کانال فرهنگی قرآن و عترت👇👇👇👇👇👇
┏━━━🍃🌺🍃━━━
https://eitaa.com/Qvaetrat
┗━━━🍂━
#سیره_علما
موضوع: مجادله احسن
علامه حلی(ره)
طلاقی که سلطان محمد خدابنده را شیعه کرد
آیه:
جَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ
با بهترين شيوه با آنان مجادله کن
نحل/125
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
#سیره_علما
تشکر از مخلوق
🍃مرحوم آیت الله العظمی اراکی قدس سره، علاقه خاصی به خاندان رسالت و ولایت داشتند. یکی از بزرگان نقل کردند که: آیت الله اراکی را مدت ها می دیدم که پس از نماز مغرب و عشا از مدرسه فیضیه به طرف صحن مطهر حضرت فاطمه معصومه علیها السلام می آمد و بر سر قبری نشسته و فاتحه می خواند.
📿
🌺یک بار از ایشان پرسیدم: آیا ایشان از بستگان شما هستند؟
☄فرمودند: خیر، این شخص، منقبتی از دریای مناقب امیرالمؤمنین را برای من گفت که من نشنیده بودم. اکنون به پاس حرمت وی، هر شب برایش فاتحه می خوانم.
📕منبع : مردان علم در میدان عمل، جلد6، اثر سيد نعمت الله حسينی
کانال فرهنگی قرآن و عترت👇👇👇👇👇👇
┏━━━🍃🌺🍃━━━
https://eitaa.com/joinchat/3834052700Cfce3c19bc6
#سیره_علما
شیخ مرتضی زاهد
احتیاط در عمل
مرحوم شیخ مرتضی زاهد از خوبان تهران بود
ایشان پس از نماز روایتی می خواند و موعظه ای می کرد و چند مسئله شرعی می گفت.
یک بار وقتی شب از مسجد به منزل بر می گردد و رساله را می بیند، متوجه می شود که مساله شرعی را اشتباه به مردم گفته است.
شبانه راه می افتد و یکی یکی در خانه ی کسانی که پشت سرش نماز خوانده بودند و آن ها را می شناخت، می زند و می گوید:
آقا من مسئله را اشتباه گفتم و درست آن چنین است.
یکی از اهالی می گوید:
حاج آقا، حالا چه عجله ای داشتید؟ خودتان را به زحمت انداختید. فردا شب بعد نماز تصحیح می کردید و درستش را می گفتید.
شیخ مرتضی می گوید:
عزیزم، شما عجله ندارید. شاید حضرت عزرائیل عجله داشته باشد و امشب آخرین شب عمر من باشد و کار به فردا نکشد و دیگر فرصت درست کردنش را نداشته باشم!
🆔https://eitaa.com/Qvaetrat
#سیره_علما
توجه به ظرفیت و موقعیت افراد
آیت الله العظمی سیّد شرف الدّین جبل عاملى صاحب کتاب «المراجعات» مى گوید:
یکى از مسیحیان ثروتمند لبنان نزدم آمد و گفت: مى خواهم مسلمان شوم، وظیفه ام چیست؟ گفتم: دو رکعت نماز صبح بخوان و سه رکعت نماز مغرب. گفت: مسلمانان هفده رکعت نماز مى خوانند! گفتم: مسلمانى آنها یک مقدار قوى شده است، از این رو پیامبر اسلام براى تازه مسلمانان، بنابر نقل تواریخ، دو رکعت نماز صبح و سه رکعت نماز مغرب را دستور می دادند، اکنون که شما مسلمان شده اید، همین اعمال را انجام بدهید کافى است. کم کم این شخص تازه مسلمان، قوى شد، و به مساجد مى رفت و مانند سایر مسلمانان، نمازهاى پنجگانه را به جا مى آورد.
تا اینکه ماه رمضان فرارسید، ایشان سراسیمه نزد من آمد و گفت: آیا من هم باید روزه بگیرم؟ گفتم: خیر، روزه مربوط به کهنه مسلمان ها است، مسلمانان صدر اسلام، پس از مدّت طولانى که از بعثت پیامبر گذشت، به روزه گرفتن مأمور شدند.
