا لاٰ تَفْعَلُونَ. کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اَللهِ أَنْ تَقُولُوا مٰا لاٰ تَفْعَلُونَ (صف/۲و۳) 💢ای کسانی که آورده‌اید! 💢چرا سخنی را می‌گوئید که خودتان نمی‌کنید؟! 💢 این امر بسیار موجب خشم و غضب خداست که سخنی بگوئید، که خودتان نمی‌کنید!! کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اَللهِ... مَقْت👈 یعنی بغضِ شدید، نسبت به کسی که کار قبیحی انجام داده. ✅️ در زمانِ عرب جاهلی، کسی که با زن بابای خودش ازدواج میکرد، به این ازدواج میگفتند "نِکاح مَقْت". یعنی ازدواجی که بسیار زشت و ناپسند است. کلمه "کَبُرَ" هم قبلش اومده، که به معنی کبیر و بزرگ است. پس: کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اَلله👈 یعنی کاری که نزد بسیار بسیار زشت و ناپسند است. کاری که غضبِ خیلی خیلی شدیدِ رو به همراه داره. 🔥️ این غضبِ خیلی خیلی شدیدِ برای کسی است که بزنه، ولی خودش نکنه. یه جمله معروف هست که میگن: 👈"زبان، ترجمان دل است"👉 ☝️ اگه راه این دو تا از هم جدا بشه، یعنی زبان یه چیز بگه و دل یه چیز دیگه، یه چیز باشه و یه چیز دیگه، این نشانه است. 📣 از طرف هر کسی اتّفاق بیفته بد است، امّا اگر برای مسئولینِ یک اتّفاق بیفته دیگه بدتر. یعنی کسانی که امورِ مسلمین رو بدست می‌گیرند، اگه خودشون نباشند و فقط بزنند، این خیلی بدتره. لذا حضرت علی (ع) در فرمان خود به مالک اشتر فرمود: 👈 "از اینکه به مردم وعده بدهی، و تخلّف کنی سخت بپرهیز، زیرا این کار موجب خشم عظیم در نزد خدا و مردم خواهد شد، چنان که قرآن می‌گوید: کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللّٰهِ أَنْ تَقُولُوا مٰا لاٰ تَفْعَلُونَ". 📚 نهج البلاغه، نامه ۵۳. 🙏 خدایا خودت کمک کن که و ما، و ظاهر و باطن ما یکی باشه. ، ، ، ، ، ، . ------------------------------------------- 📡‌ ودرثـواب‌آن‌سهیم‌باشید😊👇 💓|^ @QURAN_SOUND114
🌸🍃﷽🌸🍃 🔻منکراتِ مادر🔻 ✍ قرآن کریم درباره‌ی ویژگی افراد صالح می‌فرماید که اهل «امر به معروف» و «نهی از منکر» هستند: 🕋 یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ، وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ، وَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ، وَ أُولَئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ (آل عمران/۱۱۴) 💢 به خدا و روز واپسین ایمان می‌آورند، 💢 و می‌کنند، 💢 در انجام کارهای نیک، بر یکدیگر پیشی می‌گیرند، 💢 و آنها از صالحانند. اصل ، نهی از زشتی‌ها و بدی‌ها، و در یک کلمه نهی از ناهنجاریها، از اوصافِ جامعه‌ی به رشد رسیده است. جامعه‌ای که به قول قرآن بهترین جامعه است:👈 «خَیرَ اُمَّةِِ» این یک اصلِ تکاملی و کارآمد است. ❗️ اما متاسفانه در جهانِ اسلام، و در جامعه‌ی ما، چنان بسته و نامقبول به این اصل عمل شده که، برای اکثر مردم یک پدیده‌ی خشن و مزاحم حساب میشه. ❌ امروزه تا اسم «نهی از منکر» میاد، همه‌ی ذهن‌ها فقط متوجّه و روسری و طرز پوشش بعضی خانم‌ها و، فلان آهنگ و موسیقی و ساز و آواز و... میشه. اصلاً ذهن‌ بعضی‌ها فراتر از اینجور چیزها نمیره، در حالیکه مصادیق زیادی دارند. و اتفاقاً بعضی از ، به مراتب اهمیت بیشتری دارند:👇 ➖ وقتی کشوری روی نفت خوابیده و سوپر ثروتمنده، ولی اینهمه گرسنه و کارتون‌خواب و فقیر داره.. ➖ وقتی حقّ مردم داده نمیشه، و ثروت عادلانه توزیع نمیشه.. ➖ وقتی بجای اینکه فرصت‌های شغلیِ برابر ایجاد بشه، فقط این فرصت‌ها در اختیارِ یک عدّه‌ی خاصّ قرار می‌گیره.. ➖ وقتی داروهایی که باید به موقع در اختیار دردمندان جامعه قرار بگیره، در انبار سودجویان ذخیره میشه و از بازارِ آزاد سر در میاره.. ➖ وقتی زوجِ جوانی برای دریافت یک وام ساده‌ی ازدواج، ماهها و بلکه سالها در انتظار می‌مونند، و از اون طرف قلیلِ انگشت شماری میلیاردها وام، بدونِ کمترین ضمانتی از بانک‌ها می‌گیرند.. ☝️ همه‌ی اینها مصداقِ بارزِ هستند. پس عزیزِ من، 👈 اوّل منکراتِ مادر رو بشناس.. منکراتِ اصلی و مهم.. ❌ حواست فقط به پوشش و چند تا دختر خانم، و و ساز و آواز چند تا اقا پسر نباشه. عزیزِ من!! نگاهت رو وسیع کن!👀 📣 هشیار باش! مبادا از مصادیقِ بزرگتر و خانمانسوزترِ غفلت کنی. 👈 اوّل علّت‌ها رو ببین، بعد معلول‌ها رو. ☝️ یادت باشه که (ع) قیامش رو بر پایه‌ی اصلِ مترقّیِ «امر به معروف» و «نهی از منکر» به جهانیان معرّفی کرد، و فرمود: ➖ «إنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ النَّجاحِ وَ الصَّلاحِ فی امَّةِ جَدّی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله، اریدُ أن آمُرَ بِالمَعروفِ وَ أنهی عَنِ المُنکَرِ.» ➖ «به درستی که من برای تحقّق رستگاری و در امّت جدّم محمّد قیام کرده‌ام، و می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم.» 📚 مقتل الحسین خوارزمی: ج ۱ ص ۱۸۸. قیام خودش رو بر پایه این اصل مترقّی شروع کرد. اصلی که در مرتبه‌ی اوّلیه، متوجّه مسئولینِ یک جامعه است، و در مرتبه‌ی بعدی متوجّه مردم عادی است.👌 ، بر ضدّ حکومتِ ستمگر، و براى ساختارِ سیاسىِ جامعه قیام کرد.🤔 ✔ یعنی امام، رو از بالا به پائین شروع کرد. این اصلِ رشد دهنده، اگر خوب و همه‌جانبه فهمیده بشه، بدون شک جامعه‌ای پاک و رشدیافته، و خالی از زشتی‌ها ظهور میکنه..☺️ امّا اگر در جامعه‌اى این فریضه‌ی مهم اجرا نشه، و افراد در قبالِ بزرگ و احساس مسئولیت نکنند، مرگ اون جامعه حتمى است.😱😨 ☝️ کسانی که «امر به معروف» و «نهی از منکر» می‌کنند خدمتگزار خلق هستند. رفتارها و خوی‌های خوبِ مردم رو توسعه میدن، و از هرچه نامردی و نامردمی نهی می‌کنند. پس این افراد آزادپرورند، و مزاحمِ خلق نیستند. چون خوب میدونند که: 👈 بالاترین آزادی، و پست‌ترین اسارت است. ‌ ‌ ‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
انقلاب شهوت هرگز بر انقلاب شهادت پیروز نخواهد شد ‌ ‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
۱ ☘ 💥 قسمت هجدهم : ۱۷ شهریور ✔️ راوی : امیر منجر 🔸صبح روز هفدهم بود. رفتم دنبال . با موتور به همان جلسه رفتيم. اطراف ميدان ژاله ( شهدا ).جلسه تمام شد. سر و صداي زيادي از بيرون مي آمد. 🔸نيمه هاي شب حكومت نظامي اعلام شده بود. بسياري از مردم هيچ خبري نداشتند. سربازان و مأموران زيادي در اطراف ميدان مستقر بودند. جمعيت زيادي هم به سمت ميدان در حركت بود. مأمورها با بلندگو اعلام ميكردند كه: متفرق شويد. ابراهيم سريع از جلسه خارج شد. بلافاصله برگشت و گفت: امير، بيا ببين چه خبره؟! 🔸آمدم بيرون. تا چشم کار ميکرد از همه طرف جمعيت به سمت ميدان مي آمد. شعارها از درود بر خميني به سمت شاه رفته بود. فرياد بر شاه طنين انداز شده بود. جمعيت به سمت ميدان هجوم مي آورد. بعضيها ميگفتند: ساواکيها از چهار طرف ميدان را کرده اند و... 🔸لحظاتي بعد اتفاقي افتاد که کمتر کسي باور ميکرد! از همه طرف صداي تيراندازي مي آمد. حتي از هليکوپتري که در آسمان بود و دورتر از ميدان تيراندازي مي آمد. حتي از هليکوپتري که در آسمان بود و دورتر از ميدان قرار داشت. سريع رفتم و موتور را آوردم. از يک کوچه راه خروجي پيدا کردم. مأموري در آنجا نبود. ابراهيم سريع يکي از مجروحها را آورد. با هم رفتيم سمت سوم شعبان و سريع برگشتيم. تا نزديک ظهر حدود هشت بار رفتيم بيمارستان. مجروحها را ميرسانديم و برميگشتيم. تقريباً تمام بدن ابراهيم غرق خون شده بود. 🔸يکي از مجروحين نزديك پمپ بنزين افتاده بود. مأمورها از دور نگاه ميکردند. هيچکس جرأت برداشتن را نداشت. ابراهيم ميخواست به سمت مجروح حرکت کند. جلويش را گرفتم. گفتم: آنها مجروح رو تله کرده اند. اگه حركت كني با تير ميزنند. ابراهيم نگاهي به من کرد و گفت: اگه برادر خودت بود، همين رو ميگفتي!؟ 🔸نميدانستم چه بگويم. فقط گفتم: خيلي مواظب باش. صداي تيراندازي کمتر شده بود. مأمورها کمي عقبتر رفته بودند. ابراهيم خيلي سريع به حالت سينه خيز رفت داخل خيابان، خوابيد کنار مجروح، بعد هم دست مجروح را گرفت و آن را انداخت روي کمرش. بعد هم به حالت سينه خيز برگشت. ابراهيم شجاعت عجيبي از خودش نشان داد.بعد هم آن مجروح را به همراه يک نفر ديگر سوار موتور من کرد و حرکت کردم. در راه برگشت، مأمورها کوچه را بستند. حکومت نظامي شديدتر شد. من هم ابراهيم را گم کردم! هر طوري بود برگشتم به خانه. 🔸عصر رفتم منزل ابراهيم. مادرش نگران بود. هيچكس خبري از او نداشت. خيلي ناراحت بوديم. آخر شب خبر دادند ابراهيم برگشته. خيلي خوشحال شدم. با آن بدن قوي توانسته بود از دست مأمورها فرار کند. روز بعد رفتيم بهشت زهرا در مراسم تشييع و تدفين کمک کرديم. بعد از هفدهم شهريور هر شب خانه يکي از بچه ها جلسه داشتيم. براي هماهنگي در برنامه ها. مدتي محل تشکيل جلسه پشت بام خانه ابراهيم بود. مدتي منزل مهدي و... 🔸در اين جلسات از همه چيز خصوصاً مسائل اعتقادي و مسائل روز بحث ميشد. تا اينکه خبر آمد حضرت امام به باز ميگردند. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
۱ ☘ 💥قسمت بیست و ششم : معلم نمونه ✔️ راوی : عباس هادی 🔸ابراهيم ميگفت: اگر قرار است انقلاب پايدار بماند و نسلهاي بعدي هم باشند. بايد در مدارس فعاليت کنيم، چرا كه آينده مملکت به كساني سپرده ميشود که شرايط دوران طاغوت را حس نكرده اند! وقتي ميديد اشخاصي که اصلاً انقلابي نيستند، به عنوان به مدرسه ميروند خيلي ناراحت ميشد. ميگفت: بهترين و زبده ترين نيروهاي انقلابي بايد در مدارس و خصوصاً دبيرستانها باشند! 🔸براي همين، کاري کم دردسر را رها کرد و به سراغ کاري پر دردسر رفت، با حقوقي کمتر! اما به تنها چيزي که فکر نميکرد ماديات بود. ميگفت: را خدا ميرساند. پول مهم است.