هنوز دو دل بودم ..
از طلوع آفتاب زمان زیادی گذشته بود. نور از پنجرهی بالای سرم به صورتم میتابید و سعی داشت بیدارم کند. من اما مقاومت میکردم. گویا دلم میخواست تا غروب آفتاب چشمانم روی هم باشد و به خوابی عمیق تر فرو بروم.
اما نه، باید بیدار میشدم. هزاران کار نکرده روی زمین مانده بود، هزاران راه نرفته پیش رویم داشتم که باید تجربهشان میکردم.
پس با زحمت از خواب عمیق زمستانی، خودم را بیرون کشاندم و پیش به سوی اهدافم حرکت کردم.
صبح به راحتی به ظهر و ظهر به راحتی به شب پیوند خورد. گویا بیست و چهار ساعت را در دو دقیقه سپری کرده باشم.. همینقدر کوتاه و مختصر!
صحبت امروز نیست. عمر و جوانی و فرصتهایم با همین سرعت در حال عبورند.
نقل امروز بود اما درواقع شرح همهی روزهایم بود. خوابیدن، به سختی بیدارشدن، دویدن، نرسیدن، شب شدن و ادامه ماجراهای تکراری ... انگار در این زندگی چیزی کم دارم. انگار امید به حد کافی در رگهایم جاری نیست. هزار اما و اگر کنار هم ردیف میکنم اما در آخر درمیابم که چیزی در دنیایم گم است.
نمیدانم اگر بگویم بیش از همیشه محتاج بودنت هستم باور میکنی یا نه؟ اما بگذار بگویم، دلم حضورت را بیش از همیشه طلب میکند.
✍🏻امیرمحمد خسروی
به امید دیدار :)
#الهمعجللولیکالفرج
#طلبهیجوانِحزباللهی
#روزنوشت_های_دلی
#دلنوشته
👇🏻عضو شوید و همراه بمانید...
🔹#امیرمحمد_خسروی👇
https://eitaa.com/qwertyuiopasdfghjklccvgcfccff
ما آدمها بدون دغدغه، پیر میشویم.
باید دلیلی داشته باشیم برای دویدن، برای درس خواندن، برای تحمل کردن رنج ها و سختی ها، باید دلیلی داشته باشیم برای شب بیداری ها و دو برابر تلاش کردن ها!
دلیلی که ما را برای این مسیر سخت آماده کند. دغدغهی مادی، انگیزهای پابرجا نیست که انسان برای آن بخواهد سالها بدود. من از دغدغهای میگویم که آدمیزاد برای خاطر آن میتواند از جان بگذرد، از مال بگذرد، از وقت و جوانی و خوش گذرانیهایش بگذرد. دغدغهای که من میگویم آسمانیست.
همهی ما برای ادامه دادن به معشوقی بیهمتا نیاز داریم که بدانیم در انتهای همهی این خستگی ها بناست به او برسیم و دو دستی در آغوشش بگیریم ... هدف، باید رسیدن به او باشد، دغدغه باید او باشد. و او مهدی عج است(: مولای مهربان ما.
✍🏻امیرمحمد خسروی
#الهمعجللولیکالفرج
#طلبهیجوانِحزباللهی
#روز_نوشتهای_دلی
#دلنوشته