گفت: مى خواهم روزه بگیرم. گفتم: هر اندازه که آمادگى دارى روزه بگیر. همین روش باعث گردید که در سال دوّم، تمام ماه رمضان را روزه گرفت، و اکنون او از مسلمانان نیرومند لبنان است، نماز شبش ترک نمى شود، و مهمترین بودجه ها و کمبودهاى مالى جنوب لبنان را تأمین مى کند.
(مجله حوزه، شماره ۳۹، ص ۴۸ و ۴۹)
🆔https://eitaa.com/Qvaetrat
#سیره_علما
💠 تقواى پدر مرحوم مقدس اردبيلى (ره)
شيخ محمد، پدر مرحوم مقدس اردبيلى قدس سره در ايام جوانى از راهى مىگذشت، نگاهش به سيبى مىافتد كه روى آب است، سيب را از آب مىگيرد و مقدارى مىخورد. يكدفته به خاطرش مىرسد كه ممكن است صاحب اين سيب راضى نباشد. با مشقت صاحب باغ را پيدا مىكند و رضايت طلب مىكند، صاحب باغ از ايمان او خوشحال مىشود، فوراً فكرى به ذهنش خطور مىكند. دخترى داشت پاك دامن و در جستجوى جوانى باتقوا بود، او را مناسب تشخيص داد، به او گفت از سيبى كه خوردهاى راضى نخواهم شد مگر اينكه با دختر من ازدواج كنى و گفت در ضمن دختر من كچل است و كور و لال و شل است. شيخ محمد با مشكل عجيبى مواجه شد، از طرفى مىخواهد رضايت او را حاصل كند، از طرفى او راضى نمىشود مگر با چنين ازدواجى. بالاخره مىپذيرد اما شب ازدواج مىبيند عروس چنين عيوبى در او نيست بلكه بسيار زيبا و عفيف و سالم است. در شگفت شد، سبب را سؤال كرد، به او گفت اينكه كچل است نامحرم موى او را نديده، كور است چشم دختر به نامحرم نيفتاده، لال است صداى او را نامحرم نشنيده، فلج است پاى خود را به بيرون ننهاده است. شيخ محمد شكر خدا را بجاى آورد. آرى از چنين پدر و مادرى چنين پسرى به نام مقدس اردبيلى به دنيا مىآيد.
🆔https://eitaa.com/Qvaetrat
#سیره_علما
غیبتی که میرزا جواد آقای ملکی را چهل سال به زحمت انداخت
آیه:
فَقُلْ هَل لَّكَ إِلَى أَن تَزَكَّى
و به او بگو: «آیا میخواهی پاکیزه شوی؟! نازعات/18
مرحوم سید احمد فهری میگوید: یکی از ارکان سیر و سلوک معاتبه و معاقبة است. معاتبة عبارت از آن است که سالک پس از محاسبه اگر مشاهده کرد که گناهی در خلال روز مرتکب شده است و در ادای حق الهی تقصیری کرده، نباید نسبت به آن بیتفاوت باشد که اگر بیتفاوتی از خود نشان دهد، برای بار دیگر ارتکاب گناه در نظر نفس آسانتر میشود و با چند بار تکرار انس با گناه پیدا میکند که دیگر بازگرفتنش مشکل خواهد شد.
بنابراین باید به مجرد مشاهده خلاف از نفس بازخواست کند و با ریاضت نفس، آن گناه را جبران نماید.
ایشان پس از ذکر این مقدمه میگوید از یکی از دوستان شنیدم که گفت: در مجلسی نشسته بودم که در آن مجلس مرحوم حاج میرزا جواد آقای ملکی قدس الله نفسه نیز حضور داشتند. در اثنای جلسه یکی از حضار از فردی غیبت کرد که آن عالم بزرگوار خیلی ناراحت شدند و خطاب به شخص غیبت کننده فرمودند: با این غیبت کردن، چهل سال مرا به زحمت انداختی.
آری چنین است ما آثار شوم گناه را در خود احساس نمیکنیم که اینچنین بیپروا مرتکب آن میشویم.
و از بعضی از بزرگان نقلشده که در محراب خود تازیانهای گذاشته بود که پس از مشاهده تقصیر، نفس خود را با تازیانه تأدیب میکرد.1
1. با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل
🆔https://eitaa.com/Qvaetrat
#سیره_علما
#موضوع: تلاش درسی و علمی حتی در سنین بالا
هنگامیکه میرزای قمی به سنّ پیری رسیده بود، روزی سید محمد مجاهد به قم سفر کرد. میرزا زمانی که متوجه ورود آقا سید محمد به قم شد، شبی ایشان را با جمعی از علماء دعوت کرد به منزلش و با ایشان و سایر علماء به بحث و صحبت علمی مفصلی پرداخت و پس از این مباحث فرمود: غرض از دعوت شما عزیزان و مکالمات علمیّهای که صورت گرفت این بود که بنده به سنّ پیری رسیده و قوای من به تحلیل رفته، نگران بودم که قوه اجتهادم هنوز باقی است یا خیر لذا خواستم با شما قدری صحبت کنم تا شما کیفیت علمی مرا ببینید و تشخیص دهید که قوّه استنباط و ملکه اجتهادم باقی است یا ضعیف شده است؟
آقا سیّد محمد که از تواضع و احتیاط میرزای قمی شگفتزده شده بود، پس از صحبتهای ایشان فرمود: اگر ملکه استنباط این است که شما دارید پس من و امثال من هیچ قوه استنباط نداریم.1
1. با اقتباس و ویراست از کتاب داستانهایی از علماء
🆔https://eitaa.com/Qvaetrat
#سیره_علما
نقش آیتالله العظمی بروجردی در بالا رفتن سطح علمی زنان
مرحوم دکتر محمدحسین مشایخ فریدنی نوشته است: در سال 1324 وقتی ملک الشعراء بهار وزیر فرهنگ شد، مرا به سمت بازرس و سرپرست فرهنگ قم و کاشان و ساوه و محلات و گلپایگان به قم فرستاد. در آن ایام آیتاللهالعظمی بروجردی تازه به قم رفته بودند. ایشان بعد از رحلت آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی، از سوی شیعیان جهان به سمت مرجعیت علی الاطلاق انتخاب شده بودند.
بعضی از مردم سادهدل به تصور اینکه وقتی مرجع تقلید در قم اقامت گزیند، مدارس دخترانه را باید تعطیل کرد، با جنجال تنها دبیرستان دخترانه قم را که در جوار منزل مرحوم بروجردی بود، بسته بودند. این خبر که به شهرستانهای مجاور رسیده بود به تصور اینکه این حرکت به فتوا و اشارت مرجع تقلید صورت گرفته است، شروع به بستن مدارس دخترانه و اهانت به عمارت مدرسه و معلمها کردند؛ از همین رو عازم قم شدم و نزدیک غروب رسیدم و بعد از زیارت و نماز به همراه مرحوم سید ابوالفضل تولیت، به محضر آیتالله شرفیاب شدم. آیتالله وقتی اسم خانوادگی مرا شنید سخنان ملاطفتآمیزی درباره پدر و نیاکان بنده فرمودند که بسیار موجب دلگرمی گردید. بعد مسئله بستن مدارس دخترانه را عنوان نمودم و عرض کردم شایعه شده است این اقدام به اشارت جنابعالی صورت گرفته است. اگر چنین است بفرمائید تا اوامر عالی به صورتی مطمئن و محتشم که موجب هتک حرمت به نوامیس مردم نباشد و از سوی دولت اجرا شود و گرنه هر نظری دارید ابلاغ فرمایید. مرحوم آیتالله وقتی این گزارش را شنیدند، سخت ناراحت شدند و فرمودند: مگر من طلبه میتوانم فتوا به حرمت تحصیل علم بدهم؟! چه کسی این حرفها را بر من میبندد؟ نه. مدرسهها را باز کنید؛ درس نباید تعطیل شود و حلال خدا نباید حرام گردد.
به نظر بنده این روشنبینی آن مرجع عالیقدر جهان تشیع سبب رواج علم و دانش بین دختران گردید و سبب پیدایش اینهمه دانشآموخته از بین زنان از پزشک و پرستار و معلم و کارمند و سایر مشاغل گردید.1
خرد باید و دانش و راستی
که کژی بکوبد ار کاستی 2
1. با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل
2. فردوسی
#سیره_علما
احتیاط بزرگان و علمای دین در امور معنوی
عشق به نماز، سید مرتضی را به شک انداخت
آیه: إنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ انعام/162
مسلماً نماز و عبادتم و زندگى كردن و مرگم براى خدا پروردگار جهانيان است
حکایت؛ سید مرتضى در وصیت خود آورده است که تمام نمازهاى واجب مرا که در طول عمرم خواندهام به نیابت از من دوباره بخوانید. وقتى این سخنان از ایشان نقل شد، نزدیکان و اطرافیان شگفتزده شدند و پرسیدند چرا؟! شما که فردى وارسته بودید و اهمیت فوقالعادهای به نماز میدادید، علاقهمند و عاشق نماز بودید و همیشه قبل از فرارسیدن وقت نماز وضو گرفته ، آماده میشدید تا وقت نماز فرا رسد، حال چه شد که اینگونه وصیت میکنید؟!
سید در پاسخ فرمود: آرى من علاقهمند به نماز بلکه عاشق نماز و راز و نیاز با خالق خود بودم و از راز و نیاز هم لذت فراوان میبردم، ازاینرو همیشه قبل از فرارسیدن وقت نماز لحظهشماری میکردم تا وقت نماز برسد و این تکلیف الهى را انجام دهم و به دلیل همین علاقه شدید و لذت از نماز، وصیت میکنم که تمام نمازهاى مرا دوباره بخوانید زیرا تصور من این است که شاید نمازهاى من صد در صد خالص براى خدا انجام نگرفته باشد بلکه درصدى از آنها به خاطر لذت روحى و معنوى خودم به انجام رسیده باشد! پس همه را قضا کنید چون اگر یک درصد از نماز هم براى غیر خدا انجامگرفته باشد، شایسته درگاه الهى نیست و میترسم به همین سبب اعمال و راز و نیازهاى من مورد پذیرش خداى منان قرار نگیرد!1
دل را به نور عشق صفا میدهد نماز جان را به ياد دوست جلا میدهد نماز2
1. با اقتباس و ویراست از کتاب گلشن ابرار
2. مشفق كاشاني
🆔https://eitaa.com/Qvaetrat
#سیره_علما
محبت امیرالمؤمنین علیه السلام به آیت الله نهاوندی
(جا دادی جا دادیم!)
آیت الله خزعلی نقل می کنند: ایشان(آیت الله بروجردی) در سال ۱۳۶۴ قمری به #مشهد مسافرت کردند و حاج شیخ علی اکبر نهاوندی (ره) که امام جماعت حرم مطهر امام #رضا علیه السلام بود خدمت آیت الله العظمی #بروجردی می گوید: من شصت سال است که امام جماعت حرم مطهر بوده ام و الان که ماه رمضان رسیده است مایلم امامت این ماه با شما باشد . همه ائمه جماعات و آقایان که پشت سر هر کس اقتداء نمی کردند، پشت سر ایشان ایستادند و من نیز در آن زمان در مشهد بودم و به فیض #نماز جماعت ایشان رسیدم. که در آن موقع بلندگو نبود، چند مکبّر در بین صفوف قرار داده بودند تا رکوع و سجود و دیگر مواقف نماز را اعلام کنند. آقای نهاوندی بعد از مدتی به عراق مشرف شد و مرحوم آیت الله #آقا سید ابوالحسن #اصفهانی که در #حرم مطهر امیرالمؤمنین نماز جماعت می خواند به آقای نهاوندی می فرمایند: امشب نماز را به جای من در حرم اقامه کنید. که ایشان بعد از نماز مغرب مشغول نماز نافله است که صدایی از #قبر امیرالمؤمنین علیه السلام می شنود:
« جادادی، جادادیم.»
در مشهد به پسرم حاج آقا حسین جادادی، جادادیم: «عظّمت ولدی فعظّمتک» که اشک از چشمان آقای نهاوندی جاری می شود و وقتی به ایران باز می گردد و خدمت آیت الله بروجردی جریان را عرض می کند
#اشک از چشمان آقای بروجردی هم جاری می شود و می فرمایند: «جدم به من محبت کرده است».
#سیره_علما
تلاش و کوشش حتی در امور مادی
شهید مدرس پس از نماز صبح به کجا میرفت؟!
یکی از دوستان شهید مدرس تعریف میکرد: مدتی با سید حسن مدرس در مدرسه درس میخواندیم، چند وقتی شهریه طلبگی ما نرسید و همگی بیپول شدیم، یک روز دیدم آقای مدرس یک پول به یک طلبهای نیازمند داد و گفت: برو نان بگیر، طلبهای دیگر رسید، یک پول هم به او داد و گفت: برو نان بگیر. من با تعجب گفتم: شما و ما حقوقمان یکی است و همه از یکجا پول میگیریم، حالا چطور شده که ما پول نداریم و شما دارید؟! مدرس خندید و گفت: مگر مرد هم بیپول میشود؟! پرسیدم: آخر از کجا و چطوری؟ گفت: شب بیا حجره ما بمان تا نشانت بدهم. شب رفتم و حجره ایشان ماندم. هنگام اذان صبح بیدارم کرد، برخاستیم و نماز خواندیم. آنگاه گنجهای را باز کرد و یک سطل بیرون کشید و یک کلاه نمدی گذاشت سرش و گفت: برویم.
آن موقع در اصفهان مرسوم بود که صبح زود آب حوضها را خالی میکردند، تمیز میکردند و دوباره حوضها را پر میکردند، ما راه افتادیم توی کوچهها و داد زدیم: آب حوض میکشیم! آب حوضی! از خانهای صدایمان کردند. من حوض را خالی و پاک کردم و مدرس آب کشید و پر کرد، دو تا حوض، خالی و پر کردیم که مقداری پول گیرمان آمد، آن وقت مدرس رو به من کرد و گفت: دیدی؟ این هم پول، هم میتوانی خودت نان بخری و هم به دو طلبه دیگر کمک کنی!1
رهین منت و مهمان خوان این و آن تا کی غلام همت خود باش و فکر زندگانی کن2
1. با اقتباس و ویراست از پایگاه اطلاع رسانی تبیان
2. مخبری فرهمند
https://eitaa.com/Qvaetrat
#سیره_علما
عالمی که بوسیدن دستش را تاب نیاورد
میرزا جواد آقا تهرانی، انسانی وارسته بود که با کوهی از معرفت، چنان فروتن زندگی کرد که نمی توان لقبی جز بنده صالح و شایسته به وی داد.
چه بلند است مقام میرزا که با وجود علم و کمالات بیشمار، هرگز اجازه نمی داد کسی دست او را ببوسد، یا او را آیت اللّه خطاب کند. یکی از روحانیون می گوید: روزی با اصرار فراوان، موفق به بوسیدن دست ایشان شدم و از اتاق بیرون رفتم و پس از مدتی بازگشتم. هنگامی که وارد اتاق شدم، میرزا فرمود: چون تو دست مرا بوسیدی، من هم برای جبران محبت تو، کفشهایت را بوسیدم.
مرحوم میرزا جواد آقا هیچ گاه سخنان خود را در منزل به صورت امر و نهی بیان نمی کرد و با وجود کهولت سن، گاه در کنار حوض آب لباس های خود را می شست، یا حیاط را جارو می کرد. 1
به قدر خاکساری سر بلندیست تواضع پایه اقبال مندیست
کدامین سربلندی بیش ازین است در او شاه جهان مسند نشین است 2
1. با اقتباس و ویراست از کتاب گلشن ابرار
2. کلیم کاشانی