eitaa logo
قرآن ودعا
328 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
9هزار ویدیو
131 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
البقره 🌹💐🌷 يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﺍﻱ ﻣﺮﺩم ! ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ [ ﺍﺯ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻣﻴﻮﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻲ ﻫﺎ ] ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﺣﻠﺎﻝ ﻭ ﭘﺎﻛﻴﺰﻩ ﺍﺳﺖ، ﺑﺨﻮﺭﻳﺪ ﻭ ﺍﺯ ﮔﺎم ﻫﺎﻱ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻧﻜﻨﻴﺪ ; ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻭ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺷﻤﻨﻲ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺍﺳﺖ .(١٦٨) البقره إِنَّمَا يَأْمُرُكُم بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَن تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﻓﻘﻂ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺪﻱ ﻭ ﺯﺷﺘﻲ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ، ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺟﺎﻫﻠﺎﻧﻪ ﺍﻣﻮﺭﻱ ﺭﺍ [ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺣﻠﺎﻝ ﻭ ﺣﺮﺍم ] ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﺴﺒﺖ ﺩﻫﻴﺪ .(١٦٩) ✅قرآن ودعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای هفتم صحیفه سجادیه برای دفع قضاوبلاورفع غم ،لطفا بزرگواران بخوانند
روزی روزگاری نه در زمان های دور، در همین حوالی مردی زندگی می کرد که همیشه از زندگی خود گله مند بود و ادعا میکرد “بخت با من یار نیست” و تا وقتی بخت من خواب است زندگی من بهبود نمی یابد…! پیر خردمندی وی را پند داد تا برای بیدار کردن بخت خود به فلان کشور نزد جادوگری توانا برود… او رفت و رفت تا در جنگلی سرسبز به گرگی رسید. گرگ پرسید: ای مرد کجا می روی؟ مرد جواب داد: می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست! گرگ گفت : میشود از او بپرسی که چرا من هر روز گرفتار سر دردهای وحشتناک می شوم؟!! مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد. او رفت و رفت تا به مزرعه ای وسیع رسید که دهقانانی بسیار در آن سخت کار می کردند. یکی از کشاورزها جلو آمد و گفت : ای مرد کجا می روی ؟! مرد جواب داد: می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست! کشاورز گفت : می شود از او بپرسی که چرا پدرم وصیت کرده است من این زمین را از دست ندهم زیرا ثروتی بسیار در انتظارم خواهد بود، در صورتی که در این زمین هیچ گیاهی رشد نمیکند و حاصل زحمات من بعد از پنج سال سرخوردگی و بدهکاری است ؟ مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد… او رفت و رفت تا به شهری رسید که مردم آن همگی در هیئت نظامیان بودند و گویا همیشه آماده برای جنگ ! شاه آن شهر او را خواست و پرسید : ای مرد به کجا می روی ؟! مرد جواب داد: می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست! شاه گفت : آیا می شود از او بپرسی که چرا من همیشه در وحشت دشمنان بسر می برم و ترس از دست دادن تاج و تختم را دارم، با ثروت بسیار و سربازان شجاع تاکنون در هیچ جنگی پیروز نگردیده ام ؟!! مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد و پس از راهپیمایی بسیار بالاخره جادوگری را که در پی اش راه ها پیموده بود را یافت و ماجراهای سفر را برایش تعریف کرد. جادوگر بر چهره مرد مدتی نگریست سپس رازهای را که ازش سوال شده بود با وی در میان گذاشت و گفت : از امروز بخت تو بیدار شده است برو و از آن لذت ببر! و مرد با بختی بیدار باز گشت… به شاه شهر نظامیان گفت : تو رازی داری که وحشت برملا شدنش آزارت می دهد، با مردم خود یک رنگ نبوده ای، در هیچ جنگی شرکت نمی کنی، از جنگیدن هیچ نمی دانی، زیرا تو یک زن هستی و چون مردم تو زنان را به پادشاهی نمی شناسند، ترس از دست دادن قدرت تو را می آزارد و اما چاره کار تو ازدواج است، تو باید با مردی ازدواج کنی تا تو را غمخوار باشد و همراز، مردی که در جنگ ها فرماندهی کند و بر دشمنانت بدون احساس ترس بتازد… شاه اندیشید و سپس گفت : حالا که تو راز مرا و نیاز مرا دانستی با من ازدواج کن تا با هم کشوری آباد بسازیم… مرد خنده ای کرد و گفت : بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر تو نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور کرده است! و رفت… به دهقان گفت : وصیت پدرت درست بوده است، شما باید در زیر زمین بدنبال ثروت باشی نه بر روی آن، در زیر این زمین گنجی نهفته است، که با وجود آن نه تنها تو که خاندانت تا هفت پشت ثروتمند خواهند زیست…! کشاورز گفت: پس اگر چنین است تو را هم از این گنج نصیبی است، بیا باهم شریک شویم که نصف این گنج از آن تو می باشد. مرد خنده ای کرد و گفت : بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر گنج نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور کرده است! و رفت… سپس به گرگ رسید و تمام ماجرا را برایش تعریف کرد و سپس گفت: سردردهای تو از یکنواختی خوراک است اگر بتوانی مغز یک انسان کودن و کور مغز را بخوری دیگر سر درد نخواهی داشت! خواننده محترم شما اگر جای گرگ بودید چکار می کردید ؟!! بله. درست است! گرگ هم همان کاری را کرد که شاید شما هم می کردید، مرد بیدار بخت قصه ی ما را به جرم غفلت از بخت بیدارش درید و مغز او را خورد…! بسیاری از مردم نقره را در انتظار طلا از دست می‌دهند... 💕💕💕✅قرآن ودعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 در خانه هم می‌شود به اوج معنویت رسید! 🔻ثواب‌هایی که آدم در خانه می‌برد با بیرون خانه قابل مقایسه نیست! 🔴 ✅قرآن ودعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔔 ⚠️ (ع) فرمودند: 🔻 إذَا أَمْلَقْتُمْ فَتَاجِرُوا اللّهَ بِالصَّدَقَةِ. 👈 هر زمان فقير شديد، با خداوند از طريق صدقه دادن در راه او تجارت پرسود كنيد. 📙 نهج البلاغه حکمت ۲۵۸ ┏━✨🌹✨🌸✨━┓ 🌸✅قرآن ودعا
بزرگواران فراموش نکنیدازامشب نمازوواعدنا خونده بشه امشب شب اول ماه ذیحجه است 🌱نماز دهه اول ذی الحجه🌱 🔅امام باقرعلیه السلام می فرمایند: هیچ‌گاه نماز دهه اول ذی الحجه را ترک نکنید، و اگر این نماز را بخوانید، در ثواب اعمال حاجیان شریک خواهید بود، هر چند که به حج نرفته باشید. (سید بن طاووس، الاقبال، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۳۵) 🌴 کیفیت نماز 🌴 نماز دهه اول ذی الحجه در ده شب اول این ماه (از غروب آخرین شب ماه ذیقعده تا شب عید قربان) و بین نماز مغرب و عشاء باید خوانده شود. 🔅این نماز دو رکعت است. در هر رکعت بعد از تکبیره الاحرام ابتدا سوره حمد و بعد سوره اخلاص و سپس باید آیه ۱۴۲ سوره اعراف (وَ واعَدْنا مُوسی‏ ثَلاثِینَ لَیلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیلَةً وَ قالَ مُوسی‏ لِأَخِیهِ هارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ)؛ خوانده شود.✅قرآن ودعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 استاد رائفی‌پور 📝 پشت پرده حمله بی‌سابقه روزنامه اصولگرای «فرهیختگان» به استاد رائفی پور 🔹پاس گل‌هایی که جناح‌های بظاهر مخالف، سر این قضیه بهم میدادند.✅قرآن ودعا
Moghadam-13970524[01].mp3
5.75M
علیه السلام [ حرز اسم زیبات همیشه همرامه _ زمینه ] فوق العاده زیبا 🎤کربلایی جواد مقدم✅قرآن ودعا
4_5793910942433544631.mp3
4.41M
✅ در مسیر بندگی 🔊 حجت الاسلام و المسلمین عالی ✅قرآن ودعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠حضرت امام جواد(علیه السلام): 🔴مَنِ استَحسَنَ قَبیحاً کانَ شَریکاً فیهِ. 🔷هر کس کار زشتی را تحسین کند،در(مجازات)با او شریک خواهد بود‼️ 📚بحارالانوار/ج۷۵ ص۸۲✅قرآن ودعا
امام جواد ع عليه‌السلام: مَوْتُ الاْنْسانِ بِالذُّنُوبِ أكْثَرُ مِنْ مَوْتِهِ بِالأجَلِ، وَ حَياتُهُ بِالْبِرِّ أكْثَرُ مِنْ حَياتِهِ بِالْعُمْرِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۳) امام جواد ع فرمود: مرگ انسان‌ها، به‌جهت معصيت بيشتر است تا مرگ طبيعى و عادى، و طول عمر انسان به‌وسيله نيكى به ديگران ، بيشتراست ازعمرهای طبیعی 💕💕💕✅قرآن ودعا
مداحی آنلاین - حاجت گرفتن از امام جواد - حجت الاسلام رفیعی.mp3
3.8M
🏴 (علیه السلام)🌴 حاجت گرفتن از امام جواد(علیه السلام) 🤲 استاددکتررفیعی 💠✅قرآن ودعا
✨ بوی عطر عجیبی داشت..🌷 نام عطر را میپرسیدیم جواب سربالا می داد... شهید که شد توی وصیت نامه اش نوشته بود: به خدا قسم هیچ گاه عطری به خودم نزدم هر وقت خواستم معطر بشم از ته دل میگفتم:اللهم صل علی محمدوآل محمد وعجل فرجهم ♥️ ( شهید حسینعلی اکبری)✅قرآن ودعا
کسی از امام صادق علیه السلام سؤال کرد: من می خواهم با زنی ازدواج کنم ولی پدر و مادرم مایلند با دیگری ازدواج کنم. امام علیه السلام فرمود: با زنی که خودت مایل هستی ازدواج کن، و زنی را که پدر و مادرت [بدون رضایت تو] انتخاب کرده اند، رها کن. تهذیب، الاحکام، ج 7، ص 392 💕💕💕✅قرآن ودعا
کشاورز فقیری برغاله‌ای را از شهر خرید. همانطور که با بزغاله به سمت روستای خود باز می‌گشت، تعدادی از اوباش شهر فکر کردند که اگر بتوانند بزغاله آن فرد از بگیرند می‌توانند برای خود جشن بگیرند و از خوردن گوشت تازه آن بزغاله لذت ببرند. اما چگونه می‌توانند این کار را عملی کنند؟ مرد روستایی قوی و درشت هیکل بود و این اوباش ضعیف نمی‌توانستند و نمی‌خواستند که به صورت فیزیکی درگیر شوند. برای همین فکر کردند و تصمیم گرفتند که از یک حقه استفاده کنند. وقتی مرد روستایی داشت شهر را ترک می‌کرد یکی از آن اوباش جلوی او آمد و گفت: «سلام، صبح بخیر» و مرد روستایی هم در پاسخ به وی سلام کرد. بعد آن ولگرد به بالا نگاه کرد و گفت: «چرا این سگ را بر روی شانه‌هایت حمل می‌کنی؟» مرد روستایی خندید و گفت: «دیوانه شده‌ای؟ این سگ نیست! این یک بز است.» ولگرد گفت: «نه اشتباه می‌کنی، این یک سگ است و اگر با این حیوان بر روی دوش وارد روستا شوی مردم فکر می‌کنند که دیوانه شده‌ای.» مرد روستایی به حرف‌های آن ولگرد خندید و به راه خود ادامه داد. در راه برای اطمینان خود، پاهای بز را لمس کرد و خیالش راحت شد که حیوان روی دوشش بزغاله است. در پیچ بعدی اوباش دوم وارد عمل شد و دوباره سخنان دوست اوباش خود را تکرار کرد. مرد روستایی خندید و گفت: «آقا این بزغاله است و نه یک سگ.» ولگرد گفت: «چه کسی به تو گفته است که این بزغاله است؟ به نظر می‌رسد کسی سر تو کلاه گذاشته باشد. این یک بز است؟» و به راهش ادامه داد. روستایی بز را از دوشش پایین آورد تا ببیند موضوع چیست؟ اما آن قطعاً یک بزد بود. فهمید هر دو نفر اشتباه می‌کردند اما ترسی در وجودش افتاد که شاید دچار توهم شده است. آن مرد همانطور که داشت به سمت روستای خود برمی‌گشت نفر سوم را دید که گفت: «سلام، این سگ را از کجا خریده‌ای؟» مرد روستایی دیگر شهامت نداشت تا بگوید که این یک بز است. برای همین گفت: «آن را از شهر خریده‌ام.» مرد روستایی پس از جدا شدن از نفر سوم، ترسی وجودش را گرفته بود. با خود فکر کرد که شاید بهتر باشد این حیوان را با خود به روستا نبرد چرا که شاید مورد سرزنش قرار بگیرد. اما از طرفی برای خرید آن حیوان پول داده بود. در همین زمان که دودل بود، اوباش چهارم از راه رسید و به مرد روستایی گفت: «عجیب است! من تا به حال کسی را ندیده‌ام که سگ را بر روی دوش خود حمل کند. نکند فکر می‌کنی که این یک بز است؟» مرد روستایی دیگر واقعاً نمی‌دانست که این حیوان بز است و یا یک سگ. برای همین ترجیح داد خود را از شر آن حیوان خلاص کند. اطراف را نگاه کرد و دید کسی نیست. بز را که فکر می‌کرد دیگر سگ است آنجا رها کرد و به روستا برگشت. ترجیح داد از پول خود بگذرد تا اینکه اهالی روستا او را دیوانه خطاب کنند. با این حقه اوباش‌ها توانستند بز را به راحتی و بدون هیچ گونه درگیری تصاحب کنند. مراقب باشیم رسانه ها با این روش، داشته هایمان و از همه مهمتر اعتقاداتمان را از ما نگیرند! و موضوع این داستان همان معنای جنگ نرم است. 💕💕💕✅قرآن ودعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وصال حیدر و یارش مبارک وصال یاس و دلدارش مبارک زالطاف و عنایات الهی رسیده حق به حقدارش مبارک پروانه غریبی ✅قرآن ودعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تَكَلَّمُوا تُعْرَفُوا، فَإِنَّ الْمَرْءَ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِه سخن بگویید ، تا شناخته شوید ، زیرا آدمی در زیر زبان خود ، پنهان است ✅قرآن ودعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا