eitaa logo
شگفتی های علمی قرآن
204 دنبال‌کننده
306 عکس
56 ویدیو
80 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ردپای ایرانیان در بنیان گذاری ژاپن و کره ژاپنیان تاسیس کشور (و امپراطوری) ژاپن را مطابق اسطوره های خود به امپراطوری نسبت می دهند به نام جیمو. این امپراطور باستانی، که ترجمه لقب او از ژاپنی به فارسی "پادشاه ایزدی، عالی جناب نواده مادری" است (مقایسه کنید با اسطوره ایرانی کیخسرو که از سمت مادری، یک عالی جناب تورانی بود و از سمت پدری دارای فره ایزدی بوده است. کیخسرو همان کوروش دانسته شده است). زمان حیات او (جیمو) تقریبا هم زمان با حیات کوروش بوده است (تا 585 قبل از میلاد). از دیگر نام های او Xu یا همان خو یا کو در دیگر اساطیر ژاپنی گزارش شده است. جست و جوی آب حیات را به او نسبت داده اند (با ذوالقرنین مقایسه کنید). مطابق تطبیق دو اسطوره ژاپنی جیمو و اسطوره خو، او از غرب به سمت شرق مهاجرت کرد و به جنوبی ترین نقطه جزیره ژاپن در محلی به نام فعلی دریای Ariake Sea (دریای آریایی جا) به ژاپن رسید. امپراطوران ژاپن در تمام اعصار، در طول 2500 سال اخیر، همگی خود را تداوم حکومت او دانسته اند. این شواهد پیشنهاد می کند که تاسیس حکومت ژاپن همزمان با حکومت هخامنشی توسط کوروش ذوالقرنین انجام شده است، والله اعلم. نماد خاندان سلطنتی ژاپن (که شبیه گل نیلوفر است) شباهت بسیار زیادی با نیلوفر هخامنشی دارد. همراهی پرنده (مقایسه کنید با هما و سیمرغ)، کمان (مقایسه کنید با کمان آرش) و دیگر مشابهات ایرانی برای او در اسطوره های ژاپنی ذکر شده است. همچنین شواهدی وجود دارد که افسانه کره ای جومونگ هم از اسطوره کیخسروی کیانی (همان کوروش هخامنشی) منشعب شده و یا لااقل تاثیر پذیرفته است. ✅طبق شاهنامه: حکومت کیخسرو جهانی بوده است. ✅طبق منابع اسلامی: حکومت ذوالقرنین، جهانی بوده است. ✅طبق اساطیر ژاپنی: جیمو، پادشاه کل زمین بوده است. ✅طبق سنگ نوشته های هخامنشی و تواریخ یونانی: می توان استنباط کرد که حکومت هخامنشی هم در زمان کوروش، جهانی بوده است. لذا این همانی کیخسرو، ذوالقرنین، کوروش و جیمو (خو) کاملا ممکن است. همچنین ادله فراوان تاریخی و زبانی و ... بر آن قابل اقامه است. والله اعلم.
برهان هوشمندی؛ برهانی پس از برهان نظم فیلسوفان، متفکران موحد، متکلمان و علماء تا کنون برهانهای گوناگونی برای بیان استدلالی وجوبِ وجودِ خدا (براهین اثبات وجود خدا) ارائه کرده اند. از جمله آنها می توان به برهان علیت و شعب مختلف آن، برهان نظم، برهان صدیقین و ... اشاره کرد. برهان نظم یکی از معروفترین این برهانهاست که اگر مقدمات ایمانی آن (مفروضات واضح و آشکار مبادی آن) را کسی پذیرا باشد (مثلا وجود نظم مشهود در بخش های مختلفی از جهان و همچنین قانون علیت) در آن صورت به راحتی تصدیق می کند که وجود خداوند، امری آشکار و مشهود برای خرد و خردورزان است. یک برهان که در امتداد و پس از برهان نظم قابل طرح است، برهان هوشمندی است. امروزه دانش مدرن (که در حدود سیصد سال پس از رنسانس سعی داشته است کاری به متافیزیک نداشته باشد و حتی گاهی سکولار و حتی پوزیتیویست بوده است) کاملا تصدیق می کند که سازوکارها و فرآیندهایی هوشمند بر سامانه طبیعت و جهان حاکم است. مثلا انواع تطابق ها، تنظیم ها، تعادل ها، تناظرها، برابری ها، مشابهتها، پایداری ها و انباشت و انبوه و پیچیده شدن ها در سامانه های زیستی، نجومی، زمین شناسی، شیمیایی و حتی انسانی و اجتماعی و اقتصادی قابل رهگیری و مشاهده است. مشاهده این واقعیتها و فکتهای ساینتیفیک و علمی، یک فلسفه یا اندیشه ای را در جهان غرب و مدرن تقویت کرده است که : " سامانه جهان و طبیعت، یک سامانه هوشمند است". از همین انگاره رایج در جهان غرب و مدرن، که گاهی نظایر آن در ایران هم دیده یا شنیده می شود، می توان استفاده و مصادره ای به مطلوب برای اثبات وجود خداوند به عمل آورد. به این نحو که بایستی برای باورمندان به این انگاره تبیین کرد که "همان طور که نظم، ناظم می خواهد، یک هوشمندیِ نظم آفرین و یک خودکارینگی و اتوماسیون هم به برنامه نویس و کسی که منطق هوش و هوشمندی را در سامانه تعبیه کند، نیازمند است. بالاخره بایستی یک برنامه اولیه یا الگوریتم یا چرخه ای از گذارهای برنامه ریزی شده در یک سامانه وجود داشته باشد که بر اساس آن عمل کند و از خود هوشمندی و یا یادگیری و یا تطبیق پذیری را بروز دهد. مثلا ما انسانها اگر شبکه های عصبی که خلقت تکاملی خداوند (آفرینش دفعی او) در مغزمان تعبیه کرده است را نداشتیم، هیچ گاه نمی توانستیم چیزی یاد بگیریم. پس هوشمندی و یادگیری و تطبیق پذیری به یک زیرساخت اولیه از برنامه یا الگوریتم یا چرخه ای از گذارهای برنامه ریزی شده نیاز دارد. پس نه تنها نظم ها، معرف ناظم خود هستند، بلکه هوشمندی های نظم آفرین هم معرف برنامه نویس و برنامه ریز و کسی که منطق و الگوریتم و زیرساخت هوشمندی را در آنها تعبیه کرده است، می باشند. از این رو حتی اگر مطابق باور غلط برخی طبیعت گرایان، گوناگونی حیات و نظم خیره کننده آن، صرفا حاصل فرآیندهایی هوشمند در طبیعت باشد (مثلا انتخاب طبیعی و ...) و به غلط جایی برای مشیت خداوند قائل نباشند، باز هم بنا به برهان هوشمندی، به وجود خداوندی قادر و حکیم و علیم بایستی معترف شوند: چون هوشمندی هم تعبیه گر می خواهد. از کوزه همان برون تراود که دروست و کل یعمل علی شاکلته و اگر جهان برای کسی هوشمند می نماید، حتما علیم و حکیمی وجود داشته است که هوشمندی و فرآیندها و منطق و برنامه ها و گذارها و چند و چون آن را در جهان تعبیه کرده است. پس این خداوند متعال است که ناظم نظم های جهان، جاعل و قراردهنده هستی های جهان، خالق و تبدیلگر و گونه گون کننده تکاملهای جهان، فاطر و آفریننده و مبدع تمامی جهان، حکیم و هوشمند اول و آخر، خبیر و دانای اول و آخر ، علیم و آگاه اول و آخر، قدیر و توانای اول و آخر است. سبحان الله و الحمدلله رب العالمین
خلق الله عز و جل ألف ألف عالم و ألف ألف آدم‏ 54 حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ فَقَالَ يَا جَابِرُ تَأْوِيلُ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَفْنَى هَذَا الْخَلْقَ وَ هَذَا الْعَالَمَ وَ أَسْكَنَ أَهْلَ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلَ النَّارِ النَّارَ جَدَّدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَالَماً غَيْرَ هَذَا الْعَالَمِ وَ جَدَّدَ عَالَماً مِنْ غَيْرِ فُحُولَةٍ وَ لَا إِنَاثٍ يَعْبُدُونَهُ وَ يُوَحِّدُونَهُ وَ خَلَقَ لَهُمْ أَرْضاً غَيْرَ هَذِهِ الْأَرْضِ تَحْمِلُهُمْ وَ سَمَاءً غَيْرَ هَذِهِ السَّمَاءِ تُظِلُّهُمْ لَعَلَّكَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا خَلَقَ هَذَا الْعَالَمَ الْوَاحِدَ وَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَخْلُقْ بَشَراً غَيْرَكُمْ بَلْ وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ أَنْتَ فِي آخِرِ تِلْكَ الْعَوَالِمِ وَ أُولَئِكَ الآْدَمِيِّينَ‏ 54- جابر بن يزيد گويد: از امام باقر (ع) پرسيدم معناى اينكه خداى عز و جل ميفرمايد: آيا ب‏آفرينش نخستين ما عاجز شديم بلكه آنان از آفرينش تازه‏اى در اشتباهند (سوره ق آيه 15) چيست؟ فرمود اى جابر تأويل اين آيه چنين است كه خداى عز و جل چون اين آفريدگان و اين جهان را فانى نمود و بهشتيان را در بهشت و دوزخيان را در دوزخ جاى داد. خداى عز و جل جهانى از نو مى‏آفريند كه بجز اين جهان باشد و جهانى كه از نو بوجود مى‏آورد نيازى بنر و ماده نخواهد داشت آنان خداى را بپرستند و بيگانگى‏اش بشناسند و زمينى براى آنان بيافريند كه بار سنگينى آنان را بكشد و بجز اين زمين باشد و آسمانى براى آنان بيافريند كه بر آنان سايه بيفكند و بجز اين آسمان باشد. شايد تو را عقيده بر اين است كه فقط همين يك جهان را آفريده است؟ و معتقدى كه خداى عز و جل بجز شما بشريرا نيافريده است؟ بلكه بخدا قسم همانا خداى تبارك و تعالى هزار هزار جهان و هزار هزار آدم آفريده است كه تو در آخر آن جهان‏ها و آن آدميان ميباشى‏ تم كتاب الخصال بحمد الله و توفيقه‏ با سپاس و توفيق خداوندى كتاب خصال پايان يافت.
