#قصص_القرآن
#حضرت_ادریس_علیه_السلام
🍃ادامه زندگی و قبض روح ادریس (ع)
آرزوی ادریس برای ادامه زندگی به خاطر شکرگزاری
فرشتهای از سوی خداوند نزد ادریس علیه السلام آمد و او را به آمرزش گناهان و قبولی اعمالش مژده داد. ادریس بسیار خشنود شد و شکر خدای را به جای آورد، سپس آرزو کرد همیشه زنده بماند و به شکرگزاری خداوند بپردازد.
فرشته از او پرسید: «چه آرزویی داری؟»
ادریس گفت: «جز این آرزو ندارم که زنده بمانم و شکرگزاری خدا کنم، زیرا در این مدت دعا میکردم که اعمالم پذیرفته شود که پذیرفته شد، اینک بر آنم که خدا را به خاطر قبولی اعمالم شکر نمایم و این شکر ادامه یابد».
فرشته بال خود را گشود و ادریس را در برگرفت و او را به آسمانها برد. اینک ادریس زنده است و به شکر گزاری خداوند اشتغال دارد.[1]
مطابق بعضی از روایات، ادریس علیه السلام پس از مدتی که در آسمانها بود، عزرائیل روح او را در بین آسمان چهارم و پنجم قبض کرد، چنان که خاطر نشان میشود.
🍃قبض روح ادریس علیه السلام
امام صادق علیه السلام فرمود: یکی از فرشتگان، مشمول غضب خداوند شد. خداوند بال و پرش را شکست و او را در جزیرهای انداخت. او سالها در آن جا در عذاب به سر میبرد تا وقتی که ادریس علیه السلام به پیامبری رسید. او خود را به ادریس علیه السلام رسانید و عرض کرد: «ای پیامبر خدا! دعا کن خداوند از من خشنود شود، و بال و پرم را سالم کند».
ادریس برای او دعا کرد،او خوب شد و تصمیم گرفت به طرف آسمانها صعود نماید اما قبل از رفتن، نزد ادریس آمد و تشکر کرد و گفت: «آیا حاجتی داری که میخواهم احسان تو را جبران کنم».
ادریس گفت: «آری،دوست دارم مرا به آسمان ببری، تا باعزرائیل ملاقات کنم و با او انس گیرم، زیرا یاد او زندگی مرا تلخ کرده است.»
آن فرشته، ادریس علیه السلام را بر روی بال خود گرفت و به سوی آسمانها برد تا به آسمان چهارم رسید، در آن جا عزرائیل را دید که از روی تعجب سرش را تکان میدهد.
ادریس به عزرائیل سلام کرد، و گفت: «چرا سرت را حرکت میدهی؟»
عزرائیل گفت: «خداوند متعال به من فرمان داده که روح تو را بین آسمان چهارم و پنجم قبض کنم، به خدا عرض کردم: چگونه چنین چیزی ممکن است با این که بین آسمان چهارم و سوم، پانصد سال راه فاصله است، و بین آسمان سوم و دوم نیز همین مقدار. (و من اکنون در سایه عرش هستم و تا زمین فاصله فراوانی دارم و ادریس در زمین است، چگونه این راه طولانی را میپیماید و تا بالای آسمان چهارم میآید!!). آنگاه عزرائیل همان جا روح ادریس علیه السلام را قبض کرد. این است سخن خداوند (در آیه 57 سوره مریم) که میفرماید:
«و رفعناه مکانا علیا؛ و ما ادریس را به مقام بالایی ارتقا دادیم.[2]»
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: در شب معراج، مردی را در آسمان چهارم دیدم، از جبرئیل پرسیدم: «این مرد کیست؟» جبرئیل گفت: «این ادریس است که خداوند او را به مقام ارجمندی بالا آورده است». به ادریس سلام کردم و برای او طلب آمرزش نمودم، او نیز بر من سلام کرد و برایم طلب آمرزش نمود.[3]
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
[1] . ارشاد القلوب دیلمی، ج 2، ص 326.
[2] . تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 350 و 349.
[3] . همان مدرک، ص 350.
📚نرم افزار دانشنامه قرآنی
#قصص_القرآن
#حضرت_ادریس_علیه_السلام
🍃مبارزه ادریس (ع) با طاغوت عصرش
🍃ادریس علیه السلام تنها به عبادت و اندرز مردم اکتفا نمیکرد، بلکه به جامعه توجه داشت که اگر ظلمی به کسی شود، از مظلوم دفاع کند و در برابر ظالم، ایستادگی نماید. به عنوان نمونه به داستان زیر توجه نمایید:
👑در عصر او پادشاه ستمگری حکومت میکرد، ادریس و پیروانش از اطاعت شاه سر باز زدند و مخالفت خود را با طاغوت، آشکار ساختند، از این رو آنها را از طرف دستگاه آن شاه جبار، به عنوان «رافضی» (یعنی ترک کننده اطاعت شاه) خواندند.
🌳روزی شاه با نگهبانان خود در بیابان، به سیر و سیاحت و شکار مشغول بود که به زمین مزروعی بسیار خرم و شادابی رسید، پرسید: «این زمین به چه کسی تعلق دارد؟»
اطرافیان گفتند: «به یکی از پیروان ادریس».
شاه، صاحب آن ملک را خواست و به او گفت: این ملک را به من بفروش. او گفت: من عیالمند هستم و به محصول این زمین محتاجتر از تو میباشم و به هیچ عنوان از آن دست نمیکشم.
👑شاه بسیار خشمگین شد، و با حال خشم به قصرش آمد، چون همسرش او را خشمگین یافت، علت را پرسید و او جریان را بازگو کرد و با همسرش در این مورد به مشورت پرداخت، و به این نتیجه رسیدند که رهنمودهای ادریس، مردم را بر ضد شاه، پر جرئت و قوی دل کرده است.
👑همسر شاه که یک زن ستمگر و بیرحم بود گفت: «من تدبیری میکنم که هم تو صاحب آن زمین شوی و هم مردم با تبلیغات وارونه، رام و خام شوند»،
شاه گفت: «آن تدبیر چیست؟»
⚔زن که حزبی بنام «ازارقه» (چشم کبودها) از افراد خونخوار و بیدین تشکیل داده بود، به شاه گفت: «من جمعی از حزب «ازارقه» را میفرستم تا صاحب آن زمین را به این جا بیاورند و همه آنها شهادت بدهند که او آیین تو را ترک کرده، در نتیجه کشتن او جایز میشود، تو نیز او را میکشی و آن سرزمین خرم را تصرف میکنی».
⚔شاه از این نیرنگ استقبال کرد و آن را اجرا نمود و پس از کشتن آن شیعه ادریس، زمینهای مزروعی او را تصرف و غصب نمود.
🍃حضرت ادریس از جریان آگاه شد و شخصا نزد شاه رفت و با صراحت به او اعتراض کرده آیین او را باطل دانست و او را به سوی حق دعوت نمود، و سرانجام به او گفت: «اگر توبه نکنی و از روش خود برنگردی، به زودی عذاب الهی تو را فرا خواهد گرفت، و من پیام خود را از طرف خداوند به تو رساندم».
👑همسر شاه، به او گفت: «هیچ ناراحت مباش، من نقشه قتل ادریس را طرح کردهام، و با کشتن او رسالتش نیز باطل میشود.»
⚔آن نقشه این بود که چهل نفر را مخفیانه مامور کشتن ادریس کرد، ولی ادریس توسط ماموران مخفی خود، از جریان آگاه شد و از محل و مکان همیشگی خود به جای دیگر رفت، و آن چهل نفر در طرح خود شکست خوردند و مدتها گذشت تا این که عذاب قحطی، کشور شاه را فرا گرفت
🍂کار به جایی رسید که زن شاه، شبها به گدایی میپرداخت تا این که شبی سگها به او حمله کردند و او را پاره پاره نموده و دریدند. بلای قحطی نیز بیست سال طول کشید و سرانجام، آنها که باقی مانده بودند به ادریس و خدای ادریس ایمان آوردند و کم کم بلاها رفع گردید. و ادریس علیه السلام پیروز شد.[1]
[1] . اقتباس از کمال الدین شیخ صدوق، ص 76 و 77.
اقتباس از کمال الدین شیخ صدوق
دانشنامه قرآن کریم