eitaa logo
قرآن برای کودکان و نوجوانان
3.1هزار دنبال‌کننده
964 عکس
324 ویدیو
7 فایل
بازی، کاردستی، نمایشنامه، داستان، شعرو.. همه برای آموزش قرآن به کودکان و نوجوانان❤️ نظرات و پیشنهادات و ارسال ایده ها و کاردستی های شما و تبادل ویو 👇 @saleh1m
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان غار مقدس من یک غار کوچک در شهر مکه هستم در سالهای خیلی دور ، مردی پاک بسیاری از روزها مهمان من می شد و با خداوند مناجات می کرد.🤲 در یکی از شب‌های زیبای خداوند، من شاهد یک ملاقات زیبا بودم. 😍 آن مرد در حال مناجات بود که فرشته ی خداوند را دید فرشته به او گفت بخوان! آن مرد پاک و نورانی گفت نمی توانم بخوانم. . فرشته دوبار دیگر هم گفت بخوان.. و آن مرد شروع کرد به خواندن اولین آیه های قرآن.. آیات ابتدایی سوره علق بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید.. آن فرشته به مرد نورانی و پاک گفت: "ای محمد تو فرستاده خدایی و من جبرئیل هستم. " او با این جمله آغاز یک مسئولیت بزرگ را به پیامبر اعلام کرد. مسئولیت نجات مردم از جاهلیت و بت پرستی و راهنمایی آنها به سرزمین خوشبختی و معنویت. از آن شب که شب بعثت پیامبر نام گرفت تا اکنون بیشتر از هزاران سال می گذرد و مردم هنوز این آیه ها را می خوانند و خیلی ها با خواندن قرآن به راه راست هدایت می شوند.. خیلی از مسلمانان وقتی به مکه می آیند دوست دارند من را هم ببیند آخر من یک غار مقدس هستم. چون شاهد این ملاقات زیبا بودم.. @qurankoodak1
شعر کودکانه برای معرفی عید مبعث به کودکان. منم منم غار حراء می خوام بگم یک ماجرا توی یک شب زیبا یک مرد اومد به اینجا فرشته ی مهربون اومد پایین پیش اون فرشته گفت: "بخوان به نام خدا که خلق کرد این دنیا پیغمبری تو اینک پیغمبریت مبارک 🎉 دعوت کن تو حالا مردم رو به خوبی ها🌸 عیدی داده به دنیا پیامبریت رو خدا این عید مبارک بادا بر تموم آدما 🎉🎉" @qurankoodak1
نقاشی گام به گام یک هدیه🎁 به مناسبت عید مبعث. رسیده عید مبعث هدیه🎁 بدیم به هر کس عیدتون مبارک🎉🎉 @qurankoodak1
شعر کودکانه برای معرفی عید مبعث به کودکان. منم منم غار حراء می خوام بگم یک ماجرا توی یک شب زیبا یک مرد اومد به اینجا فرشته ی مهربون اومد پایین پیش اون فرشته گفت: "بخوان به نام خدا که خلق کرد این دنیا پیغمبری تو اینک پیغمبریت مبارک 🎉 دعوت کن تو حالا مردم رو به خوبی ها🌸 عیدی داده به دنیا پیامبریت رو خدا این عید مبارک بادا بر تموم آدما 🎉🎉" شاعر انسیه سپاهی @qurankoodak1
داستان غار مقدس من یک غار کوچک در شهر مکه هستم در سالهای خیلی دور ، مردی پاک بسیاری از روزها مهمان من می شد و با خداوند مناجات می کرد.🤲 در یکی از شب‌های زیبای خداوند، من شاهد یک ملاقات زیبا بودم. 😍 آن مرد در حال مناجات بود که فرشته ی خداوند را دید فرشته به او گفت بخوان! آن مرد پاک و نورانی گفت نمی توانم بخوانم. . فرشته دوبار دیگر هم گفت بخوان.. و آن مرد شروع کرد به خواندن اولین آیه های قرآن.. آیات ابتدایی سوره علق بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید.. آن فرشته به مرد نورانی و پاک گفت: "ای محمد تو فرستاده خدایی و من جبرئیل هستم. " او با این جمله آغاز یک مسئولیت بزرگ را به پیامبر اعلام کرد. مسئولیت نجات مردم از جاهلیت و بت پرستی و راهنمایی آنها به سرزمین خوشبختی و معنویت. از آن شب که شب بعثت پیامبر نام گرفت تا اکنون بیشتر از هزاران سال می گذرد و مردم هنوز این آیه ها را می خوانند و خیلی ها با خواندن قرآن به راه راست هدایت می شوند.. خیلی از مسلمانان وقتی به مکه می آیند دوست دارند من را هم ببیند آخر من یک غار مقدس هستم. چون شاهد این ملاقات زیبا بودم.. @qurankoodak1