کاري هم که براي خدا باشد برکت دارد. به هر حال براي تدريس در دو مدرسه مشغول به کار شد. دبير دبيرستان ابوريحان منطقه 14 ومعلم عربي در يکي از مدارس راهنمائي محروم منطقه 15 تهران. تدريس عربي زياد طولاني نشد. از اواسط همان سال ديگر به مدرسه راهنمائي نرفت! حتي نم يگفت که چرا به آن مدرسه نميرود! يک روز مدير مدرسه راهنمائي پيش من آمد. با من صحبت کرد و گفت: تو رو خدا، شما که برادرآقاي هادي هستيد با ايشان صحبت کنيد که برگردد مدرسه! گفتم: مگه چي شده؟! کمي مکث کرد و گفت: حقيقتش، آقا ابراهيم از جيب خودش پول ميداد به يکي از شاگردها تا هر روز زنگ اول براي کلاس نان و پنير بگيرد! 🔸آقاي نظرش اين بود که اينها بچه هاي منطقه محروم هستند. اکثراً سر کلاس گرسنه هستند. بچه گرسنه هم درس را نميفهمد. مدير ادامه داد: من با آقاي هادي برخورد کردم. گفتم: نظم مدرسه ما را به هم ريختي، در صورتي که هيچ مشکلي براي نظم مدرسه پيش نيامده بود. بعد هم سر ايشان داد زدم و گفتم: ديگه حق نداري اينجا از اين کارها را بکني. 🔸آقاي هادي از پيش ما رفت. بقيه ساعتهايش را در مدرسه ديگري پرکرد. حالا همه بچه ها و اوليا از من خواستند که ايشان را برگردانم. همه از و تدريس ايشان تعريف ميکنند. ايشان در همين مدت كم،براي بسياري از دانش آموزان بيبضاعت و يتيم مدرسه، وسائل تهيه کرده بود که حتي من هم خبر نداشتم. با ابراهيم صحبت کردم. حر ف هاي مدير مدرسه را به او گفتم. اما فايده اي نداشت. وقتش را جاي ديگري پر کرده بود. 🔸ابراهيم در دبيرستان ابوريحان، نه تنها معلم ورزش، بلکه معلمي براي اخلاق و رفتار بچه ها بود. دانش آموزان هم که از پهلوانيها و قهرمانيهاي معلم خودشان شنيده بودند شيفته او بودند. درآن زمان كه اكثر بچه هاي انقلابي به ظاهرشان اهميت نميدادند ابراهيم با ظاهري وكت وشلوار به مدرسه مي آمد. 🔸چهره زيبا و نوراني، کلامي گيرا و رفتاري صحيح،از او معلمي کامل ساخته بود.در کلاسداري بسيار# قوي بود، به موقع ميخنديد. به موقع جَذَبه داشت. زنگهاي را به حياط مدرسه مي آمد. اکثر بچه ها در كنارآقاي هادي جمع ميشدند. اولين نفر به مدرسه مي آمد و آخرين نفر خارج ميشد و هميشه در اطرافش پر از دانش آموز بود. در آن زمان که جريانات سياسي فعال شده بودند، ابراهيم بهترين محل را براي خدمت به انقلاب انتخاب کرد. 🔸فراموش نميكنم، تعدادي از بچه ها تحت تاثير گروههاي قرار گرفته بودند. يك شب آنها را به مسجد دعوت كرد. با حضور چند تن از دوستان انقلابي و مسلط به مسائل، جلسه پرسش و پاسخ راه انداخت. آن شب همه سؤالات بچه ها جواب داده شد. وقتي جلسه آن شب به پايان رسيد ساعت دو نيمه شب بود! 🔸سال تحصيلي 59 - 58 آقاي هادي به عنوان دبير انتخاب شد. هر چند که سال اول و آخر تدريس او بود.اول مهر 59 حكم استخدامي ابراهيم برای منطقه 12 آموزش و پرورش تهران صادر شد، اما به خاطر شرايط جنگ ديگر نتوانست به سر كلاس برود. درآن سال مشغوليتهاي ابراهيم بسيار زياد بود؛ تدريس در مدرسه، فعاليت در کميته، ورزش باستاني وكشتي، مسجد و مداحي در هيئت و حضور در بسياري از برنامه هاي انقلابي و...که براي انجام هر كدام از آ نها به چند نفر احتياج است! 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم