3.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#داســـتان_زیبا
🌺کلیپ بسیار زیبا و تاثیر گذار😭
🌺 #استاد_عالی
🔷 به عهدمون با امام زمان صلوات الله علیه وفادار بودیم؟
✅قرآن ودعا
هدایت شده از آیات منتخب قرآن
3.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐🌹💐🌹💐🌹💐🌹
سوره احزاب آیه 23
مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا
در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستادهاند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.
💐🌹💐🌹💐🌹💐🌹
#داســـتان_زیبا
🌺کلیپ بسیار زیبا و تاثیر گذار😭
🌺 #استاد_عالی
🔷 به عهدمون با امام زمان صلوات الله علیه وفادار بودیم؟
✅قرآن ودعا
داستان مرحوم نراقی و اتفاقاتی که در عالم برزخ افتاد؟.mp3
زمان:
حجم:
1.52M
#داستان_زیبا
🌺داستان مرحوم نراقی و اتفاقاتی که در عالم برزخ افتاد.
#استاد_محمدی
💬 #سخنرانی_های_ناب
✅قرآن ودعا
✨﷽✨
#داستان_زیبا
✍رسول دادخواه خیابانی تبریزی معروف به حاج رسول تُرک، از عربدهکشهای تهران بود،اما عاشق امام حسین علیهالسلام بود.در ایام عزاداری ماه محرم شب اول، بزرگان و صاحبان مجلس محترمانه بیرونش کردند و گفتند: تو عرقخوری و آبروی ما را میبری!حاج رسول برگشت و داخل خانه رفت و خیلی گریه کرد و گفت: ناظم ترکها جوابم کرد، شما چه میگویی، شما هم میگویی نیا؟!
اول صبح در خانهاش را زدند، رفت در را باز کرد، دید، ناظم ترکهاست، روی پای حاج رسول تُرک افتاد و اصرار کرد بیا بریم، گفت: کجا؟! گفت: بریم هیئت! حاج رسول گفت: تو که من را بیرون کردی؟ گفت: اشتباه کردم، حاج رسول گفت: اگر نگویی نمیآیم! ناظم گفت دیشب در عالم رؤیای صادقانه دیدم، در کربلا هستم، خیمهها برپاست، آمدم سراغ خیمه سیدالشهداء علیهالسلام بروم، دیدم یک سگ از خیمهها پاسداری میکند، هر چه تلاش کردم، نگذاشت نزدیک شوم، دیدم بدن سگ است، اما سر و کله حاج رسول است، معلوم میشود امام حسین علیهالسلام تو را به قبول کرده است.
ناگهان حاج رسول شروع کرد به گریه کردن، آنقدر خودش را زد گفت: حالا که آقام من را قبول کرده است، دیگر گناه نمیکنم، توبه نصوح کرد، از اولیای خدا شد. شبی عدهای از اهل دل جلسهای داشتند، آدرس را به او ندادند، ناگهان دیدند در میزنند، رفتند در را باز کردند، دیدند حاج رسول است! گفتند: از کجا فهمیدی کلی گریه کرد و گفت: بیبی آدرس را به من داده است، شب آخر عمرش بود و رو به قبله بود گفتند: چگونهای!گفت: عزرائیل آمده، او را میبینم، ولی منتظرم اربابم بیاید.
💕🖤💕✅قرآن ودعا
3.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
🎬 #کلیپ
#داستان_زیبا
#آثار_نیکی_به_مادر
✨ داستان در مورد نیکی به مادر
✨ #حجت_الاسلام_دارستانی
💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود
درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 💐