مقاله جدید و مهم دانشکده طب ایرانی دانشگاه تهران در ژورنال بسیار معتبر بین المللی خارجی طبق این مقاله، بر روی 380 بیمار بستری کرونایی، تاثیر مجموعه ای از فرآورده های طب ایرانی (داروهای سنتی) بر روی بیماری کرونا مورد مطالعه قرار گرفته است. 174 بیمار در دسته اول بودند که فقط درمان استاندارد کرونا (بدون استفاده از طب ایرانی) را دریافت کردند. 184 بیمار در دسته دوم بودند که هم درمان استاندارد کرونا و هم داروهای طب سنتی این مطالعه را دریافت کردند. داروهای طب سنتی مورد استفاده دو کپسول (کپسول شیرین بیان و انار و ریوند و کپسول سیاه دانه) و یک شربت (بابونه، آویشن، شیرین بیان، عناب، انجیر، گزنه، ختمی و زوفا) بوده است. متوسط طول مدت بستری در دسته دوم، نصف دسته اول بوده است (حدود 3 روز به جای حدود 6 روز). موارد انتقال به آی سی یو در دسته دوم، نصف دسته اول بوده است (2 مورد به جای 5 مورد). موارد فوت دسته دوم هم نصف موارد فوت دسته اول بوده است (2 نفر به جای 4 نفر). در مجموع قدرت درمانی داروهای طب ایرانی مورد استفاده در این مطالعه، به شیوه کاملا علمی اثبات شده است. لازم به ذکر است که شیرین بیان و سیاه دانه دارای مقادیر خوبی تریگونلین و دیگر آلکالوئیدها هستند. مقاله فوق الذکر: https://onlinelibrary.wiley.com/doi/full/10.1002/ptr.7277
زرتشت و کوروش 1- نقل است که در کتاب زرتشت خطاب به پیروانش آمده بوده که منتظر صاحب شتر سرخ (یعنی پیامبر اکرم (ص)) در 1000 سال بعد از من باشید. لذا حوالی زمان ظهور زرتشت را می توان حدود 2400 سال پیش تخمین زد که تخمینی نزدیک به زمان کوروش است. 2- دسته ای از مستشرقان بنا به شواهد تاریخی شان، زمان زرتشت را معاصر کوروش و داریوش دانسته اند. کوروش مطابق شواهد تاریخی، فردی موحد و مومن بوده است. 3- مطابق شواهد عهدینی، کوروش ملازمت و همراهی با انبیاء بنی اسرائیل داشته است. شواهدی وجود دارد که ادریس نبی (ع) (که همان هرمس و همان اخنوخ و همان الیاس (ع) ملازم خضر است) مرشد و ملازم کوروش بوده است. 4- تلفظ قدیم زرتشت، "زره توره" بوده که آن را می توان "تورات زربانی" یعنی "تورات مجوسان" دانست. 5- از جمع روایات تاریخی، مذهبی، ملی، عهدینی و ... می توان پیشنهاد نمود که: زرتشت احتمالا معاصر یا شاگرد ادریس (ع) بوده است که وظیفه ترجمه و تبلیغ معارف تورات موسی (ع) را در میان مجوسان داشته است و مورد حمایت کوروش بوده است و نهایتا در این راه به دست جبهه باطل و در تهاجم آنها، در شهری به نام بلخ در ایران شرقی قدیم در حوالی شمال شرق آسیا، و نه بلخ آسیای میانه، شهید می شود. احتمال یکسان بودن کوروش و زرتشت هم وجود دارد. همچنین شواهدی وجود دارد که کلمه زرتشت در متون ایران قدیم (علاوه بر نام کتاب، نام دین و نام انسان) یک نام نمادین برای اشاره به "نبوت ابراهیمی مختوم به ختم مرسلین" باشد. لذا می بینیم که نوه زرتشت شهید می شود و یکی از فرزندان یا نوادگان زرتشت، منجی آخرالزمان ایشان است. پس لفظ زرتشت از یکسو با یکتاپرستی، از سوی دیگر با تورات، از سوی دیگر با کوروش و از سوی دیگر با نبوت ابراهیمی و محمدی (ص) مرتبط است. لذا من حیث المجموع می توان لفظ زرتشت را یکی از مستحدثات زمان و زمانه کوروش و دارای اشاره به توحید و نبوت و امامت دانست. والله اعلم
معنای واژه قم قم نام شهری در مرکز ایران است. تاسیس آن را از جمله به کیخسرو (که احتمالا همان کوروش است) نسبت داده اند. قم احتمالا صورت تغییریافته کمیران (به ضم کاف) بوده است. کمیران از دو بخش کم + ایران تشکیل شده است. کم از ریشه آریایی کومه است که Home انگلیسی هم از همان ریشه است. پس کمیران می شود: خانه ایران، شهر ایران. پس معنای قم یا همان کمیران، "ایرانشهر" است. اما ایرانشهر به چه معناست: 1- احتمال اول: شهر ایرانیان. پس شهر صلحجویان می توانش دانست. پس معادل فارسی "دار المسلمین" است. تاسیسش هم احتمالا با کوروش ذوالقرنین بوده است. والله اعلم. 2- احتمال دوم: شهر ایران. پس یک ایران زمین داریم که کشور ایران است و یک ایرانشهر داریم که "شهر ایران" است. نوعی مرکز یا پایتخت. شاید کوروش قصد داشته که قم را پایتخت ایران قرار دهد ولی نظر داریوش بر پایتختی پاسارگاد بوده باشد والله اعلم. به هر حال به نظر می رسد که تاسیس شهر قم ظاهرا به دست ذوالقرنین و تلمیحا "اسس علی التقواء" بوده باشد. لذا احادیثی که رانده شدن شیطان از قم را به امر پیامبر (ص) ذکر کرده اند ممکن است ناظر به همین اسس علی التقوای قم بوده باشد. جالب است که در اسطوره های ایرانی هم داریم که کیخسرو، اژدها را از قم میراند.
از هوشنگ و هرمس و بودا تا ذوالقرنین و الیاس (ع) از تطبیق معانی داستانهای ملی ملل خاورمیانه با معانی مذکور در نصوص دینی این طور به نظر می رسد که وجوهی از شخصیت هوشنگ و هرمس بابلی را بایستی به ترتیب در ذوالقرنین و ادریس ثانی (ع) (همان الیاس نبی (ع)) جست و جو کرد. گویند که هوشنگ هر کدام از مردمان را مطابق سنت و رسم خودشان به حکمت رهنمون کرد. از سویی دیگر به نظر می رسد که هوشنگ پیشدادی، از برخی وجوه، بازروایتی از کیخسرو کیانی است. آنجا که هر دو کین پدر را از بدکاران می ستانند و بر 7 کشور فرمانروا می شوند. از آنجائیکه کیخسرو، احتمالا روایتی از زندگی کوروش در اساطیر ایرانی است، می توان پیشنهاد نمود که وجوهی از شخصیت هوشنگ، با کوروش مشابهت دارد. از سویی دیگر فیثاغورث را شاگرد هرمس بابلی و معاصر کیخسرو (و معاصر کوروش) دانسته اند. از سویی دیگر الیاس نبی (ع) را به همراه خضر (ع)، از ملازمان ذوالقرنین دانسته اند. در احادیث، علم نجوم را به ادریس (ع) و ذوالقرنین (به ترتیب از حیث تعلیم و مهارت) نسبت داده اند. از جمع این موارد می توان پیشنهاد کرد که هوشنگ و کوروش و ذوالقرنین، یک شخصیت واحد تاریخی بوده اند. همچنین می توان پیشنهاد کرد که هرمس بابلی و الیاس نبی (ادریس ثانی)(ع) یک شخصیت واحد تاریخی بوده اند. از سویی دیگر میان شخصیت هرمس و بودا برخی جمع کرده اند. از سویی دیگر می دانیم که بودا تقریبا معاصر زمان کوروش بوده است. طبق معارف عهدینی، ذوالقرنین کسی است که نام خدا و معارف الهیات را در شرق و غرب عالم گسترش می دهد. از جمع جمله ی این شواهد و دیگر شواهد می توان پیشنهاد کرد که: ذوالقرنین یا همان کوروش به همراه الیاس نبی (همان ادریس ثانی)(ع) یک انقلاب فرهنگی-الهیاتی-معرفتی را در قرن ششم قبل از میلاد رقم می زنند. از جمله اعضای این مکتب، می توان به فیثاغورث یونانی-مصری، زرتشت ایرانی و بودای نپالی-هندی اشاره کرد. آئین شینتو هم از این انقلاب فرهنگی نشئت و تاثیر گرفته است. بعدها به مرور زمان، تحریفات و تصحیفات و دگرگونی ها، این آئین ها را در جزئیات با هم متفاوت می نماید. پس ذوالقرنین (احتمالا همان کوروش ایرانی) کسی است که نام خدا و الهیات توحیدی را در زمان خود در شرق و غرب عالم گسترش می دهد. والله اعلم.
طبق تحقیقات صورت گرفته، منظور از دریای خاور و دیار یاجوج و ماجوج، به ترتیب اقیانوس آرام شمالی (مابین سیبری آسیا و آلاسکای آمریکا) و قاره آمریکاست. لذا منظور از دریای خزر قدیم، دریاهای شمال روسیه است. منظور از جیحون قدیم هم که به خزر قدیم میریخته هم یکی از رودهای شرق دور آسیاست. (البته ظاهرا چندین جیحون در قدیم داشته ایم). در کتیبه هخامنشی، حد ایران را بین دو دریای شمال و جنوب (یعنی از دریاهای شمال روسیه فعلی تا دریاهای جنوب ایران فعلی) دانسته است و یک ایالت هخامنشی هم پشت دریای خاور (یعنی در قاره آمریکا) واقع بوده است. این موارد با اشارات داستان کیخسرو در شاهنامه هم هماهنگ است. ایران در زمان کوروش ذوالقرنین، وسعتی جهانگیر داشته است.
"مریه آندلس غربی" یا همان "مریکان آمریکا" طبق منابع جغرافیایی اسلامی، یک بلاد بحری در آندلس غربی وجود داشته است که نامش مریه (با تشدید یاء و کسر میم) بوده است. از جمله محصولات این بلاد، "شکر" و "موز" بوده است و نزدیک مغرب اقصی بوده است. از جمع این موارد و آنچه قبلا تقدیم شده بود می توان نتیجه گرفت که مریه در اصل در قاره آمریکا قرار داشته است و بعدا یک مریه متاخر در جنوب اسپانیا هم وضع شد. پس از جمله اسامی قاره آمریکا در نزد مسلمین، "مریه، از مراسی (لنگرگاه) های بلاد آندلس غربی" بوده است. والله اعلم. از جمله اسامی آمریکا نزد مسلمین: مریس (به کسر میم) مریه مریک امریق مراکش (قبل از خلط با آفریقا) مغرب اقصی (قبل از خلط) سوس اقصی (قبل از خلط) جزائر خالدات (قبل از خلط) تمامی این اسامی در کتب اسلامی مربوط به قبل از کریستف کلمب، وجود دارد.
ایران قدیم، ایران بزرگ طبق کتاب جغرافیای ابن حوقل و دیگر منابع، شواهد قوی وجود دارد که تا زمان ابن حوقل، یعنی ابتدای قرن پنجم هجری (قرن دهم میلادی)، کل آسیا (به جز چین و هند) ایرانی نشین بوده است. یعنی سرزمینهای روسیه، از انتهای شرقی آسیا تا قفقاز کنونی، ایرانی نشین بوده است. بعد از حمله مغول از شرق و برخی روس های مهاجم از غرب، مهاجرتهای بزرگی در آسیا شکل گرفت و نهایتا نواحی ایرانی نشین، از شمال به قفقاز کنونی محدود شد. اقوام آریایی و ایرانی مانند طبری ها، گیلک ها، دیلم ها، آماردها، پارتها، هیرکانی ها، تات ها، آذری ها، ارمنی ها، آلان ها، مادها، خوارزمی ها، ساسانی ها، صغدی ها، سجستانی ها، کردها، انیانی ها (پارس ها)، بلوچ ها، عربهای آسیای میانه (مهاجران پس از اسلام)، سادات علوی، تاجیکها، مجوس های فارسی زبان سیبری (طبق گزارشات قرون اول) و دیگر اقوام ایرانی و آریایی.