هدایت شده از آیات منتخب قرآن
وعده آتش خدا به کسانی که امربه منکر میکنند ونهی از معروف میکنند 🤔 مثل امربه بی حجابی و.....
🌹💐🌹💐💐🌹💐🌹💐
سوره توبه آیه 67
الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ
مردان منافق و زنان منافق، همه از یک گروهند! آنها امر به منکر، و نهی از معروف میکنند؛ و دستهایشان را (از انفاق و بخشش) میبندند؛ خدا را فراموش کردند، و خدا (نیز) آنها را فراموش کرد (، و رحمتش را از آنها قطع نمود)؛ به یقین، منافقان همان فاسقانند!
آیه 68
وَعَدَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا هِيَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّقِيمٌ
خداوند به مردان و زنان منافق و کفّار، وعده آتش دوزخ داده؛ جاودانه در آن خواهند ماند -همان برای آنها کافی است!- و خدا آنها را از رحمت خود دور ساخته؛ و عذاب همیشگی برای آنهاست!
🌹💐🌹💐🌹💐🌹💐
✅قرآن ودعا
هدایت شده از مفید برای غلامرضا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ علمای لعنتی
◀️ چرا مصیبتی که #خواص و #علما به دین وارد میکنند از همه مردم سنگینتر است؟
📌مجموعه #پیغام_خون قسمت 6️⃣
📎 ویدئو کیفیت بالا جهت اکران: yon.ir/mtvp6
✅ کلیپ سیاسی
✅قرآن ودعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کجاداری میری ؟؟؟؟
کلیپ سیاسی
✅قرآن ودعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خطر سکوت علما
⭕️ هر وقت #علما در برابر انحرافات و بیعدالتیها سکوت کردند، «حسین»ی قرار است شهید شود.
(📁 #عدالت)
🎙 گفتاری از #حسین_شهبازی
کلیپ سیاسی
✅قرآن ودعا
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت ۶)
#قسمت_شش
🔹از اینکه از تنگی و تاریکی قبر نجات یافته بودم، بسیار مسرور و خوشحال بودم.
رفته رفته نوعی احساس دلتنگی و غربت به من روی آورد. ❄️ با خود اندیشیدم: من کسی بودم که در دنیا دوستان، اقوام و آشنایان فراوانی داشتم؛ اما اینک دستم از همه آنها کوتاه است. ♦️سر به زیر گرفتم و بی اختیار گریه را آغاز کردم. چندی نگذشت که عطر دل انگیز و و روح نوازی به مشامم رسید ✨در حالیکه پرونده اعمال بر گردنم سنگینی میکرد با زحمت سرم را بلند کردم و از دیدن شخصی که روبرویم نشسته بود در تعجب فرو رفتم. 🌺جوانی خوش سیما و خوش سیرت بود، که با انگشت، اشک از گوشه چشمانم پاک کرد و لبخندی هدیه ام نمود. 🌸به نشانه ادب،سلام کردم و در مقابلش دو زانو، برجای نشستم و آنگاه با صدایی رسا پرسیدم: ✅شما کیستید که دوست و همدم من در این لحظه های وحشت و غربت گشته اید؟
در حالیکه لبخندی بر لبانش، نقش بسته بود، پاسخ داد: غریبه نیستم، از آشنایان این دیار توام و همدم و مونست در این راه پرخطر. ❄️گفتم: بی شک از اهالی آن دنیای غریب نیستی، زیرا در تمام عمر کسی به زیبایی تو ندیده و نیافته ام.
🌷با همان لبخند که بر لبانش نقش بسته بود با طعنه گفت: حق داری مرا نشناسی! چرا که در دنیا به من کم توجه بودی. 🌼من نتیجه ذره، ذره اعمال خیر توام که اینک مرا به این صورت می بینی. نامم نیک و راهنمای تو در این راه پر خطر می باشم. 🔵آنگاه از من خواست که پرونده سمت راستم را به او بسپارم. پرونده را به او سپردم و گفتم: از اینکه مرا از تنهایی رهایی بخشیدی، و همدم و همراه من در این سفر خواهی بود بسیار ممنونم و سپاسگذار. 🌹گفت: تا آنجایی که در توانم باشد، برای لحظه ای تنهایت نخواهم گذاشت. مگر آنکه... ⚡️رنگ از رخسارم پرید، وحشت زده پرسیدم: مگرچه؟
گفت مگر آنکه آن شخص دیگر که هم اکنون از راه می رسد بر من غلبه یابد که دیگر خود می دانی و آن همراه! پرسیدم آن شخص کیست؟ 💥 گفت: تا آن جا که به یاد دارم، فقط نامه اعمال سمت راستت را به من سپردی... 🔥اما نامه اعمال سمت چپ تو، هنوز بر شانه ات آویزان است و چیزی نمی گذرد که شخصی دیگر که نامش گناه است، آن را از تو باز پس خواهد گرفت.
آنگاه اگر او بر من غلبه پیدا کند با او همنشین خواهی شد، وگرنه در تمام این راه پر خطر تو را همراه خواهم بود. 〽️گفتم: پرونده او را می دهم تا از اینجا برود. نیک گفت: او نتیجه اعمال ناپسند و گناه توست و دوست دارد درکنارت بماند. 🌿گفتگوهامان ادامه داشت، تا اینکه احساس کردم بوی بسیار نامطبوعی شامه ام را آزار می دهد،ناگهان چهره کریهی در قبر نمایان شد!
📝ادامه دارد...
✅قرآن ودعا
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت ۸)
#قسمت_هشت
🏴 از قبر بیرون رفتیم. نیک جلو رفت و من با کمی فاصله از پشت سر او حرکت می کردم. 💠ترس واضطراب مرا لحظه ای آرام نمی گذاشت. هر چه جلوتر می رفتیم، محیط بازتر و مناظر اطراف آن عجیب تر می شد. ✨از نیک خواستم که از من فاصله نگیرد، همدوش و همقدمم باشد و اندکی نیز آهسته تر گام بردارد.
✨نیک ایستاد و گفت: تو را به من سپرده اند که یار و مونس ات باشم. تا آنگاه که به سلامت قدم به وادی السلام گذاری به همین خاطر اندکی جلوتر از تو در حرکتم تا راه را بشناسی.
🍃پس از لحظه ای سکوت، بدین
گونه سخنش را ادامه داد: البته اگر گناه بتواند فریبت دهد و یا به اجبار تو را همراه خود سازد، بدون شک دیرتر به مقصد خواهی رسید... 💥
اضطرابم بیشتر شد و از آن به بعد هر آ ن احتمال آشکار شدن گناه را می دادم. مسیر راه را با همه مشکلاتش پیمودیم تا به کوهی رسیدیم که البته با سختی فراوان توانستیم خود را به اوج آن برسانیم. 🌪در چشم انداز ما، بیابانی قرار داشت که از هر طرف، بی انتها و آسمان آن مملو از دود و آتش بود. 🌹نیک خیره به چشمانم گفت: این همان وادی برهوت است که اکنون فقط دورنمایی از آن را می بینی. ❄️خودم را به نیک رساندم و گفتم: من از این وادی هراسانم. بیا از راه ایمن تری برویم. نیک ایستاد و گفت: راه عبور تو، همین است اما تا آنجا که در توان من باشد تو را رها نخواهم کرد و در مواقع خطر نیز به یاریت خواهم شتافت. 🌾حرفهای نیک اندکی از اضطراب و وحشتم کاست اما با این همه، هنوز نگرانی در وجودم قابل احساس بود. لحظاتی به سکوت گذشت. سپس رو به نیک کردم و دوباره گفتم: راه امن تری وجود ندارد؟
صورتش را به سمت من چرخاند و گفت: بهتر است بدانی که: در عالم برزخ نیز، که تنها سایه ای از بهشت و جهنم است بیابان برهوتی قرار دارد، که همانند پل صراط در قیامت است و به ناچار باید از آن گذشت. تا در صورت لیاقت به وادی السلام رسید. 📛اما وای بر آنان که می مانند و به عذاب مبتلا می گردند و یا دست کم گرفتار و سرگردان می شوند... ◾️به سمت آن دشت بی پایان به راه افتادیم. هرچه پایین تر می رفتیم، هوا گرم و گرمتر🔥 می شد. وقتی به سطح زمین رسیدیم، نفسم به شماره افتاد. از نیک خواستم که لحظه ای برای استراحت توقف کند، اما او نپذیرفت و گفت: راه طولانی و خطرناکی در پیش داریم. بنابراین وقت را تلف نکن.
💫گفتم: من دیگر نمی توانم چون شدت گرما مرا از پا درآورده است. در همین حال و در حالی که عرق از سرو روی من فرو می ریخت، نقش بر زمین شدم. 🍃 نیک از آبی که همراه داشت به من نوشاند.
✍ادامه دارد...
✅قرآن ودعا
1_96552841.mp3
5.88M
#سبک_شور . 👆 محرم
🎤کربلایی حمید #علیمی👌
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📝 #متن_نوحه👇
🔻توو دل غم مونده
یه ماتم مونده
یه چند شب دیگه تا به محرم مونده
دلاروُ بی بی
به اینجا خونده
یه چند شب دیگه تا به محرم مونده
رو دلها داغ و
غمی بنشونده؛
یه چند شب دیگه تا به محرم مونده
توو راهِ درمونِ
هر درمونده،
یه چند شب دیگه، تا به محرم مونده
داره صدایِ مادری میاد
بی یار وُ حبیبه،بی یار وُ شکیبه،
بی یار وُ حبیبه… آخ!
حسین غریبه آی اهلِ عالم
داره یواش یواش، خودِ بی بی؛
سینه زناشوُ، گریه کناشوُ،
جمع می کنه برا محرم
مادرش؛ با دلی پرپر،
یک نگاه کرده به نوکر
جون میدم! وقتی می دم دم
(یا حسین؛ غریبِ مادر)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔻می شم آماده،
می شم دلداده
خدا رو شکرخدا حسینوُ به ما داده
جوونیم نذرِ
یه آقازاده
دلم یادِ شبِ هشتِ دهه، افتاده
تمومِ لشکر
جلوش ایستاده
پدر بر روی نعشِ پسرش، اُفتاده
همه می خندن
به اشکِ آقا
آقا گریونه یه لشکر، شاده!
یه خواهری زِ خیمه ها میاد
میگه: برادر ـ قربونِ توخواهر
پاشو جونِ مادر ـ تا بریم به خیمه..
دارن همه هل هله می کنن
پاشو عزیزم! این پیکرو الان؛
با همه جوونا، می بَریم به خیمه
بالایِ سرِ جوونی؛
بابایی شده، زمین گیر
بعد تو؛ خاکِ دو عالم،
بر این دنیای نفس گیر!
علی اکبر، گلِ لیلا…
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
♻️ #پیشنهاد_دانلود💯
#استقبال_از_محرم🏴
animation.gif
1.25M
به گلِ دشت نینوا صلوات
به نکو شبه مصطفی صلوات
به علی اکبر، عزیز حسین(ع)
آنکه شد کشته از جفا صلوات
🌼 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌼
هدایت شده از کلیپ سیاسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونه میتوان با کلام وحی برای شهدای کربلا روضه خواند؟/ حجتالاسلام قرائتی
ما اگر بتوانیم کارهایمان را به قرآن وصل کنیم، بیشتر راه را طی کردهایم. اگر در سایه قرآن سیاست را بیان کنیم، مردم متوجه میشوند سیاست در قرآن هم هست. اگر میخواهیم روضه بخوانیم باید سعی کنیم مناسبتهای قرآنی برای آن پیدا کنیم. خدا توفیق داد من پارسال کتابی را با نام نهضت حسینی و روضههای قرآنی نوشتم و در این کتاب به روضههای قرآنی اشاره کردم.
حجت الاسلام و المسلمین قرائتی در ادامه روضه حضرت علی اصغر (ع) را بر مبنای داستان به دنیا آمدن حضرت موسی (ع) تعریف کرد که شما در ادامه میتوانید ویدیو کامل از صحتهای این کارشناس مذهبی درباره روضههای قرآنی را ببینید و دانلود کنید.
✅قرآن ودعا
هدایت شده از مفید برای غلامرضا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ مهمترین انگیزه قیام
◀️ لشکر یزید هم #نماز میخواند، پس امام حسین(ع) از خطر نابودی کدام اسلام میگوید؟
📌مجموعه #پیغام_خون قسمت 5️⃣
✅ کلیپ سیاسی
✅قرآن ودعا
هدایت شده از مفید برای غلامرضا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 بلایی که شما بر سر دین میآورید از همهی بلاها، سنگینتر است/ شما اجازهی چیرگی به ستمگران دادید!
📌 هشدار تاریخی امام حسین(ع) به ۱۰۰۰ نفر از خواص، ۲ سال پیش از واقعه عاشورا
✅ کلیپ سیاسی
✅قرآن ودعا
هدایت شده از مفید برای غلامرضا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ تمامقد در برابر انحراف
◀️ #سکوت_علما و نخبگان در برابر تضییع حق ضعفا و #محرومان
📌مجموعه #پیغام_خون قسمت 3️⃣
✅ کلیپ سیاسی
✅قرآن ودعا
هدایت شده از مفید برای غلامرضا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ مسئولیت در تنهایی
◀️ پیامی برای همه انسانهاى آزادهی جهان در تاریخ: قیام حتی در تنهایی
📌مجموعه #پیغام_خون قسمت 4️⃣
✅ کلیپ سیاسی
✅قرآن ودعا
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت۱۳)
#قسمت_سیزده
هنوز چیزی نگذشته بود که صدای پای عابری مرا به خود آورد. گوشهایم را تیز کردم شاید بفهمم صدای پا از کدام سو است. عطر دل نواز نیک قلبم را روشن کرد. و این بار اشک شوق در چشمانم حلقه زد. 💫آغوش گشودم و با خوشحالی تمام او را در آغوش فشردم و تمام ماجرا را برایش بازگو کردم، تا مبادا از من رنجیده خاطر گردیده باشد. 🔆 نیک گفت: من نیز چون تو را در عقب خود نیافتم، از همان راه بازگشتم، به واسطه بوی بدی که در سمت چپ، جای مانده بود، از جریان آگاه شدم و در آن مسیر حرکت کردم. اما هر چه گشتم تو را ندیدم. 🕯تا اینکه به نزدیک غار رسیدم. گناه را دیدم که از غار بیرون میآمد و چون مرا دید به سرعت دور شد دانستم که تو را گرفتار کرده است، و چون داخل غار شدم صدای ناله را از دور شنیدم، خوشحال شدم و به سرعت به سمت تو آمدم. 🌺پس از لحظه ای سکوت نیک ادامه داد:
البته این راهی که آمدی، قبلا برای تو در نظر گرفته شده بود. اما به واسطه توبه ای که کردی این راه از تو برداشته شد هر چند گناه سعی داشت تو را به این راه باز گرداند...
هر طور بود بقیه راه را پیمودیم تا اینکه به محیط باز و وسیعی رسیدیم که باتلاق مانند بود و چون قدم در آن نهادم، تا زانو در آن زمین لجن زار فرو رفتم. ❎دیگر تا دهان در باتلاق فرو رفته بودم و توان فریاد کشیدن و کمک طلبیدن نداشتم، ✨که به ناگاه فرشته الهی پدیدار شد و طنابی را به نیک داد و گفت: این طناب را خودش پیشاپیش فرستاده، کمکش کن تا نجات یابد.
🌻فرشته رفت و نیک بلافاصله طناب را به سمت من انداخت. وقتی باتلاق را پشت سر نهادیم از نیک پرسیدم: مقصود فرشته از اینکه گفت: طناب را خودش فرستاده، چه بود؟ 🍀نیک گفت: اگر به یاد داشته باشی، ده سال پیش از مرگت، مدرسه ای ساختی که اینک کودکان و نوجوانان در آن به تعلیم و تربیت مشغول اند،خیرات آن مدرسه بود که در چنین لحظه ای به کمکت آمد. 💠پس از تصدیق حرف نیک با قیافه ای حق به جانب، گفتم: من پنج سال قبل از آن نیز مسجدی ساختم، پس خیرات آن چه شد؟
✨نیک گفت: آن مسجد را چون از روی ریا و کسب شهرت ساختی و نه برای خدا مزدش را هم از مردم گرفتی. ❓گفتم: کدام مزد؟! گفت: تعریف و تمجیدهای مردم، به یاد بیاور که در دلت چه می گذشت وقتی مردم از تو تعریف می کردند! تو خوشبختی آنان را بر خوشحالی پروردگارت مقدم داشتی. 🌻باید بدانی که خداوند اعمالی را می پذیرد که تنها برای او انجام گرفته باشد. 🍁حسرت وجودم را فراگرفت و به خود نهیب زدم: دیدی چگونه برای ریا و خودپسندی، اعمال خودت را که می توانست در چنین روزی دستگیر تو باشد، تباه کردی...
✍ادامه دارد..
✅قرآن ودعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
🎙 *مقتل علی اصغر علیه السلام از زبان دکتر محمدرضا سنگری*
کانال روزدهم🔰🔰🔰
واتساپ
https://chat.whatsapp.com/Llc5alwzi0T7TZMdJ4MITT
ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1790640141C1372ba36fc
✅قرآن ودعا