هدایت شده از تربیت فرزند نوردیده
احساسات قابل انتقال هستند، در همدردی و غمگساری ما بخشی از بار و احساس طرف مقابل را می پذیریم تا او سبک شود. در مورد احساسات دیگر نیز همین گونه است. ما در احساسات نیاز به همگساری داریم و باید از احساسات او بگیریم، در خشم پالایش می کنیم، در غم غمگساری، در ترس حمایت و .... به این حالت حمایت عاطفی و درک احساس می گوییم.
ما انسان ها از نظر روحی به هم متصل هستیم، احساسات از ما تراوش می کنند و به احساس دیگران پیوند می خورد. وقتی بچه ای جوجه اش مرده، دچار فقدان و به دنبال آن دچار غم شده و حالا نیاز دارد که این غم را کمک کنند و از شانه اش بردارند تا یاد بگیرد که در غم ها چگونه خودش را کنترل کند که بار بیش از توانش برندارد برای این کار یک فرمول ساده داریم: درک احساس.
درک احساس یک رابطه ی عاطفی است، بچه ای که جوجه اش را ازدست داده دچار آسیب عاطفی شده. در درک احساس و رابطه ی عاطفی باید خودتان را هم قد کودک کنید یعنی بنشینید و با او صورت به صورت شوید، نگاه در نگاه. نگاه در رابطه ی عاطفی بسیار مهم است چون تنها عضو انسان است که اصلاً دروغ نمی گوید. به چشم کودک نگاه می کنیم و غم را از او می گیریم «خیلی غصه می خوری، آخ خیلی سخته، جوجه ات مرد وای چه قدر دوستش داشتی خیلی غصه می خوری میدونم» همین کافی است.
حتی ممکن است که کمتر از یک دقیقه زمان ببرد ولی با تمام وجود است و کافی است. یک دقیقه دنیا را فراموش می کنیم و سعی می کنیم با تمام وجودمان غم را تجربه کنیم و با نگاهمان و با کلماتی در حد کودک غم را از او می گیریم و فرصت می دهیم که کودک گریه کند حتی شیون کند چون عزادار و سوگوار است و باید عزاداری کند.
وقتی عزیزی را از دست می دهیم تمام ذهن ما مختل می شود، تمام تمایلاتمان از بین می رود و دلمان می خواهد که فقط بنشینیم. غم هم برای این است که ما را بنشاند و ما را ترمیم کند. همین حالت برای کودک هم صادق است؛ جوجه اش مرده یا اسباب بازی اش را گم کرده یا دوچرخه اش را دزدبرده باشد دچار فقدان شده و غم همراه فقدان می آید باید گریه و عزاداری کند.
البته کودک خودش کوچک است، غمش هم کوچک است، زمان سوگواری اش هم کوچک خواهد بود. بعد از درک احساس می رویم برای حمایت عاطفی، یک ربع تا بیست دقیقه بعد از گریه و عزاداری دیگه از غم و غصه حرف نمی زنیم بلکه از بازگشت به زندگی با او حرف می زنیم. مثلاً می گوییم وای بابا یک چیز خوشمزه برات خریده بود یادم رفت بهت بدم بیا بریم با هم بخوریم با این کار به او نشان می دهیم که برگرد به زندگی.یا مثلاً من میخوام برم بیرون خرید کنم تو هم میایی بریم. در این حالت می توانیم حتی پیشنهاد خرید یک جوجه ی دیگر بدهیم اما یادآور می شویم که این یکی هم ممکنه بمیره.
برای غم جایگزین می دهیم، پالایش و برگشت به زندگی. چون بارها و بارها دچار فقدان می شوی، غمگین شو، عزاداری کن و آرام آرام به زندگی عادی و شادی برگرد. (ادامه دارد...)
#احساس {قسمت23}
[مباحث کودک متعادل]
@nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده