🎨🎲🎯
##قصهٔ_اولین_ملاقات_امام_خمینی_و_آیت_الله_کشمیری
حاج احمد آقا خمینی که از حالات عرفانی آیت الله کشمیری شنیده بود خیلی مشتاق بود که بین ایشان و حضرت امام رابطه ای برقرار سازند و بارها این مطلب را با حضرت امام در جریان گذاشتند ولی ایشان نمی پذیرفتند.در یکی از مواردی که حاج احمد آقا اصرار می کردند ،امام فرمودند من دیشب یک خوابی دیدم و اگر آقای کشمیری بگوید من چه خوابی دیدم و آنرا تعبیر کند حاضرم با ایشان دیداری داشته باشم.حاج احمد آقا پیش آقای کشمیری می روند و داستان را نقل می کنند و آیت الله کشمیری می فرمایند بعد از سحر بیا و پاسخ خود را بگیر.حاج احمد آقا نیز طبق دستور بعد از سحر می روند خدمت آقای کشمیری و ایشان خواب حضرت امام و تعبیرش را میگوید.آیت الله کشمیری فرمودند: پدر شما خواب دید که داخل قبری است و سنگی در پهلوی ایشان است که پهلویشان را به سختی آزار می دهد.در همین هنگام امام می بینند که امیر المومنین علیه السلام از کنار قبر در حال عبور بودند و به امام می فرمایند حاجتی نداری ، امام نیز می فرمایند اگر این سنگ را از اینجا بردارید سپاس گزار می شوم و حضرت نیز با اشاره انگشت سنگ را بر میدارند.اما تعبیرش این است که حضرت امام از نجف به ایران می روند و با شاه می جنگد و شاه ایشان را اذیت میکند که به عنایت امیر المومنین، حکومت شاه در ایران سرنگون می شود و پدرتان نیز در ایران فوت می کنند و در همانجا به خاک سپرده می شوند.بعد از این تعبیر احمد آقا خدمت امام می روند و داستان را شرح می دهند و بعد از آن اولین دیدار بین امام و آیت الله کشمیری روی می دهد. دیدار حضرت امام با آیت الله کشمیری تا اواخر عمر امام در جماران ادامه داشت و هر وقت که شرایط سیاسی و اجتماعی بر امام فشار وارد می ساخت ایشان دستور می دادند که آیت الله کشمیری را نزد من بیاورید تا دیداری با ایشان داشته باشم و از این نگرانی و فشار خارج شوم.
💌